مقدمه :
در نوشتار قبلی گفته شد که يک خانواده منتظر، شکل تکامل يافتۀ خانواده اسلامی و شيعي است که بايد الگوي ساير خانوادههای اسلامي قرار گيرد. خانوادههای اسلامي ممکن است با آسيبهايی در حوزه مهدويت روبه رو شوند که به دو مورد آن، يعني برداشتهاي انحرافي از مفهوم غيبت و برداشتهای انحرافی از مفهوم انتظار، پرداختيم. در اين شماره به چند آسيب ديگر در اين حوزه اشاره میکنيم:
3. آميختگي نشانههای ظهور با شرائط ظهور
ظهور امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، شرايط و نشانههايي دارد که از آنها به عنوان زمينههاي ظهور و علائم آن ياد میشود. تفاوت اين دو آن است که شرايط و زمينهها در تحقق ظهور تأثير واقعي دارند، به گونهای که با فراهم شدن آنها ظهور امام اتفاق میافتد و بدون آنها ظهوري نخواهد بود؛ ولي علائم در وقوع ظهور نقشي ندارند، بلکه تنها نشانههايي هستند که به وسيله آنها میتوان به اصل ظهور و يا نزديک شدن آن پيبرد.
يکي از آسيبهاي فکري در خانواده منتظر، خلط بين اين دو مقوله است؛ يعني خانواده منتظر دچار برداشت غلط میشوند و به جاي فراهم نمودن شرايط و زمينههای ظهور، به دنبال پيگيري علائم ظهور ميباشند که تنها جنبه اِعلام و معرفي دارند، در حالي که هر پديدهاي در جهان با فراهم آمدن شرايط و زمينههاي آن به وجود ميآيد و بدون تحقق زمينهها امکان وجود براي هيچ موجودي نخواهد بود؛ يعني بايد شرايط را ايجاد کنيم تا مشروط بيايد؛ مانند فراهم نمودن شرايط لازم براي بدست آمدن محصول خوب.
قيام و انقلاب جهاني امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) که بزرگترين حرکت جهاني است پيرو همين قاعده است؛ يعني نبايد تصور شود که حرکت اصلاحي امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از راه معجزه و بدون اسباب و عوامل مادي به سرانجام برسد؛ بلکه بر اساس تعاليم قرآن و پيشوايان معصوم، سنت الهي بر اين قرار گرفته که امور عالم از مسير طبيعي و علل و اسباب عادي انجام گيرد. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: « خداوند امتناع دارد از اين که امور را جز از راه اسباب آن فراهم آورد».[1]
همچنين در روايتي شخصي به امام باقر (عليه السلام) عرض میکند: میگويند زماني که امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام میکند همه امور بر وفق مراد او خواهد بود و خوني ريخته نخواهد شد. حضرت فرمودند: « هرگز چنين نيست! قسم به آن کس که جانم در دست اوست، اگر بنا بود براي کسي کارها خود به خود درست شود، همانا براي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين ميشد». [2]
بنابراين خانواده منتظر بايد زمينههای ظهور را بشناسد و در راه تحقق آن گام بردارد؛ زمينههايی همچون طرح و برنامه، اعتقاد به رهبري ديني، پرورش ياران شايسته که برخوردار از معرفت و اطاعت، عبادت و صلابت، جان نثاري و شهادت طلبي، شجاعت و دليري، اتحاد و همدلي، زهد و پارسايي باشند، نه آنانی که وقت خود را صرف پيدا کردن تعدادي از حوادث کنند؛ مانند: خروج سفياني، خسف بيداء، خروج يماني، صيحه آسماني، دجّال، قتل نفس زکيه، که هيچ نقشي در وقوع ظهور ندارند؛ بنابراين بين شرايط و علائم ظهور، فرقهاي زيادي وجود دارد.
