logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
 تأثير انقلاب اسلامي بر پويايي شعر انتظار

شعر مهدوي، يکي از زير مجموعه‌هاي شعر مناقبي است که در قلمرو شعر آييني، گستره دامنه‌داري دارد و از شکوه و منزلت خاصي برخوردار است. شعر آييني فارسي، قبل از انقلاب اسلامي بيشتر از منظر مدح و مرثيه بر زبان شاعران جاري مي‌شد و شعرها تنها در موارد محدود، از انديشه‌هاي ژرف، عميق و تازه برخوردار بودند. اما با پيروزي انقلاب اسلامي، شعر آييني فارسي، در جريان فکري جديدي قرار گرفت که پيش از آن سابقه نداشت. پرداختن به مفاهيمي همچون شهادت، مبارزه با طاغوت، مواجهه با معاندان سياسي و فکري انقلاب، همدردي با مستضعفان جهان و مضاميني از اين دست، در شعر شاعران قرار گرفت. شعر اين دوره کاملاً پويا و فعال، و شاعر نيز به دنبال موعود، در حرکت است. در شعر اين دوره، ديگر خبري از ايستايي و جامد بودن شعرهاي دوره قبل از انقلاب نيست. نوشتار زير به بررسي اجمالي تأثير انقلاب اسلامي بر شعر انتظار مي‌پردازد.

تعريف شعر انتظار
شعر انتظار از مهم‌ترين زير مجموعه‌هاي شعر مهدوي در زبان فارسي مي‌باشد. شور و حالي‌که در شعر انتظار موج مي‌زند، روايتگر انقلاب دروني شعراي شيعي است که ظهور مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف را لحظه شماري مي‌کنند و هر کدام از منظري به اين مسأله مي‌نگرند و شوق دروني خود را به تصوير مي‌کشند.[1]

پيشينه شعر مهدوي و انتظار
در شعر کهن، مهدويت و انتظار در حاشيه قرار دارد. در واقع، بسياري از شاعران قديم، در شعرهاي خود، به عنوان يک تلميح يا اشاره‌اي تاريخي به موضوع ظهور پرداخته‌اند و يا در حد يکي دو بيت در آن درنگ کرده‌اند. مثلاً سنايي غزنوي در يکي از قصايدش، چنين تصويري را از ظهور آن حضرت ارائه مي‌کند:
گرچه آدم صورتانِ سگ صفت، مستولي‌اند                هم کنون باشد کز اين ميدان، دل عياروار
جوهر آدم برون تازد، بر آرد ناگهان                             زين سگان آدمي کيمُخت و خَر مردم، دِمار
گر مخالف خواهي، اي مهدي، درا از آسمان               ور موافق خواهي، اي دجّال، يکره سر برآر
يک طپانچه مرگ و زين مردار خواران يک جهان           يک صداي صور و زين فرعون طبعان، صد هزار
باش تا از صدمت صور سرافيلي شود                       صورت خوبت نهان و سيرت زشت آشکار
تا نبيني موري، آن خس را که مي‌داني امير              تا ببيني گرگي، آن سگ را که مي‌خواني عيار[2]

مي‌بينيم که شاعر به شکل گزارش‌گونه‌اي با مسألة ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف برخورد، و به صورتي سطحي از آن عبور کرده و آنگونه که بايد، سخن از انتظار به ميان نيامده است. نکته جالب ديگر اين است که در بيشتر مواردي که نام حضرت صاحب‌الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در شعر حضور دارد، شاعران به تناسب معني، به دجّال نيز اشاره کرده‌اند. گويا کوشيده‌اند در شعر خويش، نمادهاي خير و شر را در تقابل هم قرار دهند:
گر مخالف خواهي اي مهدي درآ از آسمان                 ور موافق خواهي اي دجّال، يکره سر برآر

انتظار و شعراي معاصر
قبل از انقلاب، مفهوم انتظار در آثار شاعران اهل‌بيت عليهم السلام، مذهبي و هيأتي و به صورت معدودي در آثار شاعران حرفه‌اي مسلمان حضور داشت، هم‌چون آثار شاعراني چون شهريار، اميري فيروز کوهي، ابوالحسن ورزي که قابل مقايسه با آثار شاعران پس از انقلاب نيست. در واقع مي‌توان گفت با انقلاب اسلامي، انقلابي در شعر آييني، به ويژه در شعر عاشورايي و شعر مهدوي به وجود آمد که از ميان آنها، شعر مهدوي، چه از نظر کميت و چه از نظر کيفيت، قابل مقايسه با دوران قبل از انقلاب نيست. به عنوان نمونه، از شعر شاعران قبل از انقلاب در زمينه شعر مهدوي، مي‌توان به ابياتي از مثنوي مطول علي معلم با عنوان «رجعت سرخ ستاره» اشاره کرد:
باور کنيم رجعت سرخ ستاره را                               ميعاد دستبرد شگفتي دوباره را
باور کنيم رويش سبز جوانه را                                 ابهام مرد خيز غبار کرانه را
باور کنيم ملک خدا را که سرمد است                       باور کنيم سکه به نام محمدa است
راوي بخوان! بخوان که رستم افسانه مي‌رسد            جوهر فروش همت مردانه مي‌رسد[3]

