مقدمه:
همه مي دانيم که امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) غائب هستند. اما به نظر مي رسد جمع قابل توجهي از ما به معناي صحيح غيبت اماممان، توجهي نداريم و همين امر، موجب آسيبهايي در بُعد عقيده و جنبه عمل شده است. متن ذيل در پي تبين ساده اما صحيح اين مطلب است.
غَيبت در زبان عربي به معناي «با چشم، ديده نشدن» است. بنابراين هر موجودي که به چشم ديده نشود و يا دور از چشم باشد، غائب ناميده مي شود.1
اما همين غيبت در زبان فارسي، معناي متفاوتي پيدا کرده است. حضور و غياب در کلاس درس را خاطر بياوريد. در زبان فارسي هر کس حاضر نباشد، غائب ناميده ميشود.
به عبارت ديگر کلمه غيبت در زبان عربي، متضاد ظهور است؛ اما در زبان فارسي متضاد آن، حضور است.
ملاک غائب بودن يا نبودن در عربي، ديده شدن و نشدن است؛ اما در فارسي، بودن يا نبودن.
وقتي در مثال تأمل کنيم، تفاوت غائب عربي و فارسي را بهتر متوجه ميشويم. مثلاً خانمهايي که براي نماز خواندن به مسجد ميآيند و در پشت پرده و يا در طبقة ديگري از مسجد حضور مييابند، در نظر آقايان، غائب ـ به معناي عربي آن ـ هستند؛ چون ديده نمي شوند. اما به معناي فارسي آن، غائب نيستند، چون در مسجد حضور دارند.
در هر صورت امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف غائبند. اما به کدام زبان؟ به زبان عربي يا فارسي؟!
طبيعي است كه کوچکترين درنگي در اين موضوع ما را به جواب صحيح، رهنمون ميسازد. بله؛ امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف غائبند؛ اما به معناي عربي آن، نه فارسي. به تعبير ديگر، امام عليه السلام ظاهر نيستند؛ نه اين که حاضر نباشند. اصلاً مگر مي شود امام معصوم عليه السلام ، حجت خداوند متعال، هادي، سبيل، باب و وجه الله در دوره اي از زمان وجود نداشته باشد؟ اگر حجت خداي متعال حتي يک لحظه نباشد که ديگر چيزي وجود نخواهد داشت. اين شأن و جايگاه، قابليت حذف شدن را ندارد و تعطيلي بردار نيست. حتماً بايد در هر زماني، حجتي باشد و در روزگار کنوني نيز چنين است. تنها اتفاقي که افتاده، اين است که ما حجت زمان را نميبينيم و چون با چشم ديده نميشوند، غائب ناميده شدهاند.2
شايد نکتهاي که بيان شد را همه بدانند، اما مهم اين است که ما نه در ذهن يا بر روي برگه امتحان و يا جلوي دوربين، بلکه در زندگيمان غيبت امام را درست معنا کنيم. آيا باور داريم که امام حاضر است؟
آيا تا به حال، در زندگي خود، امام را حاضر و ناظر تصور نمودهايم؟ دقت داشتهايم که ميتوانيم با نوع زندگيمان، مهربانترين انسان و خيرخواهترين فرد نسبت به خويش و نزديکانمان را خشنود و راضي کنيم و يا دل آزرده نمائيم؟ آيا در زندگي خود، جايگاهي براي ايشان در نظر گرفتهايم؟
غالباً ما مواقعي که گرفتاريم و کاري از دست ديگران برنميآيد، به امام معتقد ميشويم. به نظر مي رسد که خيلي از ما فقط در ذهن، امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را حاضر ميپنداريم؛ اما در زندگي، غيبت را فارسي معنا کردهايم و هر طور، دلمان خواسته، زندگي کردهايم و هرگز از امام معصوم که منبع سرشار، چراغ نوراني، هادي، مرشد، ناصر و معلم بزرگ و توانمندي است، استفاده کامل را نبردهايم و به ايشان بيتوجهي کردهايم.
اين نکته را به ذهن بسپاريم که: ميان کسي که امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را ظاهر نبيند، و کسي که ايشان را حاضر نداند، از زمين تا آسمان تفاوت است.
به راستي ما امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را حاضر ميدانيم؟ و آيا اين نکته را با عمق جان قبول کردهايم؟
پی نوشت ها:
1. المفردات، ص616 و التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص289 و قاموس قرآن، ج5، ص133.
2. عن أبي أحمد محمد بن زياد الأزدي قال سألت سيدي موسى بن جعفر (عليهما السلام) عن قول الله عز و جل وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً فقال (عليه السلام) النعمة الظاهرة الإمام الظاهر و الباطنة الإمام الغائب فقلت له و يكون في الأئمة من يغيب قال نعم
يغيب عن أبصار الناس شخصه و لا يغيب عن قلوب المؤمنين ذكره و هو الثاني عشر منا. (كمالالدين،ج2، ص368)