مقدمه:
مستشرقان و پژوهشگران غربی در سدههای اخیر با توجه به روند عدالتخواهی و نجاتباوری جریانات اجتماعی، بیشتر به موضوع مهدویت و جایگاه آن در اسلام پرداختهاند؛ اگرچه اهداف و اغراض آنان در فرایند اسلامشناسی بهصورت عام و مهدیپژوهی بهصورت خاص متفاوت است.
بهصورت کلی بعضی از آنان همچون راجر بیکن 1294م، ریموند لول 1316م از مبلغان و روحانیان مسیحی، در کنار انجام وظایف دینی به مطالعه اسلام میپرداختند، تا از این طریق بتوانند به راهی در راستای فعالیتهای تبشیری و تبلیغی مسیحیت دستیابند. بعضی بهدنبال اکتشاف منابع علمی و باستانی اسلام و شرق بودهاند، تا از این طریق ضعف و نقائص علمی خود را پوشش دهند. برخی انگیزههای سیاسی و استعماری داشته و با فراگیری اسلام، درصدد ایجاد رخنه در جوامع اسلامی بودند که به مواردی از این قبیل اشاره میشود:ایجاد تشتت و تفرقه در میان ملل مسلمان، تضعیف روحیه برادری، ترویج بیایمانی بین مسلمانان، تضعیف روحیه معنوی، ترویج سوء ظن به بزرگان دین، نشان دادن جامعه اسلامی بهصورت ازهمگسسته، کماهمیت نشان دادن تمدن اسلامی، بزرگنمایی گذشتههای تلخ کشورهای اسلامی برای تحقیر دوره اسلامی آنها، جعل مفاهیم غیرعلمی و دور از واقعیت، تمسک به پارهای از باورهای دینی برای کاستن قدر و منزلت دین (مانند مقدم بودن مردان بر زنان در برخی امور)، آشفته ساختن ذهن خواص و تحصیلکردگان و فریب دادن آنها به روشهای مختلف، برجسته کردن نقش یهود و نصارا در مباحث مربوط به دین اسلام، تخلیه روانی و هویتزدایی ملتها. برخی نیز بهدنبال معرفت و علم بوده و فرایند مطالعاتی خود را منصفانه پیمودهاند.[1]
در بررسی و رصد منابع درباره روش شناختی تحقیقاتی برنارد لوئیس درباره مهدی و مهدویت، با منابع علمی کم و کلی، مواجه خواهید شد؛ از جمله آن منابع میتوان به صفحات اینترنتی و کتابهای ترجمهشده از او اشاره کرد. در مقام تحلیل اندیشه وی، مقالاتی تدوین یافته که یا کل اسلام و یا ابعادی از اسلام را مورد توجه قرار دادهاند؛ از جمله آن میتوان به این دو مقاله اشاره کرد:
- مقاله «سیر تحول آراء مستشرقان در مورد مهدویت؛ دوره دوم از 1946 تا 1978م، نوشته زهیر دهقانی آرانی که بهصورت بسیار اجمالی به اندیشه لوئیس اشاره کرده است.
- مقاله «اسلامشناسی با نگاهی به آثار برنارد لوئیس»، نوشته فاطمه عزیزمحمدی و عبدالله رحیمی که به بررسی اسلامستیزی و اسلامهراسی لوئیس و بررسی مطالعات اسلامی در ساختارهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و دینی در خاورمیانه پرداخته است.
آنچه در این نوشتار بدان پرداخته خواهد شد، تبیین و تحلیل اندیشه مهدی و مهدویتپژوهی برنارد لوئیس در تجربه شیعهشناسی و انگیزه او است که بهصورت جستوجوی اکتشافی در تألیفات وی به توصیف و تحلیل محتوای با موضوع مهدی و مهدویت تشیع، انجام شده است.
معرفی برنارد لوئیس
برنارد لوئیس[2] در ۳۱ مه ۱۹۱۶م در لندن، در خانوادهای یهودی با طبقه متوسط متولد شد. در دوران جوانی و در سال 1947م با زنی دانمارکی ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر و یک پسر بود. پس از 27 سال زندگی مشترک، بهدلیل ارتباط پنهانی با شاهدختی از امپراتوری عثمانی، همسرش از او جدا شد. این جدایی، گسست رابطه وی با روشنفکران یهودی تباری را در پی داشت که از دوستان همسر وی بودند.
