logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
انتظار موعود

مقدمه :

هنگامی که مسلمانانِ مهاجر از مکّه به مدینه آمدند و مردم مدینه به آنان پیوستند، مشرکین احساس خطر کردند؛ آنان می‌دانستند که ممکن است مشکلات عظیمی برای‌شان ایجاد شود، لذا از همه جا برای نابودی اسلام هجوم آوردند و کار به آن‌جا رسید که مسلمانان در آماده باش کامل بودند؛ یعنی شب و روز اسلحه را از خود دور نمی‌کردند. آنها خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) رسیدند و عرض کردند: یا رسول الله! تا چه زمانی این حالت ادامه دارد؟ چه وقت در امن و امان زندگی خواهیم کرد؟ چه زمانی اسلام به عنوان آیینِ پابرجا در این منطقه حاکم می‌شود؟ در پاسخ آیه‌ی 55 سوره نور نازل شد و بشارت داد ...

انتظار موعود

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا»(نور 55)

حکومت صالحان وعده‌ی الهی

این آیه‌ شریف آیه‌ای است که هم در زمان پیغمبراکرم(صلی الله علیه واله وسلم) آثار مهمّی داشت و هم در زمان‌های دیگر تا زمان ظهور حضرت مهدی(ارواحنا فداه) آثار مهمّی دارد. ما از پدران و مادران مسلمان متولّد شده‌ایم و اسلام را ارزان به دست آورده‌ایم و نمی‌دانیم چه اندازه برای اسلام زحمت کشیده شد و چه خون‌های پاکی ریخته شد و چه زجرها و چه آوراگی‌ها و چه مشکلات عظیم دیگر تحمیل شده است تا اسلام به دست ما رسیده است!

بسیاری از مفسّران شیعه و اهل سنّت در شأن نزول آیه نقل کرده‌اند: هنگامی که مسلمانانِ مهاجر از مکّه به مدینه آمدند گروه نسبتاً محدودی از مردم مدینه به آنان پیوستند، جمعیت مشرک عرب از مناطق مختلف احساس خطر کردند که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و یارانش به جمعی از انصار در مدینه پیوسته اند؛ آنان می‌دانستند که ممکن است مشکلات عظیمی برای‌شان ایجاد شود. تعبیر روایات این است که از همه جا برای نابودی اسلام هجوم آوردند و کار به آن‌جا رسید که مسلمانان در آماده باش کامل بودند؛ یعنی شب و روز اسلحه را از خود دور نمی‌کردند. شب که می‌خوابیدند خواب درستی نداشتند؛ زیرا با لباس جنگ می‌خوابیدند و صبح که برمی‌خاستند به صورت آماده باش بودند. یک روز و دو روز یک هفته شاید قابل تحمّل باشد امّا آماده باش مستمر کار بسیار مشکلی است؛ لذا خدمت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) رسیدند و عرض کردند: یا رسول الله! تا چه زمانی این حالت ادامه دارد؟ چه وقت در امن و امان زندگی خواهیم کرد؟ چه زمانی اسلام به عنوان آیینِ پابرجا در این منطقه حاکم می‌شود؟ در پاسخ این آیه‌ی شریف نازل شد و بشارت داد. در واقع این آیه یکی از پیشگویی‌ها درباره‌ مسلمانان آغاز اسلام است.

این آیه به صراحت می‌گوید خداوند به کسانی که ایمان و عمل صالح دارند چهار وعده داده است:

1.«لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»؛ یعنی حاکمیّت در روی زمین پیدا خواهند کرد.

2.«وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ»؛ تمکین در این‌جا به معنای استقرار و پابرجایی است؛ یعنی طوری است که نمی‌شود آن را تکان داد. قرآن وعده داد در آینده‌ای نزدیک ایمان و اسلام در این سرزمین استقرار پیدا می کند.

3.«وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا»؛ این حالت ترس و وحشت ‌از میان می‌رود و امنیّت و آرامش جای آن را خواهد گرفت.

4.«يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا»؛ همه‌ی این‌ها مقدمه است برای این‌که خالصانه خداوند عبادت شود و شرک و کفر و نفاق محو و نابود گردد.

