به سوي جامعه منتظر
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ».[1]
عصر غيبت به جهت عدم ظهور وليّ خدا و اينکه آن عزيز، در پشت پرده غيبت به سر ميبرد، عصر پر تلاطم و بحراني است؛ چرا که حقيقت زندگي انسان، به وضوح روشن نيست و انسان نميتواند به خوبي سِره راه از ناسِره تشخيص دهد.
مؤمنان بايد اين عصر را در جهت زمينه سازي براي ظهور آن امام همام، مديريت نمايند و جامعه منتظر را تشکيل دهند؛ چرا که جامعه منتظر، آرمان شهر واسطهاي است که ما را به آرمان شهر حقيقي ظهور پيوند ميدهد.
آرمان شهر مهدوي و لزوم زمينهسازي
همه مکاتبي که ادعا ميکنند براي نجات انسان، طرح و برنامهاي دارند، آرمان شهري را به مخاطبان خود معرفي کردهاند؛ اما در اين بين، تنها در آرمان شهري که اسلام معرفي کرده است، ضمن پاسخ گويي به همه نيازهاي بشر، زمينه مناسب جهت تحول و ارتقاي او مهيا ميشود تا انسان با افقهاي بزرگتر و زيباتري اُنس بگيرد و از «بودن» خويش، به سوي «شدن» مستمر و دائمي کوچ کند.
بديهي است کساني که به ارزشهاي الهي ايمان دارند، به جهت نداشتن ظرفيت و توانايي لازم نميتوانند آن آرمان شهر اصيل را پديد آورند؛ زيرا طبق روايات، کل علم و تماميت آن، در 27 باب نهفته است که فقط، دو باب آن در عصر غيبت ظاهر ميشود، اما 25 باب ديگر در عصر ظهور آشکار خواهد شد. توانايي ما متکي است بر دو باب علم (البته اگر حرکتِ به اصطلاح علمي قرن حاضر را علم مورد تأييد روايات بدانيم!) و با اين ظرفيت، نميتوان آرمان شهر عصر ظهور را متجلي ساخت. زيرا زيرساخت و شاکله آن جامعه با اتکا به 27 باب علم هويت مييابد و اين همه در دست آن معماري است که خواهد آمد و آرمان شهر موعود را پيريزي خواهد کرد و عشق و محبت، احسان و صفا، رشد و ارتقا، طراوت و شادابي و نشاط و در يک کلمه، آرامش بالنده و هويت ساز را به انسان دردمند و فقير و ناتوان معاصر هديه خواهد داد.
امّا ما بايد در عصر غيبت چه کنيم؟ جواب اين است که بايد همه در جهت ظهور آن منجي بيمانند، با جدّيت گام برداريم؛ چه اينکه جهان، در انتظار عدالت واقعي و جامع، و عدالت نيز در انتظار مهدي فاطمه است و براي اينکه اين حرکت «زمينه سازي» به صورت عيني و ملموس، هويت خويش را آشکار کند، بايد جامعه آرماني را در عصر غيبت طراحي کنيم تا با بهرهگيري از ظرفيت و توان خويش بتواند ظهورِ آن امام عزيز موعود را نزديکتر نمايد.
تشکيل جامعه منتظر بر اساس فرهنگ انتظار
جامعه آرماني عصر غيبت، جامعهاي است که تمامي تعاملات و روابط شهروندانش بر اساس فرهنگ انتظار تعريف شده است و همه، همسو و هم جهت با اين فرهنگ متعالي در جهت تحقق اهداف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي تلاش ميکنند و جامعه و محيط را بر اساس سلامت اصيل ارتقا ميدهند. در اين جامعه، دين، سکاندار کشتي زندگي انسان است و روابط انسان در قالب اخوت و برادري تعريف ميشود. البته اخوّت در معناي اصيلتري به کار ميرود که ملاک آن، ايمان است، نه خون و نژاد و قوميت و ناسيوناليسم. زيرا دلها با يکديگر جمع شده و به سوي قرب الهي مديريت ميشود. توليد علم و جنبش نرم افزاري، جهت خاصي مييابد و همه استعداد، توان و امکانات اين جامعه، در مسير تحقق ظهور، سازماندهي ميشود.
وظايف اعضاي جامعه منتظر
اعضاي اين جامعه، دو وظيفه بزرگ بر دوش دارند:
اول، خود و جامعه را در راستاي مباني امامت مديريت ميکنند و در جهت تثبيت هويت ديني پيش ببرند.
دوم، زمينههاي لازم جهت جذب افراد براي عضويت در اين جامعه را مهيا نمايند.
پس خود سازي و ديگر سازي از مهمترين وظايف آحاد و افراد اين جامعه است که بايد به صورت مستمر انجام شود تا جامعه منتظر گسترش يابد و بر فرهنگ غالب عصر غيبت چيره شود و نظامهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي غرب را که زير چکمه استکبار جهاني، به حيات متعفن خويش ادامه ميدهند ـ تحت تأثير قرار دهد؛ نظامهايي که ذلت و خواري و نکبت را براي شهروندان خويش به ارمغان آورده، هويت متعالي او را به هويتي حيواني تبديل کرده و او را به استضعاف و پذيرش بيهويتي کشاندهاند.
جامعه آرماني منتظر را ميتوان «آرمان شهر واسطه» ناميد. زيرا آن، حلقه واسطهاي براي درک آرمان شهر عصر ظهور و جلوهاي از جامعه موعود است.
