ابن عربی و اعتقاد به عصمت امام مهدی، علیه السلام
ابن عربی در (الفتوحات المکیه ) می گوید:
مهدی حجت خدا بر اهل زمان خود است و این یکی از مقامات انبیا است که امکان مشارکت دیگران نیز در ان وجود دارد. خداوند متعال خطاب به پیامبر خود می فرماید:قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی. [1]بگو: این راه من است. من و پیروانم، همگان را در عین بصیرت به سوی خدا می خوانیم.
مهدی از پیروان پیامبر است. پس همچنانکه پیامبر در دعوت خود دچار اشتباه نمی شود، کسی هم که او را پیروی می کند، دچار اشتباه نمی شود. بلکه همان راه او را دنبال می کند. چنانکه پیامبر می فرماید: (... او راه مرا دنبال می کند و به خطا نمی رود). و این همان حالت عصمت در دعوت به سوی خداست. [2]
او در جایی دیگر از همین کتاب می نویسد:[وجود] مهدی رحمت است، چنانکه [وجود] رسول خدا، صلی الله علیه واله، رحمت بود. خداوند متعال می فرماید:و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین. [3]و نفرستادیم تو را، جز انکه می خواستیم به مردم جهان رحمتی ارزانی داریم. [4]
و در ادامه می نویسد:پیامبر، صلی الله علیه واله، در مورد هیچ یک از ائمه دین چنین به صراحت نفرموده که: بعد از او می اید و راهش را دنبال می کند و اشتباه هم نمی کند. مگر در مورد مهدی. و همین گواهی می دهد که مهدی در بیان احکام عصمت دارد. چنانکه دلیل عقلی گواهی می دهد که رسول خدا در انچه از جانب پروردگارش ابلاغ می کند، عصمت دارد. [5]
شیخ صدوق در کتاب (کمال الدین ) به سند خود از جابر روایت کرده که امام باقر، علیه السلام، فرمود:ان العلم بکتاب الله، عزوجل، و سنه نبیه، صلی الله علیه واله، لینبت فی قلب مهدینا کما ینبت الزرع علی احسن نباته، فمن بقی منکم حتی یلقاه، فلیقل حین یراه: السلام علیکم یا اهل بیت الرحمه والنبوه و معدن العلم و موضع الرساله.
علم به کتاب خداوند، عزوجل، و سنت پیامبرش، صلی الله علیه واله، چون گیاهی که به بهترین صورت بروید، در دل مهدی ما روییده است، پس هر کدام از شما زنده ماندید و او را دیدید، در زمان ملاقات با او بگویید: (سلام بر شما ای خاندان رحمت و نبوت و ای سرچشمه علم و جایگاه رسالت ). [6]
در اینجا دو پرسش ار سوی مخالفان مطرح شده که عبارتند از:
1- چگونه ممکن است انسانی عمری به این طولانی داشته باشد؟
2- چگونه ممکن است پسر بچه ای که هنوز به سن بلوغ نرسیده به امامت برسد؟
اما در پاسخ پرسش اول باید گفت که عمر طولانی امری ممکن الوقوع است، چنانکه در قران کریم مورد حضرت نوح، علیه السلام، امده و در میان مردم نیز انسانهایی با عمر طولانی فراوانند.
خداوند متعال در مورد حضرت نوح، علیه السلام، می فرماید:و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما فاخذهم الطوفان و هم ظالمون.[7] ما نوح را بر مردمش به پیامبری فرستادیم. او هزار سال و پنجاه سال کم در میان انان بزیست. و چون مردمی ستم پیشه بودند، طوفانشان فرو گرفت.بعد از ان هم حضرت نوح سالهای طولانی در این دنیا زندگی کرد.
اگر انسانی به دور از هیاهوی شهرها و فارغ از غوغا و جنجال انها زندگی کند، این امکان برای او وجود دارد که صدها سال قوی، سالم و به دور از هر گونه بیماری و هر گونه دارویی که موجب کوتاهی عمر می گردد، زندگی کند.