4. زمينه سازي از راه گسترش ظلم و فساد
شبهه ديگر اينکه در روايات آمدهاست؛ ظهور امام موعود با اصلاح جهان از فسادها و ظلمها همراه خواهد بود و پايان اين تباهيها و نا بهنجاريها به دست ايشان رقم خواهد خورد[3]. اين دسته اخبار سبب شدهاست تا برخي گمان برند قبل از ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هر تلاش و کوششي نسبت به اصلاح امور و مقابله با ظلم و فساد بي نتيجه بوده و از اين رو نبايد نسبت به اين گونه بيعدالتيها حساسيتي نشان داد. اين بي توجهي سبب شده تا اين ذهنيت به وجود آيد که منتظران ظهور امام (عليه السلام)، احساس کنند در برابر تباهيها و ناهنجاريهاي پيشآمده در عصر غيبت و فتنههاي آخرالزمان، وظيفهاي ندارند و اين روند تا آنجا ادامه يافته که شايعهاي مبني بر ترغيب به ترويج بديها و زشتيها براي ايجاد زمينه ظهور موعود از سوي عدهاي از افراد جاهل و منحرف شنيده شود.
اين آسيب مربوط به اشتباهي است که ميان واقعيات و وظيفهها رخ ميدهد؛ در واقع، اينکه ظهور حضرت پس از پر شدن دنيا از ظلم و جور اتفاق ميافتد، ارتباط منطقي با عملکرد منتظران ندارد؛ زيرا مقصود از اين احاديث آن است که ظهور وقتي است که همه جاي دنيا پر از ظلم و جور شود؛ اما عکس اين گزاره صحيح نيست و نميتوان معتقد شد که راه تحقق ظهور حضرت، گسترش ظلم و جور است و بر اين اساس بايستي با ترويج ظلم و فساد به استقبال ظهور شتافت.
براي بررسي و توضيح اين آسيب، بايد ميان علائم و شرايط ظهور تفکيک قائل شد. آنچه به وقوع ظهور ميانجامد و براي آن به منزله شرط تلقي ميگردد، با آنچه همراه آن رخ ميدهد و نشانۀ هشدار و آگاهي بخشي در نظر گرفته شده، تفاوت است و از اين رو نميتوان با تکيه بر علائم يک پديده، به وقوع قطعي آن دل بست؛ به عبارت بهتر بايد گفت که پر شدن دنيا از ظلم و جور، جزو علائم و نشانههايي است که براي ظهور ذکر شده و ارتباطي با علت ظهور ندارد. به راستي، در صورت رضايت و مشارکت در ظلم و گناه، چه تفاوتي ميان به اصطلاح منتظران و افراد آلوده به معاصي و مظالم وجود خواهد داشت؟ در اين صورت، امام با افرادي که در سياهيها و ظلمتهاي عصر غيبت مشارکت جسته اند، چگونه برخوردي خواهد داشت؟
5. طرح مباحث غيرضروري
از جمله آسيبهايي که ممکن است جريان آموزشي و تربيتي خانواده مهدوي را تحت تأثير قراردهد، طرح مباحث و جزئيات غيرضروري و اصرار بر پيجويي آنهاست. به طور کلي از آنجا که گستره علوم و دانشها بسيار وسيع و عمر و ظرفيت آدمي محدود است، به حکم عقل بايد تنها به مهم ترين و مفيدترين علوم پرداخت و درصدد کسب آنها برآمد؛ از اين رو دستهاي از علوم و آگاهيها براي انسان مفيد نبوده و اگرچه به کسب مجموعهاي از دانستنيها ميانجامد، اما در مقايسه با مسائل اصلي و کلي، پيگيري آنها نه تنها سودي نداشته که ممکن است سبب اتلاف وقت و آسيب زا باشد. در روايت آمده که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) وارد مسجد شدند و مشاهده کردند که جماعتي گرد مردي جمع شدهاند. فرمودند: چه خبر است؟ گفتند: اين شخص علامه است. پيامبر فرمود: منظور از علامه چيست؟ گفتند: داناترين مردم به دودمان عرب و حوادث ايشان و نيز به روزگار جاهليت و اشعار عربي است. حضرت فرمودند: اينها علمي است که نادانش را زياني ندهد و عالمش را سودي نبخشد...[4] در روايت ديگر نيز آمده که رسول خدا از علم بي فايده « علم لاينفع» به خدا پناه بردهاند.[5]
اين سخنان، اشاره به مباحثي دارد که پرداختن به آنها مانع از پرداختن به مسائل مهم و اساسي خواهد شد و از اين رو به بروز آسيبهايي منتهي ميشود؛ مسائلي که نه تنها ثمرۀ عملي ندارد، بلکه پرداختن به آنها، اذهان خانواده منتظر را به مسائل غيرضروري و انحرافي هم ميکشاند.
