ای به تقویم دلم از همه تکرارترین
یار را در شب تردید خریدارترین
پای بردار که از خانه برون باید رفت
مست وآشفته به صحرای جنون باید رفت
پس بیا در سفرصبح نمک گیر شویم
در دل شعله ور عشق به زنجیر شویم
امشب از هلهله و نای درآ باید گفت
از میو معجزه و دست و عصا باید گفت
وعده دادند که فریاد رسی میآید
در پس این شب تاریک کسی میآید
جرعهی صبر بنوشید که ره در پیش است
عود و اسپند بیارید که مه در پیش است
ره دراز است در این شب نفسی تازه کنید
شهر طوفان زدهی عشق پر آوازه کنید
شاعر: اسماعیل اسفندیاری