مقدمه:
هر مسئله ای که اهمیت و مقبولیت عمومی داشته باشد، مخاطرات و تهدیدها نسبت به آن از ناحیه سودجویان و فرصت طلبان بیشتر خواهد شد: از جمله این مسائل که دارای شاخصههای جهانی و همگانی است، ظهور منجی است که به منزله اعتقاد و باور عمومی در همه ادیان مطرح شده است. طبیعی است افرادی که به دنبال منفعت و سودجویی فردیاند با آزمندی بسیار و با ظاهر سازی فریبنده به اغفال مردم میپردازند تا به نیت سوء خود برسند. از اینرو بیان نشانهها و علایم ظهور، ضروری است. رهبران و بزرگان دین، برای جلوگیری از این انحرافها و کج رویها و برای حفظ باورهای اصیل مردم، باید منجی و مصلح آخر زمان را با تمام شاخصهها و خصال معرفی نمایند و برای ظهور و قیام او نشانهها و علایمی را بیان کنند تا مردم در تمیز سره از ناسره در تحیر و تردید نمانند .از همین رو در روایات و احادیث بسیاری منجی آخر الزمان حضرت مهدی (علیه السلام) و کیفیت ظهور او، با تمام علایم و نشانهها بیان شده است. اين نشانهها معيار خوبي براي تشخيص مدعيان دروغين مهدويت است. بنابراين اگر كسي ادعاي مهدويت كرد ولي قيام او همراه با اين نشانهها نبود، به سادگي ميتوان به دروغگو بودن او پيبرد. از میان این علایم، نشانههای حتمی غیر حتمی موضوعی است که نوشتار حاضر بدان پرداختهاست.
تقسیم بندی نشانهها
میتوان نشانهها و علایم ظهور امام زمان (علیه السلام) را به انواع مختلف تقسیم بندی کرد، اما آنچه در این نوشتار مد نظراست، نشانههاي حتمي و غير حتمي است. چنانكه فضيل بن يسار از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمودند:
«إنَّ مِنَ الأُمورِ أموراً مَوقوفَةً وَ أموراً محتومةً وَ أنَّ السُّفياني مِنَ المحتوم الّذي لابُدَّ منهُ»؛[1] «به درستي که بعضي از امور، امور موقوف (غير حتمي) هستند و بعضي امور حتمي و به درستي که سفياني از امور حتمي است که چارهاي از آن نيست».
1- نشانههاي حتمي
منظور از نشانههاي حتمي آن است که تحقق پديدار شدن آنها، بدون هيچ قيد و شرطي، قطعي و الزامي خواهد بود، به گونهاي که تا آنها واقع نگردند، حضرت مهدي (عليه السلام) ظاهر نخواهد شد و اگر کسي پيش از واقع شدن نشانههاي حتمي، ادعاي ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) را بکند، ادّعايي است نادرست. از روايات معصومين، استفاده ميشود که منظور از «حتمي» امري قطعي و مسلم است که خداوند تغيير و تبديل آنها را اراده نکرده است.[2]
البته بايد توجه داشت که حتمي و يا مسلم بودن وقوع اين نشانهها، به اين معني نيست که پديد نيامدن آنها محال است، بلکه به حسب فراهم بودن شرايط و مقتضيات و نبودن بازدارندهها، پديد آمدن آنها، اگر خداوند اراده کند، قطعي است.
امام باقر (عليه السلام) فرمودند:
«پيش از ظهور قائم (عليه السلام) پنج نشانهي حتمي است؛ يماني، سفياني، صيحهي آسماني، قتل نفس زكيه، و خسف بيدا.»[3]
الف) خروج سفياني
سفياني مردي از نسل ابوسفيان است كه اندكي پيش از ظهور از سرزمين شام قيام ميكند. امام صادق (عليه السلام) در توصيف او ميفرمايند:
«اگر سفياني را ببيني، پليدترين مردم رامشاهده كردهاي.»[4]
آغاز قيام او در ماه رجب است. وي پس از تصرف شام و مناطق اطراف آن به عراق حمله ميكند در آنجا به كشتار گستردهاي دست ميزند و با دشمنان خود به شكل فجيعي رفتار ميكند. او لشکري را براي مقابله با حضرت مهدي (عليه السلام) به حجاز ميفرستد که لشکرش در منطقهي بيدا فرو ميرود و همهي لشکريانش نابود ميگردند. حکومت او به گونهاي است که شيعيان و انسانهاي درست کردار از حاکميت وي در رنج و عذاب هستند.[5] براساس بعضي روايات، از خروج تا كشته شدن او پانزده ماه طول ميکشد.