اساسا از نظر عقلی این امکان برای نوع انسان وجود دارد که اگر در برابر ناملایمات پایدار باشد، بیماریهای مختلف به سراغ او نیاید، و غذاهایی که امکان هضم انها برای او وجود ندارد; توانش را فرسایش ندهد، مدت زیادی به زندگی خود ادامه دهد.
از نظر دانشمندان علوم پزشکی و علوم اجتماعی، چون توان و قوای جسمانی انسان محدود و مشخص است و زندگی پیشرفته امروز بسرعت این توان او را زایل می سازد و باعث کوتاهی عمر انسان می شود، بخلاف زندگی ابتدایی و ساده که توان و قوای جسمانی انسان را کمتر کاهش می دهد و به همین دلیل باعث طولانی شدن عمر انسان می گردد. [8]
پزشکان معتقدند: دلیل مرگ زودرس انسانهایی که در جوامع پیشرفته و متمدن زندگی می کنند، بیماریهایی ناگهانی است که بر انها عارض می شود، بویژه بیماریهایی درونی که انسان تنها بعد از گذشت مدتی طولانی از بروز انها اگاه می شود، زیرا دیر اگاه شدن از این بیماریها باعث گسترش بیماری در سراسر بدن و رسوخ ان در پیکر انسان و در نتیجه از بین رفتن امکان معالجه می گردد.
ینابراین اگر انسانی در زندگی مراقبت کامل بر احوال خود داشته باشد، و مواظب بیماریهایی که بر جسم او عارض می گردند باشد، بویژه بیماریهایی داخلی، که احتمال در امان ماندن کامل از انها کمتر وجود دارد، این امکان برای او وجود دارد که صدها سال به زندگی خود ادامه دهد. البته به شرطی که حوادث و بیماریهایی که غالبا در اثر استفاده نادرست انسان از مواهب زندگی به سراغ او می اید، در کار نباشد.
اما برای انسانهای شریف و بزرگواری که عنایت خدا شامل حال انها شده، و در پناه حمایت کامل خداوندی قرار گرفته اند، امکان زندگی کردن به مدت طولانی وجوددارد.
مگر نبود یونس پیامبر، علیه السلام، که خداوند درباره اش فرمود: فالتقمه الحوت و هو ملیم فلولا انه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون، فنبذناه فی العراء و هو سقیم و انبتنا علیه شجره من یقطین و ارسلناه الی مایه الف او یزیدون، فامنوا فمتعناهم الی حین. [9]
ماهی ببلعیدش و او در خور سرزنش بود. پس اگر نه از تسبیح گویان می بود، تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند. پس او را که بیمار بود به خشکی افکندیم، و بر فراز سرش بوته کدویی رویانیدیم. و او را به رسالت بر صد هزار کس و بیشتر فرستادیم. انها ایمان اوردند و تا زنده بودند، برخورداریشان دادیم.
همچنین خداوند متعال درباره عیسی مسیح، علیه السلام، فرمود:
و قولهم انا قتلناالمسیح عیسی بن مریم رسول الله، و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم و ان الذین اختلفوا فیه لفی شک منه، مالهم به من علم الا اتباع الظن، و ما قتلوه یقینا، بل رفعه الله الیه و کان الله عزیزا حکیما. و ان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته و یوم القیامه یکون علیهم شهیدا. [10]و نیز بدان سبب که گفتند: ما مسیح پسر مریم، پیامبر خدا را کشتیم. و حال انکه انان مسیح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر برایشان مشتبه شد. هر اینه انان که درباره او اختلاف می کردند. خود در تردید بودند و به ان یقین نداشتند. تنها پیرو گمان خود بودند و عیسی را بیقین نکشته بودند. بلکه خداوند او را به نزد خود فرا برد، که خدا پیروزمند و حکیم است. و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر انکه پیش از مرگش به او ایمان اورد و عیسی در روز قیامت به ایمانشان گواهی خواهد داد.
این کلام خداوند که می فرماید: (لیومنن به قبل موته ); پیش از مرگش به او ایمان اورد. دلالت بر این دارد که مرگ هنوز به سراغ حضرت عیسی، علیه السلام، نیامده و مرگ ایشان بعد از نزول از اسمان در زمان ظهور مهدی موعود تحقق می یابد.