شاعر در ابيات ياد شده مخاطب را فرا مي‌خواند تا ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را باور کند؛ ظهوري که متأثر از شمشير عدالت‌گستر موعود، سرخ و خونين است و عدالت و مردانگي، هدية حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف براي جهان و جهانيان خواهد بود. شاعر در بيت سوم، معتقد است که ما بايد باور کنيم که حکومت از آن پروردگار و دين اسلام است که در جهان فراگير خواهد شد. شاعر از هم نامي حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم و حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بهره برده و آنچه در اين شعر مشهود است، اين است که شاعر، آمدن موعود را به مخاطب تذکر داده است.
در شعر مذکور که نمونه‌اي از شعر شاعران قبل از انقلاب است مي‌بينيم که:
الف. مفهوم انتظار بسيار کلي و تئوريک مطرح شده است.
ب. در بستر شعر، عاطفه و صميميت چنداني احساس نمي‌شود.
در حالي‌که پس از انقلاب، عکس اين دو نکته در شعر انتظار، به روشني محسوس است؛[4] مثل اين مورد:
اي غايب از نظر که رخ از ما نهان کني                       خود با هزار جلوه وجودت عيان کني
اي آفتاب پرده نشين در سحاب غيب                        تأثير نور خويش، نهان کي توان کني؟
در انتظار بارش رحمت نشسته‌ام                            کي پرچمت بلند، چو رنگين کمان کني؟
کي تکيه‌گاه خويش کني بيت کعبه را                       اعلام سلطنت به تمام جهان کني؟
کي قدرت عظيم خداداد خويش را                            صرف صلاح و مصلحت بندگان کني؟ [5]

انتظار و شعراي پس از انقلاب اسلامي
پس از انقلاب اسلامي، شاعران کوشيدند تا به مهدويت و انتظار از مناظر بايسته و جديدي نگاه کنند و چنانکه مي‌بينيم پويايي و هدفمندي ـ که جزء لاينفک انقلاب اسلامي ايران است ـ در زمينة شعر هم تأثيرگذار بوده و شاعران انقلاب سعي کرده‌اند در شعر خويش، تعريف جديدي از انتظار را ارائه دهند؛ انتظاري که در آن، جايي براي رخوت و سستي نيست، و منتظر کسي است که در وجود او عشق به کمال موج بزند و همين عشق، وي را به حرکت، ابداع و آفرينش فرا خواند و او همان منتظر واقعي است:
تمام خاک را گشتم به دنبال صداي تو                      ببين باقي‌ست روي لحظه‌هايم جاي پاي تو
اگر کافر، اگر مؤمن، به دنبال تو مي‌گردم                    چرا دست از سر من بر نمي‌دارد هواي تو
صدايم از تو خواهد بود اگر برگردي اي موعود              پر از داغ شقايق‌هاست، آوازم براي تو
تو را من با تمام انتظارم جست‌وجو کردم                   کدامين جاده امشب مي‌گذارد سر به پاي تو[6]

مي‌بينيم چنان‌که موعود در حرکت است، شاعر نيز به عنوان منتظر در جست‌وجوي اوست و اين موعود است که شاعر را به سمت خود مي‌کشاند.در واقع پس از پيروزي انقلاب، مفهوم انتظار در شعر شاعران، رنگ و جلوه‌اي ديگر به خود گرفت و انتظار با توجه به استقبال بسيار شاعران، تبديل به برجسته‌ترين حوزة شعر آييني شد و از لحاظ کيفي، ويژگي‌هاي خاص خود را پيدا کرد؛ ويژگي‌هايي که کاملاً متمايز از آثار شاعران قبل از انقلاب است.انقلاب اسلامي بستر مناسبي براي طرح مفاهيم و باورهاي اصيل اسلامي فراهم کرد و در اين ميان، مسألة انتظار و مهدويت، رشد و گسترش چشمگيري يافت، و اين در حالي است که نفس شکل‌گيري انقلاب اسلامي ايران، تفسير و تبيين جديدي از مفهوم انتظار است.
در شعر انتظار معاصر، شاعر، موعود را در ارتباط مستقيم خويش حس مي‌کند، و از همين منظر، شعر شاعران پس از انقلاب، بستري صميمي و عاطفي براي گفت‌وگوي منتظر و موعود است و متأثر از اين حال است که انتظار براي شاعر، يک مفهوم ملموس و عيني است. در اين مفهوم و تعبير، انفعال، رخوت و سستي و دست روي دست گذاشتن معنايي ندارد. انقلاب اسلامي نشان داد که اگر ما به عنوان منتظر در جهت موعود حرکت نکنيم انتظار بي‌معناست؛ کما اين‌که در روايات و احاديث اسلامي نيز از انتظار به عنوان برترين اعمال ياد شده است: «افضل الاعمال انتظار الفرج». در شعر انتظار اين دوره، به راحتي مي‌توان ديد که بر خلاف شعراي مهدوي‌سراي قبل از انقلاب، شاعر کاملاً فعال و پويا است، کار مي‌کند، اهل عمل است و آرام و قرار ندارد:
ـ آه کشم دم به دم، سير کنم کو به کو                                 تا به سر کوي تو، با تو شوم رو به رو[7]
ـ تمام خاک را گشتم به دنبال صداي تو                                 ببين باقي ست روي لحظه‌هايم جاي پاي تو[8]
ـ به آتش مي‌کشم فردا من اين بي‌دست و پايي را                 و ويران مي‌کنم ديوار سنگين جدايي را
ـ تمام خارها را مي‌کَنَم، سبزينه مي‌کارم                              و مي‌گويم به مردم اين‌که خوب من، مي‌آيي را[9]

