مقدمه:
قلب جوان چون زمين آماده كشت است. و قرآن باران معارف بلند آسماني. چون اين باران بر اين زمين باريد بخشي از ثمرات آن گلهاي خوشبويي است كه عطر آن همه زندگي را عطر اگين خواهد کرد. جوان آنگاه كه جان خويش را با زلال آبشار جاري قرآن ميشويد با رشتههاي ناديدني به پروردگار هستي پيوند ميخورد و زندگي خويش را از هر زشتي و پليدي پاكيزه ميكند.
انس با آيات قرآن
بهترين فرصت براي فراگيري قرآن، دوره نوجواني و جواني است و آنچه در اين دوره فراگرفته شود، ماندگار و جاودان خواهد بود. بزرگان همواره بر اين نكته سفارش كردهاند كه اگر جوانان با قرآن مأنوس شوند، آيات روح بخش آن با دل و جان آنان ميآميزد و قلبشان نوراني ميشود.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: هر جوان پارسا و با ايماني که به قرائت قرآن بپردازد، قرآن با گوشت و خون او در ميآميزد.[1] به اين معنا كه همه اعضا و جوارح او قرآني ميشود و بنابراين همه كارهاي او بر اساس آموزههاي قرآن خواهد بود.
انس با آيات قرآن در آينه تاريخ
مُصعب بن عمير يکي از جوانان برومند و چهرههاي درخشان تاريخ اسلام است. او جواني بسيار زيبا، عفيف، بلندهمت و جوانمرد بود. پدر و مادرش او را بسيار دوست ميداشتند. وي در مکّه مورد احترام همگان بود و زيباترين لباسها را ميپوشيد و در بهترين شرايط و امکانات مادي زندگي ميکرد.[2]
او که شيفته سخنان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شده بود، بر اثر رفت و آمد با رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و شنيدن آيات قرآن، اسلام را صميمانه پذيرفت. در محيط مکّه پذيرفتن اسلام بزرگترين جرم به شمار ميرفت. از اين رو، اظهار آن بسيار مشکل بود و بسياري از انسانها اسلام خود را پنهان ميکردند. از جمله آن افراد، مصعب بن عمير بود. تا اين که پدر و مادرش متوجه شدند و او را زنداني کردند. اما وي گريخت و همراه ديگر مهاجران به حبشه رفت و پس از زماني با همراهان خود بازگشت.
در عقبه اُولي در يک شب مهتابي، تعداد دوازده تن از شخصيّتهاي مهمّ مدينه با رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ديدار کردند و مسلمان شدند. هنگامي که اين گروه خواستند به مدينه بازگردند، دو نفر به نامهاي اسعدبن زراره و زکوان بن عبدقيس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) خواستند، کسي را با آنان به مدينه بفرستد که قرآن را به مردم بياموزد و آنان را به اسلام دعوت کند.[3]
پيامبر (صلي الله عليه و آله) از ميان همه مسلمانان، مصعب بن عمير جوان را براي انجام اين مأموريت مهم به مدينه فرستاد و به او فرمود: همراه اسعد بن زراره به سوي مدينه حرکت کند.
مصعب که قرآن را خوب ياد گرفته بود، با شور و هيجان جواني وارد مدينه شد و با خلوص نيت و تلاش، کار تبليغ خود را آغاز کرد. وي در مدينه در خانه اسعد که از بزرگان قبيله خزرج بود ساکن شد و همراه ميزبان خود به خانه سعدبن معاذ رهبر و رئيس قبيله اوس رفت و آنان را به اسلام دعوت کرد که مسلمان شدند. همچنين اسيدبن حُضير به دست مصعب مسلمان گرديد. مصعب اين نيروي جوان و برومند در سفر خود به مدينه مأموريت خويش را به بهترين وجه انجام داد. او نخستين کسي بود که در مدينه نماز جمعه و جماعت را برگزار کرد و افتخارات درخشاني را نصيب خود ساخت.[4]
تبليغات مؤثّر مصعب جوان، زمينه را براي ورود رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به شهر مدينه آماده ساخته بود و مردم با آغوش باز آماده پذيرايي پيشواي اسلام و پيروان آن حضرت بودند.
مصعب پس از ورود رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به مدينه، در جنگهاي بدر و احد شرکت کرد. در جنگ اُحد بود که به عنوان پرچمدار پيامبر (صلي الله عليه و آله) انجام وظيفه کرد و سرانجام به شهادت رسيد و در کنار حمزه عموي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) سردار نامي و گرانقدر اسلام به خاک سپرده شد.[5]
حاصل تلاشهاي خستگي ناپذير پيامبر (صلي الله عليه و آله) و ياران فداكار او در قرآن آموزي آن شد كه انسانهاي فراواني با آيان الهي انس گرفته و زندگي خود را سرشار از نور هدايتگر آن سازند.
و امروزه جواناني كه نگران بيهودگي و زيان در زندگي هستند شايسته است تا هرچه بيشتر با كلام الهي انس يابند و از اين زلال بي پايان سرشار شوند. بسي جاي تأسّف است كه ابزار و عواملي چند دست به هم داده روز به روز بر فاصله و شكاف بين جوان و سخنان خداي مهربان ميافزايد.
بياييم دريچههاي دل را به سمت بوستان کلام الهي بيشتر باز کنيم تا نسيم جان پرور آن مشام جانمان را نوازش دهد.
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1]. محمدبن يعقوب كليني، الكافي، ج2، ص603، ح4.
[2]. زركلي، الاعلام ، ج7، ص248.
[3]. ن.ك: ابن هشام، السيره النبويه، ج1، ص 434ـ 431.
[4]. ابن سعد، الطبقات الكبري، ج3، ص87 و 88.
[5]. ابن هشام، السيره النبويه، ج2، ص 73.
پدید آورنده: خدامراد سلیمیان
عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
نشریه امان