براي نمونه، پرداختن به مباحثي چون مکانِ زندگي امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در عصر غيبت، جزئيات مربوط به ازدواج و خانواده ايشان، اصرار بر ملاقات و ديدار امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در اين زمان و پيگيري جزئيات مربوط به سلاح و ادوات جنگي و شکل و شمايل ياران و دشمنان ايشان و مسائلي از اين قبيل، فرهنگ انتظار را از روح اصلي خود ـ که بر اساس معرفت امام و اراده الهي در هدايت تاريخي بشر شکل گرفته ـ جدا ميکند؛ حال آنکه در هيچ روايتي از معصومان به شناخت اين مسائل و اصرار در پرداختن به آنها اشاره نشدهاست و برعکس به لزوم کسب معرفت نسبت به امام و ارتقاي بصيرت نسبت به فتنهها و شرايطي که در زمان غيبت به وجود آمده، تأکيد شدهاست.
6. کوتاهي در ارتباط با علماي دين
با غيبت آن وجود لطيف آسماني، فترت و فاصلهاي از حجت الهي به وجود آمد. اين فاصله به دنبال خود حيرت زايي خواهد داشت و خانوادههای منتظر را در گرداب و سرگردانیها به بازي خواهد گرفت و تا سرحد تهاجم (فتنهها) خواهد کشاند؛ به گونهاي که انبوه فتنهها، او را به حصار خود در خواهد آورد و به بند خواهد کشيد و تا او را به تاريکيها و يأس نکشاند، آرام نگيرد.
خانوادهها بايد با مشورت عالمان در عصر غيبت، ضمن کسب بصيرت و آگاهي، به روشنگريِ فرزندان خويش همت گمارند، قبل از آن که منحرفانِ کژ انديش، دل و فکر آنها را بربايند. بدينسان، نظام راهبردي خانواده ديني در عصر غيبت، بر اساس تکليف آنان شکل ميگيرد. به تعبير امام صادق (عليه السلام): « بادِرُوا أولادَکم بِالحَديثِ قَبلَ أنُ يَسبِقکُم إليهمِ المُرجِئه [6]؛ بشتابيد به سوي فرزندانتان، قبل از آنکه گروه منحرف از شما پيشي بگيرند (و فرزندانتان را منحرف کنند)».
نتیجه :
1. برخي گمان میبرند قبل از ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف )، هر تلاش و کوششي نسبت به اصلاح امور و مقابله با ظلم و فساد بي نتيجه بوده و از اين رو نبايد نسبت به اين گونه بي عدالتیها حساسيتي نشان داد.
2. نميتوان معتقد شد که راه تحقق ظهور حضرت، گسترش ظلم و جور است و بر اين اساس بايستي با ترويج ظلم و فساد به استقبال ظهور شتافت.
3. خانوادهها بايد با مشورت عالمان در عصر غيبت، ضمن کسب بصيرت و آگاهي، به روشنگري فرزندان خويش همت گمارند، قبل از آن که منحرفانِ کژ انديش، دل و فکر آنها را بربايند.
پینوشتها:
[1]. « يأبي الله الا ان يجري الامور باسبابها» شرح اصول کافي، ج 3، ص 178.
[2]. الغيبه نعماني، ص 284؛ بحارالانوار، ج 52، ص 358.
[3]. من لايحضرهالفقيه، ج 4، ص 177.
[4]. الكافي، ج 1، ص 33.
[5]. کنزالفوائد، ج 1، ص 385؛ مستدرك الوسائل، ج 5، ص 70.
[6]. فروع كافي، ج 4، ص 47، روايت 5.
پدید آورنده: سيد محمد ميرتبار
مدرس دانشگاه و پژوهشگر مهدوي
نشریه امان