مقدمه:
ميل فطري عدالت خواهي در آدميان و وجود احاديث مهدويت در مجموعه بزرگ معارف ديني، باعث شد مردم از همان صدر اسلام، به وجود مقدس مصلح کل، حسّاسّيت ويژه پيدا کرده و به شناخت بيشتري از زواياي زندگي و ظهور او بپردازند؛ چرا که سخن از مهدي سخن از بزرگ مردي است که با ظهورش دامن ظلم برچيده شده و زمين، روي آرامش به خود ميبيند و با اجراي عدالت، توسط او ديگر جايي براي زورمندان شیطان صفت و زراندوزان و سود جویان فریبکار نخواهد بود. اکنون جاي اين سؤال است که با وجود اين گونه افراد، چگونه ميتوان خود را براي ظهور آماده کرد و از حيله دشمنان رهايي يافت؟ آيا تحقق انقلاب جهاني امام مهدي (علیه السلام) شرايط خاصي دارد؟ آيا براي پيدايش آن، نشانه و علامتي وجود دارد؟ با توجه به مخفي بودن زمان ظهور و وجود مخالفان و سودجويان، آيا مردم دچار حيرت و سرگرداني نميشوند؟ اينجا است که بحث شرايط ظهور، جايگاه ويژهاي مييابد.
چرا آدم برترین مخلوقات است...؟
{ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين} [1]. او که با دميدن نفخه الهي در کام وجودش، نشئهاي ديگر از عالم وجود را تجربه کرد؛{ ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ} [2]، تا موجودي خداگونه شود و {مقام فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى} [3] و مرتبه بلند في {مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر} [4] را به خود اختصاص دهد، او توانست با عظمتي که در درونش به وديعه گذاشته شد، خليفه خداوند گردد؛ {إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة} [5] و مسجود فرشتگان شود؛ {وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَم}. [6]
اما چه روي داده و چه بر انسان گذشته است که کلام فرشتگان درپرسش از خداوند را در زندگي خود ميبيند كه:
{أَ تجَْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاء}؛
«آيا كسى را در آن قرار مىدهى كه فساد و خونريزى كند؟!». [7]
آيا انسان براي چنين زندگانياي خلق شده است؟ آيا گذران عمرش بايد اين گونه باشد؟ چگونه است وقتي دفتر تاريخ بشر را ورق ميزنيم، جز خطوط نوراني اندكي که با تلاش انبيا و اوصيا براي نجات بشر، نوشته شده است بقيه سطور چنان تاريک و ظلماني است که دل هر خواننده را به درد آورده و چشم هر بيننده را گريان ميکند. به راستي، تا چه زماني بايد اين خطوط سياه، کتاب تاريخ زندگي بشر را پليد و کثيف کند؟ خدايا! چه هنگام آنچه زيبنده مقام انساني است، برايش جامعه بشري رقم ميخورد و در صفحه حياتش، ترسيم ميشود؟
تأمّل در نهاد آدمي و درک لطايف و ويژگيهاي نفس و درون او، روشن ميکند که چرا انسان، برترين مخلوقات و شاهکار جهان آفرينش معرفي شده است. او موجودي عدالت خواه و حقّ جو است که هر جا با حقيقت وجود انساني اش ظهور پيدا کرده، اين حقيقت، نمود يافته و آشکار شده است. روحيه ايثار و گذشت، تعاون و همياري، از صفات زيباي او است. در کنار اين حالات ملکوتي و فرا مادّي، آنچه قابل دقّت است اين که انسان، زيبايي و صفاي زندگي و لذّت از بودن را وقتي معنا يافته ميداند که شيريني وجود و زندگي کردن، به کام همه انسانها طعم پيدا کند و همگان آن را بچشند.