وی در سال 1939م از دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن دکترای تاریخ گرفت. در پاریس زبانهای سامی را آموخت و در آنجا از شاگردان لویی ماسینیون (کارشناس تصوف اسلامی) بود. او همچنین در دانشگاه لندن رشته حقوق را خواند و در این رشته مشغول به کار شد؛ اما پس از مدتی بهسبب نگاه متفاوت به جهان، این رشته را رها کرد و در سال ۱۹۳۸م به سِمت دانشیار تاریخ اسلام در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن منصوب شد. در واقع تخصص او در تاریخ اسلام و اثر متقابل میان اسلام و جهان غرب است.[3] وی پژوهشهای خود را درباره تاریخ امپراتوری عثمانی انجام میداد.
لوئیس در منازعهای که با ادوارد سعید بر سر کشمکش میان اسرائیل و فلسطین صورت داد، شناخته شد. وی پس از مدتی در جایگاه یکی از مؤثرترین خاورشناسان غربی قرار گرفت و از حیث سیاسی گرایش زیادی با حزب جمهوریخواه امریکا پیدا کرد.
براساس برخی گزارشها، وی در جنگ جهانی دوم بهدلیل تسلط بر زبانهای خارجی (شرقی و غربی) از سال 1941 تا 1942م بهعنوان سرجوخه در واحد اطلاعات ارتش بریتانیا در بخش خاورمیانه، برای جاسوسی و رمزگشایی از پیامها مشغول به کار شد.[4] در سال 1948م و پس از تأسیس اسرائیل، دانشمندان یهودی بهدنبال تحقیق درباره کشورهای عربی بودند؛ اما چون به آنها با نگاه جاسوسی توجه میشد، در قالبهای دیگری به مطالعه درباره آن کشورها در کشورهای دیگر میپرداختند که نمونه آن لوئیس بود که در دربار عثمانی مشغول به تحقیقات شد.[5]
تحقیقات وی بیشتر یکسویه و جهتدار بوده است. در تأیید این مسئله، ادوارد سعید، معتقد است شرقشناسی رشتهای است که عقلگرایی را سیاسی کرده و بر مطالعات عینی استوار نیست؛ چراکه بهصورت نژادپرستی صورت پذیرفته و ابزاری برای تسلط امپریالیسم است. وی بیطرفی برخی شرقشناسان همچون برنارد لوئیس را زیر سؤال میبرد و میگوید: «دانش لوئیس درباره خاورمیانه بهشدت جهتدار است و نباید به آن توجه کرد. لوئیس چهل سال است پای خود را در خاورمیانه و کشورهای عربی نگذارده است. او اطلاعاتی درباه ترکیه دارد؛ ولی از دنیای عرب هیچ نمیداند». ادوارد سعید معتقد است برنارد لوئیس جهان اسلام را موجوداتی واحد در نظر میگیرد و به تنوعات جمعیتی و نیروهای محرک و پیچیدگیهای تاریخی آن توجهی نمیکند؛ بنابراین لوئیس فردی عوامفریب است و جهل مطلق نسبت به اسلام دارد.[6]
