مقدمه:
سردمداران اين حركت، شيطان پرست نيستند؛ چون اساساً هيچ اعتقادي ندارند و به هيچ ماورا و معنويتي قائل نيستند و خود را البته ـ بدرستي ـ شيطان بزرگ، حاكم و نظم دهندة جهان مي دانند و در واقع با ترويج اعتقادات شيطان پرستي، پيروان احمق، تهي مغز و پوچ خود را به پرستش خودشان وا مي دارند
نارنيا (NARNIA) كليدي ترين بيان غير مستقيم شيطان گرايان
در سلسله مقالات گذشته به بررسي موضوعات و داستان هاي مربوط به مبحث آخرالزمان (همان آپوكاليپس APOCALIPS در زبان هاي لاتين) ـ كه به تازگي در سينماي هاليوود ظهور كرده ـ پرداختيم و سرانجام به اين نكتة مهم و كليدي رسيديم كه سردمداران و خط دهندگان اصلي سينما، هنر و فرهنگ غرب به خصوص آمريكا با تكيه به توانايي هاي اقتصادي، سياسي و تسلط بر بازارهاي جهاني سينما با ورود به مبحث آخرالزمان و تحريف باطني آن، نوعي شيطان گرايي و شيطان پرستي را (اگر بشود، آنان را به طور دقيق پرستندة شيطان ناميد!) رواج مي دهد و در اصل به جاي اعتقاد و حس معنوي منجي گرايي ـ كه در روح و جان بيشتر مردم جهان از شرق تا غرب؛ از سفيد، سياه و زرد و از فقير و ثروتمند جاي گرفته ـ شيطان را ناجي آخرالزمان، نظم دهندة تمدن جهاني و يكي كنندة فرهنگ ها، آداب و اعتقادات همة ملل و جوامع جهان، معرفي مي كنند!!
گفتيم، تمامي كليدواژه هايي كه در دهه هاي اخير با تمام قدرت فرهنگي، اقتصادي و تكنيكي در ادبيات سياسي و اجتماعي جهان جا انداخته اند مانند نظم نوين جهاني ، دهكدة واحد فرهنگي جهاني و جريان اطلاعات (كه منظورشان، نه آگاهي بخشي سياسي و اجتماعي كه فقط بمباران و تهاجم موسيقي غربي، مدهاي لباس، فيلم هاي هنجار شكن و غيراخلاقي و ترويج لذت هاي شهواني و حيواني است) براي جا انداختن اين ذهينت است كه عصر آخرالزمان، نزديك است و شيطان بزودي به دنياي آدميان، وارد خواهد شد و به طور مستقيم، نظم دهنده و حاكم بر بشريت خواهد گرديد و عصر اديان و اعتقادات الهي به سر خواهد رسيد!!
مي بينيد با گستاخي و فقط با تكيه بر توانايي هاي مادي و تكنيكي خود، مفاهيم روشن و ماندگار را واژگونه و معكوس نشان مي دهند و اين واژگوني، فريب و دروغ بزرگ، خود، يكي از نشانه هاي عصر آخرالزمان است! ...
در اينجا اضافه مي كنم كه سردمداران اين حركت، شيطان پرست نيستند؛ چون اساساً هيچ اعتقادي ندارند و به هيچ ماورا و معنويتي قائل نيستند و خود را البته ـ بدرستي ـ شيطان بزرگ، حاكم و نظم دهندة جهان مي دانند و در واقع با ترويج اعتقادات شيطان پرستي، پيروان احمق، تهي مغز و پوچ خود را به پرستش خودشان وا مي دارند و تمامي منظورشان از بازگشت شيطان به جهان، عصر آخرالزمان و ناجي بشريت، فقط اين است كه با سوار شدن بر فطرت درونيِ منجي گرايي بشر، خود و شركاي خود را ناجي و حاكم جهان معرفي كنند.
در اين شماره به بحث بيشتر و دقيق تر دربارة يكي از توليدات اخير سينماي هاليوود مي پردازيم كه به شكل دنباله دار در آمده است و پس از توليد نخستين فيلم سينمايي آن به برنامه ريزي براي توليدات دنباله هاي دوم و سوم آن نيز دست زده اند و آن فيلم، نارنيا ست.
اين فيلم، ويژگي و نكتة خاصي دارد و آن، اين است كه متفاوت از ديگر توليدات آخرالزماني و شيطاني هاليوود، اين بار ما با اثري كودكانه؛ با شخصيت هاي كودك و نوجوان و در فضايي فانتزي، تخيلي و كودكانه مواجه هستيم؛ اين نكتة مهمي است و نشان مي دهد كه هدف فرهنگ سازان و خط دهندگان از توليد اين فيلم، كار بر روي ضمير و ذهن كودكان و نوجوانان در سرتاسر جهان است و اين بار آنان، اين مسير را براي انتقال پيام ها و مفاهيم مورد نظر خود انتخاب كرده اند.
