ای ساکنان جنگل انبوه زندگی!
جستوجو
یاد تو
تاریکِ کوچههای مرا آفتاب کن
تو از سخاوت سیّال باغ میآیی
چنان درخت در این آسمان، سری داریم
کاشکی زخم تو در جان داشتم
هر صبح با سلام تو بیدار میشویم از آفتاب چشم تو سرشار میشویم
تو از شکوفه پرُی، از بهار لبریزی تو سرو سبز تنی، با خزان نمیریزی
کاش میشد که پریشان تو باشم یا نباشم، یا از آنِ تو باشم
ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
ارائه مقالات و محتوای مهدوی