فتح مکه نمونه‌ای از این پیشگویی

خوب این یک پیشگویی قاطع قرآن مجید بود؛ این پیشگویی واقع شد؛ هنگام فتح مکه تقریباً آتش جنگ جز جنگ‌های کمی که بعداً واقع شد خاموش گشت و امنیّت در سراسر جزیره مستقر شد. این آیه یک مفهومی دارد در مورد اصحاب پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و یک مفهوم عمومی‌تر دارد در مورد تمام زمان‌ها و یک مفهوم خاصّی دارد که درباره‌ی قیام حضرت مهدی(علیه السلام) است. در قرآن آیاتی درباره‌ی حضرت مهدی(علیه السلام) است که یکی از آن‌ها همین آیه‌ی پنجاه و پنجم سوره‌ی نور است.

اوّلاً: مفهوم آیه عام است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» معیار ایمان و عمل صالح است. بنابراین در دوران‌های بعد هم کسانی که ایمان و عمل صالح داشته باشند در منطقه‌ی خودشان حاکمیّت پیدا می‌کنند؛ یعنی اگر در منطقه‌ای [مسلمانان و مومنین] حاکم نبودند، پس یا ایمان درستی نداشته اند یا عمل صالحی درکار نبوده است. ما در انقلاب دیدیم انقلابیان کشور ما ‌واقعاً دارای ایمان و عمل صالح بودند، مخصوصاً در آغاز انقلاب صفای عجیبی بر همه حاکم بود و خداوند هم وعده‌اش را وفا کرد و امنیّتِ پس از جنگ حاکم کرد و «يَعْبُدُونَني‏ لا يُشْرِکُونَ بي‏ شَيْئاً» در حدّ خودش حاکم شد.

مسأله‌ی مهمّی که در این‌جا است این است که این آیه هماهنگی خاصی دارد با روایاتی که از پیامبراکرم(صلی الله علیه واله وسلم) به عنوان بشارت بر ظهور مهدی(علیه السلام) آمده است.

فراوانی روایات اهل سنّت

برخی گمان می‌کنند روایاتی که از طرق شیعه درباره‌ی حضرت مهدی‌(علیه السلام) آمده بسیار زیادتر است از روایاتی که از اهل سنّت وارد شده است؛ در حالی که این طور نیست؛ و برادران اهل سنت آن‌قدر روایت درباره‌ی حضرت مهدی(علیه السلام) نقل کرده‌اند که کتابی به نام «فی تواتر روایات المهدی» نوشته شده است و موضوع این کتاب این است که روایاتِ درباره‌ی حضرت مهدی(علیه السلام) «متواتر» است. روایات حضرت مهدی(علیه السلام) هم در صحاح هست و هم در غیر صحاح؛ آنان هم حدیث مهدی(علیه السلام) را متواتر می‌دانند. حدیثی معروف در کتاب «منتخب الأثر» از صد و بیست و سه منبع نقل شده است که اکثریّت منابع‌اش از اهل تسنّن است. آن حدیث که همه‌ی ما شنیده‌ایم و هماهنگ بحث ما است این است که «اگر از روزگار جز یک روز باقی نماند خداوند آن روز را طولانی می‌کند تا این که مردی از خاندان حضرت رسول(صلی الله علیه واله وسلم) قیام کند و زمین را پر از عدل و داد کند بعد از آن که ظلم و جور آن را گرفته باشد».

ظهور حضرت تکامل نهایی انسان

تعبیر «لَو لَم یَبقِ مِنَ الاَرضِ» اشاره به چه چیز است؟ این یک سؤال مهمّي است؛ چرا می‌فرماید اگر یک روز بیش‌تر باقی نمانده باشد باز هم خداوند این برنامه را انجام می‌دهد؟ عبارت مذکور اشاره به این است که ظهور حضرت یک فرمان حتمی و قطعی خداوند است و یکی از نوامیس آفرینش بشر است که اگر نباشد آفرینش بشر در واقع به هدف نهایی نمی‌رسد.

