مقدمه:
حالاتي که مخاطبان نداي آسماني، هنگام شنيدن آن از خود بروز ميدهند، نشانگر غير منتظره بودن آن براي آنان است. اين حالتها، نوعي ترس همراه حيرت و تعجب را نشان ميدهند. متن حاضر به امر اختصاص یافته است.
روایات در این زمینه
امام جعفر صادق )علیه السلام( در ذيل آيه 4 سوره شعراء ميفرمايد:
«اذا سمعوا الصوت اصبحوا و كأنّما علي رؤوسهم الطير»؛ وقتي صدا (نداي اسماني) را ميشنوند، مانند كساني خواهند بود كه پرندهاي بر سرشان نشسته است.[1]
اين روايت، شدت تعجب و حيرت و ترس مخاطبان را نشان ميدهد و آن را به فردي تشبيه ميكند كه پرندهاي بر روي سرش نشسته و براي فرار نكردن آن سرجايش بيحركت ميماند. در اين قسمت به بيان تأثيرات ابتدايي نداي آسماني بر روي مخاطبانش ميپردازيم:
يكم: كرنش و ايمان ابتدايي
اولين تأثير نداي آسماني بر روي مخاطبان، خضوع و تسليم در برابر آن است كه احاديث ذيل آيه 4 سوره شعراء به بيان آن ميپردازند. چهار حديث به اين مطلب با عبارتهاي:
- « فيؤمن اهل الأرض جميعاً للصوت الأول»؛ تمامي اهل زمين به صداي اول(نداي آسماني) ايمان ميآورند.[2]
2.« فلايبقي في الارض يومئذ أحد إلا خضع و ذلت رقبته لها فيؤمن اهل الارض اذا سمعوا الصوت من السماء»؛ در آن هنگام، كسي بر روي زمين نميماند؛ مگر اينكه گردنش در مقابل نداي آسماني، خاضع و افتاده ميشود و اهل زمين، وقتي صدا را از آسمان ميشنوند، به آن ايمان ميآورند.[3]
3.« فقلت له: أهي الصيحة؟ فقال اما لو كانت خضعت اعناق اعداء الله عزوجل»؛[4] از حضرت پرسيدم: آيا مراد از آيه (چهارم سوره شعراء) صيحه است؟ فرمود: اگر مراد، آن باشد، گردنهاي دشمنان خداوند عزوجل در برابر آن خاضع ميشود.
4.«تخضع رقابهم يعني بني اميه و هي الصيحه من السماء باسم صاحب الامر»؛[5] گردنهايشان، يعني بني اميه، خاضع ميشود و آن صيحه آسماني به اسم صاحب الامر (علیه السلام) است.
از ميان اين احاديث، روايت دوم، سوم و چهارم از جهت سند، معتبر هستند. روايات اول و دوم، خضوع و خشوع را همگاني ميدانند و با واژههاي: «اهل الارض جميعاً» و «فلايبقي في الارض يومئذ أحدٌ»، اين مطلب را ميرسانند، ولي احاديث سوم و چهارم، اين خضوع و خشوع را متوجه كافران و دشمنان خداوند ميدانند و با عبارتهاي: «خضعت اعناق اعداء الله» و «تخضع رقابهم يعني بني اميه» بر اين مطلب دلالت ميكنند. تأكيد بر روي خضوع و كرنش دشمنان خداوند در دو حديث آخري به دليل اهميت آن است؛ زيرا مؤمنان در برابر امر الهي با ديدن يا نديدن معجزه، سر تسليم فرود ميآورند، ولي كافران به راحتي سر تسليم فرود نميآورند؛ مگر اينكه چيزي رخ دهد كه مجبور به اين كار شوند. از اين جهت، بر روي خضوع آنان تأكيد بيشتري شده است.
دوم: بيرون آمدن دختران پرده نشين
معمولاً دختران در زمان گذشته كمتر از خانهها بيرون ميآمدند و بيرون آمدن برخي از آنها به ندرت اتفاق ميافتاد و تا حد امكان در خانه، آن هم در اندروني ميماندند و به اين جهت به آنان، دختران پشت پرده ميگفتند، ولي تأثير آني نداي آسماني به قدري است كه اين دختران از خانه بيرون ميآيند و حالت عادي خود را كنار ميگذارند تا ببينند چه خبر است. اين مطلب به يكي از دو وجه ذيل تفسيرپذير است:
يك. در آن زمان، هر چند به تعداد كم، دختراني بودند كه به ندرت از خانه بيرون آمدند و اين اطلاق بر آنان صحيح بود. دو. اهل بيت (علیهم السلام) براي بيان شدت تأثير ندا بر روي مخاطبان، اين مطلب را آوردهاند كه حتي كساني كه از خانه يا اندروني بيرون نميآيند؛ به سبب نداي آسماني بيرون ميآيند.
