logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
نقش تربيتي رجعت در پويايي جامعه شيعه

 

اشاره

يکي از مباحثي که از ديرباز در حوزه مهدويت پيرامون آن سخن گفته شده، مسأله «رجعت» است. بدين معني که برخي از آيات قرآن شريف و روايات منقول از خاندان رسالت، از بازگشت گروهي از انسان‌ها به دنيا پيش از برپائي رستاخيز گزارش مي‌دهند، و پيروان آئين تشيع نيز در پذيرش آن کمترين ترديد به خود راه نداده، يقين به وقوع چنين رويدادي دارند که در کتب عقايد و کلام از اين عقيده سخن به ميان آمده و به دليل صحّت آن پرداخته شده است. ما در اين مقاله در صدد بيان اين مطلب هستيم که نقش رجعت و آثار و فوائد تربيتي آن را به طور اجمالي، بررسي کنيم.

1.مفهوم رجعت

واژه رجعت، در کتاب‌هاي لغت به «بازگشت» معنا شده؛ يعني برگشتن چيزي به جايي که پيش‌تر در آن جا بوده است.

فيومي مي‌گويد: «رجعت به معناي بازگشت است و فلاني ايمان به رجعت دارد، يعني به بازگشت به دنيا ايمان دارد، و به بازگشت بعد از طلاق هم گفته مي‌شود.»[1] گفتني است که در بحث بازگشت مردگان، افزون بر کلمه رجعت از کلماتي مانند «کَرّه» نيز استفاده شده که آيات قرآن هم شاهد اين مطلب است.

معناي اصطلاحي رجعت، اعتقاد به بازگشت دو گروه از مردگان، مؤمنان محض و کافران محض پس از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است تا مؤمنان از برپايي حکومت جهاني عدل شاد گردند و کافران، از ذلت و حقارت ستمگران متألم شوند.

شيخ مفيد (ره) مي‌نويسد: «خداوند گروهي از مردگان را به همان صورت‌هايي که در گذشته بودند، به دنيا برمي‌گرداند. پس گروهي را عزيز و دسته ديگري را ذليل مي‌کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده و مظلومان را بر ظالمان و ستمگران پيروزي مي‌بخشد. اين واقعه، هنگام ظهور مهدي آل محمد خواهد بود.»[2]

2.جايگاه رجعت در اعتقاد شيعه

روايات زيادي که از اهل بيت (عليهم السلام) درباره رجعت به دست ما رسيده، نشان مي‌دهد که رجعت در مجموع معتقدات شيعه، از جايگاه بسيار والايي برخوردار است تا جايي که برخي از اين احاديث، منکر رجعت را خارج از دايره تشيع مي‌دانند. امام صادق (عليه السلام) فرمود: «ليس منا من لم يؤمن بکرّتنا؛[3] از ما نيست کسي که ايمان به بازگشت ما ندارد.»

در روايت ديگري، يکي از شرايط ايمان، اعتقاد به رجعت دانسته شده و چنين آمده است: «هر کسي به هفت چيز ايمان داشته باشد مؤمن است... يکي از آنها اعتقاد به رجعت است.»[4]

در مقابل، اکثر اهل سنت اصلاً اعتقادي به رجعت نداشته و به شدت آن را انکار مي‌کنند؛ آنها قبل از درک معناي رجعت، آن را جزء عقايد اعراب جاهلي، يهود، نصاري و بدعت گذاران و... دانسته‌اند و هر کس که معتقد به آن باشد او را کافر، کذاب، فاسق و... معرفي مي‌کنند و مستحق انواع عذاب‌هاي دنيوي و اخروي مي‌دانند. به نظر برخي از اينان، هيچ گناهي بالاتر از اعتقاد به رجعت نيست و عجيب آن که کشندگان امام حسين عليه السلام را عادل و ثقه مي‌دانند، ولي معتقدان به رجعت را فاسق و غير ثقه.[5]

3.آثار تربيتي رجعت

رجعت، يک واقعه حکيمانه و هدفمند است و هدف آن، هماهنگ با عقل و ايمان و در راستاي تحقق اراده پروردگار عالم و خواست مؤمن مي‌باشد. گرچه بايد متذکر اين مطلب شد که اساساً واقعيت و حکمت بسياري از مطلب، هنوز بر ما پوشيده و مجهول است؛ اما اين، بدان معنا نيست که غرضي نداشته و يا اصولاً آن اعتقاد صحيح نيست، بلکه علت و حکمتش بر ما مخفي است.