او طراوت و لطافت را زماني ترجمه شده ميبيند که محيط پيرامونش را شادابي فرا گرفته باشد. نشستن زير درخت، کنار جوي آب روان و زلال، زماني بر جان انسان گوارا ميآيد که چشمانداز نگاهش را درخت و سبزه، کوههاي سر به فلک کشيده و امواج بيقرار دريا پر کرده باشد؛ اما اگر به هر طرف نگاه کند، جز زباله و ويراني نبيند و هوا از بوي تعفّن آكنده باشد، آيا چنين منظرهاي، لذّت ديدن دارد و زير چنين درختي، صفاي نشستن معنا مييابد؟
آيا روزي فرا خواهد رسيد که صحنههاي جنگ و غارت، انفجارها و ويرانيها پايان يابد؟ آيا زماني خواهد شد که ديگر پدر، شب هنگام و موقع برگشت به خانه، سرافکنده و شرمسار از دست خالي و عدم توان تدارک قوت زندگي نباشد؟ به راستي آيا صبحي فرا ميرسد که شعاعهاي پر حرارت و زندگي بخش خورشيد، به همه خانهها و دلها لبخند بنشاند؟
به جرأت ميتوان گفت ميل فطري انسانها به حق طلبي و اجراي عدالت از يک سو، و وجود ظلم و ستمهاي فراواني که به دليل هوا و هوس و منفعت طلبي و شيطان پرستي عدهاي، در جامعه پديد آمده و ميآيد از سوي ديگر، مردمان را در جست وجوي مصلح و منجي بيقرار کرده است؛ زيرا وقتي آنان اجراي عدالت را در توان خود نديدند، بر آن شدند كه به پشتوانه کمک الهي و با حاکميت مردي آسماني، به اين مهم نايل شوند. اين، يکي از حکمت هايي است که روشن ميکند چرا انبياي الهي و اوصياي بزرگوارشان، نويد ظهور چنين بزرگ مردي را به مردم دادهاند. اعتقاد به آمدن مصلح؛ ريشه در اعماق تاريخ و اديان دارد. دين مقدس اسلام به ويژه مکتب تشيع نيز در باره ظهور اين راد مرد الهي سخنان فراواني دارد.
ميل فطري عدالت خواهي در آدميان و وجود احاديث مهدويت در مجموعه بزرگ معارف ديني، باعث شد مردم از همان صدر اسلام، به وجود مقدس مصلح کل، حسّاسّيت ويژه پيدا کرده و به شناخت بيشتري از زواياي زندگي و ظهور او بپردازند؛ چرا که سخن از مهدي سخن از بزرگ مردي است که با ظهورش دامن ظلم برچيده شده و زمين، روي آرامش به خود ميبيند و با اجراي عدالت، توسط او ديگر جايي براي زورمندان و زراندوزان نخواهد بود.
و روشن است با وجود آن که اين رويداد بزرگ، آرزوي ديرينه جامعه بشري است، در اين ميان، شيطان صفتاني نيز وجود دارند که راحتي و بقاي خود را در عدم تحقّق اين پديده دانسته و براي جلوگيري از وقوع يا به تأخير انداختن آن، دست به هر اقدامي ميزنند و از هر نيرنگ و دسيسهاي استفاده ميکنند، تا وضعيت و شرايط در جامعه به گونهاي رقم بخورد که اهداف آنان را تأمين کرده و حاکميتشان را تثبيت كند. در کنار اين گروه، افراد سودجويي نيز يافت ميشوند که براي رسيدن به منافع مادي و به سبب افزون طلبي، به دنبال آنند که با فريب مردم، خود را مهدي موعود معرفي کنند، تا بتواند با همراهي برخي افراد جاهل، ايامي چند به ارضاي شهوات مادي خود بپردازند.
اکنون جاي اين سؤال است که با وجود اين گونه افراد، چگونه ميتوان خود را براي ظهور آماده کرد و از حيله دشمنان رهايي يافت؟ آيا تحقق انقلاب جهاني امام مهدي (علیه السلام) شرايط خاصي دارد؟ آيا براي پيدايش آن، نشانه و علامتي وجود دارد؟ با توجه به مخفي بودن زمان ظهور و وجود مخالفان و سودجويان، آيا مردم دچار حيرت و سرگرداني نميشوند؟ اينجا است که بحث شرايط ظهور، جايگاه ويژهاي مييابد.
