مقدمه
غيبت امام مهدي(علیه السلام) به معناي پوشيده بودن او از ديدگان مردم است. اميرمؤمنان ميفرمايد: سوگند به خداي علي علیه السلام، حجت خدا در ميان مردم است و در راهها گام برمي دارد، به خانههاي آنان سر ميزند در شرق و غرب زمين رفت و آمد ميکند، گفتار مردم را ميشوند و بر ايشان سلام ميکند ميبيند و تا وقت معين و رسيدن وعده الهي ديده نميشود.[1]
البته نوع ديگري از غيبت براي حضرت بيان شده است که غيبت را به معناي ديدن اما نشناختن گرفته است. محمد بن عثمان دومين نايب امام مهدي(علیه السلام) ميگويد: امام مهدي(علیه السلام) هر سال در مراسم حج حاضر ميشود مردم را ميبيند و آنان را ميشناسد و مردم او را ميبينند ولي نميشناسند.[2] امام زمان(علیه السلام) از آغاز زندگي پنهان ميزيست و پدر بزرگوارش او را فقط به عده اي از ياران خاص نشان داد. با شهادت امام يازدهم و فرا رسيدن امامت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) دوران غيبت صغري به مدت 69 سال آغاز ميشود. ويژگي اين دوره ارتباط امام با پيروانش به واسطة چهار نايب خاص بود. از سال 329 ق اين ارتباط نيز قطع شد و غيبت کبري آن حضرت آغاز شد و تاکنون ادامه دارد.
اما چرا امام زمان(علیه السلام) پنهاني زندگي کرد و هم اکنون نيز از ديدگان ما پنهان است؟ دليل اين غيبت طولاني چيست؟
در اين نوشتار ابتدا دلايلي که روايات براي غيبت امام مهدي عجل الله تعالی فرجه شمردهاند خلاصه وار بيان ميشود سپس به بحث اصلي با بيان ديدگاه متکلمان اماميه در اين مورد پرداخته ميشود و در پايان به تحليل و بررسي عقلاني و نتيجه گيري از نوشتار ميپردازيم و از زواياي مختلف نگاهي نو به اين بحث مياندازيم.
فصل اول: دلايل نقلي غيبت امام دوازدهم(علیه السلام)
پيشينة غيبت
غيبت و پنهان زيستي پديده اي نيست که تنها در مورد امام مهدي(علیه السلام) اتفاق افتاده باشد بلکه تعدادي از پيامبران الهي بخشي از زندگي خود را پنهاني سپري کردهاند و اين غيبت آنان از مردم به خواست و خير انديشي خداوند بوده است. بنابراين پنهان زيستي از سنت و روشهاي خداوند نسبت به اولياي خود است و در زندگي برگزيدگاني چون ادريس، موسي، الياس، عيسي و خضر علیهم السلام واقع شده است، امام صادق(علیه السلام) فرمود: براي قائم ما غيبتي خواهد بود که مدت آن طولاني ميشود. راوي ميپرسد: دليل اين غيبت چيست؟ امام فرمود: خداوند ميخواهد سنتهاي پيامبران را در پنهان زيستي در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه جاري کند.[3]
دليل اول: آماده نبودن مردم
وقتي مردم ارزش پيامبر و امام را ندانستند و دستورهاي آنان را انجام ندهند و رفتارشان مخالف گفتار آنان باشد خداوند حق دارد نعمتي را که به مردم داده است مدتي از آنان بگيرد تا در روزگار پنهان بودن امامشان ارزش او را بفهمند و براي آشکار شدن او تلاش کنند. امام محمد باقر(علیه السلام) فرمود: وقتي خداوند همراهي و هم نشيني ما را براي گروهي خوش ندارد ما را از ميان آنان بر ميگيرد.