برخي از آثار تربيتي رجعت، با بهره‌گيري از آيات و روايات اين موضوع، عبارتند از:

3-1. اميد بخشي

طبق قرآن کريم، خداي متعال به آنان که به ايمان خالص دست يافته‌اند، وعده حاکميت بر جهان را داده است و بخشي از مؤمنان واقعي کساني‌اند که از دنيا رفته‌اند، و وعده خدا درباره آنان بدون بازگشت آنها به دنيا عملي نمي‌باشد. بنابراين هدف عالي رجعت، وفاي پروردگار عالم به عهد حاکميت جهاني مؤمنان است: «وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛[6] خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده‌اند وعده داده است که آنان را به طور قطع، حاکم روي زمين قرار دهد؛ همان گونه که به پيشينيان آنها حاکميت داد و ديني را که براي آنها پسنديده است پا برجا و مستقر خواهد کرد و ترس آنها را به امنيت مبدل مي‌سازد. به گونه‌اي که تنها مرا بپرستند و چيزي را شريک من قرار ندهند و کساني که پس از آن کافر شوند. آنها فاسقانند.»

بنابراين اعتقاد به رجعت اين اميد را در دل انسان زنده نگه مي‌دارد که اگر پيش از ظهور آن حضرت از دنيا برود، خداوند او را براي نصرت دين خودش و ملاقات آن حضرت بر مي‌گرداند و هيچ گاه نااميد نمي‌شود. چه اين که عکس آن هم صادق است؛ يعني اعتقاد به ظهور آن حضرت انسان را مطمئن مي‌کند که روزي شاهد انتقام مظلوم از ظالم خواهد بود.

3-2. ايجاد روحيه استقامت

يکي از اهدافي که براي رجعت ذکر شده است، ايجاد روحيه استقامت و ايستادگي براي مؤمنان در برابر حوادث و ناملايمات است؛ زيرا انساني که آينده را روشن ببيند به راحتي مي‌تواند مشکلات زودگذر را تحمّل کرده و استقامت کند. لذا ائمه اطهار عليهم السلام مؤمنان را به صبر و بردباري دعوت نموده، با وعده رجعت و زندگي در سايه دولت کريمه اهل‌بيت عليهم السلام آنان را اميدوار مي‌کردند.

حسن بن شاذان واسطي مي‌گويد: از آزار و اذيت اهل واسط و دشمني آنان به تنگ آمده، خدمت امام رضا (عليه السلام) طي نامه‌اي شکايت کردم. حضرت با خط مبارکش نوشت: «همانا خداوند متعال از مواليان و دوستان ما پيمان گرفته است که در دولت باطل، صبر و بردابري پيشه کنند؛ پس به حکم پروردگارت صبر کن. وقتي که سيد و آقاي خلق قيام کند و مؤمنان و مخالفان برگردند آنها خواهند گفت: «واي بر ما که از قبرهايمان برانگيخته شويم. اين وعده الهي و صدق گفتار پيامبران است[7][8]

امام حسين عليه السلام نيز در شب عاشورا اصحابش را با رجعت تسلّي و دلداري داد و به صبر و بردباري امر نموده و فرمودند: «شما را به بهشت بشارت باد. به خدا قسم که بعد از آن چه بر ما سپري مي‌شود تا زماني که خداوند بخواهد مکث خواهم کرد. بعد از آن، خداوند ما و شما را در آن هنگام که «قائم» ما ظاهر شود بيرون خواهد آورد و از ظالمين انتقام خواهد گرفت. ما و شما آنان را در سلاسل و اغلال و گرفتار به انواع عذاب و نکال مشاهده خواهيم کرد.»[9] همچنين در دعاها و زيارت نامه‌هاي ائمه اطهار عليهم السلام، اين مطلب بسيار مشهود است و سفارش به خواندن آنها نظير دعاي عهد،[10] ما را به اين هدف راهنمايي مي‌کند.

3-3. شوق درک امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف]

اعتقاد به رجعت، مي‌تواند نوعي تشويق براي مسلمين باشد تا خود را مجهز به نيروي ايمان کرده و رنگي از سيره ائمه (عليهم السلام) به خود گيرند و در نتيجه به منتهاي اميدشان، يعني بودن در رکاب امام زمان برسند. بنابراين جامعه‌اي که اين عقيده بر آن حکم فرماست، به طور طبيعي رو به کمال سير مي‌کند و خود به خود و بدون هيچ نيروي ظاهري، پايبند به اسلام و دستورات سعادت بخش آن خواهد گشت و بالاخره جامعه‌اي خواهد شد که سرشار از صميميت و مهرباني و هم دلي است.

3-4. تعالي انگيزه و هدف

اساس شخصيت انسان، به انگيزه‌هاي دروني او وابسته است. عمل بدون انگيزه متعالي، کالبدي بي روح است، که پيوندي با دل و جان عامل آن، نداشته و ثمر بخش نمي‌باشد.

