مقدمه:
يکي از ويژگيهاي مشترک مدعيان مهدويت و نيابت و… آن است که برنامه خود را با نوعي عرفان کاذب همراه ميکنند.[1] و از سوي ديگر اغلب عارف نمايان، ادعاي ارتباط، يا ملاقات با امام زمان را دارند؛ لذا بررسي علل گرايش به عرفانهاي به اصطلاح سکولار (عرفان و معنويت کاذب و بدون شريعت و تکاليف ديني) ميتواند بهترين راهنما در زمينههاي گرايش مردم به مدعيان فوق باشد. به طور کلي علل گرايش به عرفانهاي جديد را ميتوان در چند مورد دسته بندي کرد[2] که در متن حاضر بدان پرداخته شدهاست.
الف) خلأ معنوي پيروان و آسيب ديدگان و به دنبال راه حل بودن آنها
1. قابل جمع بودن عرفانهاي کاذب با شهوات و نفسانيات
اگر کسي عارف و سالک حقيقي باشد، انجام تکاليف و مراقبت از هواي نَفْس در عين حضور مؤثر در جامعه، بر او لازم است، که اين کاري دشوار محسوب ميشود؛ ولي مدعيان معمولاً نوعي از عرفان و معنويت را معرفي ميکنند که تکاليف کم تر يا راحت را به دنبال دارد. به عنوان نمونه، ياران علي محمد باب، با نداي زمينه سازي براي ظهور قائم جعلي خود در جريان بدشت و…، به آلودگيهاي اخلاقي گرفتار شدند و راحت كشتار ميکردند و همه کارهاي خود را نشانه شيفتگي به موعود و رهبرشان ميدانستند.
2. نو بودن عرفانها
گرايش به شيوههاي نو، خصوصاً براي جوانان جالب است؛ مثلاً در جريان کاظميني، ع.ي و سيد حسن مشاهده ميشود تعداد قابل توجهي از جوانان که احساس ميکنند در قالب جلسات خاصّ يا برنامههاي منظم سير و سلوک و القاب و عناوين جديد، رشد ميکنند، اين احساس کاذب نو را به فال نيک ميگيرند؛ لذا پس از آن که روشن ميشد نتيجهاي به دست نياوردهاند، گروهي از آن، سر خورده شده، و آن را مانند روشهاي قبلي کنار گذاشتهاند.
3. احساس ناکارآمدي و بي حاصلي روشهاي رايج در عرفان اسلامي
انتظارِ پيمودن ره صد ساله در يک شب، باعث ميشود که مؤمنان و خصوصاً جوانان تصور کنند اين راه بي حاصل است؛ لذا به راههايي ديگر که توسط مدعيان مطرح ميشود روي ميآورند. ادعاي ملاقات با امام زمان و گرفتن مأموريت از ايشان براي زمينه سازي ظهور از عواملي است که مدعيان به عنوان ره آورد جديد مطرح كردهاند كه گروهي ازمردم به آن کشيده ميشوند.
4. غرب زدگي و تهاجم فرهنگي
نفوذ فرهنگ التقاطي و ضدّ توحيدي و شيطان زده غربي يا شرقي در جوامع اسلامي مانند ايران باعث ميشود که مردم عقايد سنتي خود را با روشهاي غربي گره بزنند و به زعم خود نوع جديدي از رابطه با غيب و معنويت را دنبال کنند. مدعيان نيز به آن دامن ميزنند؛ لذا جريان بابيت و بهاييت که با سرمايه اعتقاد مردم به موعود و قائم، کار خود را شروع کرد، با اين ادعا که دين جديد و متناسب با زمان آوردهايم و محدوديتها و تنگ نظريها و تعصبات قبلي را کنار گذاشتهايم، در واقع ولنگاريها و انحرافهاي غرب را وارد جامعه اسلامي کردند.
5. اجتماع ظاهري بين عشق مَجازي و حقيقي
بسياري از طرفداران و پيروان مدعيان در آغاز سنين جواني به سر ميبردهاند و بر اساس نياز طبيعي و غريزي به زمان اوج عشق مجازي نزديک بودهاند. مدعيان نيز نوعاً با القاي روابط برادري و خواهري [به اصطلاح معنوي] بين پيروان مرد و زنِ خود، و رفع حُرمتها و حساسيتها و غيرتهاي ديني، توانستهاند افراد را در واقع جذب شهوات و عشقهاي کاذب كنند، در حالي که خود پيروان تصور ميکردهاند عشق معنوي دارند؛ لذا در برخي از مدعيان اخير مشاهده ميشود که پيروان غير همجنس را به خود نزديک کرده، به عنوان اين که بايد محو ولايت امام زمان شَويد، به سوء استفاده از آنها پرداخته و اين رويّه را بينِ پيروان نيز ترويج کردهاند. در اين حالت به شکل پنهان، يا آشکار، هم به شهوات خود ميپرداختند و هم خلأ معنوي خود را (به زعم خود) پر ميکردند. اين مسأله در خانمها كه احساسات و عواطف قوي تري دارند، بيش تر مشاهده ميشود؛ نمونههاي آن در جريان قرة العين (در بابيت)، خانم ها م و الف. در جريان الف.و. كه قبلاً ذكر شد و… به وضوح ديده ميشود.
