دنیا به دور شـهر تو دیـوار بسته است
هر جمعـه راه سمت تو انگار بسته است
کی عید میرسد که تکانی دهم به خـویش
هر گوشـه از اتاق دلـم تار بسته است
شبها به دور شمع کسی چرخ میخورد
پروانه ای که دل به دل یـار بسته اسـت
از تو همیشه حرف زدن کار مشـکلی ست
در میزنیم وخانهی گفتار بستـه است
باید به دست شعر نمیدادم عشـق را
حتی زبان سادهی اشـعار بستـه است
وقتی غروب جمعه رسـد بیتو آفتـاب
انگار بر گلوی خـودش دار بستـه است
میترسـم آخـرش تو نیایی و پر کننـد
در شهر: عاشقی زجهان بـار بستـه است
شاعر: مرحومه نجمه زارع