logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
ندای شیطانی در برابر ندای آسمانی

مقدمه:

هنگام ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) دو ندا شنیده می‌شود: ندای آسمانی که مردم را به سوی حضرت مهدی (علیه السلام) دعوت می‌کند و ندای شیطانی که مردم را به پیروی از سفیانی فرا می‌خواند. احادیثی از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) درباره شناخت ندای حق از باطل وارد شده و در آن امر اهل بيت (علیهم السلام) در دوره آخر الزمان را، (ابين من الشمس) روشن‌تر از خورشيد معرفي نموده‌اند و اين مطلب، نشان‌گر وضوح و شناسايي راحت نداي آسماني جبرییل و نداي ابليس است و اگر كسي خود، مشكل نداشته باشد، دنباله‌روي از نداي حق، آسان خواهد بود. ویژگی‌ها و تأثیرات ندای ابلیس امری است که نوشتار حاضر به آن پرداخته است.

تبیین مطلب:

زرارة بن اعين در روايتي مي‌گويد:

به امام جعفر صادق (علیه السلام)عرض كردم: تعجب مي‌كنم خدا شما را سلامت بدارد و تعجب من از اين است كه با وجود عجائبي چون خسف بيداء (سپاه سفياني) و ندايي كه از آسمان است، چطور باز با حضرت مهدي (علیه السلام) مي‌جنگند؟ حضرت پاسخ داد: «إن الشيطان لايدعهم حتي ينادي كما نادي برسول الله صلی الله و علیه و آله وسلم يوم العقبة»؛  همانا شيطان، آن‌ها را رها نمي‌كند تا اين‌كه ندا دهد؛ همان‌طور كه بر رسول خدا (صلی اله  و علیه و آله وسلم) در روز عقبه ندا داد.

در اين‌جا اين سؤال مطرح مي‌شود كه: آيا شيطان نيز مي‌تواند شبه معجزه‌اي بياورد و با اين عمل به مقابله با حجت‌هاي الهي بپردازد و مردم را گمراه كند؟

محققي با برشمردن دو مقدمه، نداي ابليس را نمي‌پذيرد:

مقدمه اول: همانا تعداد روايات دلالت كننده بر نداي باطل نسبت به تعداد اخبار نداي حق، بسيار كم است.

مقدمه دوم: اگر ما ظهور اوّلي اين اخبار را بنا بر فهم تقليدي بپذيريم و آن صادر شدن نداي باطل به شكل اعجازي يا متافيزيكي، [پس] اين معجزه صادر شده، از جانب باطل است.

ايشان در ادامه، معجزه از طرف باطل را به دليل فريفتن انسان‌ها و سوق دادن آنان به سوي انحراف و جهالت بر خداوند محال مي‌شمرد و مي‌گويد:  به دليل آن‌چه در آن از فريفتن با جهل و سوق دادن به سوي فتنه و انحراف است و آن بر حكيم مطلق، جل و علا، محال است.

در پايان، ايشان مي‌گويد: وقتي اين دو مقدمه، تام است، لازم است اين اخبار را كنار بگذاريم؛ زيرا اين اخبار از جهت نسبت، كم هستند و همچنين دلالت كننده بر امر محالي مي‌باشند؛ پس پذيرفتن مضمون اين احاديث، محال است.

در پاسخ ايشان مي‌توان گفت:

اولاً، بيش از پانزده حديث  كه نه مورد آن از حيث سند، معتبر است، در مورد نداي ابليس وارده شده است. و به راحتي نمي‌توان اين روايات را كنار گذاشت؛ گرچه اين اخبار نسبت به اخبار نداي آسماني و معرفي نام و نسب حضرت مهدي (علیه السلام) كمتر است، ولي در صورت عدم تعارض نمي‌توان آن‌ها را ترك كرد.

