مقدمه:
تبيين جامعهاي که حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خواهد ساخت، گذارهاي است که بايد در بعد عقلاني به آن بپردازيم. افقنمايي اين جامعه در سياست استراتژيک و در گزينههاي آينده شناسي، بحث بسيار مهمي ميباشد. جامعهاي که امام زمان )عجل الله تعالي فرجه الشريف( محقق ميکند چيست؟ يا بهتر بگويم، چه چيز نيست؟ مگر اين طور نيست که بسياري از گزينهها که امروز وجود دارد بدعت است و بايد از بين برود؟ مگر مهمترين کارکرد حضرت مهدي )عجل الله تعالي فرجه الشريف( در حرکت مقدسش بدعت زدايي نيست؟ تبيين جامعه مهدوي يکي از شاخصهاي حرکت استراتژيک در تبيين آينده است. شاخص نظام متمدن امروز در تبيين حرکت اجتماعي، مفهوم جامعه مدني است که اين جامعه مدني، نقطه مقابل جامعه مهدوي است و از دو مفهوم تشکيل ميشود؛ يک: جامعه؛ دو: مدنيت. ویژگیهای جامعه مهدوی امری است که نوشتار حاضر بدان پرداخته است.
مدنيت و تاريخ از منظر جامعه مدني و جامعه مهدوي
از کنار هم جمع شدن انسانها جامعه تشکيل ميشود که يا به صورت ساده و بدوي و صحرايي است و يا روستايي و شهري. تبيين مدرنيته به اين معناست که محيط روستايي، که محيطي عاطفي است، به سمت محيط و جامعه شهري پيچيده ـ که هر چيزي در آن براي خودش تعريفي دارد ـ حرکت کند.
اما مفهوم کلمه مدنيت به معناي شهرنشيني است؛ يعني آرام آرام شهرنشيني موضوعيت پيدا کند و افراد جامعه، علاقهمند به شهر نشيني شوند، ارزشهاي شهر نشيني در جان و دل آنان رسوخ کند و به تمدن برسند و متمدن شوند. در جامعه مهدوي شهرنشيني وجود دارد؛ ولي با آن شهرنشيني که در نظام غرب حاکم است، تفاوت دارد. بدوي نيست؛ ولي پيچيدگي مدرن را ندارد. چون در جامعه مهدوي، مباني، درست گذاشته شدهاند، لذا انسانها کج حرکت نميکنند تا براي آنها هزاران سيستم کنترلي نصب شود.
تاريخ بشر را به دو بخش غار نشيني و شهر نشيني، متمدن و غير متمدن تقسيم ميکنند. اما تاريخ در دکترين مهدويت با ويژگيهاي جامعه مدني تفاوت دارد. تاريخ در دکترين مهدويت، بر خلاف جامعه مدني، به دو بخش عمده تقسيم ميشود، يکي از ابتداي خلقت تا بعثت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و ديگري از هجرت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تا مهدويت. اين دو بخش، سه مقطع را در بر ميگيرد. مقطع اول: از حضرت آدم (عليه السلام) شروع ميشود و با حضرت ابراهيم (عليه السلام) ـ که در زمان او اديان ابراهيمي آغاز شدند ـ اوج ميگيرد و در زماني که آخرين دين ابراهيمي ميآيد، تمام ميشود؛ يعني با بعثت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اسلام که خاتم النبيين است.
مقطع دوم: از زمان هجرت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و با ولايت حضرت علي (عليه السلام) در غدير خم شروع ميشود و تا ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) استمرار دارد؛ يعني از ابتداي امامت تا انتهاي ولايت.
مقطع سوم: از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تا روز قيامت.
ويژگيهاي جامعه مدني غرب
برخي ويژگيهاي جامعه مدني را در اينجا مورد بررسي قرار ميدهيم. اين ويژگيها را در اروپا و مخصوصاً آمريکا ميتوان مشاهده کرد. اولين ويژگي جامعه مدني غرب، مفهوم « اومانيسم» است. اومانيسم، يعني انسان محوري؛ يعني انسان محور ميباشد نه خداوند.
