مقدمه
مهدويت از ريشه اي ترين باورهاي شيعه است كه امامان معصوم (علیهم السلام)، هر يك در برابر اين امرخطير وظيفه اي سنگين به عهده داشتند كه علي رغم موانع پيش رو و جو خفقان دوره و عصر خود، به خوبي از عهده آن برآمدند. توجه به آيه شريفه «لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة[1]» به ما يادآوري مي كند كه در امور دینی خود، الگو گيري را فراموش نكنيم. شيعه اعتقاد به اماماني دارد كه موظف است از آنها تبعيت كرده و آنها را اسوه خود قرار دهد. و تحقق این امر مهم، آگاهي از سیره و شيوه آن پيشوايان الهي را مي طلبد. با بررسي سيره اين پيشوايان ديني _با عنايت به اوضاع و شرائط مختلف و پيچيده آن دوران_ در برخورد با مقوله مهدويت، مي توانيم وظيفه خود را به عنوان منتظران حضرت بقيه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،بازشناسي كرده و به آن عمل كنيم. از ميان اهل بيت عصمت و طهارت، حضرت ثامن الحجج(علیه السلام)با توجه به شرايط سياسي- اجتماعي خاص خويش، وظيفه اي متفاوت با ساير ائمه داشتند؛ خصوصا دوران ولايت عهدي كه خود، خار دیگري در چشم و استخوانی در گلو بود. مع الوصف، همراه شدن ناآگاهي و خوش خيالي برخي از شيعيان آن روزگار، تلخی ايام را در ذائقه امام دوچندان مي كرد. در گير كردن امام رضا(علیه السلام) در امر حكومت، ترفند جديد مأمون عباسي بود كه كار را بر آن حضرت بسيار سخت و دشوار مي نمود و هر چند پافشاري امام بر رد پذيرش خلافت بيشتر مي شد، اصرار مأمون بر پذيرش آن لقمه گلوگير، افزون مي گشت. با پذيرش ولايت عهدي از سوي آن حضرت، پندار تشكيل حكومت جهاني در اذهان عده اي از اطرافيان آن امام نقش بست. امام، در اين شرائط حساس، هم مي بايست موضع خویش را در برابر سؤالات گوناگون مرتبط با اين موضوع، به وضوح روشن نمايد و هم بهانه، دست حکومت وقت نداده، مورد سوء ظن حاکم قرار نگیرد. پرسش اين است كه امام رضا(علیه السلام) در رابطه با مسئله مهدويت، چه شيوه و سيره اي را اتخاذ نمودند؟ و چه اقدامات عملي و راهبردي را به منصه ظهور رساندند؟ در قبال سوالات مهدوي چه جواب و راهي را پيشنهاد مي كردند؟ آيا براي تشكيل حكومت جهاني يا زمينه سازي براي آن برنامه اي داشتند؟ خصوصا با توجه به تداعي شدن اين معنا در دل و ذهن اطرافيان آن حضرت و به ظاهر آماده بودن شرايط براي تشكيل چنين حكومتي، آيا كاري متفاوت با ساير ائمه انجام دادند؟ شيوه كار ايشان چگونه بود؟ و... .
