logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
گفتگو با حجت الاسلام و المسلمين عليرضا پناهيان

مقدمه:

در پی درخواست برخی از خوانندگان، مبنی بر مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین پناهیان، بالاخره فرصتی دست داد تا بعد از ظهر یکی از روزهای آخر بهار با ایشان در محل کارشان به گفتگو بنشینیم. متن حاضر به این گفت و گو اختصاص یافته است.

 لطفاً حضرتعالي خودتان را براي خوانندگان مجله معرفي كنيد؟

بنده عليرضا پناهيان هستم، از اول راهنمايي در کنار مدرسه، درس طلبگي را شروع کردم، سال (1361) در کنار درس‌هاي دبيرستاني به صورت رسمي به درس‌هاي حوزه هم پرداختم.

اما هميشه ارتباط تبليغي و فرهنگي‌ام با جوان‌ها و جامعه در طول دوران تحصيلم حفظ شد. حدود 15 سال درس خارج شرکت کردم و رشته روانشناسي را هم تا حدودي در دفتر همکاري حوزه و دانشگاه که الان تبديل شده به پژوهشگاه حوزه و دانشگاه مطالعه کردم.

-  حافظه تان چطور است؟ چند نمره مي‌دهيد به حافظه تان؟

- براي جزئيات نمره خوبي بهش نمي‌دهم، نمره 10 مي‌دهم براي کليات نمره 20 مي‌دهم.

-  از 20 يا از 100؟

- از 20.

 - با قرآن چقدر مأنوسيد؟ نمره بدهيد.

- نمره دادن سخت است ولي شايد تعجب بکنيد که اولين کتاب مطالعه من بوده قبل از اينکه بخواهم قرائت بکنم سال‌ها من يک قرآني داشتم که مي‌خواندم براي اينکه يک دور ببينم که قرآن چه مي‌گويد و خواندن من، بسيار طول کشيد قرآن را به عنوان دوست داشتني ترين کتاب مطالعه براي خودم تلقي مي‌کنم.

-  تحصيلات دانشگاهي داريد؟

- رشته روانشناسي تا حدودي.

ـ بفرماييد رمز موفقيت شما چيست؟

بنده هر موقع از من مي‌پرسند که رمز موفقيت شما چيست به صورت روشن به آن‌ها پاسخ مي‌دهم که من فرد موفقي نبودم که رمزي بخواهد داشته باشد. براي من رسيدن به آستانه‌هاي موفقيت شاخص‌هايي دارد که در خودم محقق نمي‌بينم البته توفيقاتي داشتم اين توفيقات در عرصه تبليغ خودشان را نشان دادند و در برخي از زمينه‌ها ممکن است خدا توفيقاتي به بنده داده باشد که شکر آن‌ها را نبايد فراموش بکنيم ولي آن چيزي که مردم بيشتر از بنده ديدند منبرهاي بنده بوده و فعاليت تبليغي من به صورت سخنراني، بعضاً دانشجوهايم کلاس‌هاي من را از منبر‌هاي من بيشتر مي‌پسنديدند.

ـ برخي معتقدند در خيلي از مثال‌هاي شما تحليل‌ها و تبيينات نو و جديد هست و به خاطر همين استعاره و کنايه‌هايي که شما به کار مي‌بريد براي مخاطب مخصوصاً براي جوان جالب و جذابيد. براي اين‌ها روشي داريد يا فقط عنايت است؟ يعني يک روش مکتوبي داريد که طبق آن روش مي‌رويد جلو؟

تبليغ به حق، توفيقي را آدم پيدا مي‌کند که جز عنايت حضرت حق نيست منتهي معناي عنايتي بودن اين توفيق‌ها اين نيست که ما نتوانيم دستگاه توليد اين تحليل‌هاي نو را کشف کنيم و يا راه به دست آوردن اين نگاه نو را نتوانيم تئوريزه کنيم.

مهم اين است که شما به يک روايت از کدام زاويه برخورد کنيد، بين معارف و روايات چگونه ارتباط برقرار مي‌کنيد موضوعتان را چگونه تعبير مي‌کنيد، و چگونه به بهترين نتيجه مي‌رسيد.

ـ در فضاي کار شما اول بنايتان در موضوع بيروني هست يا اول مي‌آييد سراغ آيات و روايات بعد از آيات و روايات در واقع موضوع درست مي‌کنيد؟

هميشه مي‌روم سراغ آيات و روايات و اکثر مواقع هم بي مسأله مي‌روم سراغ آيات و روايات. فکر مي‌کنم در آيات و روايات موضوعي شدن موج مي‌زند خصوصا موضوعي به نام انسان که مخاطب ماست و همه مسائل ما و واقعيت‌هاي عيني ما به آن بر مي‌گردد شايد اگر کسي به من بگويد که بيشترين موضوعي که به آن فکر کردي و حتي به صورت نظام مند به نتايج رسيدي چه موضوعي است من مي‌گويم موضوع انسان.

