مقدمه:
عقيده به منجي و موعود که در متن دين يهود آمدهاست در ميان رهبران عصر حاضر اين دين نيز وجود دارد. سخن مهندس آوايي نماينده انجمن کليميان ايران در اين مورد درخور توجه است:
جايگاه تفکر منجي در آيين يهود
در اصول سيزده گانه ايمان يهود، بعد از توحيد، نبوت حضرت موسي(عليه السلام)، کتاب تورات، رستاخيز و پاداش و مجازات نهايي عالم و... در بند دوازدهم جملهاي مختص ماشيح آمده، به اين مضمون که « من با ايمان کامل اعتقاد دارم به آمدن و ظهور ماشيح و هر چند که او تأخير کند، با اين حال، هر روز منتظر ظهور او خواهم بود».
اين جمله، جايگاه تفکر منجي در آيين يهود را نشان ميدهد که جزء اصول ايماني است؛ علاوه بر اين، در نمازهاي سهگانه يهوديان که هر روز در سه نوبت صبح، عصر و شب ادا ميشود و داراي بيش از 18 بند هست، يکي از اين دعاها نيز مختص درخواست تسريع ظهور ماشيح است و يک فرد يهودي، هم در اصول ايمان و هم در نمازهاي خود، مرتباً با اين قضيه اعتقادي درگير است.
ايده ماشيح طبق عقيده برخي مفسران تورات از همان زمان آفرينش جهان در آيات تورات آمدهاست. در تاريخ يهود، به طور مشخص، اولين کسي که صحبت از نجات يهود و موعود به ميان ميآورد حضرت يعقوب(عليه السلام) است که در اولين جلد از کتابهاي تورات آمدهاست. حضرت يعقوب (عليه السلام) در روزهاي پايان عمرش هنگامي که دوازده فرزندش (اصحاب بنياسرائيل) دور او جمع شده بودند ميفرمايد: « ترکه (تازيانه) تاديب الهي از نسل يهود و بنياسرائيل در نخواهد شد تا زماني که آن منجي ظهور کند و تمام ملت جهان از او پيروي کنند».
بعد از يعقوب، طرح ايده ماشيح و منجي موعود، به صورت مقطعي در تاريخ يهود ديده ميشده و به مرور تبديل به ايده آخرالزماني شد که البته اين به معناي پايان جهان نيست، بلکه شروع مقطع جديدي از حکومت جهاني و روش زندگي انسانهاست. زماني که بنياسرائيل در مصر بودند در پايان دوران حکومت صدراعظمي حضرت يوسف(عليه السلام) که بعد از آن بردگي بنياسرائيل شروع ميشود، باز هم حضرت يوسف(عليه السلام) طبق روايات يهود، جملات رمزي را به نسلهاي بعدي خود سپرده بود که سينه به سينه بين نسلهاي بنياسرائيل ميگشت که کسي خواهد آمد و ما را از اين فلاکت و بردگي نجات خواهد داد.
ميگويند اولين ماشيح يا موعود يهود، حضرت موسي(عليه السلام) بود که آمد و اين قوم را نجات داد؛ وقتي بنياسرائيل به رهبري حضرت موسي(عليه السلام) از بند فرعون مصر آزاد شدند و به سرزمين مقدس بنياسرائيل رفتند. در طول بيش از هزار سال اقامت آنها در آن سرزمين، ظلم و جور به حد نهايت ميرسيد. طبق هدايتهاي انبياي يهود، اين قوم عقيده داشتند که منجي خواهد آمد و شمشيرها و نيزهها را به گاو آهن و ابزار کشاورزي تبديل خواهد کرد و جنگ و ظلم را از بين خواهد برد.
بعد از ويراني معبد دوم بيتالمقدس و پراکندگي يهوديان در دو هزار سال پيش، اين اعتقاد از حالت مقطعي خود به يک حالت آرماني تبديل شد؛ به اين معنا که روزي آن منجي خواهد آمد و مناصب و عادات يهودي را بازگردانده و جهان را که از ظلم و جور پُر شده، به دوران مورد نظر انبياي يهود باز ميگرداند.
در مورد شخصيت ماشيح در تلمود و گفتار علماي يهود، زياد بحث شده و عقيده کلي بر اين است که ماشيح شخصي عادي و انساني مانند ساير انسانها است و در هر دورهاي به دنيا ميآيد؛ يعني در هر دوره، فردي در جامعه وجود دارد که مستعد ايفاي نقش ماشيح و منجياست. او بسيار عالم و از معارف زمان خود بهرهمند است و تمام خصوصيات مورد نظر را داراست و اگر آن دوران شايستگي داشته باشد و خداوند هم مايل باشد، او اين نقش را به عهده ميگيرد، وگرنه در زمان ديگري، فرد ديگري که شرايط در او جمع است آماده ايفاي اين نقش خواهد بود.