«ان الله اذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بين اظهرهم»[4]
دليل دوم: حفظ جان امام
يکي از دلايلي پنهان شدن برگزيدگان الهي از مردم حفظ جانشان بود تا در زمان مناسب دوباره به بيان دين خداوند مشغول شوند. پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) براي حفظ جان و کشته نشدن به دست مشرکان مکه، از اين شهر بيرون آمد و در غار پنهان شد. امام مهدي(علیه السلام) نيز براي حفظ جان مدتي از ديدگان مردم غايب شده است. امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود: امام مهدي(علیه السلام) پيش از قيام خود مدتي از چشمان پنهان خواهد شد. راوي پرسيد: دليل آن چيست؟ فرمود: براي حفظ جان خود.[5]
دليل سوم: بيعت نکردن با ستمگران
هر يک از پيشوايان ما به دليل آماد نبودن زمينه براي قيام و نداشتن ياور مجبور به همراهي ظاهري با ستمگران زمان خود بودند ولي امام عصر(علیه السلام) براي اينکه بيعت کسي بر گردن او نباشد به صورت پنهاني زندگي ميکند. وقتي امام حسن(علیه السلام) با معاويه صلح کرد عده اي از مردم او را سرزنش کردند و گفتند: چرا به ستمگران سازش کردي؟ امام پاسخ داد: آيا ميدانيد تمامي ما امامان مجبور به سازش با ستمگر زمانشان هستند مگر قائم(علیه السلام) ، او کسي است که عيسي بن مريم پشت سر او نماز ميخواند و خداوند ولادت او را پنهان ميکند و از ديدگان مردم پنهان ميشود چون وقتي قيام کرد بيعت کسي بر گردنش نباشد.[6]
دليل چهارم: آزمايش مردم
خداوند بندگان خود را به وسيلههاي گوناگون ميآزمايد. يکي را با مال، ديگري را با بيماري و . . . در آيه 155 سوره بقره خداوند انواع امتحانها را اينگونه بيان ميکند: «شما را به نوعي از ترس و گرسنگي و زيان مالي و جاني و کمبود محصول آزمايش ميکنيم و صبرکنندگان را بشارت بده. » يکي از آزمونها خداوند نسبت به بندگان پنهان بودن امام مهدي(علیه السلام) است تا دين داران واقعي از بي دينان جدا شوند. امام موسي کاظم(علیه السلام) فرمود: وقتي پنجمين فرزدن غايب شد مواظب دين خود باشيد تا هيچ کس شما را از آن بيرون نکند. براي امام زمان غيبتي خواهد بود که گروهي از پيروان او از دين خود برمي گردند، اين غيبت آزمايشي است که خداوند با آن بندگانش را امتحان ميکند.[7]
دليل پنجم: نبود ياور
هر قيام و انقلابي نياز به عده اي نيروي زبده و فعال دارد تا رهبر قيام به وسيلة آن افراد عالم و کاردان اهداف خود را عملي کند. در قيام مهدي(علیه السلام) اين افراد به عنوان 313 نفر ياد شدهاند که هسته مرکزي ياوران مهدي(علیه السلام) را تشکيل ميدهند. اين افراد اگر در يک عصر پيدا شوند، آن حضرت ظهور خواهد کرد.
فصل دوم: ديدگاه متکلمان اماميه
پيش از آغاز دوران غيبت اين بحث ميان علماي اماميه مطرح بوده است ولي تا زمان شيخ مفيد اين بحث بيشتر از جهت روايي مورد بررسي قرار ميگرفت. اما شيخ مفيد و شاگردان او سيد مرتضي و شيخ طوسي نگاهشان به دلايل غيبت نگاهي کلامي و عقلي است. در اين نوشتار به بيان ديدگاههاي آنان ميپردازيم.
دليل اول: با اثبات امامت و عصمت امام مهدي عجل الله تعالی فرجه ديگر جايي براي سؤال از غيبت او باقي نميماند.