تعريف شرایط ظهور
شرايط به معناي سببها و زمينهها، به اموري گفته ميشود كه تحقّق مطلوب و مشروط، به وجود آنها بستگي دارد و بدون تحقق اينها، مشروط به وجود نميآيد. يعني يك نوع رابطه علّي و معلولي ميان آنها برقرار است؛ مثلا براي آنکه محصول خوبي در تابستان برداشت شود لازم است شرايط آن مانند بذر سالم، آب مناسب، حرارت و تابش خورشيد، کود کافي و سمّپاشي به موقع فراهم شود، و يا دانشآموز براي آنکه نمره خوبي در پايان سال بگيرد و از جايزه برخوردار گردد بايد در طول سال زحمت بکشد و به درستي درس بخواند. طبيعي است که در صورت عدم تحقّق شرايط، نه کشاورز بايد منتظر برداشت محصول مناسب باشد و نه دانشآموز بايد در انتظار گرفتن نمره خوب و جايزه باشد.
بر اين اساس، مراد از شرايط ظهور، آن دسته از اموري هستند كه تحقّق ظهور، وابسته به وجود آن هاست و تا آنها محقّق نشوند، ظهور نيز واقع نخواهد شد.
اينك مناسب است به تعريف علايم ظهور نيز اشاره شود، تا تفاوت آن با شرايط روشن شود.
علايم، به معناي نشانهها، به اموري گفته ميشود که نمايانگر مقصود و مطلوب ميباشند. مراد از علايم ظهور، آن دسته از حوادثي است كه بر اساس بيان پيشوايان معصوم (علیهم السلام)، قبل يا در آستانة ظهور واقع خواهد شد و تحقّق هر كدام نزديك شدن قيام حضرت مهدي تأملی در شرایط ظهور را نويد ميدهد.
با توجه به بيان فوق، ميتوان تفاوتهاي علايم و شرايط ظهور را چنين برشمرد:
- علايم، فقط كاشف از پديده ظهورند؛ ولي شرايط محقّق ظهورند؛ از اين رو علايم، در پيدايش مطلوب، نقشي ندارند به خلاف شرايط كه در پيدايش مشروط، داراي تأثيرند؛
- لازم نيست علايم در يك زمان جمع باشند، بلکه ممكن است يكي پس از ديگري تحقّق يابند؛ ولي شرايط بايد در يك زمان جمع باشند، تا پديده ظهور تحقّق عيني يابد؛
- علايم، از بين رفتني است؛ ولي شرايط، پايدار و باقي است؛
- علايم، قابل شناخت بوده و معمولاً به وجود آن ميتوان پي برد (زيرا خاصيت نشانه بودن اين است)؛ ولي تحقّق شرايط چندان قابل شناخت نيست و نميتوان به وجود آن آگاهي حتمي و كامل داشت (كه آيا همة شرايط محقّق شده است يا نه)؛
- ممكن است بعضي علايم موجود نشود و پديده ظهور تحقّق يابد، ولي شرايط، حتماً بايد موجود شوند.
فوايد و آثار بحث
اگر آدمي بداند که ظهور منجي، شرايطي دارد و واقعاً مشتاق ظهورش باشد، حتماً به دنبال آن خواهد رفت که شرايط ظهور را در حدّ توان فراهم کند؛ زيرا ميداند که تحقّق مشروط وابسته به تحقق شرط است و تا شرط نباشد، مشروط نخواهد بود. پس فايده دانستن شرايط ظهور آن است که انسانها را براي فراهم کردن شرايط به تلاش و جنبش وا ميدارد.
نتیجه:
از آنچه گذشت اهميت شرايط در مقايسه با علايم نيز روشن ميشود؛ زيرا ظهور، وابسته به تحقق شرايط است نه علايم؛ پس بايد شرايط فراهم گردد تا ظهور ممکن شود.
پینوشتها:
[1]. مؤمنون :14.
[2]. مؤمنون :14.
[3]. نجم:9.
[4]. قمر:55.
[5]. بقره:30.
[6]. بقره:34.
[7]. بقره:30.