logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
مهدي ياوران جوان (2)

مقدمه:

در قسمت قبل، گام نخست- نگاهی به مبدأ و یگانه پرستی در آیینه تاریخ مورد بررسی واقع شد و بیان گردید که در اين گام‌هاي نخستين است كه جوان در پس انديشه در مبدأ آفرينش زيرساخت‌هاي شناخت هدف آفرينش را نيز در نهاد خود شكل مي‌دهد تا در پرتو اين دو باور، زندگي را بر شيوه‌اي سالم و دل پذير سامان بخشد. و اینک ادامه مباحث.

دين شناسي و دين داري

جوان، هنگام گذر در مرحله يگانه پرستي، خود را نيازمند آگاهي‌هاي هر چه بيشتر درباره دين مي‌بيند. از اين رو به دنبال شناخت مباني اعتقادي در بينش اسلامي گام مينهد. او در اين مسير همواره به دنبال كشف رازهاي آفرينش است و براي پاسخ به نيازهاي فطري و دروني خود به دنبال اثبات هدفمند بودن نظام آفرينش و زندگي خويش است.

رفته رفته در اين دوره، جوان، حوزه دين شناسي را به دين داري نزديك و نزديكتر مي‌كند تا جايي كه دين داري او به طور كامل منطبق بر دين شناسي مي‌گردد و اين دو نه فقط در عرصه فكر و انديشه كه عرصه رفتار و كردار را نيز به طور كامل زير نفوذ خود قرار مي‌دهد به گونه‌اي كه رفتارهاي ديني او بر اساس فهمي آگاهانه از دين صورت مي‌گيرد.

روشن است كه كمال اين مرحله بدان است كه پس از تعميق بخشي به باورهاي اساسي، در برابر هرگونه شبهه و كژي، پاسخ‌هاي درخور و روشني در نهاد خود شكل داده باشد.

بي تريد در اين مرحله سرمشق از رهيافتگان، نقش بسيار ارزنده‌اي در رسيدن به مقصد دارد كه از جمله آن‌ها هدايت و تقويت جوشش فكري و تكاپوي دروني جوان در كشف رازهاي آفرينش و قانونمند بودن هستي است. چنان كه روحيه توكل و پديدآوردن باورهاي قلبي به حكمت پديده‌هاي آفرينش با مطالعه در آموزه‌هاي اسلام و منابع معتبر از ديگر راه‌هاي گذر سالم از اين مرحله به شمار مي‌آيد.

دين داري در آينه تاريخ

پيشوايان دين به هر مناسبتي يكتاپرستي و دين داري را بزرگ مي‌داشتند. به گونه‌اي كه كساني كه دقت بيشتر به پرستش خداوند داشتند در چشم ايشان محبوب تر بودند.

مسمع بن عبدالملك‏ ‏گويد: در سرزمين مِنا‏ نزد امام صادق (عليه السلام) مشغول خوردن انگور بوديم، فقيري آمد و از امام كمك خواست، امام خوشه انگوري به او داد، او نپذيرفت و گفت: اگر پول هست ‏بدهيد. امام فرمود: خدا برايت ‏برساند.

فقير رفت و برگشت، همان خوشه انگور را خواست. امام فرمود: خدا برايت‏ برساند. و چيزي به او نداد. فقير ديگري آمد، امام سه حبه انگور به او داد. او گرفت و گفت: سپاس خداي را كه پروردگار جهانيان است و مرا روزي عطا كرد .

امام هر دو دست را پر از انگور كرد و به او داد، فقير گرفت و گفت: سپاس خداي را كه پروردگار جهانيان است .

امام فرمود: بايست، و از غلام خود پرسيد: چقدر پول همراه داري؟ گويا بيست درهم داشت، آن‌ها را نيز به فقير داد، فقير گفت: سپاس خداي را، خداوندا! اين نعمت از توست، تو يكتائي و شريكي براي تو نيست .

امام فرمود: بمان و پيراهني كه در بر داشت در آورد و به او داد و فرمود بپوش.

فقير پوشيد و گفت: سپاس خداي را كه به من لباس داد و مرا پوشانيد ، و به امام رو كرد و گفت: خدا به تو جزاي خير دهد .

مسمع‏ مي‌‏گويد: به نظر مي‌‏آمد كه اگر اين بار هم امام را دعا نمي‌‏كرد و فقط به شكر و سپاس خدا مي‌‏پرداخت امام باز به او چيزي مي‏داد و همچنان ادامه پيدا مي‌‏كرد.[2]

و اين است سنت رهيافتگان در دينداري و ارج نهادن به دينداران.

اين راه همچنان ادامه دارد ...

پی‌نوشت‌ها:

[1]. محمدبن يعقوب كليني، الكافي، ج4، ص49.

پدید آورنده: خدامراد سلیمیان

عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي

نشریه امان