از پیامبر اکرم، صلی الله علیه واله، روایت شده است که:ان عیسی بن مریم لم یمت و انه راجع الیکم قبل یوم القیامه...عیسی پسر مریم نمرده است بلکه او پیش از روز رستاخیز به سوی شما برمی گردد.
مرحوم طبرسی نیز می گوید: به طریق صحیح از پیامبر روایت شده که: (کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم، یعنی المهدی، علیه السلام ); حال شما چگونه است زمانی که زاده مریم در میان شما فرود اید، در حالی که امام شما; یعنی مهدی از شماست. [11]
شایان ذکر است روایت یاد شده را (بخاری ) و (مسلم ) در صحیح خود روایت کرده اند. [12]
اما در مورد پرسش دوم که چگونه ممکن است پسر بچه ای که هنوز به سن بلوغ نرسیده به امامت برسد؟ باید گفت که وقتی در مورد بعضی از پیامبران بزرگ مشابه چنین رویدادی واقع شده است دیگر جایی برای پرسش باقی نمی ماند. [13]
خداوند متعال در مورد حضرت یحیی، علیه السلام، می فرماید:یا یحیی خذ الکتاب بقوه و اتیناه الحکم صبیا. [14]ای یحیی، کتاب را به نیرومندی بگیر. و در کودکی به او دانایی [حکمت] عطا کردیم.
در مورد حضرت عیسی بن مریم، علیهم االسلام، نیز خداوند می فرماید: فاشارت الیه قالوا کیف نکلم من کان فی المهد صبیا. قال انی عبدالله اتینی الکتاب و جعلنی نبیا. و جعلنی مبارکا این ما کنت و اوصنی بالصلوه و الزکوه ما دمت حیا. [15][مریم] به فرزند اشاره کرد. گفتند: چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟ کودک گفت: من بنده خدایم، به من کتاب داده و مرا پیامبر گردانیده است. و هر جا که باشم مرا برکت داده و تا زنده ام به نماز و زکات وصیت کرده است.
ضرورت وجود حجت
در مورد ضرورت وجود امام و لزوم شناخت او روایات صحیح بسیاری با تعابیر متفاوت به نقل از پیامبر اکرم، (صلی الله علیه واله)، در کتابهای روایی اهل سنت وارد شده است که برخی از انها به قرار زیر است:
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه. هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
من مات و لیس علیه طاعه امام فمیتته میته جاهلیه. هر کس بمیرد و بر طاعت امامی نباشد مردن او مردن جاهلیت است.
من مات و لا امام له مات میته جاهلیه. [16] هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است.
مشابه این روایت در روایات اهل سنت فراوان است که ما به همین مقدار بسنده می کنیم.
بنابراین بر هر مسلمان صالح اعتقاد به پیروی از امام زمان خود واجب است. البته امامی که به مقام عصمت رسیده و مصون از هر گونه اشتباه و لغزش است. چنانکه رسول خدا، (صلی الله علیه واله)، معصوم بود. زیرا امام الگو و نمونه است و شایسته نیست که الگو و نمونه انسانها دچار لغزش و اشتباه گردد.
انچه گفته شد همان چیزی است که امامیه پذیرفته و مبنای اعتقاد انها به ضرورت وجود امام منتظر، علیه السلام، گشته است.
ضرورت وجود واسطه فیض
نکته دقیق تری که در اینجا مطرح است موضوع ضرورت وجود واسطه فیض الهی در جهان است، همو که نبودش موجب می گردد زمین ساکنانش را در خود فرو برد.
به اعتقاد شیعه حجت های الهی، درهای رحمت خداوند و سرچشمه برکاتی هستند که از جانب خداوند به بندگانش ارزانی می شود.
در قران کریم می خوانیم: یا ایهاالذین امنوا اتقواالله و ابتغوا الیه الوسیله... [17] ای کسانی که ایمان اورده اید، از خدا بترسید و به درگاه او وسیله ای بیابید.
