logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
جام شکسته

اما آنچه يادم است از همان دوران طفوليت به شعر علاقة فراوان داشتم. قطعاتي که بر دلم مي‌نشست را در کوتاه‌ترين زمان حفظ مي­کردم.» تخلص شعري­اش «شفق» بوده و بيشترين سروده‌هايش، دربارة چهارده معصوم عليهم السلام  است. علاوه بر اين، اشعار بسيار جذاب و دلنشيني دربارة انقلاب، شهيد، استقامت و پاره‌اي از مسائل اخلاقي سروده است. جام شکسته عنوان غزلِ زيبايي از «مجموعه شعر بارش نور» از آثار ايشان است که تقديمتان مي­ گردد.

جام شکسته
در انتظار، ثانيه‌ها را شمرده‌ايم
در ديده سيل اشک به دامن فشرده‌ايم
شيرازه بسته دفتر دل را ز خون چو گل
جان و جگر چو شمع به آتش سپرده‌ايم
حسرت به جان، شراره به دل، خون به ديدگان
اين است حاصلي که ز ايام برده‌ايم
پنجاه و پنج سال، شب و روز کنده جان
گه سوخته چو مشعل و گاهي فسرده‌ايم
اينک به نيمه راه در اين سنگلاخ دور
با اينکه مي‌زنيم نفس، نيمه مرده‌ايم
تعمير ما چگونه تصور توان؟ که ما
جام شکسته، آهن زنگار خورده‌ايم
روشن نشد بدين همه رنج گران «شفق»
کآيا ز دل کدورت باطل سترده‌ايم؟
محصول عمر اگر که نباشد رضاي دوست
سرمايه داده از کف و سودي نبرده‌ايم