ثانياً، در اخبار نداي آسماني، عبارت‌هايي دال بر همگاني بودن و شنيدن هر قومي با زبانشان وجود داشت، ولي در اخبار نداي ابليس، عبارتي كه بر همگاني بودن آن دلالت داشته باشد، وجود ندارد؛ مگر اين‌كه از روي تقابل با نداي آسماني و همگاني بودن نداي آسماني،‌ قائل به همگاني بودن آن شويم. و به همين جهت، مانند سحر جادوگران مقابل معجزه حضرت موسي(علیه السلام) است؛ بدين معنا كه به وضوح، حق از باطل متمايز است، ولي اهل باطل به دنبال بهانه‌اي هستند تا به حق روي نياورند. و حتي اگر نام «ابليس» در اكثر اخبار نداي شيطاني نيامده بود، قائل به نداي شيطاني انسي مي‌شديم و آن را به وسيله ابزار ساخت بشر معرفي مي‌كرديم.

همچنين در دو روايت از اين اخبار كه در قسمت‌هاي بعدي مي‌آيد، اين ندا تشبيه به نداي ابليس در جمره عقبه شده است و در تاريخ نيز چنين ندايي ثبت شده است. در حديثي از امام باقر (علیه السلام) آمده است: همانا امر ما روشن‌تر از اين خورشيد است. سپس فرمود: منادي از آسمان ندا مي‌دهد به نام فلان بن فلان كه او امام است و ابليس، لعنت خدا بر او باد، از زمين ندا مي‌دهد؛ همان‌طور كه در شب عقبه بر ضد رسول خدا (صلی الله و علیه و آله وسلم) ندا داد.

در حديث فوق، امر اهل بيت (علیهم السلام) در دوره آخر الزمان، ابين من الشمس(روشن‌تر از خورشيد) معرفي شده و اين مطلب، نشان‌گر وضوح و شناسايي راحت نداي آسماني جبرییل و نداي ابليس است و اگر كسي خود، مشكل نداشته باشد، دنباله‌روي از نداي حق، آسان خواهد بود. در اين بخش به معرفي نداي ابليس مي‌پردازيم:

يكم: ويژگي‌هاي نداي شيطاني

1. ندا‌ دهنده

اغلب روايات، ندادهنده را به عنوان ابليس معرفي مي‌كنند. اين احاديث با عبارت‌هاي: «صوت الملعون ابليس»، «صوت ابليس اللعين»، «ينادي ابليس»، «ينادي ابليس لعنه الله»، «لا يدعهم ابليس حتي ينادي»، «صعد ابليس اللعين… ثم ينادي»، «صعد ابليس في الهواء… ثم ينادي»، «صوت ابليس» و «واحدة‌ من ابليس» دلالت بر منادي بودن ابليس لعين دارند.

از ميان اين ده روايت ـ كه مناديِ نداي شيطاني را ابليس معرفي مي‌كنند ـ پنج حديث از حيث سند معتبر هستند. علاوه بر اين روايات، سه حديث شيطان را به عنوان منادي معرفي مي‌كنند. اين احاديث با عبارت‌هاي: «فينادي الشيطان»، «إن الشيطان ينادي»  و «إن الشيطان لايدعهم حتي ينادي» وارد شده است و دو حديث آخِر از جهت سند معتبر هستند. با توجه به احاديث فوق، مراد از شيطان در اين سه روايت، همان ابليسِ لعين است.

اگر لفظ «شيطان» فقط در احاديث آمده بود، مي‌توانستيم نداي شيطاني را به انسان‌هاي شيطان صفت و بدانديش نسبت دهيم؛ زيرا بر اساس آيات قرآني، شياطين از جن و انس هستند؛ اما به دليل ذكر لفظ «ابليس» در اكثر روايات و بنا بر عَلَم بودن اين لفظ بر فرد خاصي از جنيان، نمي‌توان اين ندا را به انسان‌ها و ابزار ارتباطي آنان نسبت داد. در نتيجه، خداوند براي آزمايش انسان‌ها بعد از نداي آسماني اين قدرت را به «ابليس» مي‌دهد تا كساني كه اهل باطل هستند را دور خود جمع كند.