دوره اول: دوران خلافت هارون الرشيد
اين دوره از زندگي حضرت رضا(علیه السلام) كه ده سال از بيست سال امامت آن حضرت را در بر مي گيرد داراي ويژگي هاي زير است: الف) امام هفتم شيعيان، موسي بن جعفر(علیه السلام) پس از تحمل سالها درد و رنج زندان هاي هارون، مظلومانه به شهادت رسيده بود.[2] ب) در دوران اسارت امام، شيعيان از آموزه ها و ويژگي هاي آن حضرت به عنوان مصداق امامت دور بوده اند و حذف امام هفتم از جامعه سبب شد تا کم کم اصل امامت و جایگاه آن نیز به بوته فراموشي سپرده شود. ج) گروهي از وكلا و نواب آن امام هم به طمع تصاحب اموال و وجوهات دريافتي، از مسير ولايت منحرف شده و منكر امامت علي بن موسي الرضا(علیه السلام) شدند و بدين طريق، آتش فرقه گرايي را اين بار با عنوان «واقفيه»[3]شعله ور كردند و باعث سردرگمي و ايجاد دو دستگي بين شيعيان شدند. د) نهاد وكالتي كه آغاز تأسيس آن به زمان امام صادق(علیه السلام) بازگشت مي كند نيز با غيبت امام کاظم(علیه السلام) و خصوصا انحراف اعضاي گروه و فرقه واقفيه آسيب جدي ديده بود و ساختار آن تا مرز متلاشي شدن پيش رفته و نيازمند ترميم اساسي و استخدام اعضاي جديد بود. ه) سادات علوي نيز خود گرفتار تشتت و تفرقه و نابساماني شديدي شده بودند. بطوري كه هر سري سودايي براي خود داشت و همين امر سبب شد تا در برخي مواقع بدون مشورت با حضرت رضا(علیه السلام) دست به قيامهاي بي نتيجه بزنند.[4]و اين امر كار را بر امام رضا(علیه السلام) دشوارتر مي نمود.
اقدامات حضرت: کتب تاریخ و سیره، از جزئیات اقدامات حضرت رضا(علیه السلام) در اين دوره گزارشات زیادی ارائه نکرده است. بنابراین دست ما از همه برنامه راهبردی آن حضرت کوتاه است وبدین لحاظ قضاوت کردن در این باب بسیار مشکل است. ولی آنچه که مسلم می نماید این است که حضرت ثامن الحجج(علیه السلام)، مهمترين امر را در این اوضاع و شرايط، بيان حقيقت امام و تبیین جایگاه امامت مي دانستند؛ لذا بي محابا به معرفي خود و تبليغ امامت پرداختند.به گونه اي كه نزديكان و ياران آن حضرت بر جان ايشان بيمناك بودند و مي گفتند: ما از هارون بر جان شما مي ترسيم؛ ولي حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) مي فرمود: او را بر من راهي نیست.[5]و با اراده اي پولادين و اعتقادي راسخ، به تبيين جايگاه امامت و امر ولايت و ارشاد مردم به سوي حق و حقيقت ادامه مي دادند. آن حضرت همچنين نهاد وكالت را بازآفريني كرده، اعضاي جديدي را به عنوان وكيل خود به مناطق مختلف جامعه اسلامي گسيل داشتند و با تدابير عملياتي دقيق و سريع خويش، توانستند اين نهاد را از نابودي نجات دهند.نهاد وکالت اين بار، با تواني فزونتر در راستاي تحقق اهداف تعیین شده، به حركت خود ادامه داد و تا آغاز عصر غيبت، علي رغم جو خفقان شديد زمان امامین عسكريين(علیهماالسلام) از حركت بازنايستاد. اقدامات آن حضرت در اين برهه از زمان در راستاي مهدويت قلمداد مي شود چرا كه اصل امامت مقدمه تثبيت مقوله مهدويت است هرچند ايشان از تبليغ امر مهدويت براي كساني كه اصل امامت را قبول داشتند نيز غافل نبودند چنانكه حتي براي گروه «واقفيه» نيزجايگاه امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را روشن می كردند.[6]اين اقدامات باعث شد كه امر امامت به فراموشي سپرده نشود تا جايي كه در عصر مامون، در محافل علمي که تشكيل می شد، خود هارون از علماء تقاضا میكرد كه در باره امامت و صفات آن، نظراتشان را بگويند و بدین ترتیب زمينه اي فراهم گرديد تا امام نیز، عقيده خويش را در اين باب بيان نمايند که در ذيل، به دو مورد از اين بيانات اشاره مي شود :
بيان اول: محمد بن فضيل گويد به امام رضا (علیه السلام) عرض كردم : زمين بدون امام باقي مي ماند؟ فرمود: نه. گفتم: براي ما از امام صادق (علیه السلام) روايت شده كه زمين بدون امام باقي نباشد مگر اينكه خداي تعالي بر اهل زمين يا بر بندگان خشم گيرد، فرمود: نه [اگر]باقي نماند، در آن صورت[زمین] فرو رود.[7]حضرت در اين روايت شريف، جايگاه امام را بسيار رفيع و وجود حجت را ضروري مي داند به گونه اي كه نبود امام مساوي است با نابودي زمين، برابر است با در هم ريختن همه عالم. به صورتی كه هيچ چيز جای خالی آن را نمي تواند پر كند و هيچ چيز جايگزين آن نخواهد شد.