ب) خسف بيداء
خسف به معناي فرو رفتن است و بيداء منطقهاي ميان مكه و مدينه است. مقصود از خسف بيدا اين است كه سفياني براي مقابله با امام مهدي (عليه السلام) لشكري به سمت مكه روانه ميکند. هنگامي كه لشكر او به منطقهي بيدا ميرسد، به صورتي معجزه آسا در زمين فرو ميرود.
امام باقر (عليه السلام) در اينباره فرمودهاند:
«به فرماندهي سپاه سفياني خبر ميرسد كه مهدي (عليه السلام) به سوي مكه رفته است، پس لشكري در پي او روانه ميكند ... چون لشكر سفياني به سرزمين بيدا رسيد، ندا دهندهاي از آسمان آواز ميدهد: اي سرزمين بيدا، آنان را نابود كن. پس آن سرزمين لشكر را در خود فرو ميبرد.»[6]
امام علي (عليه السلام) نيز در تفسير آيه {وَ لَو تری إذ فَزَعوا فَلا فَوتَ وَ أُخِذوا مِن مکانٍ قَريب}؛[7] ميفرمايند:«قبيلُ قائمنا المهدي يخرُجُ السّفياني ... و يأتِي المدينةِ جَيشَةً حَتّی إذا النتهی إلی البيداءِ خسفَ اللهِ به»؛[8] «در آستانهي ظهور قائم ما مهدي (عليه السلام)، سفياني خروج ميکند ... سپاه وي به سوي مدينه حرکت ميکند و چون به سرزمين بيداء ميرسند، خداوند آنها را در کام زمين فرو ميبرد».
ج) خروج يماني
يکي ديگر از علامتهاي حتمي ظهور، خروج يماني است. امام صادق (عليه السلام) ميفرمايند:
«وَ اليماني مِن المَحتوم»؛[9] «يماني از علايم حتمي است».
وي که گويا مردي از يمن است، همزمان با خروج سفياني از شام قيام ميکند و مردم را به حق و راستي و عدالت دعوت ميکند. از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است که:
«خروج السّفياني و اليماني و الخُراساني في سَنَةِ واحدةِ ... و ليسَ في الرّاياتِ رايةٌ أهدَی مِن رايةِ اليماني»؛[10] «خروج سفياني و يماني و خراساني در يک سال است ... و در ميان پرچمها، هدايت کنندهتر از پرچم يماني نيست».
همچنين در جايي ديگر ميفرمايند:
«...در ميان بيرقهايي كه قبل از قيام مهدي (عليه السلام) بلند ميشود، پرچمي هدايت كنندهتر از پرچم يماني وجود ندارد. آن پرچم هدايت است، چون به سوي صاحب شما (امام مهدي (عليه السلام)) دعوت ميكند.»[11]
د) صيحه آسماني
يكي ديگر از نشانههايي كه پيش از ظهور اتفاق ميافتد، صيحهي آسماني است. اين نداي آسماني كه براساس بعضي از روايات نداي جبرئيل (عليه السلام) است، در ماه رمضان شنيده ميشود و از آنجا كه قيام امام مهدي (عليه السلام) قيامي جهاني است و همگان منتظر آن هستند، يكي از راههاي آگاهي مردم جهان از اين رويداد، همين نداي آسماني خواهد بود. در روايات غير از صيحه، از تعابيري چون ندا، صوت، فَزعَت و ... نيز استفاده شده است. آنچه از روايات به دست ميآيد اين است که:
1- وقوع آن بشارت ظهور را به همراه خواهد داشت و به گونهاي خواهد بود که مردم را متوجه ظهور خواهد کرد.
2- محتوا و مضمون دعوت، بيان حقّانيّت و ظهور دادگستر الهي، حضرت مهدي (عليه السلام) خواهد بود به گونهاي که مردم به درستي آن را درک کرده و متوجه آن ميشوند که وي همان موعود و منجي حقيقي ميباشد.