دومين ويژگي جامعه مدني غرب، مفهوم « سکولاريزم» است؛ يعني فکر کردن براي آخرت، تعطيل؛ يعني همه چيز بايد براي همين دنيا برنامه ريزي شود.
سومين ويژگي جامعه مدني غرب، مفهوم« ليبراليزم» است، که به معناي اباحيگري است؛ يعني همه چيز مباح است و ميتوان آن را انجام داد.
چهارمين ويژگي جامعه مدني غرب، مفهوم« ايندويژاليزم» است؛ يعني فرديت انسان مهم است نه چيزي ديگر.
ويژگي پنجم عبارت است از« اموراليزم» که به معناي نپذيرفتن اخلاق اجتماعي است و بياخلاقيگري، ماهيت اصلي آن جامعه را شکل ميدهد.
اين بياخلاقيگري به خاطر وجود ويژگي ششم در آنجا است که عبارت است از « هدونيزم»؛ يعني اصالت شهوت، يعني بشر مجاز است که از تمام لذتهاي دنيوي بهرهمند شود.
ويژگي هفتم در آنجا اين است که روابط بر اساس منافع ميباشد و منافع نيز براي به دست آوردن سود بيشتر است، لذا دانشي که انسان در آنجا ميآموزد، دانشي است که نفع مادي به او برساند. ويژگي ديگر عبارت است از جهان شمولي؛ يعني نگاه جهان وطني. آنها جهان را وطن خودشان ميدانند؛ لذا تلاش ميکنند جهان را غربي کنند و تمام ارزشها و ويژگيهاي جامعه خودشان را در جهان ترويج دهند و همه مردم را مجبور کنند که آن مفاهيم و ويژگيها را قبول کنند.
ويژگي هشتم عبارت است از« نسبيگرايي»؛ چون در تمدن غربي، انسان، محور است و برداشتهاي انسان هم نسبي است. پس هيچ چيز قطعي و هيچ گذاره يقيني، در جامعه مدني جايگاهي ندارد.
ويژگيهاي جامعه مهدوي
يکي از مهمترين تفاوتهاي جامعه مهدوي با مدنيت مفهوم «هجر» ميباشد. هجر يک کلمه حبشي و به معناي شهر نشيني است. سؤالي که در اينجا مطرح ميشود، اين است که چرا در قرآن از واژه « هجر» استفاده شد، نه از واژه مدنيت؟!
پاسخ اين است که چون مدنيت، نوعي ايستايي و سکونت و ساکن شدن را در درون خود دارد، ولي در مهدويت، سکونت موضوعيت ندارد، بلکه « هجر» موضوعيت دارد. مهاجر بودن ارزش است. در اينکه مبدأ تاريخ در اسلام، هجرت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از مکه به مدينه شد، نکاتي نهفته است. هجرت ارزش دارد. در قرآن هم همواره بيان شدهاست که: { إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ}.[1]
طبق معارف قرآن، هجرت کردن ارزش دارد، نه ايستايي و سکون. شهرنشيني در جامعه مهدوي همراه با حرکت و متعالي شدن است. پس هجرت و مهاجرت در مقابل تمدن ميباشد. چه کسي گفته است که اسلام دنبال تمدن است؟ عدم درک درست از کلمات قرآن و معصومين (عليهم السلام)، اين انحراف را ايجاد کرده است. در جامعه مهدوي، هجرت کردن و رفتن موضوعيت دارد. اين که به حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ميگوييم صاحب الزمان، ريشه در همين مسئله دارد. زمان در حرکت است و هجرت نوعي حرکت است؛ اينکه به وضع موجود قانع نباشيم و به سمت جلو حرکت کنيم. جامعه پست مدرن غربي، به پايان تاريخ معتقد ميباشد، ولي در تفکر مهدوي اين امر باطل است. ما ميرويم و مدام در هجرت هستيم.