سيد مرتضي ميگويد: «اذا ثبت هذان الاصلان فلابد من امامه صاحب الزمان بعينه ثم لابد مع فقد تصرفه و ظهوره من القول بغيبته»[8]
ايشان در توضيح اين مطلب ميگويد: «وقتي ما علم به وجوب امام و عصمت او داشته باشيم و ببينيم امام زمان عجل الله تعالی فرجه از ديدگان ما غايب است، علم پيدا ميکنيم (با فرض امامت و عصمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه ) او از ديدگان ما پنهان نميشود مگر به خاطر دليل و مصلحتي که موجب آن شده است و اگر دليل آن را به تفصيل ندانيم، آن را ميپذيريم. ايشان در جاي ديگر ميگويد: «اگر براي ما امامت مهدي(علیه السلام) ثابت نباشد، سخن در غيبت او براي ما فايده اي ندارد زيرا ما در سبب غيبت کسي سخن ميگوييم که امامت او ثابت است و ميدانيم وجود دارد.[9]
دليل دوم: خوف از جان
يکي از دلايلي که شيخ مفيد و شاگردش سيد مرتضي براي غيبت امام زمان(علیه السلام) ميشمرند خوف از جان است به خاطر ستمگراني که به دنبال کشتن حضرت بودند.سيد مرتضي ميگويد: «اما سبب الغيبه فهو اخافه الظالمين له(علیه السلام) و قبضهم يده عن التصرف . . . فاذا خاف علي نفسه وجبت غيبته و لزم استتار»[10]
دليل غيبت همان ترس از ستمگران و جلوگيري از تصرف او در امور است. . . پس وقتي بر جانش بيمناک است غيبت او و پنهان شدنش واجب ميشود.
شيخ مفيد ميگويد: «لکان غير منکر ان يکون في معلوم الله جل اسمه ان من سلف من آبائه علیهم السلام يأمن من ظهوره و انه لو ظهر لم يأمن علي دمه»[11]
خداوند ميدانست که پدران امام مهدي(علیه السلام) هنگام ظهورشان در امنيت ميباشند و اينكه اگر او ظاهر ميشد از ريخته شدن خونش در امان نبود.
دليل سوم: مأمور به قيام بودن
در اينجا اين سؤال مطرح ميشود که علت غيبت امام زمان(علیه السلام) را خوف و ترس بر جانش دانستيد در حالي که اين ترس بر جان و کثرت دشمنان در زمان امامان پيشين بيشتر بوده است با اين حال آنان غايب نشدند و تا هنگام شهادت در ميان مردم حاضر بودند. در پاسخ به اين سؤال شيخ مفيد دليلي ديگر براي غيبت مطرح ميکند و مأمور به قيام بودن و ترک تقيه را از ويژگيهاي امام مهدي(علیه السلام) ميشمرد.
شيخ مفيد ميگويد: «ان اختلاف حالتي صاحب الزمان و آبائه علیهم السلام فيما يقتضيه استتاره اليوم و (عدم) ظهوره . . . و ذلک انه لم يکن احد من آبائه علیهم السلام کلف القيام بالسيف مع ظهوره و لا الزم بترک التقيه و لا الزم الدعا الي نفسه جسماً لكنّه امام زماننا عجل الله تعالی فرجه هذا بشرط ظهوره»[12] پاسخ اين پرسش به اختلاف اوضاع و شرايط صاحب الزمان و پدرانش (علیهم السلام) باز ميگردد که موجب پنهاني امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) شده است. و آن اينکه هيچ يک از پدران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) مأمور به قيام با شمشير هنگام ظهور و ترک تقيه و خواندن مردم به سوي خود نشدن بودند، آنگونه که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) ما مأمور به آنها شده است وقتي که ظهور کند.
سيد مرتضي در پاسخ اين سؤال ميگويد: «ما کان علي آبائه علیهم السلام خوف من اعدائهم مع لزومهم التقيه و لعدول عن التظاهر بالامامه و نقيها عن تقوهم و امام الزمان عجل الله تعالی فرجه کل الخوف عليه لانه يظهر بالسيف و يدعوا الي نفسه و يجاهد من خالف عليه فأي نسبه بين خوفه من الاعداء و خوف آبائه علیهم السلام منهم»[13]
بر پدران امام زمان(علیه السلام) از طرف دشمنانشان ترس نبود يا لازم بود تقيه براي آنان و تظاهر نکردن به امامت و نفي امامت از خودشان ولي امام مهدي(علیه السلام) تمام ترسها متوجه او است زيرا با شمشير ظاهر ميشود و مردم را به سوي خود ميخواند و با مخالفانش به نبرد بر ميخيزد. پس چه نسبتي ميان خوف او و خوف پدرانش از دشمنان است؟
دليل چهارم: آخرين ذخيره خداوند
يکي از دلايلي که متکلمان براي غيبت امام زمان(علیه السلام) ميآورند اين است که اگر هر يک از پدران امام مهدي(علیه السلام) به شهادت ميرسيدند کسي بود تا جانشين شود. ولي با توجه به اينکه امام مهدي(علیه السلام) آخرين فرد از پيشوايان معصوم و آخرين ذخيرة خداوند براي هدايت بشر است با ظاهر شدن و به شهادت رسيدن او به دست دشمنان، زمين از حجت خدا خالي ميماند.