پس از انقلاب اسلامي، شعر انتظار، شعري يک بعدي و فقط مجالي براي شکوه و گلايه از وضع موجود نيست، بلکه شاعرِ انتظار در اين روزگار، با طرح مسائل اجتماعي و انتقادي، سعي دارد وضعيت موجود را به حالي مطلوب و قابل قبول تغيير دهد.شاعر منتظر، از وضع موجود جهان ناراضي است و در پس رسيدن به افق بيکران موعود است. شعر انتظار با دردها و زخم‌هاي جامعه گره خورده است و به اين شکل است که مي‌بينيم اين موضوع شعري، بستري مناسب براي طرح مسائل (اجتماعي ـ انتقادي) فراهم آورده است.
سالياني است
که دلم در بيعت توست!
و ديدگان غمناکم
در انتظار تو
شب را به روز پيوند مي‌زند!
اگر خاک
بقاي خويش را
به يقين تو دخيل مي‌بندد
چندان عجيب نيست؛
که بر لب، کلام رسولان داري!
و صدر عشق را به ترجيع، زمزمه مي‌کني!
بي تو ابرهاي سترون
دل را در حسرت شکفتن
در حسرت سبز ماندن
به گريه نشاندند!
بي تو دريا را به جرم خروش، تازيانه زدند!
و کوه را
به گناه ايستادن
به گلو بستند!
بي تو قناري هاي عاشق را
بر نطعي خارينه سر بريدند
بي تو زمين به کسالت تن داد
و آسمان به اسارت رخوت!
اما دل‌هاي ما
هيچ گاه تسليم نشد
و دست‌هايمان، تا قله‌اي بر پيشاني آسمان
بالا رفت
و دعاي فرج خوانديم
و نماز را با شمشير قامت بستيم![10]

در اين شعر، شاعر ابتدا از انتظار و شکوه آن براي خود صحبت کرده و در ادامه، وضعيت اجتماع بشري را به تصوير کشيده است؛ اجتماعي که ظالمان در آن، انسان‌هاي آزاده را به گلوله مي‌بندند و زمين، تسليم رخوت و سستي شده است.در ادامة شعر، شاعر تأکيد مي‌کند که ما اهل تسليم نيستيم و به اميد ظهور تو نمازهايمان را با شمشير قامت مي‌بنديم و اين همان انتظاري است که مخالف هرگونه تسليم و بندگي است.

سخن آخر
در آخر بايد اذعان کرد، اگر چه آگاهي همه جانبه از تأثير انقلاب اسلامي بر اشعار آييني و به ويژه اشعار مهدوي، نياز به پژوهشي جامع و فراگير دارد، اما از همين نگاه اجمالي نيز مي‌توان دريافت که شعر مهدوي در دوره پس از انقلاب اسلامي ايران، علاوه بر توجه به جنبه فراق و هجران و طولاني شدن فرج امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و درخواست فرج به صورت روشن، منادي و محرّک و تلاش در عصر غيبت و مبارزه با ظلم و بي‌عدالتي بوده و شخص را به مبارزه با جبهه ستم و آمادگي براي ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرا خوانده است.

___________________________
[1] . سيماي مهدي موعود در آيينه شعر فارسي، ص 291 و 292.
[2] . ديوان سنايي غزنوي، برگرفته از کتاب شعر آييني و تأثير انقلاب اسلامي بر آن، ص 290.
[3] . رجعت سرخ ستاره، علي معلم دامغاني، برگرفته از کتاب شعر آييني و تأثير انقلاب اسلامي بر آن، ص 294.
[4] . شعر آييني و تأثير انقلاب اسلامي بر آن، ص 293.
[5] . خلوتگاه راز.
[6] . حرفي از جنس زمان، يوسفعلي ميرشکاک، تأليف سيد اکبر ميرجعفري، ص 92.
[7] . غلامرضا سازگار (ميثم).
[8] . يوسفعلي ميرشکاک.
[9] . سيد رضا محمدي.
[10] . ميري، ميرهاشم، ترانه‌هاي انتظار، ص 85.

پدیدآونده: حسن نوروز زاده