نامش فاطمه بنت خرام از قبیله بنی کلاب و خواهر لبید شاعر بود. زنی با شرافت، از خانواده ای دلاور بود. او نسبت به فرزندان حضرت زهرا (علیها السلام) بسیار مهربان بود. ثمره ازدواج او با علی (علیه السلام) چهار فرزند پسر به نام های عباس، جعفر، عبدالله و عثمان بود که هر چهار فرزندش روز عاشورا در رکاب سیدالشهداء علیه السلام به شهادت رسیدند.
امالبنین پس از شهادت فرزندانش همه روزه به بقیع می رفت و بچه های عباس را نیز به همراه می برد و به یاد فرزندان شهیدش مرثیه و نوحه می خواند. زنان مدینه نیز با ندبه و نوحه سوزناک او جمع می شدند و می گریستند. اشعاری هم درباره عباس سروده بود. وقتی زنان مدینه به وی تسلیت می گفتند، می گفت: دیگر مرا ام البنین خطاب نکنید. چرا که امروز دیگر آن فرزندانم نیستند و شهید شده اند.[1]
لاتدعونی ویک ام البنین
تذکرینی بلیوث العرین
کانت بنون لی ادعی بهم
و الیوم اصبحت ولا من بنین;
مرا دیگر ام البنین نخوانید. مرا به یاد شیران شکست ناپذیر می اندازید.
من فرزندانی داشتم که به اعتبار آنان صدا می شدم اما امروز از پسرانم خبری نیست.
ام البنین بعد از واقعه کربلا
امالبنین در واقعه کربلا حضور نداشت. هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد و او از شهادت فرزندانش باخبر شد؛ از سرنوشت امام حسین(ع) پرسید و وقتی که خبر شهادت امام حسین(علیه السلام) را هم شنید. گفت: «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین میشد و او زنده میماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به اهل بیت و امام حسین(علیه السلام) دانستهاند.
سوگواری ام البنین برای فرزندان
ام البنین پس از باخبر شدن از شهادت فرزندانش، هر روز با نوهاش عبیدالله (فرزند عباس) به قبرستان بقیع میرفت و در آنجا اشعاری که خود سروده بود، میخواند و میگریست. اهل مدینه گرد او جمع میشدند و همراه او گریه میکردند، گفته شده که مروان بن حکم یکی از حاکمان مدینه، نیز با آنان همراه میشد.
منبع:
[1]. جواد محدثی
[2]. ویکی شیعه