شيخ مفيد اين مطلب را اينگونه بيان ميکند: «انه متي قتل احد من آبائه علیهم السلام عند ظهوره لم تمنع الحکمه من اقامه خليفه يقوم مقامه و ان ابن الحسن(علیه السلام) لو يظهر لسفک القوم دمه و لم تقتض الحکم التخليه بينهم و بينه»[14] اگر هر يک از پدران او هنگام ظهور به شهادت ميرسيدند با حکمت الهي منافات نداشت و جانشيني جاي او مينشست ولي اگر امام مهدي عجل الله تعالی فرجه ظاهر شود، خونش را ميريزند و حکمت با خالي بودن زمين از آنها (حجت خدا) منافات دارد.
دليل پنجم: آماده نبودن مردم
يکي از دلايلي که متکلمان اماميه مطرح کردهاند آماده نبودن مردم براي پذيرش امام زمان عجل الله تعالی فرجه و همراهي او در قيام بر ضد ستمگران بوده است و اين غيبت تا اين آمادگي عمومي فراهم نشود، پايان نميپذيرد.
شيخ مفيد ميگويد: «فهذا تطير لمصلحه الخلق بظهور الائمه علیهم السلام و تدبيرهم اياهم متي اطاعوهم وانطووا علي النصره لهم والمعونه و ان عصوهم و سعوا في سفک دمائهم تغيرت الحال فيما يکون به تدبير مصالحهم و صارت المصلحه له و لهم غيبته»[15] مصلحت انسانها در ظاهر بودن پيشوايان معصوم و تدبير و مديريت آنان وقتي است که از آنان اطاعت کنند و در ياري و همراهي آنان کوتاهي نکنند و اگر مردم نافرماني کردند و خواستند خون آنان را بريزند مصلحت تغيير ميکند و براي امام و مردم بهتر است امام از چشمان آنان غايب شود.
دليل ششم: نبود ياوران خاص
هر قيام و انقلابي براي موفقيت و پيروزي نياز به افراد مدير، مدبر و عالم و کاردان دارد تا بازوي رهبر قيام قرار گرفته و آن را به سرانجام برسانند. قيام حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه نيز از اين قاعده مستثني نيست به همين جهت يکي ديگر از دلايل تمام نشدن غيبت و ادامه داشتن آن تاکنون نبود ياوران خاص از ديدگاه متکلمان اماميه است. در زمان شيخ مفيد حکومت شيعي آل بويه در بغداد و فاطميون در مصر و همدانيان در حمص و حلب حکومت ميکردند فردي از شيخ ميپرسد با وجود اين همه شيعه آيا زمان آن فرا نرسيده است که امام غايب شما ظاهر شود و آيا با وجود اين همه افراد هنوز 313 نفر براي ياري امام زمان(علیه السلام) پيدا نشده است؟
شيخ مفيد در پاسخ ميگويد: «ان الشيعه و ان کانت في وقتنا کثيراً عددها حتي تزيد علي عده اهل بدر اضعافاً مضاعفه فان الجماعه التي عدتهم عده اهل بدر اذا اجتمعت فلم يسع الامام التقيه و وجب عليه الظهور لم تجتمع في هذا الوقت و لا حصلت في هذا الزمان بصفتها و شروطها و ذلک انه يجب ان يکون هؤلاء القوم معلوم من حالهم الشجاعه، والصبر علي اللقاء، و الاخلاص في الجهاد، و ايثار الاخره علي الدنيا، و نقاء، السرائر من العيوب، و صحه العقول و انهم لا يهنون و لا ينتظرون عند اللقاء، و يکون العلم من الله تعالي بعموم المصلحه في ظهورهم بالسيف و ليس کل شيعه بهذه الصفه ولو علم الله تعالي ان في جملتهم العدد المذکور علي ماشرطناه لظهره الامام علیهم السلام لا محاله و لم يغب بعد اجتماعهم طرفه عين لکن المعلوم خلاف ما وصفناه فلذلک ساغ الامام الغيبه علي ماذکرناه»[16]گرچه شيعيان هم اکنون از جهت عدد بسيارند و چندين برابر اصحاب بدر ميباشند، اصحاب بدري که وقتي به تعداد آنها جمع شوند ظهور بر امام واجب و تقيه حرام ميشود ولي تاکنون و در اين زمان اين افراد با صفات و شروطشان جمع نشدهاند.
