ای حضور عشق، ای نور کمال
معنی گلواژههای بیزوال
ای زلال آبی دریای نور
تکسوار جادههای بیعبور
شاهد شبهای تلخ انتظار
التهاب سینههای بیقرار
بی حضور عشق، دل افسرده است
باد شور زندگی را برده است
غنچه ای دیگر نمیروید به باغ
خنده ای از ما نمیگیرد سراغ
بوی غم دارد، فضای زندگی
گر نباشد عشق، وای زندگی
با طلوعت غنچهها وا میشوند
دشتها از نو شکوفا میشوند
پونهها با عشق لب وا میکنند
ژالهها با لاله نجوا میکنند
با تو بوی عشق دارد خانهها
بوی گل دارد پر پروانهها
با تو تا سبز رهایی میرویم
تا حریم آشنایی میرویم
با تو میخوانیم شعر سبز نور
با تو میآییم تا اوج حضور
با تو یعنی:عشق، یعنی:آفتاب
آفتاب عشق، بر عالم بتاب
پدید آورنده: نسترن قدرتی