مقدمه:
محبت، تابع معرفت و شناخت است و هرچه شناخت بيشتر شود، محبت شديدتر خواهد شد.
هرگز دل من چون تو يار دگري نگزيد ... برخاست كه بگزيند يار دگرم بودي.
محبت واژه زيبايي است كه نزد همه انسانها و فرهنگها ارزشمند تلقي ميشود و نگاه هر گروهي از انسانها به عالم هستي، اساس تفسير اين واژهاست. آنان كه نگاه واقع بينانه تري به عالم هستي دارند، ارزش سرمايه اي كه فقط يك بار در اختيار آنان قرار گرفته و در پی آن، ابديّت و جاودانگي است را با همه وجود درك كردهاند كه خور و خواب و شهوت هيچ يك ارزش آن را ندارند كه با روح انساني كه ثمر آن، كمال بي نهايت است، مبادله كنند. آنان، فقط كالاي محبت را معادل روح خويش ميبينند و لحظه اي محبت را با تمام جهان هستي معادل ميشمرند كه سالار شهيدان به خداوند عرضه داشت:
كالاي آن بنده كه از محبت خود چيزي نصيبش نفرمودهاي، خسارت بودهاست.
عاشق شو ارنه روزي كار جهان سرآيد ... ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستي
اما نكته اساسي اينجا است: به چه كسي محبت كنيم؟ و براي چه محبت بورزيم؟
محبوب كيست؟
چيزي كه از بين رفتني است، شايستگي محبت ندارد و چون رفتني است، عامل رنج ميشود؛ از اين رو تنها انسانهاي الهي كه فقط به خدا دل بستهاند، امنيت روحي راستين دارند و در قيامت هم از سختيهايش در امانند. امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد:
هر كس خداوند متعال را دوست بدارد، خداوند نيز او را دوست ميدارد و هر شخصي را خداوند دوست بدارد، از امنيت يافتگان است.
از اين رو است كه هر روز از خداوند رسيدن به اين راه را ميطلبیم. امام صادق(عليه السلام) در اين باره ميفرمايد:
ما را به راه راست هدايت فرما يعني ما را به راهي هدايت فرما كه موجب محبت تو شود.
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
محبت طرفيني
رابطه عاشق و معشوق، طرفيني است(يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ)رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ(، )فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ(.
اثر اين محبت، آن است كه هر گامي به سوي محبوب بر ميداري، او چندين برابر به تو نزديك تر ميشود. در حديث قدسي آمدهاست:
«من تقرّب الیَّ شِبراً تقرّبتُ الیه ذرعا». هر كس به سوي من يك وجب بيايد، من يك قدم به سوي او ميروم.[1]
سيد بن طاووس سالروز بلوغ فرزندش را جشن گرفت و گفت: اين شادماني به شكرانه آن است كه نمردي و سن تو به حدي رسيده كه سخن خدا متوجه تو شود و از امروز، تو مخاطب سخن الهي هستي.
داستان عاشق و معشوق، داستان پروانه و سوختن، فدا شدن و نور شدن است؛ چرا كه عاشق، جز معشوق نبيند. بابي انت و امّي ؛ يعني فدايت شوم، در تو نيست و نابود شوم؛ به گونه اي كه نه اسمي بماند و نه رسمي.
عاشقان حضرت مهدي(عليه السلام) اين گونه با محبوب خويش سخن ميرانند:
آنچه از مال و جان و فرزندان و خانواده و تمام آنچه خدايم به من عطا كردهاست را به شما ميبخشم.
محبت و هدايت
با همه وجود، همراه او ميروي؛ مبادا از راه بماني. اميرمؤمنان فرمود:
بنگريد به دودمان پيامبرتان و به جهتي كه در حيات انتخاب كردهاند، ملتزم باشيد و از اثر آنان پيروي كنيد. آنان هرگز شما را از هدايت بيرون نخواهند برد و به ضلالت و هلاكت بر نخواهند گرداند. اگر آنان از طلب چيزي باز ايستادند، شما هم بايستيد و اگر حركت كردند، شما هم حركت كنيد. از آنان سبقت نگيريد كه گمراه شويد، و از آنان عقب نمانيد كه به هلاكت افتيد.[2]
قطعاً محبت ورزيدن به امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) موجب فزوني هدايت ميشود. كسي كه عارف و عاشق مقام ولايت عصر باشد، سعي در اطاعت او دارد كه يكي از مهم ترين آثار آن، هدايت است.