اما صفات و خصوصيات آنان: آنان بايد شجاعت، صبوري، اخلاص در جهاد، برگزيدن آخرت بر دنيا، پاکي درون از عيبها، سالم بودن عقل و هنگام نياز سستي نکردن را دارا باشند و علم ان نزد خداوند است که هر وقت مصلحت ديد آنان را با شمشير ظاهر کند ولي هر شيعه اي اين صفات را ندارد و اگر خدا بداند در گروهي از شيعيان اين صفات و شروط جمع شده است امام را ظاهر ميکند و ديگر او را غايب نميکند. حتي به اندازة چشم برهم زدني ولي آنچه مشخص است خلاف اين است و براي همين براي امام غيبت جايز است.
در پايان اين بحث کلاس سؤالي که سيد مرتضي پاسخ ميدهد را با پاسخ سيد مرتضي ميآوريم:
از سيد ميپرسند: اگر امام به دليل ترس از دشمنان غايب است چرا براي دوستانش ظاهر نميشود؟
ايشان در پاسخ ميگويد: «بأن عله غيبته عن اول يائه لا تمنع ان يکون خوفه من ان يلقاهم فشيعوا خبره و يتحدثوا سروراً باجتماعه معهم فيؤدي ذلک ـ و ان کان ذلک غير مقصود ـ الي الخوف من الاعداء»[17] دليل غيبت امام از دوستان و شيعيانش اين است که ميترسد با آنان ملاقات کند و آنان خبر آن را پخش کنند به خاطر شادي از اين ملاقات و آن باعث ترس از دشمنان –به خاطر آگاهي آنان- ميشود گرچه اين مقصود دوستان نبوده است.
در ادامه سيد ميافزايد: «لأن الاعداء ان کانوا حالوا بينه و بين الظهور علي وجه التصرف و التدبير فلم يحولوا بينه و بين من شاء من اوليائه علي وجه الاستتار و کيف لاينتفع به من يلقاه من اوليائه علي سبيل الاختصاص و هو يعتقد طاعته و فوق اتباع اوامره و يحکمه في نفسه»[18] اگر دشمنان باعث عدم ظهور او به صورتيکه قادر بر تصرف و تدبير امور باشد شدند. آنان نميتوانند مانع ارتباط و ملاقات امام با دوستانش به طور خصوصي شوند و چگونه از اين ارتباط دوستانشان سود نبرند در حالي که اعتقاد به اطاعت و پيروي دستورهاي او دارند و خود را ملزم به آن ميدانند.
در اين کلام سيد مرتضي ملاقات را براي برخي به طور خصوصي به صورتي که باعث پخش شدن خبر آن و آگاهي دشمنان نشود پذيرفته است. البته اين بحث کلامي است و فقط از امکان آن بحث ميکند نه وقوع آن.