بيان دوم: امام رضا(علیه السلام) فرمودند: ائمه، خلفاء خداي عزوجل در زمينش مي باشند.[8]دراين بيان نورانی، ايشان جايگاه امام را در بين زمينيان معرفي مي كنند و يك اشاره اي هم به خلفاء عباسي دارند كه خلافت حق ماست زيرا كسي جز امام نمي تواند خليفه باشد و اينان آن را تصاحب كرده و در حقيقت غاصبين خلافتند و با اين بيان بر اين پندار عموم مردم، كه هر كسي بر مسند خلافت تكيه بزند همو خليفه است، خط بطلان مي كشد و به گونه اي ديگر حق فرمانروايي را مختص خاندان وحي دانسته و وظيفه مردم را در فرمانبرداري ،مشخص و شفاف مي سازند.
دوره دوم: دوران خلافت امين
در اين دوره پنج ساله، از يك سو، مامون و امين بر سر تصاحب اريكه قدرت با هم درگير بودند و از سوي ديگر علويان چون حكومت را در ضعف ديدند از فرصت پيش آمده سود جسته و دست به قيام زدند. البته كتب تاريخ، رضايت ثامن الحجج(علیه السلام) را از اين قيامها گزارش نكرده اند؛ به عكس، منع از قيام و عدم رضايت آن حضرت را خبر مي دهند. در اين دوره امام مشكلي با دستگاه خلافت نداشت كه علت آن، دو امر بود : يكي همان درگيري بين امين و مامون ،و ديگري ،عياشي و خوشگذراني امين بود كه مجالي را براي او باقي نگذاشته بود تا براي حضرت رضا(علیه السلام) دردسر ساز شود.
اقدامات حضرت: در اين اوضاع، آن حضرت، علاوه بر عملكرد اول؛ يعني تبيين جايگاه و موقعيت امامت و نظارت بر كار نهاد وكالت، به جذب قلوب علويان هم پرداخت تا از تشتت و تفرقه و همچنين قتل عام بي مورد آنها كه نتيجه اي جز تضعيف شيعيان نداشت، جلو گيري كند. البته كار دوم به مراتب سخت تر بود زيرا مجاب كردن و قانع نمودن آنها، براي اينكه به فرمان حضرت رضا(علیه السلام) به عنوان «امام» گردن نهند، كاري بس دشوار بود. اين مطلب وقتي وضوح بيشتري پيدا مي كند كه بدانيم، امام حتي با برادر خویش نیز در عقيده امامت مشكل داشتند.[9]خصوصا گفتگو با آن دسته از علوياني كه ادعاي مهدويت داشتند،( همچون محمد بن جعفر صادق ،كه با استناد به روايات نبوي خود را مهدي قائم ناميد[10و حضرت با اين ادعاي او مخالفت ورزيد )چندان مؤثر واقع نشد.
دوره سوم: دوره خلافت مامون عباسي
اين دوران كه پنج سال طول كشيد، خو د به دو قسم تقسيم مي شود؛ يك دوره كه شبيه به عصر امين بود و در نتيجه امام نيز، همان موضع را كما في السابق پيش گرفتند. يعني تبيين امر امامت ،همچون حديث معروف «سلسلة الذهب» و جذب قلوب علويان و دفع خطر مدعيان مهدويت با انكار صريح آنها. اما در دوره دوم، امام با مؤلفه حيله و خدعه از سوي دستگاه خلافت روبرو شد. نيرنگي كه هر چند بي سابقه نبود، ولي در نوع خود بسيار حساب شده به اجرا در آمده بود. مامون براي اينكه قيام علويان را خاموش كند، با مشورت با وزير پر تزوير خويش _فضل بن سهل_ اول خلافت و سپس«ولايت عهدي» را به آن حضرت پيشنهاد داد كه با رديه آن حضرت روبرو شد، تا جايي كه متوسل به زور و تهديد شد و امام هم بالاجبار با شرايطي ولايت عهدي را پذيرفت[11]و همين پذيرش، كار را بر امام سخت كرد. در اين وضعيت،امام علاوه بر تبيين امر امامت و ولايت و تأليف قلوب علويان، مسئوليت ديگري هم بر دوشش سنگینی می کرد. اگر چه كار بر امام دشوار شد ولي خير و بركات فراواني به همراه داشت. اين مسئوليت سنگين به تبع پذيرش ولايت عهدي بر دوش حضرت گذاشته شد زيرا با اين سمت جديد، اين دوره حدودا سه ساله داراي شاخصه هاي ويژه اي گرديد كه بدين قرار است:
الف) امام بيشتر در معرض قرار گرفت و سؤالات بيشتري در بابهاي گوناگون مطرح شد كه مي بايست آن حضرت پاسخگو باشد.