در سال 1949 تا 1974م در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن، تاریخ خاورمیانه و خاور نزدیک را درس داد و در سال 1974م آنجا را رها کرد. وی به دانشگاه پرینستون رفت و به تدرس پرداخت.[7] او با برخی چهرههای نومحافظهکار همچون ریچارد پرل، مشاور وزیر دفاع آمریکا در دوره رونالد ریگان،[8]پال ولفوویتز،[9]الیت ایبرامز،[10] که بسیاری از آنها بعدها از پایهگذاران اصلی سیاست خارجی تهاجمی آمریکا شدند، آشنا گردید و ارتباط برقرار کرد. این درحالی بود که وی مشاور سناتور نومحافظهکار هنری ام.جکسون شده بود. لوئیس در سال ۱۹۸۶م از دانشگاه پرینستون بازنشسته شد و تا سال ۱۹۹۰ در دانشگاه کرنل به تدریس و پژوهش پرداخت. در سال 2002 نوام چامسکی از لوئیس بهدلیل حذف اسنادی که حاکی از نقش غرب در عقبماندگی منطقه خاورمیانه بود، انتقاد کرد.[11]
پس از حملات 11 سپتامبر، مناقشه میان سیاستگذاران امریکا این بود که مشکل جهان اسلام با غرب، فرهنگی است و رویکرد فرهنگی دارد. برخی دیگر از جمله برنارد لوئیس و شاگردانش، اختلاف فرهنگی را عامل مشکل نمیدانستند. لوئیس در کاخ سفید برای مشاوران امنیتی سخنرانی کرد و گفت: «روحیات ضد امریکایی در جهان اسلام ربطی به سیاستهای امریکا ندارد و ریشه در ناکامیها و خطاهای تاریخی خود جهان اسلام دارد». وی در طول حیات علمی خود، کتابهای مختلفی همچون: تاریخ اسماعیلیان، استانبول و تمدن امپراتوری عثمانی، بنیادهای کیش اسماعیلیان، بحثی تاریخی در پیدایش خلافت فاطمیان، نخستین مسلمانان در اروپا، زبان سیاسی اسلام، خاورمیانه: دوهزار سال تاریخ از ظهور مسیحیت تا امروز، اعراب در تاریخ (۱۹۵۰)، خاورمیانه و غرب (۱۹۶۴)، یهودیان اسلام (۱۹۸۴)، اسلام و غرب (۱۹۹۳)، مشکل از کجا آغاز شد؟ (۲۰۰۲) و کتب و مقالات دیگری نوشت.
وی در برخی از مقالات خود، تجزیه برخی از کشورهای اسلامی بهویژه ایران را پیشنهاد داده بود تا به قطعات گوناگون قومی، تجزیه و کشورهایی نوپا تشکیل شود؛ در نتیجه، ضمن حفظ موازنه قدرت میان کشورهای خاورمیانه، توان برتری و تبدیل شدن به هژمون منطقهای و ایجاد تهدید برای منافع امریکا را نداشته باشند. تروریسم و افراطگرایی ایجاد شده در منطقه، ادامه سیاستهایی است که در دکترین لوئیس بوده است.[12]
او نظرات دیگری نیز دارد؛ از جمله: آینده اروپا چیست؟ آیا اروپای اسلامی خواهیم داشت یا اسلام اروپایی؛ اسلام، تمدنی برجسته درگذشته و شیطانی مجسم در حال است؛ برخورد و نبرد تمدنها و تجزیه کشوها؛ چرایی تنفر مسلمانان از غرب؛ پیشبینیهای آخرالزمانی در حمله اتمی ایران به اسرائیل. توضیح بیشتر در اینباره، در این مقال نمیگنجد. بالاخره برنارد لوئیس در ۱۹ مه ۲۰۱۸م در سن ۱۰۱ سالگی، بر اثر کهولت سن در وورهیز، نیوجرسی ایالات متحده آمریکا درگذشت.
مفهوم «مهدی»
لوئیس در تعریف معنای مهدی میگوید:مهدی به معنای هدایتشده بوده و مسلمانان، آن را به شخصیتی اطلاق میکنند که از سوی خداوند، مأمور و هدایت شده تا به عصر گناه و گناهکاری بشر پایان دهد و جهان را پر از عدل و داد کند.[13]
لذا تعریف مفهومی او از مهدی، تعریفی است که دیگر مسلمانان و شیعیان بدان توجه دارند؛ اما در مصداق افراد خاص، دیگر قرائتهای شیعی را معرفی مینماید.