پس مشخصه اساسي جامعه مهدوي اين است که يک جامعه هجري است و اولين ويژگي آن « اخلاق و اخلاص محوري» ميباشد. چون پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره بعثت خود فرمودهاند: « من مبعوث نشدم مگر براي تکميل اخلاق»؛ و اخلاق تکميل نميشود مگر به اينکه حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيايد و اخلاق را در جامعه مجسم کند. پس بر خلاف جامعه مدني ـ که بياخلاقيگري در آن موج ميزند ـ جامعه مهدوي يک جامعه ايماني است و شهروند اصلي جامعه مهدوي، مؤمن است. غير مؤمن در جامعه مهدوي جايي ندارد؛ لذا طبق اين ويژگي، مفاهيم سکولاريزم و بيديني و ليبراليزم و اباحي گري که در جوامع مدرن و پست مدرن وجود دارند کنار گذاشته ميشود.
ويژگي دوم جامعه مهدوي « موحد بودن» آن است. در آن جامعه کفر و تثليث جايگاهي ندارد، اصالت از آن خدا است. ولي در جامعه مدني آنچه اصالت دارد، انسان است و بس.
ويژگي سوم جامعه مهدوي اين است که « متکثر» نيست. پلوراليزم و تکثرگرايي در آن راه ندارد، توحيد گرا است، يک قبله دارد و يک قرائت دارد نه قرائتهاي متعدد.
ويژگي چهارم جامعه مهدوي « ارزش مدار» بودن آن است. ضد ارزش نيست و اساسيترين ارزش آن، مهاجر بودن است. هم هجرت در درون و هم هجرت در بيرون (آفاقي و انفسي). ارزش ديگري که در جامعه مهدوي موج ميزند « جهاد» است، جهاد اکبر و جهاد اصغر. لذا دفاع فقط بر عهده نظاميها نيست؛ بلکه تمام افراد جامعه بايد اين وظيفه را عملي کنند. ارزش بعدي «ذبيح» بودن و آمادگي براي شهادت است که بزرگترين ذبيح در اسلام، حسين بن علي (عليه السلام) است. در جوامع غربي دين را براي انسان ميخواهند؛ ولي در مکتب مهدويت، اين اسماعيل و حسين (عليه السلام) هستند که بايد براي دين کشته شوند. البته ارزش شهادت طلبي بعد از ارزش هجرت قرار دارد.
ويژگي پنجم جامعه مهدوي « عزت مداري» است. در اين جامعه، بين ذلت و عزت، مرز وجود دارد. اين ارزش در مکتب عاشورا به اوج خود رسيد. در جامعه مهدوي نيز زير بار حکومتهاي ظالم رفتن معنايي ندارد. جامعه مهدوي، جامعه مسجد محور است، کانون اجتماعي، مسجد است. در جامعه مهدوي مشارکت معنا ندارد؛ بلکه تعاون معنا دارد. جامعه مهدوي در حج خلاصه ميشود، فردي که حج ميرود تمرين مهدويت ميکند، در سعي بين صفا و مروه، در آن طوافي که ميکند، در آن قربانياي که ميدهد و پاک ميشود و بر ميگردد.
نتیجه:
بنابر آنچه بیان شد، وظيفه ما به عنوان يک منتظر در رسيدن به ويژگيهاي جامعه مهدوي ـ که به برخي از آنها اشاره شد ـ چيست؟ حرکت، پايه زمان است و پايه حرکت، هجرت است. پس وظيفه يک شيعه منتظر اين نيست که دم درب خانه بايستد تا ميهمانش بيايد. وظيفه اصلي ما اين است که حرکت و هجرت کنيم و برويم تا لايق هم رکاب شدن بشويم، برخلاف برخيها که ميگويند بايد دست روي دست بگذاريم تا خود آقا بيايد و کارها را انجام بدهد.
پینوشت:
[1]. سوره انفال، آيه72 (کسانى که ايمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و يارى نمودند، آنها ياران يکديگرند)؛ و در سوره بقره،218: { إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ} (کسانى که ايمان آورده و کسانى که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنها اميد به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است).