مقدمه:
تغیییرات در زمینه فرهنگ و ارزشها میتواند سبب تحولات بنیادین گردد ولی به راستى چه تحولى در جامعه اسلامى روى داد، كه آمادگى پذيرش چنين فاجعهاى را يافته بود؟مردم آن زمان كه هنوز ياد و خاطره گذشته نه چندان دور در اذهانشان بود و ديده يا شنيده بودند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیده بودند چگونه در مقابل آنچه پيش روى بود دست بر دست نهادند و شريك جرمى بزرگ در تاريخ بشريت شدند؟ چرا عليه آنان كه چنين ظلمى عظيم به پاداشتند به اعتراض بر نخاستند، چه تغييرات و دگرگونيهايى در دنياى آن زمان پيش آمد كه خليفه مسلمين! براى تحكيم موقعيت خويش دست به كشتار خاندانى زد كه در تفكر دينى مردم مىبايستى جايگاه والايى داشته باشند؟
چرا آنان كه به چشم خويش ديده بودند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حسين(علیه السلام) را بر زانوان خويش مىنشاند و بر لبانش بوسه مىزد، (ابن حیون ص112، ) و هم اكنون بر آن لبان تازيانه زده مىشود، جز انگشت شمارى، (مسعودی ، ج 2، ص 66.) دهان نگشوده و اعتراض نكردند و چرا آنها كه به گوش خويش شنيده بودند كه پيامبر حسنین را سرور جوانان اهل بهشت معرفی کرده بود (طبرانی ، ج 3، ص 38،) قتل امام حسين و يارانش را ديدند و شنيدند اما سكوت كرده و لب فرو بستند؟
و هزاران پرسش ديگر.
در اين زمينه، آنچه بايسته پژوهش است، بررسى ساز وكارهاى اين تغيير بعد از رحلت نبی مکرم اسلام است تا معلوم شود كه چگونه و چه عاملى در اين تغييرات نقش اساسى داشته اند.
به نظر ما عامل اصلي در وقوع اين واقعه جانگداز روند تدريجي جايگزيني فرهنگ جاهليت به جاي فرهنگ غدير(امامت و ولايت) و تهي كردن جامعه از فرهنگ ناب غدير بود دراين نوشتار بر آنيم كه تحولات پيش آمده در جامعه اسلامى را كه زمينه ساز فاجعه عاشورا شد، به صورت اجمال و اختصار بيان داريم
بررسی نقش امام حسین در اضمحلال فرهنگ جاهليت
دیدیم جامعه اسلامی که با بعثت پيامبر مکرم اسلام و تلاشهای پى گير او و اصحابش از بدترين روش زندگى به متعالى ترين آن فراخوانده شد و در اندك زمانى دگرگونى فاحشى يافت و قوانين و احكام اسلامى بر آن حاكم شد و غلط گرديد، دين اسلام به عنوان عنصرى نجات دهنده آدمى كه نگرش جامع به هستى داشت و دنيا و آخرت را هم چون پديدهاى واحد و جدا ناپذير مىديد، تا آنجا پیش رفت که باورهاى پاك و آسمانى جاى گزين عقايد خرافى در آن. پس از پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) چيزى نگذشت كه در ميان صحابه براى رسيدن به قدرت دنيايى اختلاف افتاد و دين به عنوان عاملى توجيه كننده خواستههاى آنان درآمد. که مصداق روشن آن جريان سقيفه بنى ساعده بود كه هر يك از مهاجرين و انصار، بى توجه به دستورات نبى اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، اما با تمسك به برخى عناصر دينى، در پى كسب قدرت بر آمدند( جعفری ، ص 41)
اين كجروى و دنيا خواهى در تمامى زواياى زندگى مسلمانان سايه افكند. جهاد، مبارزه ايثار و از خودگذشتگى و تحمل سختيهاى طاقت فرسا كه در گذشته براى تقرب به خدا و كمال يابى بود، در خدمت رسيدن به غنيمت و بيرون كردن حريف از ميدان رقابت به كار گرفته شد.