و در ایه ای دیگر: اولیک الذین یدعون یبتغون الی ربهم الوسیله ایهم اقرب... [18] انهایی که کافران به خدایی می خوانند، در صدد انند که خود به درگاه پروردگارشان وسیله ای بیابند و مقرب ترین شوند...
شیخ صدوق به اسناد خود از سلیمان بن جعفر روایت می کند که: سالت الرضا، علیه السلام، فقلت: تخلوالارض من حجه؟ فقال: لو خلت الارض طرفه عین من حجه لساخت باهلها...از [امام] رضا، علیه السلام، پرسیدم: ایا زمین از حجت خالی می شود؟ فرمود: اگر زمین یک چشم بر هم زدن از جت خالی شود، ساکنانش را در خود می برد.
ایشان همچنین از امام باقر، علیه السلام، روایت می کند که: لو بقیت الارض یوما بلا امام منا لساخت باهلها و لعذبهم الله باشد عذابه. ان الله تبارک و تعالی جعلنا حجه فی ارضه، و امانا فی الارض لاهلها، لن یزالوا فی امان من ان تسیخ بهم الارض ما دمنا بین اظهرهم. [19] اگر زمین یک روز بدون امامی از ما بماند، ساکنانش را در خود فرو می برد و خداوند اهل زمین را به سخت ترین شکلی عذاب می کند. خداوند، تبارک و تعالی، ما را حجت بر روی زمین و مایه ایمنی اهل ان قرار داده است. و تا زمانی که ما در میان اهل زمین هستیم انها از اینکه در زمین فرو برده شوند در امانند.
بنابراین، همچنانکه، ایمه، (علیهم السلام)، واسطه های رحمت خداوند متعال در افاضه دین حق اند، واسطه های جاری شدن برکات زمین و اسمان بر بندگان نیز هستند.
پی نوشت ها:
[1]. سوره یوسف (12)، ایه 108.
[2]. ابن عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیه، ج 3، ص 332.
[3]. سوره انبیاء (21)، ایه 107.
[4]. ابن عربی، همان، ص 337.
[5]. همان، ص 337 - 338.
[6]. الشیخ الصدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 653، ح 18. همچنین ر.ک: المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، ص 36، ح 5.
[7]. سوره عنکبوت (29)، ایه 14.
[8]. ر.ک: النجار، عبدالوهاب، قصص الانبیاء، ص 48.
[9]. سوره صافات (37)، ایه 142 - 148.
[10]. سوره نساء (4)، ایه 158 -159.
[11]. ر.ک: البخاری، اسماعیل بن ابراهیم، صحیح البخاری، ج 4، کتاب الانبیاء، ص 205، ح 49; النیشابوری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج 1، کتاب الایمان، ص 94، ح 244 -246; ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج 2، ص 272 و336.
[12]. به نظر می رسد کسانی چون (ابن حجر) بدون توجه به ایات قران موضوع مهدویت و به امامت رسیدن امام مهدی، علیه السلام، در سن پنج سالگی را انکار کرده اند که این ناشی از عدم درک درست ایشان است. رجوع شود به... ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص 100.
[13].- سوره مریم (19)، ایه 12.
[14].- همان، ایه 29.
[15].- ر.ک: ابن حنبل، احمد، همان، ج 3، ص 446 و ج 4، ص 96; النیشابوری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، همان، ج 6، ص 21 - 22; البیهقی، ابوبکر احمد بن الحسین، السنن الکبری، ج 8، ص 156; ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القران العظیم، ج 1، ص 517; الامینی، الغدیر، ج 10، ص 359.
[16].- سوره مایده (5)، ایه 35.
[17].- سوره اسراء، ایه 57.
[18].- الشیخ الصدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا، علیه السلام، ص 150 - 151. همچنین ر.ک: المجلسی، محمدباقر، همان، ج 23، ص 29.
[19].- الشیخ الصدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ص 118; المجلسی، محمدباقر، همان، ص 37.
منبع: مجله موعود مرداد و شهریور 1378، شماره 15، نویسنده : محمد هادی معرفت