ای به تقویم دلم از همه تکرارترینیار را در شب تردید خریدارترین
دل را زبي خودى سر از خود رميدن استجان را هواى از قفس تن پريدن است
از نو شکفت نرگس چشم انتظاريامگل کرد خار خار شب بيقراريام
من از تبار تشنه غروب هاى انتظار كه سبز مىتپد دلم به شوق دیدن بهار
ای حضور عشق، ای نور کمال معنی گلواژههای بیزوال
طاووس كبریایى! اى هدیه خدایى! تو دیدنىترینى، اى دیدنى، كجایى؟
آری همین امروز و فرداها کسی از نسل آدم
مست میوصالم آقا بده جوابی جانم فدای نامت دیگر نمانده تابی
سرخوشم، این ناگهان مستی ز بوی جام کیست؟ شعله میریزد زبانم، بر زبانم نام کیست؟
گر يار به ما رخ ننمايد چه توان كرد؟ زان روي نقاب ار نگشايد، چه توان كرد؟
در روشنای چشم تو تطهیر میشوم آغاز یک جنون نفسگیر میشوم
در پاى سرو قدت سر مىنهم به زارى باشد كه یك قدم هم بر چشم من گذارى
چرا دعا و اشک شب، به دل اثر نميکند به کلبه حقير من، کسي نظر نميکند
با بهاران، ابر بارانزا فراوان ميرسد گل بروید در چمن، شور بهاران ميرسد
صبحی دگر میآید ای شب زنده داران از قلههای پر غبار روزگاران
سرگشته در هوای فراقیم ای خدا کی میشود که دیده ببیند وصال را
به صفای قدمت دیده گلزار شکفت گل لبخند به شوق آمد و بسیار شکفت
حسرت نگاه پنجرهها را گرفته است بغضی گلوی زخمی ما را گرفته است
شبی ستاره چشمش ظهور خواهد کرد مرا ز غربت این کوچه دور خواهد کرد
دنیا به دور شـهر تو دیـوار بسته است هر جمعـه راه سمت تو انگار بسته است
ارائه مقالات و محتوای مهدوی