دين در ميان بيشترين مردم به تبع ا ز سردمداران وكارگزاران، وسيله و ابزارى براى آسوده زيستن و بى دغدغه بودن تلقى شد و اين به علت روند تدريجي جايگزيني فرهنگ جاهليت به جاي فرهنگ غدير(امامت و ولايت) و تهي كردن جامعه از فرهنگ ناب غديربود. اين امر تا آنجا پيش رفت كه امام حسین پیرامون آن فرمود:« الناس عبيد الدنيا، و الدين لعق على السنتهم، يحوطونه ما درت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون؛[1]: مردم بردههاى دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان است، تا آنجا از دين حمايت و پشتيبانى مىكنند كه زندگيشان در رفاه باشد. و آنگاه كه به آزمون در آيند دين داران اندك اند». جامعه عصر امام حسين (علیه السلام) از چنين ويژگيهايى برخوردار بود و به تبع آنچه كه بيان شد اخلاق و فرهنگ و ارزشها دگرگونى يافته و جاى خود را به ضد آنها داده بود.
در چنين جامعهاى حق پايمال مىشود و ظالم جان مىگيرد، خونها ريخته مىشود و خاندان عترت و طهارت به اسارت برده مىشود، احكام الهى زير پا نهاده شده و فساد رواج مىيابد ولى كسى فرياد نمیزند يا از آن رو كه نمىداند چه مىگذرد و يا مىداند و نمىتواند و يا مىداند و مىتواند ولى مىترسد. اما هيچ يك توجيه كننده كوتاهى آنان كه در اين جامعه زندگى مىكنند نيست.
امام حسين (علیه السلام) بيش از هر كس ديگر در تصوير زمانه خويش كوشيدهاست. وى تحول در ارزشهای اسلامی و جایگزینی ارزشهای جاهلی را در خطبهاى چنین بيان مىدارد « اما بعد، بر ما همان فرود آمد كه مى بينيد؛ به راستى اوضاع زمان دگرگون شده، زشتيها آشكار و نيكيها و فضيلتها از محيط ما رخت بسته، از ارزشهاى انسانى چيزى جز اندكى به مانند قطرههاى مانده در ته ظرف آب، چيزى نماندهاست، مردم در زندگى ننگين و ذلت بارى به سر مىبرند كه نه به حق عمل مىشود و نه از باطل روگردانى مىشود. شايسته است در چنين محيط پليدى، انسان مؤمن فداكارى كند و به ديدار حق بشتابد. من در چنين فضايى مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را چيزى جز نكبت نمىدانم» (ابن طاووس ص69.) امام حتی در وصيت نامه معروف خويش به محمد حنفيه، كه در آن به انگيزه قيام خود اشاره دارد به اصلاح ارزشهای جامعه و تحقق سنت پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تصریح میدارند « انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى، اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر و بسيره سيره جدى و ابى على بن ابى طالب» [2] با اينكه امام(علیه السلام) مىداند كه در اين حركتى كه آغاز كردهاست كشته شدن و اسارت خاندان وجود دارد (قطب راوندی ص26) اما انگيزه دين خواهى و ضرورت اصلاح جامعه انسانى وى را به پيش میبرد و اعلام مىكند كه نه از روى خودخواهى و يا خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى، بلكه به منظور امر به معروف و نهى از منكر قيام كردهاست و مىخواهد در امت جدش اصلاح را جستجو كند و به سيره رسول خدا و على(علیه السلام) عمل نمايد. این چنین است که امام حسین(علیه السلام) به جنگ و مبارزه با ضدارزشهای رایج در جامعه میرود تا بار دیگر نسیم حیات بخش نبوی را در جامعه ساری و جاری کند.