يادم هست سال (1367) شايد بود يا 68 آن زمان برخي از نتايج مطالعات خودم را براي آيت الله مظاهري عرض مي‌کردم آن موقع ايشان هنوز در قم بودند ايشان مي‌فرمودند من اگر مرجع تقليد تو بودم به تو واجب مي‌کردم که بنشيني اين‌ها را تدوين کني.

فکر مي‌کنم که جريان تبليغ دين بيشتر وابسته به دو عامل بسيار کليدي است يکي درک عميق محتواي دين، دوم درک عميق نياز مخاطب در مرحله سوم بکارگيري ادبياتي که اين دو را به هم متصل بکند.

- چه زماني وارد موضوع مهدويت شديد؟

سال‌ها قبل بود حدود سال 76 بود يک گروه دانشجويي به قم آمدند و گفتند ما قبل از اينکه برويم جمکران، مي‌خواهيم شما در مورد امام زمان برايمان صحبت بکنيد.

پنجشنبه عصري بود ما براي اين‌ها صحبت کرديم و اين صحبت به دلشان نشست. خود من به صورت جسته و گريخته در ارتباط با موضوع آقا امام زمان (عليه السلام) خيلي گفتگوها داشتم ولي نه به اين صورتي که به صورت متمرکز در بيايد. اين دانشجوها خيلي استقبال کردند، گفتند. هفته بعد هم ما بياييم، شما اين را ادامه مي‌دهيد؟ گفتيم بله ادامه مي‌دهيم و بعد از ما ادامه دادن و از دوستان هم گوش دادن به عرايض بنده و توجه کردن دوستان به اين موضوع شريف.

من بعد از اينکه آثار اين بحث را در يک گروه دانشجويي که همه هم يک دست مذهبي نبودند ولي همه علاقه مند بودند ديدم خيلي جاها پيشنهاد مي‌دهم که اين موضوع مهدويت را شروع کنيد به کار کردن، امواج سياسي اين سال‌ها به سمت دوري مردم از معنويت اشاره داشت و مضراتي هم در جامعه داشت.

بعد از همان زمان بسيار خوشبينانه ديدم که اينگونه نيست گفتم تازه جامعه ما در حال پوست انداختن است و مي‌خواهد به يک لايه‌هاي عميق تري توجه کند. يک گروهي از کرج آمدند پيش من گفتند که ما مي‌خواهيم تجمع حزب الله کرج را راه بيندازيم و در اين تجمع اهداف و ارزش‌هاي انقلاب را بيان کنيم. گفتند مي‌خواهيم کار فکري بکنيم نه کار سياسي کار آموزشي عقيدتي مي‌خواهيم انجام بدهيم.

بهشون عرض کردم که خب شما به جاي اينکه تعبير تجمع حزب الله به کار ببريد بياييد از کلمه همايش معنوي انتظار استفاده بکنيد که آن زمان تلقي از تجمع حزب الله يک کار صرفاً سياسي بود، در قالب موضوع انتظار و مهدويت تمام اهداف امام، ارزش‌ها و آرمان‌هاي انقلاب را مطرح کنيد. گفتند: خيلي خوب است اين برنامه هنوز هم در کرج و خيلي از شهرستان‌ها که بعداً ادامه پيدا کرد ادامه داشت.

بعداً پيشرفت اين موضوع مهدويت در ارتباط با هيأت رزمندگان قرار گرفت و مهديه تهران و صدا و سيما و يک موجي از توجه به موضوع آقا امام زمان در کشور راه افتاد. و من هم اولين سالي که تلويزيون بخشي از صحبت‌هاي ما را پخش مي‌کرد دهه عاشورا دهه ماه صفر بود که من در آنجا به طرح بحث جامعه مهدوي پرداختم در حالي که آن زمان بحث از جامعه مدني مي‌خواست رونق بگيرد و مسأله شده بود تا حدي که مقام معظم رهبري به دانشگاه تهران رفته بودند از ايشان پرسيدند که نظر شما نسبت به جامعه مدني چيه؟ ايشان فرموده بودند که هر کس اين را مطرح کرده بيان کند . در آن فضا من آمدم در مقابل جامعه مدني، جامعه مهدوي را مطرح کردم خيلي در جوان‌ها مورد استقبال قرار گرفت که بعد از آن جلسه دوستان مهديه تهران گفتند که اگر دوباره اين را به راه بيندازيم شما حاضريد بياييد صحبت بکنيد. و هر جمعه در مورد امام زمان صحبت بکنيد چون حساب کرده بودند مي‌شود يک دهه محرم و صفر درباره امام زمان صحبت کرد. اين خيلي عجيب است آخر تا آن موقع بيشتر اينجوري رواج داشت که يادي از حضرت مي‌کردند در صبحت مختلف. اينکه درباره حضرت به صورت مستمر صحبت بشود، نبود. به هر حال ديديد که رونق پيدا کرد و بيشترين اقبال در اين مسأله صورت گرفت. يادم هست به دوستان و رزمندگان عرض مي‌کردم که امروز اقبال به موضوع امام زمان (عليه السلام) بيش از اقبال به اباعبدالله الحسين(علیه السلام) است اين مقايسه که گاهي عجيب به نظر مي‌رسد و شايد اساساً تعبير دقيقي نباشد اما نشان دهنده آن علاقه پرشور موجود در ميان مردم است نسبت به موضوع آقا امام زمان (عليه السلام).