خداوند انسان را برای تکامل آفریده است؛ جامعه‌ی انسانیّت برای کمال آفریده شده است؛ اگر با ظلم و جور این جامعه نابود شود، پایان پیدا کند، قیامت برپا شود یا بمب‌های اتمی نسل بشر را منقرض کند، هدف آفرینش انسان «وما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» تأمین نشده است. این که می‌فرماید: «اگر یک روز بیش‌تر از عمر دنیا باقی نماند ...» اشاره به این است که این، هدف نهایی و قطعی و تغییرناپذیر آفرینش انسان است که شخصی قیام کند و ظلم و ستم را برچیند و دست جهان انسانیّت را بگیرد و به هدف تکامل برساند و حاکمیّت عدل و داد را بر جهان استوار سازد.

چرا می‌فرماید: «عدلاً و قسطاً»؟ چه تفاوتی میان «عدل» و «قسط» است؟ چه تفاوتی میان «ظلم» و «جور» است؟ عدالت نقطه‌ی مقابل ظلم است؛ یک نفر ظالم حق مردم را غصب می کند و می‌شود ظالم ولی کسی که میان افراد فرق می‌گذارد از نظر لغت عرب اسم‌ش «جور» است و نقطه‌ی مقابل‌ش «قسط» است. بنابراین وقتی که قیام می‌کند نه تنها خودش ظلم نمی‌کند و حقوق مردم را به نفع خودش مصادره نمی‌کند، بلکه اجازه نمی‌دهد که تبعیض باشد. حقِّ همه پرداخت می‌شود و همگی زیر چتر عدالت او به حقّ خودشان می‌رسند و این در واقع اوج تکامل در جهان انسانیّت است.

ما این آیه و روایات را کنار هم می‌گذاریم؛ در یک جا خداوند می‌فرماید: «وعده داده است به مؤمنانی که عمل صالح دارند که آنان را خلیفه‌ی روی زمین کند و آیین اسلام را تمکن بدهد و پابرجا کند و ناامنی را از بین ببرد تا آنان بتوانند خالصانه خدا را بپرستند». پیامبراسلام(صلی الله علیه واله وسلم) هم مطابق این صد و بیست و سه روایت چنین وعده‌ای داده است. از این‌جا می‌فهمیم که این آیه‌ی شریف هرچند در زمان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به صورت موضعی پیاده شد و مسلمان‌ها پیروز شدند، هرچند در انقلاب ما یا حکومت‌های صالح دیگر مثل حکومت امیرمؤمنان(علیه السلام) پیاده شد؛ امّا در عین حال آن اوج تکامل‌اش در زمان ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) است و در آن زمان تمکین دین در ارض عمل می‌شود. در قرآن «ارض» گاهی به بخش‌هایی از زمین اطلاق شده و گاهی به تمام زمین اطلاق شده است. بنابراین بشاراتی که روایات به ما می‌دهد این است که بالاخره  جهان به این وضع کنونی باقی نمی‌ماند؛ بلکه مصلحی می‌آید، رهبری می‌آید، نوری ساطع می‌شود، پیشوایی که جهان را غرق عدل و داد و امن و امان و حاکمیّت توحید خواهد کرد می‌آید.

در این جا نکته‌ی دیگری هم هست که در روایات اهل بیت(علیهم السلام) به آن اشاره شده است. تعبیری است از امام سجاد(علیه السلام) که در ذیل این آیه جمله‌ای فرموده‌اند و با صراحت نام «مهدی» را برده اند و سپس کلام شان را به کلام پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و کلام پیامبر را به کلام خدا پیوند دادند. آن حضرت هنگامی که این آیه را تلاوت فرمودند یا در نزد آن حضرت تلاوت شد فرمود: «هم والله شیعتنا»؛ این «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» که در آیه آمده شیعیان ما هستند، «یفعل الله ذلک علی یدی رجلٍ منّا»؛ این برنامه در سطح جهان به دست مردی از ما پیاده می‌شود و «هو مهدیُّ هذه الأمّة»؛ او مهدیّ این امّت است که این برنامه را پیاده می‌کند. بعد فرمود: «وهو الذی قال رسول الله(صلی الله علیه واله وسلم) لو لم یبقَ مِنَ الدّهر إلاّ یوم لَطوّل الله ذلک الیوم».

بنابراین آیه‌ی پنجاه و پنجم سوره‌ی نور و کلام پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم) و کلام امام سجاد(علیه السلام)، همه به هم پیوند پیدا می‌کند و یک واقعیّت را روشن می‌کند؛ و آن واقعیّت حکم قطعی پروردگار است. اگر بدون این باشد آفرینش انسان به هدف نهایی نمی‌رسد. آن هدف نهایی ‌این است که حکومت عدل و داد بر تمام جهان حکم فرما بشود و توحید در همه جا حاکم شود.