تبلور فرهنگ جاهليت اين بار در قالب انتظار ویرانگر
مقوله انتظار ويرانگر همان برداشت نادرست از مفهوم انتظار است كه آن را ميتوان نوع ديگري از فرهنگ جاهليت دانست. فرهنگ جاهليت اگر در سدههاي اوليه سبب ريخته شدن خون امام حسين(علیه السلام) شد اين بار در قامتي جديد سبب تحريف در مقوله انتظار گرديدهاست. و موجب رواج نوع نادرستي از مفهوم انتظار در جامعه گرديدهاست كه ما از ان به عنوان انتظار ويرانگر نام ميبريم که فلج کننده و باز دارندهاست در واقع نوعی اباحی گری است که همواره مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته است که همراه با جمود و خمود است. لذا لازم است براي تبيين هرچه بيشتر اين موضوع قدري بيشتر آن را مورد واكاوي قرار دهيم.
در مقوله انتظار ويرانگر عمدتا در حد اصلاح فردی با ابزار دعا برای تعجیل در فرج منجی و صدقه دادن برای سلامتی صاحب الزمان و گریه شوق در فراق مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلاصه میشود و گاهی انحراف در این بینش به حدی است که با تفسیر بعضی روایات، ترویج فساد و ظلم در دستور کار قرار میگیرد. اینان معتقدند که جامعه بایستی به حال خود رها شود و کاری به فساد نباید داشت تا زمینهی ظهور برای دنیایی که پر از ظلم و فساد است، فراهم آید.
اگر چه در این دیدگاه برخی انتظار فرج را در دعا برای فرج و امر به معروف و نهی از منکرهای جزیی، منحصر و خلاصه دانستهاند و بیشتر از آن وظیفه ای برای خویش قایل نیستند؛ ولی گروهی دیگر، پا را از این فراتر نهادهاند و حتّی امر به معروف و نهی از منکرهای جزیی را نیز برنمیتابند چرا که معتقدند، از آن جا که در دوران غیبت، کاری از آنها برنمیآید، تکلیفی برعهده ندارند. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود، هنگام ظهور، کارها را حل میکند!!؟ اینان هر حکومتی را به هر شکل، تا قبل از ظهور باطل و بر خلاف اسلام میدانند.
در یک قالب کلی میتوان مختصات این نوع انتظار را در فراگیر شدن ظلم و ستم، غرقه شدن در تباهیها و نظاره گر بودن نسبت به آنها، نا امیدی و یأس و پذیرش شکست در حوزهی فرد و اجتماع، قبول ذلّت و تن دادن به هر بدبختی در حوزهی فردی و اجتماعی، ذلت در مقابل بیگانگان و تن دادن به هر زبونی و یوغ بیگانه و عدم استقلال و آزادی، قانع بودن به وضع موجود وعدم کوشش برای تحقق وضعی بهتر،دانست.
در این نوع بینش تعطیلی بسیاری از آیات و روایات، اگر نگوییم همه، مانند:امر به معروف و نهی از منکر، سیاست داخلی و خارجی، چگونگی برخورد با کفّار و مشرکان، دیه، حدود، دفاع از محرومان در اقصای عالم و.. را داریم چون اکثریت قاطع روایات در جهت اصلاح امور فرد و جامعه است.
در انتظار ویرانگر، نوع برداشت از انتظار این است که، ظهور و قیام حضرت صرفاً ماهیت انفجاری و برق اسا دارد، و از اشاعه ظلمها، تبعیضها، اختناقها و حق کشیها ناشی میشود، و این انفجار وقتی رخ میدهد که اصلاح به نقطه صفر برسد و حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است. این نوع تفکر، حاصل برداشتِ قشریِ از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود (علیه السلام) است که صرفا ماهیت آن را انفجار میدانند و معتقدند که این انقلاب فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم، تبعیض، اختناق، حق کشی و تباهی ناشی میشود. به نظر آنان، این انقلاب نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است. بنابراین هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح به مثابه یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع، نقطه روشنی هست، منجی بزرگ ظهور نمیکند.