ب) بن بستها و شکستهاي زندگي
بر اساس نظر برخي از محققان، افراد عادي جامعه تصور ميکنند که حالت گرايش به فرقهها فقط براي افراد ضعيف و ساده انديش پديد ميآيد و خود را از قربانيان فرقهها، و کلاهبرداري شدن توسط آنها مبرّا ميدانند. اما طيّ ساليان روشن شدهاست که اکثر نوجوانان و بزرگسالاني كه در دام اين افراد افتاده اند، از طبقة متوسط، نسبتاً تحصيل کرده و بدون مشکل جدي تا قبل از آن بودهاند. دو سوم کساني که به اين گروهها ميپيوندند از خانوادههايي با روابط معمولي، بودهاند و خود نيز رفتار متناسب داشتهاند و تنها 5 تا 6 درصد از فريب خوردگان قبل از گرايش، مشکلات روحي داشته اند. گروهي نيز افسردگي خفيف داشتهاند كه مربوط به فقدان هويت، مرگ ناگهاني در فاميل، بازماندگي از تحصيل و شکست در عشق، بحرانهاي جنسي و… بودهاست. از طرفي مدعيان و فرقهها راه حلهايي آسان و فوري براي مشکلات زندگي و جامعه ارائه ميکنند؛ لذا آنها به سادگي به مدعيان ميگرايند. در مواردي که فرد ـ خصوصاً جوان يا نوجوان ـ احساس ميکند، به بن بست رسيده چون در برابر فشار زيادي قرار گرفته است، اقدام به پذيرفتن هر ارزش اعتقادي و هدف خاصّ كرده، به اصطلاح خود را آسوده ميکند.[3]
ج) انحراف پيروان از کودکي و نوجواني
يکي از زمينههاي گرايش برخي مردم به گروههاي انحرافي آن است که به صورت پنهان يا آشکار در دوران خردسالي و کودکي خود تحت تعليم و تلقين آموزههاي انحرافي قرار ميگيرند و چون در آن دوران، قدرت تشخيص و تمييز چنداني ندارند، و از طرفي با شيوههاي جذاب، مَحبت آميز و عاطفههاي دروغين مواجه ميشدند، آموزههاي مربوط به كودكي در آنان باقي ميماند و در بزرگسالي نيز تثبيت ميشود. در روايات آمدهاست که: تعليم در کودکي مهم تر است و قلب انسان نوجوان همچون زمين خالي،[4] آماده پذيرش هر مطلب است، و اين که: فراگيري در کودکي، مانند نقشي روي سنگ باقي ميمانَد. به عنوان نمونه در جريان بهاييت طرحي به نام طرح روحي[5] ارائه شدهاست که در آن با جديدترين روشهاي آموزشي و استفاده از ابزار هنري (نقاشي، داستان و جمله سازي و…) به تلقين آموزههاي انحرافي خود براي کودکان ميپردازند.
آنان بر اساس مستندات موجود اين کار را حتّي در بين کودکان و نوجوانان مسلمان هم انجام دادهاند که با تأسف بايد گفت تا حدودي موفق بودهاست و توانستهاند؛ پس از مدتي غيرت ديني و اسلامي دختران و پسران را کم رنگ کنند.[6] خوشرويي در برخورد با کودکان، تهيه وسايل بازي و پذيرايي از آنان در هفتههاي متوالي، از عوامل ايجاد انحراف درکودکان مسلمان بودهاست. حتّي بر اساس اخبار، اخيراً بهاييت و عرفانهاي کاذب در مراكز پيش دبستاني فعاليت ميکنند و در قالب بخش خصوصي به اين اقدام ميپردازند.[7] اين روشها مختصّ اين دو فرقه ضاله نبودهاست.
د) غفلت مردم و حاکمان از تناقضها و انحرافهاي مدعيان
همواره گروه زيادي از سران يا پيروان مدعيان دروغين، دچار شک و ترديد ميشوند، يا حتّي به طور کامل از آن فرقه يا تشکيلات دوري کرده، به عقايد پيشين خود باز ميگردند که تصاوير برخي از آنها (به عنوان نمونه در تشکيلات بهاييت) در بخش مربوط آورده ميشود. تناقضهاي موجود در عقايد، يا بين عقايد و رفتار، مسألهاي است که اگر پيروان توجه کنند ميتوانند خود را نجات دهند، ولي عموماً با کارِ فرهنگي و رسانهاي مدعيان، توصيه ميشود. قرة العين (زرين تاج) که از ياران اصلي علي محمد شيرازي (مسمّا به باب) است در جريان واقعه بدشت علاوه بر كشف حجاب، منسوخ شدن اسلام را اعلام کرد و گفت: از هنگام ظهور باب، بر هيچ مسلماني جايز نيست از دستورهاي اسلام پيروي کند؛ از هر قيدي آزاد باشيد.[8] اين در حالي است كه بابيه با شعار ظهور امام زمان اسلام، قيام كرد.
