logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
چند رباعی

یاد تو نشاط و ما ز تو سرشاریم

از جرأت بیداری تو بیداریم

گویند که سال قحطی باران است

دریایی و ما ز آب برخورداریم

*

از نام تو،عشق را خبر خواهم کرد

با چشم تو، بر افق نظر خواهم کرد

ای قافله‌سالار سحر تا خورشید

با تو، با تو، با تو سفر خواهم کرد

*

با زمزمه‌ی بهار بیدارم کن

از جرأت آبشار سرشارم کن

در عزلت بی‌عشق دلم می‌پوسد

ای باخبر از عشق، خبردارم کن

*

چون سیل ز پیچ‌وتابِ صحرا می‌رفت

همراهِ سَحر به فتح فردا می‌رفت

بی‌تاب، نظیرِ جوششِ چشمه‌ی دور

این رود به جست‌وجوی دریا می‌رفت

*

شاید که به عشق، نیک اندیشه کنیم

فرهاد شویم و عاشقی پیشه کنیم

این صخره که پیش روی‌مان اِستاده‌ست

شیطان هواست، عشق را تیشه کنیم!

*

هرچند هوای دل من توفانی‌ست

بنیاد دلم نهاده بر ویرانی‌ست

در من امّا پلی‌ست از درد و نیاز

می‌خوانَدَم آن‌سوی که آبادانی‌ست

*

ای کاش شبِ دلِ مرا ماهی بود

زین تاریکی به صبحدم راهی بود

این‌جا منم و شب و درونی خالی

ای کاش که در بساط ما آهی بود

 

 

سلمان هراتی