الف) آثار اعتقاد به مهدويت
1. اميد و تلاش 2. ظلم ستيزى 3. خودسازى فردى و اجتماعى 4. پايدارى در برابر رهبرىهاى فاسد و سودجويىهاى داخلى و بيگانگان و...
نمونههاى ثمر بخشى تفكر مهدويت:
1.جنبش تنباكو: فتوايى در حد يك جمله «اليوم استعمال تنباكو... در حكم محاربه با امام زمان است...» توسط شخصيتى دينى كه مردم او را نايب عام امام زمان (علیه السلام) مىدانستند؛ چنان جنبشى ايجاد نمود كه عمق آن حتى در حرمسراهاى دربار نيز تاثير گذارد.
2. انقلاب مشروطه، با اندك آشنايى با تاريخ، مشخص مىگردد، حضور علماء در تحقق انقلاب مشروطه تا چه حد تأثيرگذار و به حاشيه راندن آنان تا چه حد مخرّب و زيانبار بوده است و اين نبوده جز به دليل اين كه مردم علماء و كلامشان را حجت مىدانستند و تبعيت از آنان را تبعيت از امام زمان (علیه السلام) قلمداد مىكردند. امام صادق (علیه السلام) : … فانّى قد جعلته عليكم حاكماً فاذا حكم بحكمنا فلم يقبله منه فانمااستخف بحكم الله و علينا رد و الراد علينا الراد على الله و هو على حدّ الشرك بالله.
3. انقلاب اسلامى ايران: پيروزى انقلاب اسلامى ايران جز در سايه تبعيت از رهبرى فرزانه اى نبود كه مردم او را جانشين امام زمان (علیه السلام) مىدانستند و به همين دليل جان و مال و هستى خويش را با كلام و فرمان او در راه او كه راه انبياء و اولياء مىدانستند؛ هديه مىكردند. فهمى الهويدى دركتاب «ايران من الدخل» كليد فهم تحقق انقلاب ايران را در واژه هايى مانند؛ ولايت فقيه، مرجعيت تشيع و امام غايب، غيبت كبرا و غيبت صغرا مىداند. حامد الگار در كتاب «انقلاب اسلامى در ايران» ريشه انقلاب اسلامى ايران را به موضوع امامت از ديدگاه تشيع و مسأله غيبت امام زمان و پيامدهاى سياسى آن مىداند.
ب) نمونههاى عينى باور دشمن به لزوم ستيز
با اين توضيحات طبيعى است كه دشمنان، مسأله مهدويت را در تقابل با خويش بدانند و در مقابل آن صف آرايى كنند و حتى به اين مسأله اذعان كنند. ذكر برخى نمونههاى عينى به وضوح مىرساند كه دشمن به ضرورت مطلب پى برده، لذا از هيچ كارى دريغ نمىورزد. جيمز دارمستر مىگويد: قومى چنين را ]كه هر لحظه منتظر ظهور است و...[ مىتوان كشتار كرد. اما مطيع نمىتوان ساخت.
نمونه اول: در گزارش گروه تبليغى شمال آفريقا، ]گروههاى كه به ظاهر مبلّغ مسيحت اند و در باطن جاده صاف كن و عاملان ورود استعمارگران اروپايى به كشورهاى اسلامى هستند[، يكى از مشكلات بر سر راه تبليغ و پيشرفت استعمار، اعتقاد به آمدن مهدى موعود و سربلندى اسلام، مطرح شده است.
نمونه دوم: مبارزه رژيم منحوس پهلوى با مقوله مهدويت و مأموريت رضاشاه به افراد براى از بين بردن اين اعتقاد با طرح اين مسأله كه قضيه امام زمان مشكلاتى براى او و حكومت ديكتاتورى او درست كرده است.
نمونه سوم: كنفرانس تل آويو (دسامبر 1948، دانشكده تاريخ دانشگاه تل آويو ]فلسطين اشغالى [با همكارى موسسه مطالعاتى شيلوهه صهيونستى) رمز قيام شيعه و پيروزى انقلاب اسلامى در ايران را ابتدا امام حسين (علیه السلام) و بعد امام زمان (علیه السلام) را مطرح و هر دو را عامل پايدارى شيعه مىدانند؛ نگاه سرخ و نگاه سبز.