مقدمه:
بي گمان حيات و بقاي يك انديشه، به پاسداشت و بزرگداشت شعائر و آداب و رسوم آن انديشه است. در اسلام بسياري از امور به عنوان شعائر معرفي شدهاند. آياتي از قرآن مسلمانان را به تعظيم شعائر سفارش كردهاست.
تعظیم شعائر دینی
البته شناخت اين شعائر از اهميت فراواني برخوردار است چرا كه ممكن است برخي امور به عنوان شعائر معرفي شوند، در حالي كه در آموزههاي ديني نيامدهاند. بنابراين پرهيز از افراط و تفريط و توجه به پيرايههايي كه همچنان در گذر زمان اصول شعائر مذهبي را تهديد ميكنند همواره يكي از دغدغههاي بزرگان دين بودهاست.
آن گاه كه باورهاي ديني در جان كسي رسوخ كند، به هيچ قيمت حاضر نيست دست از آنها بردارد. در اين جا دشمنان از دو راه نفوذ ميكنند: نخست باورهاي جوانان را سست ميكنند و در ادامه با كساني كه سرسختانه به حفظ ايمان خود پرداخته اند با انواع آزارها به مقابله برمي خيزند. تاريخ پر افتخار اسلام سرشار است از پايمرديها و رشادتهاي انسانهاي آزاده در برابر اين دشمنيها.
تعظیم شعائر دینی در تاریخ
سعد بن مالک يکي از جوانان پرشور صدر اسلام بود که در هفده سالگي مسلمان شد و در شرايط مشکل پيش از هجرت، همه جا همراه با ديگر جوانان مسلمان، مراتب وفاداري خود را به دين مقدس اسلام و نيز مخالفت خويش را با افکار جاهليّت ابراز ميکرد. اين کار باعث شد که مشرکان به اذيت و آزار او بپردازند. جوانان نيز براي اين که از شرّ آنان در امان باشند، روزها نمازهاي خود را در شکاف کوههاي مکه برگزار ميکردند تا کفّار قريش آنان را نبينند.
در يکي از روزها گروهي از مشرکان، جوانان را مشاهده کردند که مشغول عبادت بودند. لب به سرزنش جوانان گشودند و به اعتقادات آنان توهين کردند. سعد بن مالک که از سخنان مشرکان به خشم آمده بود، با استخوان چانه شتري، سر يکي از مشرکان را شکست و از سر آن فرد، خون سرازير شد. اين اولين خوني بود که در راه دفاع از اسلام به زمين ريخت.
سعدگويد: من نسبت به مادرم بسيار علاقه مند و مهربان بودم، هنگامي که اسلام را پذيرفتم مادرم آگاه شد. روزي به من گفت: فرزندم، اين چه ديني است که پذيرفته اي؟ بايد آن را رها کني و بت پرست باقي بماني، يا اين که من از خوردن و آشاميدن خودداري مي کنم تا اين که از دنيا بروم و به سرزنش من پرداخت.
سعد که مادرش را بسيار دوست ميداشت، با کمال ادب و مهرباني به او گفت: من از دينم دست برنخواهم داشت و از شما نيز درخواست مي کنم که از خوردن و آشاميدن خودداري نکني! ولي مادر به سخن او توجهي نکرد، بلکه يک شبانه روز غذا نخورد. مادرش مي پنداشت که سعد از دين اسلام دست برخواهد داشت. اما سعد با همه علاقه اي که به مادرش داشت به مادر گفت: به خدا سوگند! اگر هزار جان در تن داشته باشي و يک يک از بدنت خارج گردد، من از دينم دست برنمي دارم! وقتي مادر ديد که او دين خود را با دل و جان پذيرفته است، غذا خورد.[1]
سران شرک، افزون بر آزار و اذيت پيامبر (صلي الله عليه و آله) و تبليغ عليه وي، ياران آن حضرت را نيز زير سخت ترين شکنجهها و فشارها قرار دادند تا شايد آنها از آيين خود دست بردارند. اما آنان با مقاومت و پافشاري تمام بر باورهاي خود ايستادند.
يكي از اين انسانهاي آزاده بلال است. مشرکان مکّه طنابي به گردن او ميبستند و آن را به دست بچّهها ميدادند تا او را در کوچه و درّهها دوانده، مسخره کنند. همچنين اميّه بن خلف ارباب بلال، پس از آن که بلال را يک شبانه روز در گرسنگي و تشنگي نگه ميداشت، موقع ظهر او را برهنه روي ريگهاي داغ و سوزان مکّه ميخواباند و سنگ بزرگي را روي سينه اش قرار ميداد و ميگفت: اين چنين خواهي بود تا بميري، مگر آن که به محمّد و دين او کافر شوي و بتهاي لات و عزّي را بپرستي. امّا بلال پايداري و مقاومت ميکرد و در زير شکنجه پيوسته ميگفت: اَحَد، اَحَد.[2]
امروزه يكي از برجستگيهاي جوان در عرصه ايمان و معرفت، اهتمام ويژه او به شعائر ديني و آداب اسلامي است كه مهم ترين نماد آن حضور پرنشاط و چشم گير آنان در مراسم مذهبي است. حضور در مجالس محرم، ماه رمضان، ولادتها و شهادتهاي معصومان (عليهم السلام) و ديگر مناسبتها، نمونههاي برجسته اين توجه است. اين حضور ارزشمند كه در جهت تعظيم شعائر است، از جمله زمينههاي ارزشمند براي جذب هرچه بيشتر جوانان به آموزههاي ديني به شمار ميآيد.
و همچنان ما را همراهي کنيد. ...
پینوشتها:
[1]. ابن اثير، اسد الغابة، ج2، ص 215.
[2]. ابن سعد، الطبقات الكبري، ج3، ص176
پدید آورنده: خدامراد سلیمیان
عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
نشریه امان