در طول تاريخ يهود، بسياري از علما يا صالحان بودند که بعضاً رهبري جامعه را به عهده داشتند که و بعد از مرگ آنها، اکثريت مردم يا علما با تأسف ميگفتند: اگر شرايط مهيا ميشد اين فرد حتماً ماشيح ما ميبود. (البته کساني هم بودند که از اين اعتقاد سوء استفاده کردند و به عنوان منجيهاي دروغين در تاريخ يهود ظهور کردند).
در مورد زمان ظهور نيز عقايد بسياري وجود دارد؛ جمعي از يهوديان با تعيين زمان، وعده ظهور دادند، اما عدم تحقق اين وعدهها موجب سرخوردگي و بحران در جامعه شد و بعد از آن، علماي يهود تعيين زمان ظهور را منع کردند. اما آنچه از آيات انبياي يهود در کتاب مقدس برميآيد، آيه معروفي است که خداوند ميفرمايد: « زمان ظهور او را در زمان خودش تسريع خواهم کرد.» که جملهاي تناقض نماست که هم زمان دارد و هم خداوند آن را تسريع ميکند. در تفسير اين آيه گفتهاند: « به هر حال خداوند زمان مشخصي را براي ظهور ماشيح در نظر دارد که قطعاً خواهد آمد، اما همچنان انسانها دخيل هستند. در اينکه اگر شرايط را زودتر مهيا کنند، خداوند ظهور منجي را تسريع ميکند».
در مورد نشانههاي دوران مسيحايي هم اقوال مختلف ذکر شده و گروهي از علما و متفکران يهود، چه در تلمود و چه بعد از آن، نشانههاي بسيار آرماني و دور از دسترس انسان را ذکر کردهاند؛ مثل اين عبارت: در آن دوران ديگر گناهي نخواهد بود. بنابراين توبه هم معنا نخواهد داشت و انسان از تلاش مادي و کار روزمره هم فارغ ميشود. چون جهان کاملاً معنوي خواهد بود؛ به عبارت ديگر، آنچه را انسان ميتوانست از بهشت تصور کند، نشانههاي دوران ظهور ذکر کردهاند. اما ابن ميمون از بزرگترين فيلسوفان يهود، اين مفهوم را دست يافتنيتر مطرح کرد و گفت: « فرقي در جهان قبل و بعد از ظهور نخواهد بود مگر آن که سلطه و قيد حکومتها از انسانها برداشته ميشود و انسان، آزاد و عادي زندگي خواهد کرد».
حاصل اين مطلب را اگر بخواهيم خلاصه بگوييم، جملهاي از ارمياي نبي هست که ميگويد: در آن روز، خداوند يکتا خواهد بود و نامش نيز يکتا. يعني علاوه بر يکتاپرستي مردم جهان، همه خداپرستان او را به يک شيوه پرستش خواهند کرد.
دکتر پيوئيان، يکي ديگر از شرکتکنندگان ميزگرد همايش موعود اديان، در سخنان خود اظهار ميدارد: مسئله موعود يا بازگشت مسيح، علاوه بر نقل قولهايي که در اناجيل اربعه و در کتاب 21 رساله بعد از آن و نيز کتاب اعمال رسولان وجود دارد، به صورت مشروح و تفصيلي در کتاب « مکاشفههاي يوحناي پيامبر» در 22 فصل آمدهاست. او نويسنده انجيل چهارم است و در قسمت رسالهها هم سه رساله دارد. يوحنا اين رساله را در تبعيد نوشته است. روميان او را بازداشت کرده و به جزيره پتاموس يونان تبعيد کردند. يوحنا در آن جزيره به عبادت پرداخت و کل ماجراي بازگشت مسيح را مکاشفه نمود، در 22 فصل نوشت. او ميگويد فرشته خدا آمد و گفت بيا و ببين. و من ديدم. سپس داستان را نوشته است.