در همان زمان ناصرالدين شاه به لباسهاي غربي زنانه، متمايل ميشود و از آنها حمايت ميكند؛ البته قرة العين خود را بدعت گذار معرفي نميکرد، بلکه در سخنرانيهاي خود ميگفت: من مظهر فاطمه زهرا هستم [نعوذبالله]؛ لذا به هر چيزي نظر کنم پاک ميشود. گروهي از مردم واقعاً اين حرف را باور کردند. خواهر يحيي دولت آبادي (مشروطه خواه بابي، ازلي) سالها قبل، بدون حجاب از منزل خارج ميشد و در محفل مردان شرکت ميکرد.[9]
نتیجه:
مطالب پيش گفته نشان ميدهد که:
اولاً: همگامي و همدلي سران فاسد استبداد باعث ميشود زمينه فعاليت مدعيان بابيت فراهم شود. روشن است که بر اساس روايات مردم به حاکمان خود شبيه ترند تا به پدر و مادرشان.
ثانياً: افرادي که بدنبال آزادي بي حد و حصر و هوسراني بودند، زمينه مناسب براي اميال خود پيدا ميکردند و با اين بهانه به مدعيان ميپيوستند.
ثالثا: عناوين مورد سوء استفاده بابيها در بين مردم جايگاهي والا داشت؛ لذا گروهي از مردم، هرچند با اشتباه در مصاديق به انحراف کشيده شدند. و بابيه آموزههاي خود را براي مردم، نَه به شکل بدعت، بلکه به شکل حقيقت و تحقق وعدههاي الهي معرفي ميکردند.
پینوشتها:
[1]. به عنوان نمونه در جریان بابیه و بهاییه ادعای فنا شدن در خداوند و آمدن مظاهر متحد با خداوند و طهارت همه اشیا و رفع بسیاری از حرامها به دلیل عارفانه( به زعم آنها) دیده میشود. در مدعیان جدید نیز نوعی سهل انگاری در احکام شرعی و عبادات و تکالیف از جمله روابط محرم و نامحرم و... دیده میشود که توجیه آنها رسیدن به حقیقت و ولایت و اهمیت نداشتن آن جزئیات بودهاست[ نک: بحثهای سید ح. ال، موارد مشابه آن] و یکی از خصوصیاتی که برخی از این مدعیان با این عرفان میآمیزند، مترقی نشان دادن و نوآورانه بودن آموزههای آنهاست.
[2]. این بخش اقتباسی است از مجله پویا، شماره 6( ویژه عارف نمایان)، نشر دانشجویی دفتر پژوهشهای فرهنگی، زمستان 1386، و مصاحبه ای با تلاش احمد یادگار، ص 5-9 همراه با تطبیق مطالب مجله بر مدعیان مهدویت و... اظهار نظر فردی نگارنده.
[3]. با بهره گیری و اقتباس از مقاله « چرا فرقهها، خطرناکند؟» در کتاب فرقهها در میان ما، مارگارت تالرسینگر، ویژه نامه سروش( کژراهه)، اسفند 1386، ص 61.
[4]. « قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شی قبلته»و نیز سفارش ائمه در فرستادن مبلغان به مناطق دیگر برای هدایت کودک و نوجوان بودهاست، میزان الحکمه، ج1،ص 100.
[5]. جزوههای طرح روحی، موسسه روحی، سال 159 تا 161 بدیع[ به تاریخ بهایی].
[6]. شاهد ما تصاویر تهیه شده حاشیه شهر شیراز است که در بخش تصاویر میآید.
[7]. روزنامه حزب الله، سال دوم، شماره 408، 31 فروردین 1387، ص 14.
[8]. قره العین درآمدی بر تاریخ بی حجابی در ایران/13؛ به نقل از: فصلنامه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی پویا( مدیر مسؤول دکتر سید احمد رهنمایی)شماره 7 اسفند 1386، مقاله زهرا حاجی پور با عنوان «چادرت را بردار به احترام این میت»، ص 109-111.
[9]. تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، سند شماره 19؛ به نقل از:مقاله زهرا حاجی پور.
منبع: اسحاقیان، جواد؛ [بی تا]، پیچک انحراف (زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گرایش برخی از مردم به مدعیان مهدویت و نیابت در دو قرن اخیر)، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
- انتشار یافته در سایت؛ . https://rasekhoon.net/article/show