2. مكان نداي شيطاني

بيشتر احاديث با عبارت‌هاي «و الصوت الثاني من الارض»،  «ينادي ابليس… من الارض»،  «ينادي ابليس لعنة الله من الارض»،  «صوت ابليس من الارض»،  زمين را به عنوان مكان نداي شيطان معرفي مي‌كنند، ولي دو حديث با عبارت‌هاي: «صعد ابليس اللعين حتي يتواري من الارض في جو السماء ثم ينادي»  و «صعد ابليس في الهواء حتي يتواري عن اهل الارض ثم ينادي»  مكان ندا را آسمان مي‌دانند. از ميان اين روايات، پنج حديث، مكان ندا را زمين معرفي مي‌كنند كه يكي از آن‌ها از جهت سند، معتبر است و از دو روايت دلالت كننده بر آسمان بودن مكان نداي شيطاني، حديث دوم از حيث سند، معتبر است. حال سؤال اين است كه چگونه مي‌توان اين تناقض را حل كرد؟

براي اين مسئله، دو راه‌حل مي‌توان ارائه داد:

راه‌حل اول: اين‌كه با توجه به كثرت روايات دسته اول، از احاديث دسته دوم صرف نظر كنيم و مكان ندا را زمين بدانيم.

راه‌حل دوم: نداي ابليس از ميان آسمان است تا در فضا پخش شود و به گوش همگان برسد، ولي از آن‌جا كه امري باطل و ناحق است، زميني معرفي شده است. در مقابل، نداي آسماني چون امري الهي و حق است، آسماني مطرح شده است. مؤيد اين مطلب، روايتي است كه با سند صحيح از هشام بن سالم از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده است. در اين حديث آمده است:

«واحدة من السماء و واحدة من ابليس».  در اين حديث به جاي زميني معرفي كردن نداي شيطاني در مقابل آسماني مطرح كردن نداي آسماني،‌ آن را از ابليس معرفي مي‌كند؛ گويا مراد امام از آسماني بودن نداي آسماني، حقانيت آن مي‌باشد كه عبارت را اين‌گونه بيان كرده است.

3. زمان نداي شيطاني

بيشتر احاديث، بدون ذكر سال و ماه و روز نداي شيطاني به بيان اين‌كه كدام قسمت از روز يا شب بودن آن مراد است، از اين ميان، رواياتي كه زمان آن را آخر روز مي‌دانند، بيشتر است و احاديثي نيز زمان آن را آخر شب يا فرداي اعلان نداي آسماني مطرح مي‌كنند. در اين‌جا به بيان اين سه دسته از روايات مي‌پردازيم:

دسته اول: احاديثي كه زمان نداي شيطاني را آخر روز مي‌دانند:

اين روايات با عبارت‌هاي: «و في آخر النهار صوت الملعون ابليس»، «ثم ينادي ابليس في آخر النهار»،  «ثم ينادي ابليس لعنه الله في آخر النهار»، «ينادي مناد في آخر النهار»  و «ينادي آخر النهار» بر آخر روز بودن نداي شيطاني دلالت دارند و آن را در مقابل نداي آسماني اول روز مي‌دانند. البته حديث اول كه عبارت آن از روايت ابوبصير از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل شده است، نداي آخر روز را در مقابل نداي شب بيست و سوم مي‌داند.

از ميان شش روايت فوق، سه حديث از حيث سند معتبرند كه عبارت‌هاي دوم، سوم و چهارم از آن‌ها نقل شده است.

دسته دوم:‌ احاديثي كه زمان نداي ابليس را آخر شب معرفي مي‌كنند.

دو حديث با عبارت‌هاي: «لايدعهم ابليس حتي ينادي (في آخر الليل) » و «هما صيحتان صيحة في اول الليل و صيحة في آخر الليلة الثانيه»  بر آخر شب بودن نداي شيطاني دلالت دارند.

