مقدمه:
آيا نگاهي بدبينانه درباره حجتيه اي ها وجود داشته و خطر آنان بزرگ نمايي شده است؟! آيا اين تفکر اصلاً خطري براي جريان اصيل اسلامي محسوب مي شود؟!راستي! آيا نبايد با جريانات وهابي و بهائي که دارند فکر جوانان شيعه را منحرف مي کنند مبارزه کرد و عليه آنان روشنگري نمود؟! عمده ما مذهبي ها، به دلايل مختلف تربيتي و فکري و تاريخي، از تشخيص رنگ هاي ظاهراً مشابه، عاجزيم و اين يعني خطر به دام فکر انجمني افتادن. آري! انجمن حجتيه اگر يک تشکيلات منسجم فعال نباشد -که هست -نمادي از يک نوع فکر مذهبي نسبتاً رايج است که بايد براي درمان آن فکري اساسي کرد. قبل از هرچيز بايد بدانيم که انجمني ها چه مي کردند و چه باوري داشتند و حال نيز چه مي کنند؟
انجمن حجتيه چيست؟
انجمن خيريه مهدويه حجتيه توسط شيخ محمود ذاكر زاده تولائي معروف به شيخ حلبي با هدف مبارزه با بهائيت از طريق اعتقادي تاسيس شد. اگرچه انجمن در تبصره دوم خود آورده است كه "انجمن به هيچ وجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسؤوليت هر نوع دخالتي را كه در زمينه هاي سياسي از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، بر عهده نخواهد داشت. " ولي عملا مخالفت آنها با اقدام سياسي و خاموش كردن
” نه هرکس از مولايمان، امام زمانمان، واسطه فيض هستي، حضرت صاحب الزمان(عج)، که دم زد، حجتيه اي نيست! هر کس هم که با ترويج جريانات فکري انحرافي مانند وهابيت، بهائيت و مارکسيسم مبارزه کرد، انجمني نيست!راستي پس جرم انجمني ها چيست؟ مگر جز اين است که اينان به همين ويژگي ها و اقدامات مشهورند؟ “
احساسات انقلابي يك مسلمان خواه يا ناخواه انجمن را به يكي از جريانات سياسي تبديل كرده است.
افكار و عقايد انجمن حجتيه، قبل از انقلاب
بزرگ نمايى و جلوه دادن بهائيت به عنوان دشمن اصلى، اصلي ترين ويژگي انجمن به حساب مي آيد، در اين زمينه شيخ حلبى تأكيد مىكرد: "امروز امام زمان(عج) از كسى جز اين خدمت را نمىپذيرد و چيزى جز اين انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تكليف شرعى و دينى همه ما آن است كه با بهائيت مبارزه كنيم. " اما شايد نكته اي كه كمتر به آن توجه شده باشد، تناقض عقيده و عملكرد اين انجمن است. يعني در حالي كه نخست وزير و بسياري از اعضاي هيئت دولت و نزديكان دربار بهايي هستند، نمي توانيد انتقادي را نسبت به دربار از سوي انجمن بيابيد.
حتي اعضايي كه به نحوي به رژيم سلطنت اعتراض مي كردند، بر اساس تبصره دوم انجمن بلافاصله به نحوي طرد مي شدند، چرا كه به زعم آنان، اسلام تنها دين عبادت است و دخالت در سياست، زيبنده پيشوايان دينى نيست.
حجتيه اي ها چه مي کردند؟ به يمن برنامه هاي بلند مدتي که غربي ها براي ايران در دستان شاهنشاهان شيفته غرب نوشته بودند، جريانات مختلفي در ضديت با اسلام و به ويژه روحانيتي که در چند اقدام مهم از جمله تحريم تنباکو، ضرب شستي نشان داده بود و توان بسيج عمومي خود را به نمايش گذارده بود، پيش بيني شده بود که از جمله آنها ايجاد مکاتب انحرافي و تخديري بود. عوام زدگي و خرافات را وارد ماجراي کربلا کرده بودند و منجيان دروغيني چون باب و بهاء را نيز ساخته بودند تا به ترتيب، قيام حسيني و انتظار مهدوي را در شيعه مخدوش کنند.
در اين ميان، عده اي دلسوز دين، به ميان آمدند تا به مقابله فکري با بهائيت که با حمايت رژيم، هر روز قدرت بيشتري مي گرفت، بپردازند. آنان خود را پيروان حقيقي حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي دانستند و با اين مکتب دروغين و مهدويت قلابي، سرمبارزه برداشته بودند. آيا اين کار خطا بود يا برعکس، امري مقدس و مبارزه اي الهي و تکليفي که هر مسلمان مؤمني بر دوش دارد؟! از قديم کينه وهابيت هم در دل اينها وجود داشته و هم اکنون که وهابيت، تکاپوي بيشتري مي کند، وجهه همت اين برادران، وهابيت ستيزي است که بعيد است در اين مورد، مخالفي وجود داشته باشد! بعد از انقلاب هم که غوغاي مارکسيست ها بالا گرفته بود و دانشگاهها به قضيه گروهک هاي آنان در آمده بود، نقد مارکسيسم در دستور کار انجمني ها قرار گرفت! تا اينجاي اقدامات روشنگرانه ايشان ضد جريانات انحرافي مذکور به نظر مشکلي نداشته است؟!
اگر کسي بخواهد آنان را به عقب ماندگي هم متهم کند کاملاً در اشتباه است چرا که انجمني ها اتفاقاً سعي مي کردند دانش آموزان و دانشجويان تيزهوش و درس خوان را جذب کنند و به تعليم علوم جديد هم تأکيد داشتند و در ميان شان کم نبود از دکتر و مهندس!؟ پس اتفاقا مدرن بودند و نه عقب مانده! پس مشکل کجا بود؟! چرا انقلابي ها و امام(ره) و شهيد داده ها با اين جريان طوري برخورد مي کردند که گويي خاري در چشم اند و استخواني در گلو!؟ کدام طرف اشتباه مي کرد؟!
به چه باور داشتند؟
اقدامات فوق الذکر که خروجي اصلي اين جريان محسوب مي شد مبتني بر باورهايي بود که بعضي از آنها از اين قرارند: حجتيه اي ها معتقدند که قبل از آنکه حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيايند کسي حق ندارد حکومت اسلامي تشکيل دهد و اگر هم بدهد فايده اي نخواهد داشت! از همين رو بود که با شاه هم مشکل خاصي نداشتند؛ يعني به عبارتي حاکم که باشد و حکومت چه، براي شان خيلي فرق ندارد. مهم اين است که دين مان را حفظ کنيم و خودمان را آماده کنيم تا وقتي حضرت ظهور کردند به ايشان بپيونديم و براي برقراري حکومت عدل جهاني تلاش نماييم.
از همين رو بود که به سياست هم کاري نداشتند و در آن دخالت نمي کردند. بر همين اساس، در مسائل فقهي داراي ابعاد اجتماعي، به رجوع به عامه فقها به عنوان نواب عام حضرت معتقد بودند و تبعيت از ولي فقيه را واجب ندانسته و به علماي خود رجوع مي کردند و مي کنند!
ويژگي هاي منتظران حقيقي را هم که از ايشان بپرسي و تکاليف او را که بخواهي خواهند گفت: براي تعجيل در فرج آقا دعا کن!براي سلامتي آقا صدقه بده!دعاي ندبه و عهدت ترک نشود و ... ....
در مقاله بعد به علت اصلي انحراف اين گروه خواهيم پرداخت.
ادامه دارد ...
پدیدآونده: نشریه آیه