مقدمه:
گاهي از ديگران توقعاتي داريم که ديگري از ما انتظار دارد، اما غافليم و برآورده نشدن توقع خودمان توسط ديگران را بر نميتابيم، در حالي که ديگران هم کوتاهي ما را نظاره گرند.
فراموش نکنیم هنوز هم روزگار، روزگار امام معصوم است
ميگوييم خدا نيامرزد کساني را که در روزگار معصومين (عليهم السلام) بودند و درباره آنان کوتاهي کردند. حق ايشان را ادا نکردند، آنها را تنها گذاشتند، سراغ ديگران رفتند، به فرامين، سفارشات و توصيههاي آن بزرگواران اعتنا نکردند، يا اگر اعتنا کردند، عمل نکردند، يا آن را ناتمام رها کردند. به گونهاي سخن ميگوييم و حس ميگيريم و جلو ميرويم که فراموشمان ميشود هنوز هم روزگار، روزگار امام معصوم است. هنوز هم فردي از همان خاندان وجود دارد، هنوز هم وظيفه ما همچون گذشتگان مودت و محبّت[1] نسبت به آن وجود مبارک است.
تعجّب ميکنيم چگونه نداي ياري طلبيدن ائمه (عليهم السلام) را شنيدند و به راحتي از کنارش گذشتند؟ و بر تعجّبمان افزوده ميشود که چگونه شخصي مخاطب امام معصوم باشد و در کمال بيادبي، اعتنا نکند، اما نميترسيم از اينکه ما هم مرتکب همين جرم شويم و فکر نميکنيم که ما نيز همانطور رفتار کردهايم.[2]
تعجب ميکنيم که چگونه افرادي در زمان ائمه (عليهم السلام) با آنکه ميدانستند امام (عليه السلام) آگاه به جميع علوم است و از همه زندگيشان مطلع است، بازهم منافق گونه زندگي ميکردند و رفتار و گفتارشان در محافل و مجالسشان متفاوت از آنچه بود که در حضور امام سر ميزد. اما ما چه بسا از آنها هم جلو زدهايم. هرگز حضور امام را حس نميکنيم، تا اقلاً بعضي مواقع خود را در محضر ايشان ببينيم. هر طور دلمان ميخواهد زندگي ميکنيم و هر چه ميخواهيم انجام ميدهيم، بدون آنکه دقت کنيم، امام ما نيز همچون امامان قبل (عليهم السلام) آگاه و ناظر به همه چيز ميباشد.
از آنان که با سخنان، حضور، اموال، خانواده و اطرافيان خود، ياراي امامان معصوم (عليهم السلام) نبودند دلگيريم و متنفريم، گويي که خودمان همه زندگي و هستي را براي اماممان خرج کردهايم و در مسير ايشان قرار دادهايم. اصلاً چند دقيقه از زندگيمان و چند ريال از اموالمان براي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و در راه ايشان بوده است؟
هنوز هم همينطوريم. هنوز هم وقتي صحبت از ياري امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ميشود، يقه ديگران را ميگيريم که چرا عدهاي براي ياري امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آماده نشدهاند. اين چه وضعي است، اين چه جامعهاي است که امامشان به انتظار ياري آنها نشسته است و آنان دست روي دست گذاشتهاند. گويي که به ما برگه معافيت دادهاند و گفتهاند: کار شما درست است و از شما هيچ توقعي نيست، ديگران ميلنگند و مقصرند.
آيا تا کنون فکر کردهايم ديگران که تاريخ امروز ما را نظاره ميکنند در مورد ما چه ميگويند؟ يا تا الآن به ذهنمان خطور کرده که در روز قيامت اگر خواستيم يقه گذشتگان را به خاطر کم کاري نسبت به امامانشان و يا ساير حجتهاي الهي بگيريم، چه تضميني وجود دارد که کسي يا حتي خود آنها يقه ما را نگيرند و نگويند که مگر خودتان چه کردهايد که طلب کار ديگرانيد؟ ما و شما مثل هم ميباشيم.
نتیجه:
نظام هستي جريان دارد و صحنه، صحنه احتياج و اضطرار مردم به حجّت الهي است. درست همانطور که از ابتدا بوده است. اکنون نيز مردم يک حجت دارند، يک واسطه بين خود و خالق خود، يک هادي، يک راه، و او نيز حاضر است و زنده و مهيا. ما چه کردهايم؟ صحنه همچنان باقي است، به راستي ما در کدامين جبههايم!؟
پینوشتها:
[1]. همه ما مسلمانان، مأموريم که با خاندان رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و اله) مودت داشته باشيم زيرا قرآن ميفرمايد: { قل لا أسئلکم عليه اجراً الاّ المودة في القربي} و مودت يعني صحبتي که در اعمال و رفتار شخص ظاهر شود و نمايان گردد.
[2]. اشاره به روايات و توقيعات شريفي است که از جناب حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) وارد شده و در ضمن آنها مطلب و توصيههاي زيادي با شيعيان و مخاطبين در ميان گذاشته شده است.
پدیدآونده:مهدي راستيفر