امام باقر (عليه السلام) ميفرمايند:«ينادي منادٍ منَ السّماءِ باسمِ القائِم (عليه السلام) فَيسمَعُ مَن بالمشرقِ وَ مَن بالمغرِب، لايبقی راقِدٌ إلّا استَيقَظَ و لاقائِمٌ إلّا قَعَدَ وَ لا قاعِدٌ إلّا قامَ عَلی رِجلَيهِ فَزَعاً مِن ذلک الصّوتِ، فَرَحمَ اللهُ مَنِ اعتَبَرَ بذلک الصّوتِ فَأجابَ فإنَّ الصوتَ الأوّل هوَ صَوتُ جبرئيلَ الرّوحُ الأمينِ»؛[12] «ندا کنندهاي از آسمان، نام قائم را ندا ميکند. پس هر که در شرق و غرب است، آن را ميشنود. از وحشت اين صدا، خوابيدهها بيدار، ايستادگان نشسته و نشستگان بر دو پاي خويش ميايستند. رحمت خدا بر کسي که از اين صدا عبرت گيرد و نداي وي را اجابت کند، زيرا صداي نخست صداي جبرئيل روح الأمين است».
همچنين امام صادق (عليه السلام) ميفرمايند: «إذا نادي منادٍ منَ السّماءِ أنَّ الحقَّ في آل محمّدٍ(صلي الله عليه و آله وسلم) فعندَ ذلکَ يظهَرُ المهدی علی أفواهِ النّاسِ و يشرَبونَ حُبَّهُ و لا يکونَ لهم ذکر غيره»؛[13] «هرگاه ندا دهندهاي از آسمان صدا بزند که حق با اولاد محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) است، آن هنگام، ظهور مهدي (عليه السلام) بر سر زبانها ميافتد، به گونهاي که غير از او ياد نميکنند».
دربارهي محتواي اين نداي آسماني روايات مختلفي رسيده است. از جمله اينکه امام صادق (عليه السلام) فرمودهاند:«ندا دهندهاي از آسمان به نام قائم (عليه السلام) و نام پدرش آواز ميدهد.»[14]
ه( قتل نفس زكيه
نفس زكيه به معناي شخصي است كه به رشد و كمال رسيده يا انسان پاك و بيگناهي است كه قتلي مرتکب نشده. در قرآن کريم حضرت موسي (عليه السلام) در اعتراض به کار حضرت خضر (عليه السلام) ميفرمايند:
{أقَتَلتَ نَفساً زَکِيةً بِغَيرِ نفسٍ}؛[15] «آيا جان پاکي را بيآنکه قتلي انجام داده باشد، ميکشي».
مقصود از قتل نفس زكيه اين است كه اندكي پيش از قيام امام مهدي (عليه السلام)، شخصيت برجسته يا بيگناهي به دست مخالفان حضرت كشته ميشود. زمان اين رخداد بر اساس بعضي از روايات پانزده شب پيش از قيام امام مهدي (عليه السلام) است.
امام صادق (عليه السلام) در اينباره فرمودند:
«بين قيام قائم آل محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) و كشته شدن نفس زكيه تنها پانزده شب فاصله است.»[16]
2- نشانههاي غير حتمي
منظور از نشانههاي غير حتمي، اموري است که رخ دادن آنها قطعي نيست و ممکن است به دليل عدم تحقّق شرايط يا ايجاد مانع، به وقوع نپيوندند.
نشانههاي غير حتمي بيان شده در روايات فراوان است كه برخي از آنها عبارتند از:خروج دجال (موجودي پليد و حيلهگر كه بسياري از انسانها را گمراه ميكند)، خورشيد گرفتگي و ماه گرفتگي در ماه مبارك رمضان، آشكار شدن فتنهها و قيام مردي از خراسان.
نتیجه:
بنا بر آنچه از روايات معصومين(علیهم السلام)، استفاده ميشود، منظور از حتمي، امري قطعي و مسلم است که خداوند تغيير و تبديل آنها را اراده نکرده است. بر این اساس، در میان نشانهها و علایم، آنچه حتمی شمرده شده، جزء محتومیات هستند و غیر از آنها که گروه بسیاری از علایم را تشکیل میدهند جزء علایم غیر حتمی به حساب میآیند.
پینوشتها:
[1]. نعمانی، غيبت، ص 429 .
[2]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 249 .
[3]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 650 .
[4]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعة، ج 2، ص 557 .