هر دو حديث از جهت سند معتبرند و اولي از زراره و دومي از هشام بن سالم از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده است. روايت اولي در يك نسخه، عبارت «في آخر الليل» است و حديث دوم، نداي ابليس را آخر شب دوم در مقابل نداي آسماني كه اول شب است، مي‌داند. بدين معنا كه اگر امشب در اوايل شب نداي آسماني واقع شود، در آخر شبِ فردا نداي ابليس رخ مي‌دهد.

دسته سوم: احاديثي كه زمان نداي شيطاني را فرداي نداي آسماني مي‌دانند

سه حديث با عبارت‌هاي: «فاذا كان من الغد صعد ابليس اللعين… ثم ينادي»،  «فاذا كان من الغد صعد ابليس في الهواء… ثم ينادي» و عبارت دوم روايات دسته دوم كه زمانِ آن را «آخر الليلة الثانيه» مي‌دانست، زمان نداي ابليس را فرداي نداي آسماني مي‌دانند.

از ميان اين سه روايت، حديث دوم و سوم از حيث سند معتبرند. اين روايات از عبدالصمد بن بشير و عبدالله بن سنان و هشام بن سالم از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده‌اند.

جمع‌بندي و نتيجه‌گيري

براي جمع‌بندي بحث چند فرض قابل تصور است:

فرض اول؛ اين‌كه بنا بر كثرت احاديث دسته اول، زمان نداي ابليس را آخر روز نداي آسماني اول روز بدانيم، يعني اگر نداي آسماني را در شب و اول روز بيست و سوم ماه مبارك رمضان دانستيم، زمان نداي ابليس را آخر همان روز بيست و سوم بدانيم و روايات ديگر را كنار بگذاريم.

فرض دوم؛ اين‌كه بنابر پذيرش تعدد نداي آسماني، قائل به تعدد نداي شيطاني يكي در آخر شب بيست و سوم و ديگري در آخر روز بيست و سوم شويم، اين‌كه يا نداي اول شيطاني را آخر روز بيست و سوم و نداي دوم شيطاني را آخر همان شب، يعني شب بيست و چهارم بدانيم كه نسبت به نداي اول آسماني ـ كه در شب بيست و سوم است ـ‌ آخر شب دوم محسوب مي‌شود.

فرض سوم؛ اين‌كه براي نداي آسماني، دو زمان مطرح شده است. بنابر پذيرش تكرار نداي آسماني در شب و اول روز بيست و سوم،‌ زمان نداي آسماني به اعتبار نداي آسماني در شب، فردا و به اعتبار نداي آسماني در اول روز، آخر روز محسوب مي‌شود. همچنين اول شب يا آخر شب بودن را مي‌توان به وسيله اختلاف در افق حل كرد، يعني هنگام نداي ابليس در برخي مناطق، هنگام غروب است و در مناطق ديگر با چند ساعت اختلاف نيمه شب است.

نكته پاياني؛ آن‌چه تمامي اين احاديث در آن مشترك هستند و به آن اشاره دارند،‌ این است که نداي ابليس بعد از نداي آسماني شنیده و اعلان می شود.

4. محتواي نداي شيطاني

مضمون ندا پوشاندن لباس حق بر سفياني و پيروانش است و در اين جهت مانند صدر اسلام از پيراهن خونين عثمان استفاده مي‌شود. روايات در اين موضوع را مي‌توان به دو دسته تقسيم كرد:

دسته اول: احاديثي كه بيان كننده ادعاي مظلوميت است:

سه حديث با عبارت‌هاي: «ينادي ألا إن فلاناً قتل مظلوما… ينادي باسم فلان أنه قتل مظلوماً»، «ثم ينادي، ألا إن عثمان قتل مظلوماً فاطلبوا بدمه» و «ينادي ألا إن الحق في عثمان بن عفان و شيعته فإنه قتل مظلوماً فاطلبوا بدمه» بر به ناحق ريخته شدن خون خليفه سوم دلالت مي‌كنند و در حديث سوم از مردم مي‌خواهد كه به خونخواهي عثمان برخيزند و اين خونخواهي، زير پرچم «سفياني» ـ كه از دودمان بني اميه است ـ بيان مي‌شود.