ظهور مسيح در هفت مرحله ذکر شده که در مرحله اول، سه صدا به گوش ميرسد: صداي فرياد، صداي رئيس فرشتگان آسمان و صداي بلند شيپور که هر سه در تمام عالم شنيده ميشود. در اين مرحله، مسيح در آسمان و ابرها پديدار ميشود؛ نخست، که وفات يافتهاند، قيام خواهند کرد و جسمشان با روحشان متحد شده و به حضور مسيح خواهند رسيد و ايمانداران زنده نيز انتخاب خواهند شد و نزد مسيح صعود خواهند کرد و نسبت به آنها داوري و مقدار پاداش هر کدام معين خواهد شد. سپس در بزم و سرور نکاح بره شرکت ميکنند؛ منظور از بره، مسيح است! چون قبلاً براي آمرزش گناهان، بره قرباني ميشد و از آنجا که مسيح هم براي نجات گناهکاران فدا شد، لذا از او به بره ياد شدهاست. اين نکاح زميني نيست، بلکه نکاح خداوند با کليساست؛ يعني با مجامع ايمانداران. به عبارت ديگر کليسا به اصل خدايي پيوند ميخورد.
مرحله دوم، ظهور ضد مسيح يا مسيح دروغين است. او از شيطان قدرت ميگيرد و تخت خود را از شيطان دريافت خواهد کرد. او در حکومت دچار کفرگويي وحشتناکي خواهد شد و خود را خدا اعلام خواهد کرد و معجزاتي دارد که مردم را غافل ميکند. با مقدسات خواهد جنگيد و بر کشورها مسلط ميشود. رمز و علامت و عدد او 666 است. ايمانداران را خواهد کشت و نبي کاذب در خدمت اوست و مردم را به پرستش تصوير خود وادار ميکند. او مردي شرير و گناهکار است و شيطان از طريق او پرستش خواهد شد.
همدست ديگر او « روسپس اعظم» است که بر حيواني قرمز سوار است كه هفت سر و دو شاخ دارد که ظاهراً استعاره از روم است. احدي نميتواند جنسي را خريد و فروش کند، مگر آن که علامت او، يعني 666 بر کالا نصب شده باشد.
مرحله سوم، دوره مشکلات و مصايب است که عبارت است از جنگ و شورش ملتي عليه ملت ديگر، زمين لرزهها، کشتارها و خيانتها و طاعون، نابودي گياهان، مسموم شدن آب، آسيب ديدن آسمان، مرگ دريا، ملخهاي وحشتناک، مرگ به وسيله ديوها، دملهاي زشت، مرگ موجودات آبزي، گرماي غيرقابل تحمل و... .
مرحله چهارم، بازگشت مسيح به زمين است که مسيح با تمام ايمانداران بر ميگردد. ضد مسيح لشکري ميانگيزد که مانع آمدن مسيح شود، اما خداوند از آسمان آتشي فرو ميريزد که تمام لشکريان ضد مسيح نابود خواهند شد. در مرحله بعد، مسيح هزار سال بر زمين حکومت ميکند و در اين هزار سال، رحمت، محبّت، عدالت، راستي، صلح و سلامتي در سراسر جهان گسترده خواهد شد.
در مرحله ششم، پس از هزار سال سلطنت شيطان از بندها رها ميشود و به سرعت بيايمانان را جمعآوري و قصد جنگ ميکند، ولي در اين نبرد موفق نخواهد شد و به درياي آتش افکنده ميشود.
در مرحله هفتم دنياي جديدي آفريده خواهد شد و از شيطان و گناهکاران اثري باقي نميماند. زيرا جهان شرارتها فرو ريخته و نوبت به آغازي ديگر رسيدهاست.[1]
نتیجه:
در اصول سيزده گانه ايمان يهود، بعد از توحيد، نبوت حضرت موسي(عليه السلام)، کتاب تورات، رستاخيز و پاداش و مجازات نهايي عالم و... در بند دوازدهم جملهاي مختص ماشيح آمده، به اين مضمون که « من با ايمان کامل اعتقاد دارم به آمدن و ظهور ماشيح و هر چند که او تأخير کند، با اين حال، هر روز منتظر ظهور او خواهم بود». اين جمله، جايگاه تفکر منجي در آيين يهود را نشان ميدهد که جزء اصول ايماني است. ايده ماشيح طبق عقيده برخي مفسران تورات از همان زمان آفرينش جهان در آيات تورات آمدهاست. در تاريخ يهود، به طور مشخص، اولين کسي که صحبت از نجات يهود و موعود به ميان ميآورد حضرت يعقوب(عليه السلام) است که در اولين جلد از کتابهاي تورات آمدهاست.
پینوشتها:
[1]. همايش موعود در اديان، نقل از افق حوزه، ص8، سال سوم، شماره 23، آذر 1383ش؛
- انتشار یافته در سایت؛ http://www.fardaad.blogfa.com/category.248.