دو حديث با عبارتهاي: «تخرج الفتاة من خدرها»[6] و «تخرج العذراء من خدرها»[7] به بيان اين مطلب ميپردازند كه حديث اول از جهت سند، معتبر است. البته اگر سه حديث فزعه در ماه مبارك رمضان را كه عبارت «تخرج الفتاة من خدرها»[8] را دارند، اضافه كنيم؛ در مجموع، پنج حديث ميشوند و نكته ديگري كه در مورد اين احاديث است، اينكه اين ندا در ماه رمضان است كه در اين روايات به آن اشاره شده است.
شايد اين سؤال مطرح شود كه در قسمت قبلي براي همگاني بودن نداي آسماني و شنيدن تمامي افراد، عبارت: «حتي تسمعه العذراء في خدرها فتحرض أباها و اخاها علي الخروج»[9] آمده بود و اين بدان معناست كه دختران پردهنشين، خود بيرون نميآيند، بلكه پدر و برادرشان را تشويق به خروج و فهميدن ماجرا ميكنند، ولي در احاديث مطرح شده است كه سخن از خروج دختران پردهنشين است و اين دو مطلب با هم سازگار نيست؟
پاسخ به اين سؤال به سه صورت امكان دارد:
- ممكن است بيشتر دختران پردهنشين بيرون آيند، ولي برخي از آنان به دليل حياي بيشتر خود بيرون نيايند، ولي به دليل تأثير ندا بر آنان، ديگران را تشويق به بيرون رفتن كنند.
2. اين حديث از حيث سند، ضعيف است و ميتوان آن را كنار گذاشت، يعني حديث «حتي تسمعه العذراء…».
3. بيان شنيدن دختران پردهنشين يا خروج آنان براي مطرح كردن اين مطلب توسط اهل بيت (علیهم السلام) بوده است كه ندا، تأثير شديدي بر همگان ميگذارد؛ حتي بر روي كساني كه در درون خانه با حوادث جامعه ارتباطي ندارند.
سوم: بيدار شدن افراد خواب
يكي ديگر از تأثيرات نداي آسماني بر روي افراد خواب است، يعني صدا به قدري هولناك است كه افراد خواب، آن را ميشنوند و با شنيدن آن از خواب برميخيزند يا به سبب اعجازي بودن آن، افراد خواب نيز جزء مخاطبان آن قرار ميگيرند و با شنيدن آن از خواب، بيدار ميشوند.
پنج حديث با عبارتهاي: «توقظ النائم»،[10] «لا يبقي راقدٌ إلا استيقظ… فزعاً من ذلك الصوت»،[11] «فتوقظ النائم و يخرج الي صحن داره»[12] و «فلايبقي راقد إلا قام»[13] بر بيدار شدن افراد خواب دلالت ميكنند. حديث اول از جهت سند، معتبر است. روايت اول، فقط اشاره به بيداري افراد خواب دارد، ولي حديث دوم، بيداري آنان را ناشي از فزع و ترس ميداند و روايت سوم، علاوه بر بيداري آنها اشاره به بيرون آمدن آنان به ايوان خانه نيز ميكند كه بيرون ميآيند ببينند چه خبر است و حديث دوم و دو حديث آخر كه عبارت آخر از آن دو نقل شده است، به وسيله استثناء و حديث اول و سوم به وسيله اطلاق «النائم»، همه افراد خواب را شامل ميشوند. روايتهاي «فزعه» نيز عبارت «توقظ النائم» را آوردهاند.
چهارم: وحشت افراد بيدار
تنها حديث عباية بن ربعي از اميرالمؤمنان علي (علیه السلام) با عبارت «تفزع اليقظان»[14] بر وحشت افراد بيدار از شنيدن صيحه آسماني در ماه مبارك رمضان دلالت دارد. اين حديث از جهت سند، معتبر است و اطلاق واژه «اليقظان»، تمامي افراد بيدار را شامل ميشود.
البته در سه حديث «فزعه»، عبارت «تفزع اليقظان» آمده است.[15]
پنجم: نشستن افراد ايستاده و ايستادن افراد نشسته
تأثير نداي آسماني بر روي افراد به حدّي است كه ايستادگان از ترس آن مينشينند و نشستگان ميايستند. سه روايت با عبارتهاي: «ولاقائم الاقعد و لا قاعد الاقام علي رجليه فزعاً من ذلك الصوت»،[16] «ولاقائم الاقعد و لاقاعد إلا قام علي رجليه من ذلك الصوت»[17] بر اين مطلب دلالت ميكنند.