مهدویت؛ نسخه شیعیان موالی
لوئیس معتقد است، مهدویت ساخته موالی و ایرانیان شیعه است؛ چراکه آنان در طول تاریخ اسلام، مورد ظلم و ستم اعراب بودهاند. به عقیده لوئیس، آنها با بهرهگیری از آیین زرتشت، بحث سوشیانت را در اسلام آمیخته و به پیامبر و علی> نسبت دادند؛ لذا به قیامها و جنبشهای مختلف منجر شد. او به جریان همکاری ایرانیان در قیام مختار و همچنین جریان مهدی شدن محمد حنفیه بهعنوان مهمترین اقدام و قیام آنها استناد میکند؛ لذا در این زمان بود که بحث غیبت و رجعت محمد حنفیه آغاز و طرح شد.[14]
لوئیس، اندیشه مهدی و مهدویت را حاصل درهمآمیزی تشیع عربی با تشیع موالی میداند. او تشیع عربی را حزبی سیاسی، و مهدویت را حاصل اختلاط تشیع عربی با تشیع موالی میداند. اندیشه مهدی، مهدویت و نجاتبخش در آخرالزمان را حاصل اختلاط تشیع سیاسی اعراب با موالیان تازه شیعهشده از زرتشتیان موعودگرا میداند؛ لذا درباره آن مینویسد:یکی از نشانههای تغییر تشیع عربی به تشیع موالی، پیدایش اندیشه مهدی و مهدویت است. شیعه از یک نامزد سیاسی کسب قدرت، بهصورت شخصیتی اسرارآمیز و بااهمیت دینی بسیار، نخست بهصورت یک مسیح و سپس بهصورت مظهری از الوهیت بیرون آمد. و پیدایش این اندیشههای معادی به منابع مختلف نسبت داده شده است.[15]
طبق عقیده او، اندیشه مهدی و مهدویت را موالیان به اسلام وارد کردند. او مینویسد:ایرانیان با خود اندیشه هند و اروپایی یک خاندان برگزیده از جانب خدا را که منتقلکننده فره یزدانی از نسلی به نسل دیگر بود و سرانجام از میان آنها سوشیانتی، یا مسیحی برمیخاست، به اسلام آوردند و این مفهوم را به خاندان پیامبر و شخصیت علی منتقل ساختند.[16] آنچه مسلم است، موضوع مهدی و مهدویت در اسلام از دیدگاه لوئیس، برآمده از اندیشههای مسیحایی موالیان و ایرانیان است.
نخستین کاربرد مهدی، غیبت و رجعت در شیعه
به اعتقاد برنارد لوئیس کاربرد واژه مهدی به معنای افتخاری و سیاسی، اولین بار در وصف علی بن ابیطالب، امام حسن و امام حسین؟عهم؟ بهکار گرفته شده است؛ اما به معنای اندیشهای مسیحایی و شگرف در قیام مختار ثقفی در سال 66 ق (مصادف با 685 م) صورت پذیرفته است و آن بدینصورت بود که مختار گفت محمد بن حنفیه مهدی و قائم منتظر است. این تبلیغ و شعار در فضای فرهنگی و اجتماعی آن وقت کوفه که کانون جمعیتهای گوناگونی قومی، نژادی، مذهبی و دینی ستمدیده بود، کارگر شد و زمینه ایجاد جنبشهای التقاطی و مسیحایی و قیامهای مختلف را فراهم آورد. با رحلت محمد حنفیه، برای از دست نرفتن جنبش و قیام، تبلیغات غیبت وی از انظار عمومی آغاز شد، به این مضمون که وی سرانجام باز خواهد گشت و دنیا را پر از عدل و مساوات خواهد کرد.[17] ظاهرا لوئیس مسئله مهدی، مهدویت، غیبت و رجعت محمد حنفیه را راهبرد مختار برای پیگیری قیام خود میداند.
ریشه منجی موعود ایرانیان شیعه
لوئیس ریشههای منجی موعود ایران شیعی را در منجی موعود ایرانیان باستان (زرتشتیان) میداند و اشاره میکند که تفکر اساسی در ایران باستان، مبارزه بین نیروی خیر و شر است. قدرت هرکدام از خیر و شر تقریبا همتراز است و قائل به روز جزا، قیامت، بهشت و دوزخ هستند. اندیشه بازگشت مسیح موعود، ریشه در دین ایران باستان دارد. به اعقتاد زرتشتیان، شخصی در آخرالزمان که از نسل زرتشت است، ظهور کرده، همه چیزهای خوب را در زمین مستقر خواهد نمود. ایرانیان زرتشتی که همواره تحت سلطه و یوغ سلاطین عرب بودند، از اندیشه منجیگرایانه زرتشتی برای رهایی از ظلم و ستم عربها استفاده کردند و با درهمآمیزی آن با اسلام، قرائتی جدیدایجاد کردند[18]
مدعیان مهدویت و متمهدیان
مدعیان مهدویت و متمهدیان در طول تاریخ اسلام، در جایجای سرزمینهای اسلامی به اقداماتی دست زدهاند. این مسئله مستمسکی برای گرایش گروهی از مردم و سوء استفاده افراد و اشخاصی از مسئله مهدویت شده است. برنارد لوئیس مدعیان مهدویت و متمهدیان را در دو گروه حنفیه و اسماعیلیه بررسی و دستهبندی میکند. وی ابتدا دستههای حنفیه را که بهلحاظ پیشینه مقدم بر اسماعیلیه است، برشمرده و سپس اسماعیلیه را معرفی میکند.