-  اساسي ترين دغدغه‌هايي که در واقع منتظران ظهور بايد داشته باشند به نظر شما چيست؟

اساسي ترين دغدغه منتظر اين است که ظهور را بايد نزديک بدانيم. خب بعد از اينکه ما ظهور را نزديک ديديم نريه قريباً بعد از اينکه اين اتفاق افتاد دغدغه چه مي‌شود؟ مهمترين دغدغه به قول شهيد بهشتي ساختن جامعه‌اي نمونه که مقدمه ساز ظهور باشد و بتواند خودش را براي عالم نشان بدهد لذا مهم ترين دغدغه تثبيت و رشد و تقويت نظام جمهوري اسلامي در يک کلمه است.

ـ در واقع به همان معناي دولت و جامعه زمينه ساز؟

بله اين مهمترين دغدغه بايد باشد و دغدغه‌هاي فردي هم بايد در همين دغدغه تعريف بشود.

ـ خيلي‌ها سئوالشان اين است ك ما چطور بفهميم آقا امام زمان از ما راضي هستند يا نه؟ نظر شما چيست.

ببينيد اين سؤال به نوع ديگري در مورد خود خداوند متعال هم پرسيده مي‌شود البته در مورد حضرت هم زياد پرسيده مي‌شود. در حالي که کساني که اين سؤال را مي‌کنند بايد بدانند در اين ابهام يک فلسفه‌اي وجود دارد و اين فلسفه بسيار تربيت کننده‌است؛ پذيرفتن اين ابهام انسان را رشد مي‌دهد... رابطه عبد و مولي رابطهاي است بسيار متواضع تر از اين، من بايد براي مولاي خودم جانم را فدا کنم. گفت:

گر از درت براني وز نزد خود بخواني*** رو کن به هر که خواهي گُل پشت و رو ندارد

من نوکر توام معنا ندارد بگوييم نه صبر کن ببينم بر درت مي‌خواني يا از درت مي‌راني. البته اين سؤال صحيحي نيست در مکتب عشق و عرفان، در مکتب معرفت ولايي که ما داريم خود اين سؤال صحيح نيست. ما در ارتباط با خداوند متعال مي‌گوييم هميشه در خوف و رجا بايد بود در کل، با حضرت هم همينطور، تو تلاشت را بکن چه کار داري، يعني مي‌خواهد برود حسابش را چک کند؛ ببيند چقدر در حسابش پول ريخته تا خيالش راحت بشود اين خيال راحتي را، اين عُجب را هم گاهي به دنبال مي‌آورد نوعي يأس را هم به دنبال مي‌آورد، يا يأس را به دنبال مي‌آورد يا عُجب، درحالي که آدم بايد بين خوف و رجا باشد و لذا اساساً اين سؤال سؤال صحيحي نيست، توجه به فلسفه اين ابهام انسان را از پرسشگري در اين سؤال باز مي‌دارد و مؤدبانه تَرش هم اين است که انسان دست از اين سؤال‌ها بردارد. بايد بندگي كرد و طاعت او را انجام داد.

-  چقدر خودتان را در ويژگي مهرباني و خشم معرفي مي‌کنيد؟ درجه مهرباني درجه غضب. بيشتر شما را چهره مهربان مي‌بينند با چهره غضب نمي‌بينند. در خانواده چهره مهرباني داريد؟

در خانواده هم همينطور است. يک بار دخترم به من ميگفت که بابا اين بچههاي مدرسه از باباهايشان مي‌ترسند. گفتم مگر تو نمي‌ترسي؟ گفت: نه. اصلاً چيز عجيبي بود برايش که همکلاسي‌هايش از باباهايشان مي‌ترسند، اين يک چيز خيلي غير قابل باوري بود. ولي من نسبت به آدم بدها هم مهرباني در قلب خودم انصافاً حس مي‌کنم. يعني بيشتر دلم برايشان مي‌سوزد و قبل از اينکه بديشان را بخواهم ببينم؛ واقعاً خوبي‌هايشان را مي‌بينم و محبتي که خدا به آن‌ها داده، خدا آن‌ها را هم دوست دارد ببرد بهشت، لذا آن‌ها هم مي‌توانند مهربان باشند.

-  آقاي پناهيان چطور بود بهتر بود؟ و اگر چطور نبود بهتر بود؟

اگر پناهيان هم اين حرفهايش را قبلاً زده بود و هم شهيد شده بود در دفاع مقدس؛ خيلي بهتر بود، موقعش بهتر بود.

- متشكريم و اميدواريم موفق باشيد.

من هم تشكر مي‌كنم.[1]

پی‌نوشت:

[1]. انتشار یافته در سایت؛ https://hawzah.net/fa/Magazine/View

- به كوشش حامد اسلامجو و امير سعيد سعيدي