اینان بر خلاف روح شریعت هر گناه، فساد، ظلم، تبعیض، حق کشی و هر پلیدی به حکم اینکه مقدمه صلاح کلی است و ظهور منجی را قریب الوقوع میکند، روا میدانند ؛ زیرا هدف،وسیلههای نامشروع را مشروع میکند. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است. پارهای دیگر از این افراد به طور طبیعى، در برخورد با موانع و مشکلات جامعه راه اعراض و کناره گیرى را در پیش گرفته و نسبت به حوادث و وقایع- به هر نحوى باشند- بى تفاوت مىمانند. انان در این حالت، میدان را به حریف واگذارده و فقط تماشاگر بازى است و نهایت نقشى که دارد ابراز انزجار است از آنچه هست و امیدوارى بى حاصل و موهوم به آنچه باید باشد. اینان با در پیش گرفتن چنین راهى، به چنین پندارى گرفتار میآیند که هرچه وضع بدتر شود، بهتر است و به گمان و باور آنان، زمان ظهور نزدیک تر خواهد شد.!!؟
اینچنین نگرشی به مقوله انتظار – که متاسفانه در جامعه ما نیز رگههای از آن دیده میشود - در یک کلام سبب مشکل تر ساختن حرکت و قیام امام زمان میگردد، چرا که حرکت امام زمان (علیه السلام) روال طبیعی دارد و قرار نیست همهی امور، به صورت معجزه آسا توسط او و یارانش انجام پذیرد. بالطبع قیام امام زمان (علیه السلام) زمینه سازی و آمادگی میطلبد لذا هر چه فساد و تباهی بیش تر باشد، نه تنها به ظهور امام کمک نمیکند بلکه کار امام (علیه السلام) و مبارزه او سخت تر و طولانی تر میکند.
منشا سوء نگرش به مقوله انتظار – که ما از ان به عنوان انتظار ویرانگر یاد میکنیم – در کوته فکری وعدم بصیرت کافی به دین است مهم ترین عامل چنین نگرشی در عدم فهم صحیح از روایاتی است که که ظلم و جور آخر الزمان را مطرح میکنند اینان بر اثر فهم ناقص از روایات اینگونه استنباط میکنند که، یا کاری به فساد و تباهی نباید داشت و در مقابل آن موضع بی طرفی اتخاذ کرد و یا حتّی دیگران را به گناه فرا خوانده تا جهان را هر چه سریع تر گناه فراگیرد و مصلح کل بیاید غافل از این که، اولا به طور بدیهی، همیشه عالم پر از ظلم بودهاست و ثانیا از روایات برنمیآید، همه بایستی ظالم یا فاسد گردند. تا ظهور اتفاق افتد.
نگاهی کوتاه و گذرا به جهان نشان میدهد که ظلم عالم را فرا گرفته است، عدّهای ظالمند و بسیاری مظلوم؛ لذا هیچ منافاتی وجود ندارد که در کنار این ظلم و جور، دوستان و منتظران آن حضرت، با زمینه سازی مثبت و آینده ساز، در اندیشهی مقدمه چینی برای انقلاب جهانی ایشان باشند.به عنوان مثال شیخ صدوق روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند مبنی بر این که این امر تحقق نمیپذیرد مگر این که هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسند(صدوق، ج2، باب 33).
پس سخن در این است که گروه نیک بختان و گروه بدبختان هر کدام به نهایت کار خود برسند. نه اینکه نیک بختی در کار نباشد و فقط اشقیاء به منتها درجهی شقاوت برسند. تا امام ظهور کند. این افراد غافل از این هستند که، این روایات را میبایست از طریق صحیح مورد تفحص قرار داد و چنانچه روایتی از لحاظه مستندات رجالی و درایه ای دارای اشکال بود میبایست کنار نهاده شود.
آفتِ دیگری که از خلال انتظار ویرانگر دامان جامعه را میگیرد، توهّم اسقاط کلّ تکلیف از فرد به دلیل عدم استطاعت به کل است ؛ یعنی چون قادر به اصلاح کل نیست،لذا تکلیف هم ساقط است؛ این همان نظریه صفر و صدی است که رایج است در اینجا، چون اصلاح کل، تنها به وسیلهی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مقدور است و از دیگر افراد بر نمیآید، پس هیچ تکلیفی وجود ندارد؛ غافل از این که اگر اصلاح کلّ مقدور نیست، آن مقداری که مقدور باشد، ساقط نشدهاست. معروف است: « ما لا یدرک کلّه، لا یترک کلّه»؛[3] آنچه که همهی آن دست یافتنی نیست، به تمام هم رها نمیگردد.