1.کیسانیه
اولین مدعیان مهدویت و متمهدیان با جریان حنفیه در شیعه و با قیام مختار، آغاز و به مختاریه و کیسانیه مشهور شدهاند. آنها پس از وفات محمد بن حنفیه به سه دسته تقسیم شدند. دسته اول، کربیه هستند. کربیه پیروان ابن کرب و حمزة بن عماره البربری هستند. آنها معتقدند محمد بن حنفیه نمرده است؛ بلکه از انظار پنهان شده است و بازمیگردد و حکومت عدل الهی در زمین برپا میکند. موقعیت حمزه به جایی میرسد که مدعی میشود محمد بن حنفیه خدا بوده و او(حمزه) پیامبر و رسولش بوده است. صائد و بیان، از پیروان وی بودند و بعدها به فرقه مستقل تبدیل شدند.
دسته دوم، گروهی هستند که معتقدند محمد بن حنفیه در کوه رضوی در حجاز پنهان شده و بازمیگردد تا دنیا را پر از عدل و داد کند. سید حمیری، شاعر معروف از طرفداران این گروه بود که بعدها به امام صادق؟ع؟ گروید. دسته سوم، هاشمیه است. آنها معتقدند که امامت، از محمد حنفیه به پسرش ابوهاشم رسیده است و گروهی نیز به مهدویت ابوهاشم معتقدند. هاشمیه به دستههای مختلفی تقسیم شدهاند.[19] لوئیس معتقد است که تمام این دستهها عقاید و آرای تند و افراطی داشته و به امامان خود نگاه اسطورهگرایانه و غلوآمیز داشتهاند.
2.مغیریه
دومین گروه از مدعیان مهدویت و متمهدیان که برنارد لوئیس به آنها اشاره میکند، فرقه مغیریه هستند. این گروه، پیروان محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی ملقب به «النفس الزکیه» هستند. او از نوادگان امام حسن مجتبی و امیرالمؤمنین> است. این مسئله مغیرة بن سعد العجلی را واداشت که مدعی شود محمد نفس زکیه، مهدی است و مغیره پیامبر میباشد. پس از مرگ محمد، مدعی شدند که وی نمرده و در غیبت به سر میبرد و روزی رجعت خواهد کرد. اندیشههای باطنی در تکامل این فرقه تأثیر فراوان داشته است.[20]
3.ناووسیه
گروه سوم از مدعیان مهدویت و متمهدیان که لوئیس به آنها اشاره میکند، ناووسیه هستند. او با بهرهگیری از تقسیمات فرق نوبختی، ناووسیه را که به جاودانگی امام صادق؟ع؟ و مهدویت و رجعتش قائل بودند، برمیشمرد.[21]
4.اسماعیلیه
گروه چهارم از مدعیان مهدویت و متمهدیان که لوئیس بهعنوان مهدی معرفی میکند، اسماعیلیه هستند. اسماعیلیان به امامت اسماعیل، پسر بزرگتر امام صادق؟ع؟ و پس از او، محمد بن اسماعیل قائل هستند.[22] او به نقل از رشید فضل الله و جوینی میگوید که اسماعیلیان معتقدند، اسماعیل در زمان حیات پدرش نمرده؛ بلکه سالها پس از او زنده بوده و معجزاتی از او سر زده است؛ لذا او اولین امام مستور اسماعیلیان میباشد که استتارش در سال 145ق اتفاق افتاده است. البته وی معتقد است امام صادق؟ع؟ اسماعیل را بهسبب تمایل شدیدی که به نوشیدن شراب داشته، از امامت عزل نموده است [23]و امامان مستور پس از اسماعیل، از دیگر مهدیانی هستند که پس از او آمدهاند.