لازمههاي محبت
اگر محب صادق شدي، رنگ محبوب به خود ميگيري و بوي او داري. عبدالله بن حمّاد از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده كه يكي از ياران آن حضرت بر او وارد شد و عرض كرد: فدايت گردم! به خدا قسم! من، شما و هر كس كه دوستدار شما است را دوست ميدارم. اي سرورم! چقدر شيعه شما زياد است! حضرت فرمود: بگو آنان چه مقدارند؟ عرض كردم: بسيار زياد . حضرت فرمود: ميتواني آنان را بشماري؟ عرض كردم: تعدادشان بيشتر از اينها است. امام (عليه السلام) فرمود:
آگاه باش هرگاه آن عده وصف شده ـ كه سيصد و ده و اندي هستند ـ شمارشان كامل شود، آنچه شما ميخواهيد، خواهد شد؛ ولی شيعه ما كسي است كه با عيب جويان ما هم نشيني نميكند و با بدگويان ما هم سخن نميشود و آنان را كه با ما دشمن هستند، دوست نميدارد و با دوستان ما دشمني نميورزد....
هرگاه سنخيت با محبوب بیابی، او تو را دعوت خواهد كرد؛ چرا كه نه تنها تو عاشق او هستي؛ بلكه در مقایسه با تو، او عاشق تر است. نه تنها تو منتظر ديدن او هستي؛ بلكه آن عزيز زهرا(عليهما السلام) هم براي ديدن چنين عاشقاني مشتاق است! به علي بن مهزيار اهوازي فرمود:
شب و روز انتظار آمدن تو را داشتيم؛ چه چيز آمدنت را نزد ما به تأخير انداخت؟!
بنابراين، پس از برداشتن گام نخست و سير در وادي معرفت و قدم نهادن در سرزمين محبت ، سومين گام را بايد برداشت.
یعنی با تلاش در ابراز محبت به وسیله اعضاء و جوارح و دوری از بی تقواییها به سوی آن امام مهربان و دوست داشتنی حرکت کرد.
يكي از زيباييها و لذتهاي جواني، گذراندن عمر در اطاعت الهي است كه باعث توجه و عنايت ربوبي است. پيامبر مكرم اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) ميفرمايد:
خداوند جواني را كه جواني خود را در اطاعت خدا سپري كند دوست دارد.
بايد دانست، اطاعت از وليِ خدا، همانند اطاعت از پروردگار است؛ از اين رو سومين وظيفه كه بسيار لازم و ضروري است، پيروي و اطاعت از امام زمان(عليه السلام) است. محبت ورزيدن بدون پيروي، مانند شعار بدون عمل است كه صداقت در آن، جايي ندارد. خداوند متعال به پيامبرش ميفرمايد:
{قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمْ اللَّهُ}[3]؛ بگو، اگر خدا را دوست ميداريد، از من پيروي كنيد، تا خدا شما را دوست بدارد.
اميرمؤمنان(عليه السلام) در تفسير اين آيه ميفرمايد:پيروي پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) محبت خدا است.
نتیجه:
بايد دانست، اطاعت از وليِ خدا، همانند اطاعت از پروردگار است؛ از اين رو وظيفه ای كه بسيار لازم و ضروري است، پيروي و اطاعت از امام زمان(عليه السلام) است. محبت ورزيدن بدون پيروي، مانند شعار بدون عمل است كه صداقت در آن، جايي ندارد.
پینوشتها:
[1]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۷، ص۱۹۰.
[2]. امام علی، نهج البلاغه، ص ۸۵، خطبه ۹۷.
[3]. آل عمران، آیه 31.