فصل سوم: تحليل و بررسي دلايل غيبت با توجه به دو فصل گذشته ، وقتي به موضوع دلايل غيبت امام مهدي عجل الله تعالی فرجه مينگريم. دلايل آن از چند زاويه ميتواند مورد بررسي قرار گيرد، از زاوية اوضاع زمان وقوع غيبت – از زاوية پذيرش و عدم پذيرش مردم – از زاوية ويژگيهاي منحصر به فرد امام زمان عجل الله تعالی فرجه – از زاوية پايان يافتن غيبت و شرايط ظهور
اوضاع زمان وقوع غيبت
امام زمان(علیه السلام) در زماني متولد شد که پدر و پدربزرگ او امام دهم و يازدهم شيعيان در پادگان نظامي دشمنان آنان در سامراء تحت نظر بودند و وضعيت حمل در مادر او ديده نشد و حق نزديکان امام از به دنيا آمدن فرزند او آگاه نبودند اين مطلب را ميتوان در جريان امام حسن عسکري علیه السلام و حکيمه خاتون فهميد[19] اما چرا اين همه پنهان کاري و ترس از دشمن، مگر اين کودک با ديگر کودکان چه فرقي داشت؟
شيخ مفيد در ارشاد مينويسد: «و خلف ابنه المنتظر لدوله الحق، و کان قد اخفي مولده و ستر امره لصعوبه الوقت و شده طلب سلطان الزمان له و اجتهاده في البحث عن امر، و لما شاع من مذهب الشيعه الاماميه فيه و عرف من انتظارهم له فلم يظهر ولده عجل الله تعالی فرجه في حياته ولا عرفه الجمهور بعد وفاته و تولي جعفر بن علي أخي ابي محمد(علیه السلام) اخذ ترکته و . . . »[20]
امام يازدهم فرزندش منتظر دولت حق را به جانشيني گذاشت. ولادت و زندگي او پنهاني بود. به دليل سختي زمان و فشار سلطان زمان براي يافتن اين کودک و آنچه در مذهب شيعه اماميه در مورد او شايع شده بود و او ميدانست آنان انتظار او را ميکشند فرزندش در زمان حيات پدرش آشکار نشد و بعد از وفات پدر جمهور مردم او را نميشناختند به همين دليل عمويش ميراث او را خورد.
شيخ مفيد با بيان ديگر اين واقعه تاريخي را در کتاب فصول المختار، شرح ميدهد: «ثم کان من امر المعتمد بعد وفاه ابي محمد(علیه السلام) مالم يخف علي احد من حبسه لجواريه والمساءله عن حالهن في الحمل و استبراء امرهن عند ما اتفقت کلمه الاماميه علي ان القائم هو ابن الحسن(علیه السلام) فظن المعتمد انه يظفر به فيقتله و يزيل طمعهم في ذلک فلم يتمکن من مراده و بقي بعض جواري ابي محمد(علیه السلام) في الحبس اشهرا کثيره»]21]
معتمد عباسي بعد از وفات امام يازدهم کارهايش بر کسي پوشيده نبود از حبس و زنداني کردن زنان ابي محمد(علیه السلام) و جستجو از اينکه باردار هستند يا نه و تا اطمينان از عدم بارداري آنان نميشد رهايشان نميکرد. دليل آن اتفاق اماميه بود بر اينکه قائم(علیه السلام) فرزند امام حسن عسکري(علیه السلام) است. معتمد عباسي گمان ميکرد با اين کارها ميتوان به آن کودک دست يابد و او را بکشد و ميل و خواست اماميه را از بين ببرد ولي به مرادش نرسيد و ماههاي زيادي برخي از زنان امام يازدهم در زندان باقي ماندند.
از بررسي تاريخي زمان امام حسن عسکري(علیه السلام) چنين به دست ميآيد که آن کودک چاره اي جز پنهان شدن نداشت وگرنه همانند موسي که فرعونيان به دنبالش بودند، گرفتار ميشد و به شهادت ميرسيد. در روايات و کلام متکلمان اين دليل غيبت به عنوان «ترس از جان» مطرح شده است.
پذيرش عمومي و ياوران خاص
اگر قيام و انقلابي بخواهد شکل بگيرد بايد از طرف مردم دو ويژگي داشته باشد ويژگي اول اينکه پذيرش عمومي براي اين قيام باشد و هنگام شکل گرفتن، آن را ياري کنند و ويژگي دوم بودن ياوراني عالم و کاردان تا در کنار رهبر قيام، انقلاب را سازماندهي کنند و به پيروزي برسانند. از زمان شهادت امام يازدهم و امامت امام مهدي عجل الله تعالی فرجه تاکنون اين دو شرط حاصل نشده است يعني مردم هنوز به آنجا نرسيدهاند که براي رفع نابساماني و ظلم به رهبري آسماني نياز است و هنوز آن ياوران خاص آماد نشدهاند. اين دو ويژگي در روايات به عنوان دليل اول و دليل پنجم در اين نوشتار آمده است. همچنين در کلام متکلمان مورد بحث قرار گرفته است و به عنوان دليل پنجم و ششم در اين نوشتار در بحث ديدگاه متکلمان آمده است.