نظریه امامان مستور
امامت در اندیشه اسماعیلیان دارای مراتب مختلفی بوده و بر چند قسم تقسیمبندی میشود: امام مقیم،[24] امام اساس،[25] امام مُتم،[26] امام مستقر،[27] امام مستودع[28] و امام مستور.[29] امامان مستور کسانی بودند که مخفیانه در شهرها میگشتند. امامان مستور اسماعیلی از نسل امام جعفرصادق؟ع؟ بوده و به ترتیب؛ اسماعیل، محمد، احمد، حسین (المعل)، محمد (القائم) و خلیفگان فاطمی[30] بودند. لوئیس به رساله کازانوا[31] درباره دعوت اسماعیلیان اشاره میکند و میگوید:کازانوا آورده است: «مهدی، همان امامی است که در آخرالزمان آشکار میشود و واپسین امام است و واجب است کمی پیش از پایان رسیدن عالم ظهور کند. این انتظار، بسیاری از مردم را مشتاق او میکند و متمایلند که امام زنده را واپسین امام یا مهدی به شمار آورند و هرگاه وفات او اعلام شود، نمیپذیرند و میگویند در اختفای موقت است و کسان دیگر که شک زیادی دارند، در جستوجوی امام دیگری هستند که مرکز آرزوها میشود. و از این خصوصیت اعتقادی عامه فرقههای متعددی از شیعه امامیه سرچشمه گرفته که نخستین آنها جماعت محمد بن حنفیه است که او را مهدی میشناختهاند». کازانوا جنبش قرمطیان را تکاملیافته فرقه محمد حنفی یا کیسانیه میداند و بهصورت کلی، اندیشه مهدی در اسلام را برآمده از آمیزههای باطنی مردم میداند.[32]
البته لوئیس این نظر را به مناقشه میگیرد؛ ولی در نهایت، جنبشهای منجیگرایانه و مهدی در اسلام را برآمده از نظریه امامان مستور در شیعه میداند که به نوعی در کنشهای فردی و اجتماعی شیعیان اثرگذار است.[33] از جنبشهای برآمده از این نظریه میتوان به جنبش هلال خضیب،[34] جنبش یمن و مغرب[35] و جنبش قرمطیان بحرین اشاره کرد.[36]
ریشه مسیح موعود در مسیحیت
یک از مباحثی قابل توجهی که برنارد لوئیس بدان پرداخته، مسئله ریشه مسیح موعود در اندیشه مسیحیت است. وی ریشه مسیح موعود در مسیحیت را در ادبیات زرتشتی ایران باستان میداند و میگوید:در پژوهشهای انجام شده، مسئله مسیح موعود را در انجیل عبری نمییابیم، مگر بعد از بازگشت بنیاسرائیل از بابل؛ بهعبارتی پس از آنکه یهودیان، تحت نفوذ ایرانیان باستان قرار گرفتند، بهسبب فشار و سختیای که متحمل شده بودند، از اندیشه نجات در ایرانیان باستان متأثر شده و پس از آن این مسئله را در ادبیات دینی خود آوردند. وی این مسئله را خیلی بااهمیت میداند؛ چرا که اهمیت مسیح موعود در سنت یهودی-مسیحی را واضح و روشن میکند. نیز این مسئله را تا حدی در مسیحیت مؤثر میداند که جریان مدارج مذهبی کشیشها با درجات مختلف را برگرفته از موبد و موبدان بهکاررفته در ایران باستان و متخذ از دین زرتشتی میداند.[37]
مضمون این کلام، این را میفهماند که وی بهصورت ضمنی مسئله منجی در یهود و مسیحیت را متخذ از زرتشت و ایران باستان میداند.
دکترین شیعه در تاریخ
لوئیس، مهمترین مسائل راهبردی شیعه را که برخی از آنها، از ویژگیهای دکترین شیعه شده است اینگونه معرفی میکند که با سرکوبی قیامها و ناپدید شدن رهبران آنها، دکترین جدیدی در شیعه ایجاد شد. این دکترین که بهعنوان دو ویژگی از مشخصههای شیعیان شورشی مطرح گردید، با عنوان غیبت و رجعت آخرین امام بهعنوان رهبر شیعیان حضرت مهدی؟عج؟ نمود پیدا کرد؛ بهگونهای که پیروان او معتقدند شدند وی نمرده است؛ بلکه مخفی شده و به زودی از مخفیگاه خود بازخواهد گشت و پادشاهی خداوند روی زمین را برقرار خواهد کرد. این مسئله یکی از اساسیترین اعتقادات شیعیان بهشمار میرود؛ لذا هر رهبری که ناپدید شود و رجعت نکند، اسطورههای فزایندهای در رابطه با مرگ و رستاخیز و جهنم و بهشت را با جزئیات تازهای غنا میبخشد. این منجیگری به یکی از اساسیترین جنبه اسلام شیعی تبدیل شده است.[38] تا جایی که غیبت و رجعت را دکترین شیعی معرفی میکند.