عبارت دوم، مربوط به دو حديث است كه يكي مقطوعه محمد بن مسلم است و به معصوم (علیه السلام) ختم نميشود، ولي محمد بن مسلم، كسي نيست كه حديثي را از غير معصوم نقل كند. و روايت دوم از محمد بن ابي عمير از امام علي بن موسي الرضا (علیه السلام) نقل شده است. البته اين حديث در كتاب كفايةالمهتدي آمده است كه از متأخرين است و معاصر علامه مجلسي بوده است. ايشان به نقل از كتاب الغيبه فضل بن شاذان احاديثي را نقل ميكند. كتاب الغيبة فضل بن شاذان به دست ما نرسيده است.
تقريباً تمامي احاديثي كه عبارتهاي مربوط به خروج دختران پردهنشين، بيدار شدن افراد خواب، به وحشت افتادن افراد بيدار و ايستادن نشستگان و نشستن ايستادگان را آوردهاند، قيدِ در ماه مبارك رمضان بودن را دارند. و فقط مقطوعه محمد بن مسلم، اين قيد را نياورده است، ولي به قرينه ندا به اسم حضرت مهدي (علیه السلام) در ماه رمضان بودن آن ثابت ميشود. علاوه بر اين، در احاديثي، تعبير صيحه به جاي ندا در مورد نداي آسماني در ماه مبارك رمضان استعمال شده است كه اينها نشان از شدت صدا و وحشتي دارد كه در همگان ايجاد ميكند و شايد بتوان به همين جهت، چند حديثي كه در مورد فزعه آمده است را با اينها يكي دانست؛ زيرا اولاً، فزعه در ماه مبارك رمضان رخ ميدهد و ثانياً، كلمه «فزعه»، بيان كننده ترسي است كه نداي آسماني در ماه رمضان در همگان ايجاد ميكند. در نتيجه، اگر قائل به دو ندا از آسمان: يكي در شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان و ديگري در زماني بعد از آن شويم، اين حالتها مربوط به نداي اول است.
نتیجه:
بنابر آنچه از احادیث به دست میآید، این ندا به حدی عظیم وهولناک است که همگان را از شدت تعجت، ترس و اضطراب بر جای شان میخکوب میگرداند. به طوری که، حتی دشمنان خداوند در برابرش به کرنش و خضوع وادار میشوند، از هول این ندا پرده نشینان خارج، خفته گان بیدار، و افراد بیدار متوحش شده و تغییر حالت میدهند.
پینوشتها:
[1]. «الغيبة نعماني»، ص270، باب14، حد23؛ «بحار الانوار»، ج52، ص293، باب26، حد41.
[2]. «الغيبة نعماني»، ص269، باب14، حد20.
[3]. «الغيبة نعماني»، ص267. باب14، حد19؛ «بحار الانوار»، ج52، ص292، باب26، حد40.
[4]. «الكافي»، ج8، ص258، حد483.[5] . «تفسير القمي»، ج2، ص118؛ «تفسير الصافي»، ج4، ص29.
[5]. «الغيبة نعماني»، ص266، باب14، حد17؛ «بحار الانوار». ج52، ص234، باب25، حد100.
[6]. «الغيبة نعماني»، ص301، باب16، حد6؛ «بحار الانوار»، ج52، ص119، باب21، حد48.
[7]. «الغيبة نعماني». ص260، باب14، حد8 و ص261، حد11؛ «تأويل الآيات الظاهرة»، ص384.
[8]. «الغيبة نعماني»، ص262، باب14، حد13.
[9]. «الغيبة نعماني»، ص266، باب14، حد17؛ «بحار الانوار»، ج52، ص234، باب 25، حد100.
[10]. «الغيبة نعماني»، ص262، باب14، حد13؛ «بحار الانوار»، ج52، ص230، باب25، حد96.
[11]. «الغيبة نعماني»، ص301، باب16، حد6.
[12]. «الغيبة شيخ طوسي»، ص454، حد462؛ «كفاية المهتدي»، ص288.ذيل حد39.
[13]. «الغيبة نعماني»، ص266، باب14، حد17؛ «بحار الانوار»، ج52، ص234، باب 25، حد100.
[14]. «الغيبة نعماني»، ص260، باب14، حد8 و ص261، حد11؛ «تأويل الآيات الظاهرة»، ص384.
[15]. «الغيبة نعماني»، ص262، باب14، حد13؛ «بحار الانوار»، ج52، ص230، باب25، حد96.
[16]. «الغيبة شيخ طوسي»، ص454، حد462؛ «كفاية المهتدي»، ص668، ذيل حد39.