مقدمه:
در این نوشتار کوتاه سعی بر آن است برخی از ویژگیهای شخصی و شخصیتی مدعیان دروغین مهدویت بیان شود؛ و بیماریهای روانی آنها را با توجه به نظر کارشناسان و روانشناسان بررسی گردد.
اختلال رواني
از نظر کارشناسانِ اختلال رواني، برخي مدعيان داراي اختلالهايي هستند که اصطلاحاً سايکوز تحميلي خوانده ميشود. در اين حال فرد چنان با قاطعيت راجع به ادعاي خود سخن ميگويد که افراد داراي روحيه منفعل به سرعت تحت تأثير او قرار گرفته، شبيه وي ميشوند و ممکن است حاضر شوند فداکاريهاي بسيار چشم گير و قابل توجهي انجام دهند.[1] نمونه اين نظر کارشناسي را ميتوان در پيروان مدعيان متعدد ديد. از جمله يکي از پيروان علي محمد باب که همراه وي اعدام شد، در لحظه اعدام نيز خواستار رضاي علي محمد باب بود.
از سوي ديگر يکي از عوامل پذيرش مردمي نسبت به ادعاها اين است که آن را الهامي و غيبي و مطابق دستور ماورايي ميدانند. دکتر برهاني هم در اين مورد ميگويد از جمله معيارهاي تشخيصي سايکوز، يا جنون آن است که ادعاهاي عجيب و غريب توسط مدعي مطرح ميشود و ديگر هيچ منطقي را نميپذيرد و ادعا ميکند که به او وحي و الهام ميشود يا از کرامت ديگر دستور ميگيرد. بارها افرادي اين ادعاها را داشتند.[2]
خود کم بيني و حقارت
يکي ديگر از مفاهيمي كه اغلب روان شناسان به کار ميبرند عقده حقارت[3] است. افرادي که در کودکي دچار کمبود يا محروميتي بودهاند، در بزرگسالي به دنبال جبران آن هستند. اين عقده ميتواند منجر به نوعي خود شيفتگي شود، ولي در مفهوم عام گفته ميشود که به اين افراد شايد بيش از حد هم رسيدگي شده باشد؛ با وجود اين، فرد عقده حقارت داشته باشد. افراد خود شيفته براي سيستم و جامعه خطرناک هستند.
تجلي اجتماعي اين عقيده آن است كه افراد خود شيفته، جامعه را به دنبال اهداف بزرگ و تخيلي خود ميکشند؛ و مثلاً ميگويند: ما بايد قدرت مطلق باشيم. همه بايد سپاس گزار ما باشند.[4]
حضرت امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد:
« ما من رجل تکبر او تجبّر الا لذلة وجدها في نفسه»؛[5] هيچ فردي به تکبر آلوده نميشود مگر براي ذلت و حقارتي که در ضمير خود احساس ميکند.
افراط و تفريط
يکي از زمينههاي شخصيتي مدعيان، رفتار خلوت جويانه و انزواطلبانه آنهاست. از آن جا که پيامبران و اولياي الهي دوراني را به خلوت و راز و نياز پرداختهاند، اين اعمال مدعيان، كه تنها شباهت صوري با رفتار اولياي الهي دارد، ميتواند عامل فريب مردم باشد. البته براساس نظر کارشناسان، مدعياني نيز اختلال شخصيت دارند (نه جنون) و به باطل بودن سخنان خود واقفند. اينها امکان دارد ضريب هوشي خوب داشته باشند و براي توسعه در کار خود تلاش کنند.[6]
از سوي ديگر گاهي چنان برکار خود تسلط دارند که ميتوانند پيرواني براي خود جمع کنند و براي گسترش آن ميكوشند هر چند گهگاه نيز شکستهاي شغلي و اجتماعي نيز داشته باشند. نمونه اينها را درمورد آغاز زندگي باب و شکست او در تجارت و… ميتوان يافت كه در برهه ديگر توانست شورش هايي فراوان در ايران پايه ريزي کند. افراط و تفريط در احساسات و عواطف و تهيج خارج از مرز آنها، ميتواند عامل استفاده کساني شود که اختلال شخصيتي دارند و با ضريب هوش و قدرت خاصّ خود از اين مورد استفاده کنند. البته به کساني نيز واقعاً الهام شدهاست.[7]
ايجاد جذابيتهاي فردي و گروهي و کارِ تشکيلاتي[8]
استفاده از جهالت افراد و بي خبر نگاه داشتن آنها از رَوَند فعاليتهاي خاصّ مدعيان و فرقهها؛ به اين صورت كه يكي از اعضاي قديم و اصلي از فرقهها يا وابستگان مدعي، با معاشرت با فرد مورد نظر او را جذب ميکند و عضو جديد تا مدتي نميداند که چه ميکند و به کجا ميرود. از طرفي افراد آسيب پذير کساني هستند که با مشكلات يا بن بستهاي زندگي رو به رو هستند و فرصت تمركز براي درك حيلههاي فرقهها و مدعيان را ندارند.
افراد اغفال شده اغلب معترفند که هيچ کدام در پيِ پيوستن به فرقه با گروه خاصّ براي تمام عمر نبوده اند، بلکه تحت اغفال و فشار قرار گرفتهاند و تدريجاً از خانواده بريدهاند و به آن گروه جديد پيوستهاند.
نتیجه:
بنابر مباحث مطرح شده، قدرت فوق العاده رهبران يا سردمداران در گروههاي فرقهاي چنان است كه عموماً با اِعمال قدرت خاصّ در کنترل منابع مادي و انساني، و یا اعمال و رفتارهای خاص افراد را مسحور خود ميکنند. همچنین سران مدعيان داراي نوعي کلام و بيان آشکار به شکل کتاب، دکترين و… هستند و اينها ميتواند نوعي جذابيت و مشروعيت ساختگي براي آنها فراهم سازد و از این طریق بر افراد تاثیر گذاشته و آنان را بفريبد. از جمله كتابهاي ادعايي توسط بابيه، و مدعيان جديد از اين نمونهاند.
پینوشتها:
[1]. نشست 59 مؤسسه فرهنگي انتظار نور، با عنوان بررسي خُلق و خوي مدعيان ، گفتار دکتر برهاني (روان شناس).
[2]. همان.
[3]. Interiority complex.
[4]. (گفتگو با خانم مريم رسوليان روان پزشک، سايت) newspaper.com چهارشنبه1 تير 1384).
[5]. اصول كافي، ج2، ص312.
[6]. دکتر برهان، سخنراني در نشست 59، مؤسسه فرهنگي انتظار نور، با موضوع بررسي خُلق و خوي مدعيان ، سال 1386.
[7]. همان.
[8]. با بهره گيري از مقاله چرا فرقهها خطرنا کند؟ ، نکاتي از کتاب فرقهها در ميان ما، مارگارت تالر ويژه نامه (كژراهه) سروش، صدا و سيماي جمهوري اسلامي، اسفند 1386.