راهبرد منجیگرایی در شیعه
از دیدگاه لوئیس، منجیگرایی، یکی از چهار راهبرد اساسی و کنشی شیعه در اسلام است؛ لذا خشم، خشونت و تروریسم از دیگر راهبردهای کنشی شیعه در طول تاریخ هستند. این راهبردها، در اندیشهای ریشه دارد که معتقد است، همه دول اسلامی از زمان قتل علی بن ابیطالب تا امروز، نامشروع هستند و تاریخ، مسیر اشتباهی در پیش گرفته است؛ لذا واکنشهای آنان در برابر روندهای کنونی که افزایش فشار برای آنان است، تسلیم انفعالی، برکنار ماندن و عقبنشینی به جای درگیری و مشغولیت در برنامهها و اعمال با هدف بازگرداندن تاریخ به مسیر صحیح است.[39] و از این چهار راهبرد برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند.
عامل پایداری شیعه در جهان معاصر
بسیاری از مستشرقان در فرایند مطالعات اسلامی و شیعی خود مسئله قیام امام حسین؟ع؟ و شهادت و مهدویت و انتظار امام زمان؟عج؟ را از مهمترین عوامل پایداری در شیعه معرفی میکنند. در تأیید این مسئله، میشل فوكر و كلربریر در مبحث مبارزه با تفکر مهدیباوری در شیعه، دو عامل را از عوامل پایداری شیعه میدانند. همچنین دركنفرانسی که در شهر تلآویو برگزار شده است، افرادى همچون برنارد لوییس، مایكل امجى، جنشر، برونبرگ و مارتین كرامر بر این مسئله تكیه فراوان داشتند و در توصیف شیعه گفتهاند: «شیعیان به نام امام حسین قیام مىكنند و به اسم امام زمان قیامشان را حفظ مىنمایند».[40]
احادیث موعودگرا در اسلام
در باب احادیث درباره مهدی و منجی موعود در اسلام، فحوای کلام لوئیس آن را میفهماند که بسیاری از احادیث موعودگرا در اسلام، جعلی و در جهت اغراض خاصی بوده است. او با استناد به حدیث پیامبر اکرم] که فرمودند: «پس از من خلفا، سپس امیران، و آنگاه ملوکان و بعد از ملوک، جباران و... میآیند» بیان میدارد که این حدیث، جعلی است و آن را جزو احادیث فراوان موعودگرا میداند که در قرن دوم هجری، مستمسک خلفای متقدم و متأخر پدرسالار اموی بوده است؛[41] تا از این طریق بتوانند به خود و حکومت خود مشروعیت دهند.
نتیجه
از بازخوانی تجربه مهدی و مهدویتپژوهی برنارد لوئیس برمیآید که مطالعات وی جهتدار بوده است؛ چراکه با بررسی برخی از منابع و فرق اسلامی و تعمیم آن به همه اسلام و عدم بررسی اندیشه مهدی و مهدویت در سایر فرق اسلامی، آن را مورد هجوم قرار داده و با استناد به گزارشهای تاریخی و احادیث معصومان؟عهم؟ بهدنبال غیرمشروع جلوهدادن اندیشه مهدی و منجیباوری در اسلام، و حتی دیگر ادیان ابراهیمی بوده است. از طرف دیگر، وی خواهان بد جلوهدادن و جعلی دانستن اندیشه مهدویت در اسلام و برخی ادیان است. بسیاری از پژوهشهای وی درباره مهدی و مهدویت، در این نوشتار گنجانده شده است؛ اما بررسی انتقادی پژوهشهای وی درباره مهدی و مهدویت، از اهم وظایفی است که تحقیق مستقلی را میطلبد.
