ای جذبهی ذیالحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق است جهانم
تقدیر مرا نور نگاه تو رقم زد
باید که شب چشم تو را قدر بدانم
روی تو و خورشید، نه، روشنتر از آنی
چشم من و آیینه، نه، حیرانتر از آنم
در سایهی قرآن نگاه تو نشستم
باران زد و برخاست غبار از دل و جانم
برخاست جهان با من برخاسته از شوق
تا حادثهی نام تو آمد به زبانم
عید ست و سعید ست اگر ماه تو باشی
ای جذبهی ذیالحجه و شور رمضانم
سیدمحمدجواد شرافت