ويژگيهاي منحصر به فرد امام مهدي(علیه السلام)
امام مهدي(علیه السلام) دو ويژگي دارد که او را از ساير پيشوايان متمايز ميکند و هر يک از اين دو ويژگي نيز ميتوانند دليل غيبت باشد. ويژگي اول اينکه او آخرين حجّت خداوند براي هدايت بشر است. اگر او نيز مانند پدرانش به شهادت ميرسيد زمين از حجت خدا خالي ميماند و ويژگي دوّم او مأمور به قيام بودن اوست، او قرار است وقتي ميآيد با ستمگران بيعت نکند و بلکه برعکس با آنان به نبرد برخيزد و زمين را از ستم و ستمگري پاک کند و نميتواند مانند پدرانش به تقيه رفتار کند.
اين ويژگي امام با عنوان بيعت نکردن با ستمگران در روايات مطرح شده و در اين نوشتار به عنوان دليل سوم فصل اوّل آمده است. و هر دو ويژگي در کلام متکلمان نيز مطرح شده است، و به عنوان دليل سوم و چهارم فصل دوم آمده است.
دوران غيبت، دوران آزمايش
تا اين موانع براي ظهور و آشکار شدن و قيام حضرت مهدي(علیه السلام) است مردم بايد با امتحانهاي الهي آزمايش شده و بفهمند نياز به امامي معصوم از طرف خداوند دارند تا مشکلات آنان را حل کند و در اين آزمايشها عده اي غربال شده به دست ميآيند و آنان از ياوران خاص حضرت مهدي(علیه السلام) و همراهان او در قيام باشد. پس ميتوان به نوعي آزمايش مردم از طرف خداوند را يکي از دلايل غيبت دانست که در پرتو آن انسانها براي ظهور امام زمان(علیه السلام) آماده ميشوند. و وظيفه ما در اين دوران غيبت و آزمايش اين است که تا ميتوانيم زمينه را از ناحية پذيرش عمومي مردم جهان و تربيت ياوران خاص، براي قيام عدل گستر جهان و نگين هستي آماده کنيم. در روايات نيز از غيبت امام زمان(علیه السلام) به عنوان زماني براي آزمايش و غربال مردم ياد شده است.[22]
پی نوشت ها:
[1].غیبه نعمانی، ص 144، باب 1، حد 3.
[2].کمال الدین، ج 2، ص 170 باب 430، حد 8- من لایحضره الفقیه 2، ص 391، حد 1526- الغیبه طوسی، ص 363، حد 329.
[3].علل الشرایع، ج 1، ص 784، باب 179، حد 7- بحارالانوار، ج 52، ص 90، باب 20، حد 3.
[4].علل الشرایع، ج 1، ص 778، باب 179، حد 2- بحارالانوار، ج 52، ص 90، باب 20، حد 2.
[5].کمال الدین، ج 2، ص 233، باب 48، حد 7.
[6].کمال الدین، ج1، ص 336، حد 2- کمال الدین ج 2، ص 42، باب 34، حد 1- الغبیه ص 171- بحار، ج 52، باب 20، حد 24.
[7].کمال الدین، ج 1، ص 604، باب 32، حد 16.
[8].المقنع فی الغیبه، ص 37-41.
[9].المقنع فی الغیبه، ص 46.
[10].المقن فی الغیبه، ص 52.
[11]فصول العشره، فصل 4 ص 75.
[12].رساله رابعه فی الغیبه، ص 11، مصنفات، ج 7.
[13].المقنع فی الغیبه، ص 54 و 55.
[14].فصول العشره فی الغیبه، فصل 4، ص 75.
[15].فصول العشره فی الغیبه، فصصل 9، ص 116.
[16].رساله ثالثه فی الغیبه، ص 12، مصنفات، ج 7.
[17].المقنع فی الغیبه، ص 61.
[18].المقنع فی الغیبه، ص 63.
[19].کمال الدین، ج2، ص 147، باب 41، حد 1و 2.
[20].ارشاد مفید، ص 345.
[21].فصول المختار، ص 328، مصنفات، ج 2.
[22].اصول کافی، ج 1، ص 336- کمال الدین، ج 2، ص 42، باب 32، حد 37.
نویسنده: سید حسن زمانی، برگرفته ازمجله سپیده سحر