هر قدر انگيزه قوي‌تر و مقدس تر باشد، عمل و رفتار متعالي و مفيدتري، بروز مي‌يابد. در مقوله رجعت آنچه موجب تقويت انگيزه فرد مي‌شود، شناخت و معرفت است. معرفت نسبت به ائمه طاهرين، خاصه وجود امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ، شناخت مقام و منزلت آنها و شدت نياز به وجود مقدس ائمه و واسطه فيض بودن آنها، لذت و شيريني همراهي با آنان؛ همه اين آگاهي‌ها، انگيزة شخص معقتد به رجعت، را تعالي مي‌بخشد.

پس از بصيرت و آگاهي و تعالي انگيزه، انسان معتقد به رجعت به منظور رسيدن به هدف متعالي زمينه سازي مي‌کند تا بتواند در دولت ائمه‌اطهار در صف ياران آنها قرار گيرد و لذا هر چه با فکر و انديشه و برنامه‌ريزي در توان دارد براي رسيدن به آن هدف، تلاش و کوشش مي‌کند.

3-5. آمادگي براي شهادت

خداي متعال، درباره وفاي به عهد مؤمنان با خود، چنين مي‌فرمايد:

«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا؛[11] برخي از مؤمنان، بزرگ مرداني هستند که به عهد و پيماني که با خدا بستند، کاملاً وفا کردند. پس برخي بر آن عهد، ايستادگي کردند و برخي به انتظار (شهادت) مقاومت کرده و هيچ عهد خود را تغيير ندادند.» اين آيه چنان مفهوم وسيعي دارد، که تمام مؤمنان راستين را در هر عصر و زمان شامل مي‌شود؛ چه آنها که جامة شهادت را بر تن پوشيدند و چه آنهايي که بدون هيچ تزلزلي بر سر عهد خود ايستادند و آماده جهاد و شهادت هستند.

معتقدين به رجعت و نصرت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) گرچه احياناً توفيق شهادت را در طول عمر خويش پيدا نمي‌کنند، ولي اميد آن را دارند که در رکاب ائمه اطهار به فيض بزرگ شهادت نائل گردند و به آرزوي ديرينه خود برسند.

3-6. کسب کمال

عده‌اي فلسفه و هدف رجعت مردگان به دنيا را کسب کمال مي‌دانند. نظر آنها اين است که کساني که به خاطر موانعي نتوانستند به کمال لايق خود دست يابند، باز مي‌گردند تا به کمال برسند. آيت‌الله شاه آبادي (ره) مي‌نويسد: «اما مؤمن ضعيف، خود توان بازگشت ندارد و نيازمند تصرف ولي متقدر است. پس او را باز مي‌گرداند تا با سعادت به کمال رساند».[12] برخي از محققان معاصر نيز نوشته‌اند: «چنين به نظر مي‌رسد که بازگشت مجدد دو گروه خوبان و بدان به زندگي دنيا به منظور تکميل حلقه تکاملي گروه اوّل و چشيدن کيفر دنيوي گروه دوم است. به تعبير ديگر، گروهي از مؤمنان خاص که در مسير تکاملي معنوي با موانعي در زندگي خود روبرو شده‌اند و تکامل آنها ناتمام مانده است، حکمت الهي ايجاب مي‌کند که سير تکاملي خود را از طريق بازگشت مجدد به اين جهان ادامه دهند، شاهد و ناظر حکومت جهاني حقّ و عدالت باشند و در بناي اين حکومت شرکت جويند؛ چرا که شرکت در تشکيل چنين حکومتي از بزرگ‌ترين افتخارات است. و به عکس، گروهي از منافقان و جباران سرسخت، علاوه بر کيفر خاص خود در رستاخيز، بايد مجازات‌هايي را در اين جهان، نظير آنچه اقوام سرکشي مانند فرعونيان و عاد و ثمود و قوم لوط ديدند، ببينند و تنها راه آن رجعت است.»[13]

پی نوشت ها:

[1]. المصباح المنير. الرجعة بمعني الرجوع و فلان يؤمن بالرجعة اي بالعود الي الدنيا.

[2]. اوائل المقالات في المذاهب و المختارات، ج4، ص77.

[3]. من لا يحضر الفقيه، ج3، ص458.

[4].وسائل الشيعه، ج20، ص24.

[5]. تهذيب التهذيب، ج7، ص382.

[6]. سوره نور/55.

[7]. بحارالانوار،ج53، ص89.

[8]. سوره يس/51.

[9]. از فرات تا فرات، ج1، ص106، به نقل از کفاية المهدي، ج19، ص105.

[10]. مفاتيح الجنان، دعاي عهد.

[11]. سوره احزاب/23.

[12]. رشحات البحار، باب رجعت.

[13]. تفسير نمونه، ج15، ص560.

منبع: [مجله شماره 32 : - مقاله]نویسنده: محمد رضا ضيغميان. دانش پژوه مرکز تخصصي مهدويت.