اين رمز عاشقياست که افشا نميشود
هر دل سپردهاي که زليخا نميشود هر جان دهندهاي که مسيحا نميشود
تا بکي در پرده ماني ماه من! روشنگري کن
تا بکي در پرده ماني ماه من! روشنگري کن تا کني هر دلبري را عاشق خود، دلبري کن
قدم به ديده بنه، مکرمت به آيين کن
شب مرا به طلوع ستاره، رنگينکن شراب خاطره را با حضور، شيرين کن
بيا صادق به جمع ما و جمعه ندبه سرگيريم
کِشم بر لوح دل، امشب عجب نقش و نگاري را بهدست آرم يقيناً من دل پروردگاري را
كلام ناب مرتضي چه دير شد ظهور تو..
دلم به عشق وصل تو خمار شد نيامدي و آسمان شهر ما غبار شد نيامدي