روايت سوم كه از عبدالله بن سنان از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده، از جهت سند، معتبر است.

دسته دوم: احاديثي كه بيان كننده ادعاي حقانيت و رستگاري است.

هشت روايت با عبارت‌هاي: «ألا إن الحق مع عثمان و شيعته»، «إن فلاناً و شيعته علي الحق يعني رجلاً من بني امية»، «ألا ان الحق في السفياني و شيعته»، «إن فلاناً و شيعته هم الفائزون لرجل من بني امية»، «ألا إن الحق في عثمان و شيعته» و «ألا إن عثمان و شيعته هم الفائزون» بر حقانيت عثمان و سفياني و پيروانشان دلالت مي‌كنند و مراد از پيروان عثمان، همان سفياني و پيروانش هستند. از ميان اين هشت حديث، شش روايت از حيث سند معتبرند كه عبارت‌هاي اول، سوم، چهارم، پنجم، ششم و حديث سوم دسته اول كه با عبارت «ألا إن الحق في عثمان بن عفان و شيعته» بر اين مطلب دلالت مي‌كرد، از آن‌ها نقل شده‌اند.

دوم: تأثير نداي شيطاني

تأثير نداي ابليس بر اهل باطل است. آن‌ها با شنيدن نداي آسماني، در برابر اين معجزه آسماني، سر تسليم فرود مي‌آورند، ولي وقتي نداي ابليس را مي‌شنوند، دگرگون شده و نظر اولشان را كنار مي‌گذارند. در احاديث ندا به واكنش آنان بعد از شنيدن نداي شيطاني اشاره شده است:

الف. شك و ترديد در نداي آسماني

چهار حديث كه دو مورد آن داراي سند معتبر است، با عبارت «فعند ذلك يرتاب المبطلون»،  شك و ترديد اهل باطل را بعد از شنيدن نداي ابليس بيان مي‌كنند و در روايتي از ابوبصير از امام محمد باقر (علیه السلام) مي‌خوانيم:

«فكم في ذلك اليوم من شاك متحير قد هوي في النار؛ چه بسا شك‌كنندگان سرگرداني كه در آن روز به آتش مي‌افتند».

و در حديث ديگري كه از جهت سند معتبر است، از عبدالله بن سنان از امام جعفر صادق (علیه السلام) آمده است:

«و يرتاب يومئذ الذين في قلوبهم مرض و المرض و الله عداوتنا؛ و در آن روز، كساني كه در دل‌هايشان بيماري است، به شك مي‌افتند و مرض به خدا قسم، دشمني با ماست.

با توجه به اين احاديث مي‌توان گفت كه ترديدكنندگان در نداي آسماني، كساني جز اهل باطل و دشمنان اهل بيت (علیهم السلام) نيستند. آن‌ها وقتي نداي ابليس را مي‌شنوند، دلگرم شده و در پي مقابله با نداي آسماني و اهل حق برمي‌آيند.

ب. بازگشت از نداي آسماني

وقتي نداي دوم داده مي‌شود، اهل باطل، بعد از ترديد در نداي حق، از آن باز مي‌گردند و اعمال آنان باعث گمراهي‌شان مي‌شود و حتي پا را فراتر گذارده و نسبت سحر و جادو به اهل بيت (علیهم السلام) و پيروان آنان مي‌دهند. چنانکه در حدیث می‌فرماید:

كساني كه خداوند براي آنان (به سبب اعمالشان) بدي مي‌خواهد، (از نداي آسماني) باز مي‌گردند و مي‌گويند: آن از جادوي شيعه است و حتي پا را فراتر گذاشته و مي‌گويند آن از سحر آنان (اهل بيت علیهم السلام)‌ است، «و هو قول الله عزوجل: « و ان يروا آية يعرضوا و يقولوا سحر مستمر»  و این همان كلام خداي عزوجل است: وقتي آيه و معجزه‌اي مي‌بينند، روي بر مي‌گردانند و مي‌گويند سحر پايدار است». و نداي شيطاني، تأثيري بر اهل حق جز ثابت قدمي بيشتر آنان ندارد؛ زيرا آنان با شناختي كه از دو ندا و محتوايشان دارند و پيدا مي‌كنند، متوجه مي‌شوند كه نداي حق، همان نداي آسماني است.

در ذيل، روايت عبدالله بن سنان از امام جعفر صادق (علیه السلام) ـ كه به قسمتي از آن در بالا اشاره شد ـ آمده است:

«فيثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت علي الحق و هو النداء الأول؛ خداوند، اهل ايمان را بر قول ثابت بر حق، ثابت قدم، نگاه مي‌دارد و آن، همان نداي اول است.

نتیجه:

از بررسی مجموع این احادیث به دست می‌آید که در آغاز ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) و بعد از ندای آسمانی، شیطان و پیروان او موفق می‌شوند که با اقدامی مشابه، با ندای آسمانی حق را بر بسیاری از مردم ساده لوح و سطحی نگر جهان مشتبه سازند. در آن زمان تنها شیعیان مخلص و با  ایمان و کسانی که در زمان غیبت، به آن حضرت معتقد بودند و با انتظار ظهورش عمر خود را سپری کرده‌اند، کسانی هستند که به مجرد شنیدن ندای آسمانی به حقانیت حضرت مهدی(علیه السلام) از روی یقین ایمان می‌آورند و کمترین شک وتردیدی از این جهت در وجودشان راه پیدا نمی‌کند . از این رو، نداي شيطاني، تأثيري بر اهل حق جز ثابت قدمي بيشتر آنان ندارد؛ زيرا آنان با شناختي كه از دو ندا و محتوايشان دارند و پيدا مي‌كنند، متوجه مي‌شوند كه نداي حق، همان نداي آسماني است. بنا بر این، به تدریج ابرهای باطل یکی پس از دیگری از مقابل خورشید حق کنار می‌رود و حجت بر همه مردم روی زمین تمام می‌گردد به طوری که کسی جز از روی عناد، لجاجت و دشمنی با حق، با آن حضرت به مخالفت برنمی‌خیزد .

پینوشت‌ها:

«الغيبة نعماني»، ص301، باب16، حد6.

«الغيبة نعماني»، ص144، باب 10، حد3.

«الغيبة نعماني»، ص 273، باب 14، حد29.

«تاريخ ما بعد الظهور»، ص132.

منبع اين روايات در مباحث نداي ابليس به تدريج ذكر مي‌شود.

«كمال الدين و تمام النعمة»، ج2، ص555، باب57، حد4.

«الغيبة نعماني»، ص262، باب14، حد13

«الغيبة نعماني»، ص262، باب 14، حد13.

«الارشاد»، ص358؛ «كشف الغمة»، ج2، ص459؛ «الغيبة شيخ طوسي»، ص435، حد425؛ «كمال الدين و تمام النعمة»، ج2، ص558، باب57، ‌حد14.

«كمال الدين و تمام النعمة»، ج2، ص555، باب57، حد4؛ «الغيبة شيخ طوسي»، ص454، حد461.

«كمال الدين و تمام النعمة»، ج2، ص556، باب57، حد8.

«الغيبة نعماني»، ص269، باب14، حد20.

«الغيبة نعماني»، ص267، باب14، حد19.

«كمال الدين و تمام النعمة»، ج2، ص558، باب57، حد13.

«الغيبة نعماني»، ص274، باب14، حد31.

«الغيبة نعم