بايستگي تشکيل حلقههاي انتظار
رسالت مؤمنان واقعي در قبال فرهنگ انتظار اين است که در جهت تحقق جامعه منتظر، فعالانه تلاش نمايند و اين پديد نميآيد، مگر از طريق تأسيس جوامع کوچک در خانه، مدرسه، دانشگاه و با بهرهگيري از حلقههاي انتظار. حلقه انتظار، مجموعهاي است که در هر جايگاه و موقعيت و براي هر صنفي ميتواند اجرا شود و وظيفهاش تشکيل مجمعي کوچک از افرادي است که قصد دارند از فرهنگ جاري جامعه، کوچ کرده و در جهت درک يک موقعيت برتر، حرکتي را آغاز نمايند. آنها براي درک زندگي مهدوي عزم جدي دارند تا همه روابط و مناسبات خويش را در راستاي يک زندگي ايدهآل مديريت نمايند.
بديهي است که اين حلقهها براي آنکه بتوانند در محيطهاي گوناگون فرهنگي، علمي و اقتصادي تشکيل شوند، بايد اولاً خود را با اسلام اصيل انطباق دهند و آرام آرام، زندگي افراد خويش را در جهت درک مراتبي از عبوديت الهي و مبتني بر رضايت وليّ و حجت خدا پيش ببرند؛ ثانياً در جهت حرکت به سوي «آرمان شهر واسطه» حرکت نمايند و ثالثاً از طريق شناسايي و جذب افراد توانمند در عرصههاي گوناگون سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي، اقدامات بايسته و شايسته را انجام دهند.
حلقههاي مهدوي، خود ميتواند به عنوان حلقه واسطه، نقش زمينه سازي براي تحقق جامعه منتظر را ايفا نمايند.
تشکيل جامعه منتظر، فلسفه انقلاب اسلامي
انقلاب اسلامي ايران در جهت تأسيس آرمان شهر واسطه در زمان غيبت، شکل گرفت تا از تمامي ظرفيت جامعه براي تحقق آن دولت کريمه بهرهمند شود. اگر امام راحل، بارها در فرمايشات خويش به اين مسئله اشاره ميکردند که بايد در مسير رضايت امام زمان (عليه السلام) گام برداريم و يا مقام معظم رهبري، در ضمن طرح مراحل تحقق امت اسلامي، بعد از مراحلي چون تحقق انقلاب اسلامي، نظام اسلامي دولت اسلامي، به تحقق جامعه اسلامي و در نهايت امت اسلامي اشاره دارند، در حقيقت به همان چيزي اشاره کردهاند که ما با عنوان «جامعه منتظر» از آن نام ميبريم.
بنابراين، رسالت تمامي مسلمانان در عصر غيبت، تأسيس آن جامعه اصيل است تا زمينه لازم جهت تعجيل در فرج حضرت را مهيا کنند، و صد البته، براي رسيدن به آن جامعه، بايد از مسيري حرکت کرد که تناسب لازم با هويت آن جامعه را داشته باشد و اين، جز از طريق تبعيت کامل از برنامه و نقشه راهي که اسلام ناب، جهت رشد انسان پيشنهاد ميدهد، مقدور نيست. در اين صورت است که انسان ميتواند ضمن ارتقاي سطح مقاومت خود در مقابل فتنههاي زمانه و آلودگيهاي اخلاقي جهان معاصر، زمينهاي را در خويش مهيا کند تا به صورت مستمر و در هر موقعيتي، درجهت اصلاح و ارتقاء خويش و در راستاي ظهور حضرت وليعصر عجل الله تعالي فرجه الشريف تلاش بالنده و مبارکي داشته باشد.
تنها در اين شرايط است که هويت انسان معاصر و نگاه او به زندگي تغيير خواهد کرد؛ چرا که امام را در تمام هستي، ميبيند که سکاندار کشتي نجات انسانها است و نظام آفرينش بدون او هويتي ندارد. در اين شرايط، تعامل انسان نه فقط با جامعه، که با کل هستي خواهد بود و تعادل و تعالي، نتيجه اين تعامل است.
اخوّت و همبستگي، مبناي جامعه منتظر
بديهي است روابط جامعهاي که هويت خويش را زير چتر اسلام و فرهنگ اهلبيت (عليهم السلام) تعريف ميکند، مبتني بر اخوت[2]تعاون، همبستگي و رشد متقابل خواهد بود که ثمره آن، نزديک شدن ظهور است؛ زيرا اولاً افراد اين جامعه در ارتباط با يکديگر، اهل تواصيّ به حق و صبر[3]هستند، ثانياً زندگي آنها در دنيا و آخرت، معناي متعالي مييابد و به حيات طيبه تبديل ميشود و ثالثاً ميتوانند با اتکا به دو باب علم، هويت خويش را در جهت درک 27 باب علم، دوباره تعريف نمايند.
لذا جا دارد به ويژگيهاي اين جامعه و مهمترين آن يعني اُخوّت و برادري بيش از پيش توجه نماييم؛ چرا که شفافيت در مقصد، انگيزه راهبران طريق حقيقت را ارتقا ميدهد.
پی نوشت ها:
[1].سوره نحل/97.
[2].«انّما المؤمنون اخوة».
[3].«... و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»، سوره عصر/3.
منبع: [مجله شماره 33 : - مقاله] نویسنده:حجت الاسلام و المسلمين علي صدوقي. استاد و کارشناس تربيت مهدوي