در مقوله انتظار ویرانگر شاهد رشد توهّم بادکنکی هستیم به این مفهوم که امام زمان (علیه السلام) کارهای خود را به وسیلهی اکراه و اجبار یا صرفاً معجزه آسا انجام میدهد. پس نیاز به مقدمات و زمینه سازی نیست لذا در این صورت فرد هیچ تکلیفی ندارد فقط باید بنشیند تا مصلح بیاید و تمام کارها را به سامان برساند.
در فرایند انتظار ویرانگر هدف، وسیله را توجیه میکند: مصادق بارز همان اصل « الغایات تبرّر المبادی»؛[4] هدفها وسیلههای نامشروع را مشروع میکند، پس در اینجا بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعهی فحشا و فساد است. اینجاست که گناه هم لذّت و کامجویی است و هم کمک به انقلاب مقدس یعنی مصداق بارز همین شعر معروف
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد (صالح مدرسه ای، ص126)
آرنولد توین بى (Arnold Toyn bee)، مورّخ معاصر انگلیسى، معتقد است: در برابر هر تهاجمى، که جامعه با آن مواجه مىشود، پاسخى هست و این پاسخ است که حیات و ممات جامعه در گرو آن است. تولّد جامعه با پاسخ تهاجم آغاز مىشود؛ با پاگرفتن جامعه، اندک اندک تهاجمها نیز نوعشان تفاوت مىکند و بنابراین، پاسخهاى نوین به تهاجمهاى نوین ضرورت مىیابد. تا زمانى که جامعه در برابر هر تهاجم پاسخى بدهد که در خور آن تهاجم باشد، همچنان رو به رشد و نمو خواهد بود. رکود و وقفه از زمانى شروع مىشود که سلسله جنبانان و متولّیان و مدیران جامعه در مقابل تهاجمهاى نوین، همان پاسخهاى کهنه را تکرار کنند. پاسخهاى قدیم نمىتوانند تهاجمهاى نوین را دفع کنند و از این رو، به تدریج، موجبات افول و زوال جامعه فراهم مىآید. ( مصباح یزدی، ص 144)
بنابراین، اگر جامعه على رغم اعتراض به وضع موجود، ساکت و ساکن باشد، به یقین جامعهاى مرده و بى حرکت است که هیچ گونه نقشى نمىتواند در جهت تغییر آن ایفا نماید.
بدیهی است چنین دیدگاهی از نظر دین مبین اسلام و مکتب رهایی بخش شیعه، کاملاً اشتباهاست چرا که همان طور که حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) ریشه کن کنندهی ظلم و جور و برپا کنندهی عدل مجسّم است تهی از قلدری و قساوت میباشد؛ پیدایش آن نیز میبایست مبتنی بر چنین امری باشد ودر یک قالب کلی از ظلم و جور دور و از قساوت و قلدری برکنار و از دروغگویی و ریاکاری خالی باشد. چون قداست هدف، مبرّر وسیله ی گناه نمیشود، گناه جز گناه نمیزاید. با ظلم نمیشود عدل را به پا کرد. با عقدهی انتقام نمیتوان دادگری کرد.( صدر، صص 87 - 88).
اهمیّت مسأله انتظار سازنده و ویرانگر در این است که هرگونه تحلیلی در این رابطه، بستر دیدگاهها و عملکردهای متفاوتی، برای فرد و اجتماع خواهد بود و وظایف منتظِر را در دوران غیبت تا ظهور دولت کریمه، رقم میزند. لذا، جنبشهای متفاوت و پویایی سیاسی و اجتماعی و یا رکود و عدم تحرک جوامع و افراد بسته به تبیین این معناست.