پی نوشت ها:
[1].الویری، مطالعات اسلامی در غرب، ص 40.
[2]. Bernard Lewis.
[3].موسوی، شرق شناسی و مهدویت، ص 74؛ سعد، سلسة دراسات استشراقیة (برنارد لوئیس)، ص 7.
[4].دانشنامه ویکی پدیا. سعد، سلسة دراسات استشراقیة (برنارد لوئیس)، ص 8.
[5].موسوی، شرق شناسی و مهدویت، ص 75؛ ژنرالهای جنگ نرم 21، ص 4.
[6]. Said, Edward."The Clash of Ignorance," The Nation October 22, 2001. Retrieved April 26, 2007 به نقل از: ژنرالهای جنگ نرم 21، ص 6.
[7].لوئیس، ایران در تاریخ اسلام، ص 764.
[8].رونالد ریگان، از چهرههای نومحافظهکار طراح جنگ عراق بود.
[9].پال ولفوویتز، معاون سیاستگذاری وزارت دفاع آمریکا در دوره جرج دابلیو بوش و از چهرههای نو محافظهکار طراح جنگ عراق است.
[10].الیت ایبرامز، دستیار رئیسجمهور در دوره رونالد ریگان و دستیار ویژه رئیسجمهور در دوره جرج اچ دابلیو بوش است.
[11] Solomon, Evan (May 17, 2002). "Hot Type: Bernard Lewis Interview: What Went Wrong? Western Impact and Middle Eastern Response". CBC News. Archived from the original on April 30, 2008 به نقل از: ژنرالهای جنگ نرم 21، ص 8.
[12].ژنرالهای جنگ نرم 21، ص 9.
[13].لوئیس، زبان سیاسی اسلام، ص 45.
[14].لوئیس، بنیادهای کیش اسماعیلیان، ص 64 .
[15].لوئیس، تاریخ اسماعیلیان، ص 33.
[16].همان.
[17].لوئیس، تاریخ اسماعیلیان، ص 34.
[18].لوئیس، ایران در تاریخ اسلام، ص 772.
[19].لوئیس، تاریخ اسماعیلیان، ص 37.
[20].همان، ص 38.
[21].همان.
[22].همان.
[23].همان، ص 48.
[24].امام مقیم، کسی است که پیامبر ناطق را بر میانگیزاند به او «رب الوقت» و «صاحب العصر» نیز میگویند.
[25].امام اساس، یاور و امین رسول ناطق است و سلسله امامان مستقر در نسل او تداوم مییابد. او مسئول دعوت باطنی است.
[26].امام متم، کسی است که در انتهای دوره رسالت را ادا میکند. وی هفتمین امام هر دوره است.
[27].امام مستقر، کسی است که از تمام امتیازات امامت برخوردار است و حق دارد امامت را به فرزندان و جانشینان خود واگذار کند.
[28].امام مستودع، کسی است که به نیابت امام مستقر به امور امامت میپردازد؛ ولی حق تعیین امام بعد را ندارد. وی نائب الامام است. او میتواند از فرزندان امام یا دانایان اهل زمان باشد که از سوی امام انتخاب شده است.
[29]. https://fa.wikishia.net/view/%D.
[29].لوئیس، بنیادهای کیش اسماعیلیان، ص 145.
[31]. Casanova.
[32].لوئیس، بنیادهای کیش اسماعیلیان، ص 22.
[33].همان، ص 28.
[34].جنبش هلال خضیب در میان سالهای 289 و 294 ق جریان داشت. در آن، زکرویه و پسرانش خود را از تبار محمد بن اسماعیل انگاشته، خودشان را مهدی و امام معرفی میکردند.
[35].جنبش یمن و مغرب نیز از سوی افرادی همچون علی پور فضل و ابن حوشب، خود را امام و داعی معرفی کردند.
[36].لوئیس، بنیادهای کیش اسماعیلیان، ص 118.
[37].لوئیس، ایران در تاریخ اسلام، ص 772.
[38].لوئیس، شیعه در تاریخ اسلام، ص 43.
[39].همان.
[40].رضوانی، موعودشناسى و پاسخ به شبهات، ص 99
[41].لوئیس، زبان سیاسی اسلام، ص 91.
نگارنده: حسينعلي جباري ، برگرفته از مجله مطالعات مهدوی