در بعضی از روایات داریم: «لا یبقی بیت حجرٍ ولا مَدَر»؛ «بیت حجر» اشاره به قصرها و خانه‌های اشرافی است و «بیت مَدَر» خانه‌های خشتی گِلی است؛ یعنی همه بدون استثناء در خانه‌هاشان اسلام وارد می‌شود. حالا ممکن است که یک افرادی باشند که در باطن مشکلاتی در عصر ظهور مهدی(علیه السلام) داشته باشند ولی حاکمیّت توحید انکارناپذیر است.

ظهور صغری و ظهور کبری

مطلب دیگری که لازم است در این ایّام به آن توجّه پیدا کنیم سخنی است که در بعضی از نوشته‌هایم آورده‌ام و تمایل دارم که عمومی هم عرض کنم؛ مخصوصاً برای جوانان عزیز. همان‌طور که برای حضرت مهدی(علیه السلام) یک غیبت صغری و یک غیبت کبری است، یعنی درست مانند آفتاب ‌وقتی می‌خواهد پنهان شود ابتدا ‌قرص خورشید پشت افق پنهان می‌شود ولی هوا نیمه روشن است و کم کم این روشنایی برچیده می‌شود و تاریک می‌شود، برای ظهورش هم یک ظهور صغری و یک ظهور کبری است؛ مانند موقعی که آفتاب می‌خواهد طلوع کند قرص خورشید هنوز پیدا نشده امّا هوا نیمه روشن است و بعد خورشید دیده می‌شود.

مرحله‌ی غیبت ایشان در دو مرحله واقع شده است و ظهور ایشان هم صغری و هم ظهور کبری دارد. در ظهور صغری توجّه مردم به امام زمان(علیه السلام) زیاد می‌شود و همه جا صحبت از امام زمان(علیه السلام) است و جلسات امام زمان(علیه السلام) پرشور می‌شود و بحث‌های امام زمان(علیه السلام) همه جا را می‌گیرد؛ وضع طوری می‌شود که مردم تشنه می‌شوند و آماده می‌شوند. ما تصوّر می‌کنیم که در این عصر و زمان ما إن شاء‌الله در بین الطلوعین ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) قرار داریم. من فراموش نمی‌کنم پنجاه سال قبل مؤسساتی که به نام حضرت مهدی(علیه السلام) بود به اندازه‌ی امروز نبود ‌و سخن از مهدی(علیه السلام) به این گستردگی نبود. اگر کسی چهل یا پنجاه سال قبل ‌مسجد جمکران می‌رفت در بهترین شب‌ها‌ دَه یا بیست نفر بودند امّا الان صدها هزار نفر در بعضی از شب‌های حسّاس هستند!

لزوم گسترش بحث مهدویّت

ما به سوی طلوع کبری پیش می‌رویم؛ اگر می‌خواهیم به آن ظهور کمک کنیم این ظهور صغری را توسعه دهیم! همین بحث‌های مختلف درباره‌ی حضرت را میان جوانان و بزرگ‌سالان و زنان و مردان و مسلمانان و غیر مسلمانان توسعه دهیم و به اینترنت بکشانیم. خلاصه با امواج، نام مهدی(علیه السلام) را به همه دنیا برسانیم و این ظهور صغری را پر رنگ کنیم تا نام حضرت مهدی(علیه السلام) در همه‌ی جلسات حضور پیدا کند. من معتقدم اگر این کار را بکنیم این یک مصداق عملی دعای تعجیل فرج می‌شود. امیدوارم که همه‌ی جوانان عزیز پیوند قلبی و عاطفی‌شان را روز به روز با حضرت مهدی(علیه السلام) بیش‌تر کنند و با او انس بیش‌تری پیدا کنند و عشق بورزند و در جلساتی که به نام حضرت است بیش‌تر شرکت کنند و کتاب‌های خوبی را که درباره‌ی حضرت مهدی(علیه السلام) نوشته شده است بیش‌تر مطالعه کنند.

سخنرانی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله انتظار موعود پاییز 1381 شماره 5.