اين فيلم، داستان دختر كوچكي به نام لوسي است كه همراه با خواهران و برادران خود در بازي كودكانة قايم باشك، به نحوي عجيب و جادويي سر از يك سرزميني افسانه اي به نام نارنيا در مي آورد و متوجه مي شود، آن سرزمين در اختيار ملكة سرما و برف قرار دارد، او به كمك خواهران و برادرانش ـ كه همگي از او، بزرگ تر هستند ـ و با همراهي برخي از ساكنان آزادي خواه سرزمين نارنيا با تلاش هاي فراوان و گذر از خطرات بي شمار، موفق به شكست ملكة سرما شده، آفتاب و گرمي را براي آن سرزمين به ارمغان مي آورد.
]همين جا به موضوعي در ميان بحث اشاره كنم كه حالا درمي يابيم، چرا برخي از هنرمندنماهاي وطني به خصوص سينماگران سست اعتقاد، مسئله دار و ناسالم داخلي در توليدات چند سال اخير در بسياري از آثار سينمايي خود، فضاي ايران اسلامي را سرد، يخ زده و پر از برف و سرما نشان مي دهند و حتي برخي از آنان حاضرند، توليد خود را آنقدر، عقب بياندازند كه به فصل برف و سرما، دسترسي پيدا كنند!! و مسئولان سينمايي ما، احتمالاً يا خوابند يا خود را به خواب زده اند و يا كارهاي بسيار مهم تري دارند كه وقت رسيدگي به لايه هاي زيرين و پنهان اين آثار مختصر را ندارند!!...[.
نكتة ديگر دربارة فيلم نارنيا، اين است كه كاملا غير مستقيم است و تمامي اسامي و نشانه هاي افراد در فيلم، نه مستقيم كه غير مستقيم و غير واضح به اسامي، آثار و نشانه هاي مربوط به شيطان و شيطان پرستي اشاره دارد؛ شايد در سرتاسر فيلم حتي يك نكته مستقيم و روشن در اين بحث را نيابيم و شايد به همين دليل است كه حتي سينماي ايران نيز، سال گذشته فيلم نارنيا را دوبله شده، چندين بار در جايگاه فيلم برگزيده در ايام پربيننده پخش كرد!!! اما موضوع اينجاست كه در فرهنگ غربي، اسامي و نشانه هاي فيلم در شباهت با مفاهيم دروني فرهنگي آنان با ضمير ناخودآگاه و لايه هاي پنهان روح و ضمير بينندگان (و در اينجا گروه كودكان و نوجوانان) ارتباط برقرار مي كند و با تكرار نمايش و توليد دنباله هاي بعدي، حفظ ضرب آهنگ القاهاي فرهنگي مورد نظرشان در ميان مدت و دراز مدت، تأثير لازم را بر روح و روان نسل هاي آينده مي گذارد.
شايد اين نشانه ها در كشورها و جوامع شرقي به خصوص ايران، مفهوم و مشخص نباشد و تأثير چنداني نگذارد؛ اما در عين حال، بايد توجه داشت كه به هرحال در دنياي بي مهري فرهنگي فعلي، بالاخره نشانه هاي فرهنگي با استفاده از همين وسايل مياني و ابزاري مانند فيلم، سينما، تلويزيون، موسيقي و غيره ... مشكل شده است و به ضمير پنهان جوامع و مردم ديگر، نفوذ مي كند و جاگير مي شود.
همان طور كه بارها گفته ام و باز هم حالا و در اينجا مي گويم، فرهنگ اسلامي و شيعي، فرهنگ امام زماني و فرهنگ انتظار و مهدويت نيز به ابزار و بيان امروزي مانند فيلم، سينما، موسيقي، گرافيك، نمايش و ... نياز دارد و براي انتقال مفاهيم الهي و مقدس مورد نظر خود به دنياي تشنة امروز، لازم است با تمامي توان؛ با بالاترين انگيزه ها و بهره وري از همة استعداد ها به خصوص هنر و سينما استفاده شود.
سخنان حكيمانة رهبر معظم انقلاب ـ آيت الله خامنه اي ـ را به ياد بياوريم كه فرمود: هيچ پيامي در جهان باقي نمي ماند، مگر آن كه با هنر آراسته مي شود .
نتیجه:
بنابراین بهتر است بدانيم در دنياي پيچيدة معاصر، ما در جايگاه معتقدان به فرهنگ انتظار و ظهور، وظيفه و مسئوليت سنگيني بر عهده داريم؛ اميدوار باشيم كه قدرت طرف هاي باطل و شيطاني، قدرتي ظاهري است و اگر با ايمان، اراده، توكل و دقت به ميدان آييم، كف هاي روي آب، ناپديد مي شوند حتي اگر ظاهري پف آلود و حجيم داشته باشند و آب سالم و گوارا به حلق تشنة جهان امروز سرازير مي شود
پی نوشت:
1. انتشار یافته در سایت ها