نتیجه:
تحولات پيش آمده پس از رحلت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ويژه درعصر فتوحات، زندگى كردن بى دغدغه و همراه با آسايش و آرامش را براى عربهاي مسلمان به ارمغان آورد و تن پرورى حاصل از اين وضع مجال هرگونه قيام و اعتراض را از آنان گرفته بود. همچنین تفسيرهاى ناصواب وغير صحيح از دين و سنت، از آغازين روزهاى رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فهم درست دين را براى افراد جامعه مشكل ساخت، از اين رو هر نوع رفتار و قانونى در جامعه گاه در نظرشان دينى و ارزشى جلوه مىكرد.
اصلى ترين انحراف سياسى امت اسلامى در این دوران و در طول تاريخ، از ماجراى سقيفه آغاز مىشود كه در خلال آن پس از تمرد از دستور و نص صريح نبوى مبنى بر اولويت امام على(علیه السلام) جهت جانشينى، امامت و ولايت در عرصه ظاهرى و دنيوى از امام(علیه السلام) گرفته شد و پس ازآن با احياء ريشههاى ارتجاعى زندگى سياسى - اجتماعى جاهلى و قبيلهاى، روند برگشت به اين دوران تيره آغاز و به شدت دنبال گرديد.
فضاى مسموم و تبليغاتى پيش آمده در جامعه اسلامى به ويژه پس از قتل عثمان و تقابل مسلمانان با يكديگر، بسيارى را به كنج خلوت و عبادت كشانده و از صحنههاى سياسى بيرون برده بود. تبديل خلافت به ملوكيت و تبعات منفى بعدى آن انحراف برخاسته از قضيه سقيفه را كامل ساخت و با افزايش گمراهى مردم و هواپرستى و هوس زدگى آنها توسط سياستهاى وقت بويژه به وسيله معاويه-، امام على(علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام)، به تدريج مساعدت مردمى را از دست دادند و با تحميل جنگهاى عديده به آنها و توقف عمليات اصلاحى شان، سرانجام در نهايت مظلوميت به شهادت رسيدند. آنچه مسلم است تحقق انحراف مزبور از اسلام اصيل و راستين، به صورت تدريجى و سلسله مراتبى بود و مىتوان شدت اين انحراف را از عصر حكومت خلفاى اول، دوم و سوم و دوران حكومت معاويه، از كم به زياد و بسيار زياد، مرتبه بندى كرد.
آنچه متقن است در اين سه دوره، حتى در دوره معاويه، هنوز به صراحت از هدم و نابودى اسلام سخن رانده نمىشد و هنوز تظاهر به اسلام و اسلام خواهى رواج داشت. اما با مرگ معاويه در سال شصت هجرى و روى كار آمدن يزيد، شرايط به گونهاى گرديد كه اين خليفه شرابخوار و متظاهر به فسق، علنا از محو اسلام و نابودى آن و ضرورت برگشت به عصر جاهليت سخن راند و همين امر بود كه باعث شد امام حسين(علیه السلام) اين وضعيت غير قابل تحمل را بر نتابد و در جهت اصلاح و انجام امر به معروف و نهى از منكر، جان خويش را در راه احياء سنت نبوى و علوى فدا نمايد و بدين وسيله حيات مجدد اسلام راستين را با خون خويش تضمين كند.اگرچه خون امام حسين(علیه السلام) تا حدود زيادي سبب تبيين قضايا گرديد ولي فرهنگ جاهليت پس از ان نيز دوا م داشت و در عرصههاي مختلف و به شيوههاي گوناگون در قالب اسلاميت دوام يافت كه يكي از مظاهر ويرانگر ان در دوران ما ايجاد آسيب و آفت در مقوله حياتي و مهم انتظار است كه ما از ان به عنوان انتظار ويرانگر ياد كرديم. در واقع همان فرهنگ جاهلي كه سبب ريخته شدن خون امام حسين(علیه السلام) گرديد اينك در هيبت انتظاري ويرانگر مانع از تحقق شرايط و ايجاد امادگي فردي و اجتماعي براي ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرديدهاست.
پینوشتها:
[1]. ابن شعبه ، ص 174.
[2]. صادقی ، 188.
[3]. ر. ک: به سایت؛ http://wikifeqh.ir.
[4]. ر. ک: به سایت؛http://www.mortezamotahari.com/fa/BookView .
پدیدآونده :محمد اسماعيل زاده