ب) امام مجال بيشتري پيدا كرد تا به عنوان يك مقام رسمي حكومت با مردم سخن بگويد و پر واضح است كه دغدغه آن حضرت، با توجه به امر خطير امامت، چيست؟ بيان اوامر و تشريح فرامين الهي از ابتدايي ترين وظايف امام شمرده مي شود.
ج) با راهيابي حضرت رضا(علیه السلام) به دستگاه خلافت عباسي آن هم به عنوان «ولايت عهدي» و همچنين ضرب سكه بنام آن حضرت، اين پندار در اذهان كليد خورد كه زمينه براي تحقق وعده الهي فراهم گشته است؛ يعني آن صاحب الامر موعود، شخص امام رضا(علیه السلام) است . چنانكه ابا صلت گويد: «از آن حضرت پرسيدم شما صاحب الامر هستيد؟ جواب فرمودند: من صاحب الامر هستم ولي نه آن كسي كه زمين را پر از عدل وداد مي كند»[12]و يا ايوب بْنِ نُوحٍ گويد: «به امام هشتم عرض كردم كه اميدوارم شما آن صاحب الامر باشيد زيرا هم با شما بيعت شده است و هم بنام شما سكه ضرب خورده است»[13]وعده اي كه حدود200 سال پيش، پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)بشارت آن را داده بود «ابشركم بالمهدي يبعث في امتي علي اختلاف من الناس و زلازل»[14] و همين امر كافي بود كه درباره موعود آخرالزمان سؤالات فراواني در ذهن مردم نقش ببندد و در پي آن زمينه اي بسيار مناسب فراهم آيد تا ثامن الحجج(علیه السلام) به موضوع مهدويت پرداخته و ابعاد گوناگون آن را بيان كند و براي آن دسته از افرادي كه به گمان خود حضرت رضا را مهدي موعود مي دانستند روشن گردد كه مهدي واقعي كيست؟ ويژگي هايش چيست؟ و وظيفه پيروان و مريدانش كدام است؟
اقدامات حضرت: امام رضا(علیه السلام) با مهارت، اين دوره پر فتنه را مديريت كرد و اين فضاي غبار گرفته را به فرصتي تاريخي، براي خط فكري شيعه تبديل كرد و از خود اثري زرين، در اين سرزمين، به يادگار گذاشت. كارنامه موفق سيره امام رضا(علیه السلام) در برخورد با مقوله مهدويت، در اين برهه از زمان اموري چند را براي ما بيان مي كند:
الف) تبيين جايگاه امامت: آن امام همام در اين زمان نيز همچون دو دوره پيشين، تبيين اصل جايگاه امامت را ضروري ترين مسئله مي دانست ، لذا اين بار با قدرت و استحكام بيشتري آن را بيان ميكرد. به ويژه در مناظرات علمي كه با دانشمندان و علماء اهل تسنن برگزار مي شد، مستدل تر و متقن تر با بياني شيوا ارائه مي نمود. اين جلسات و مناظرات زمينه را براي پذيرش و قبول امامت امامان بعدي (امام جواد، امام هادی و امام مهدي(علیهم السلام))، كه در سنين پايين تري به امامت رسيدند، فراهم كرد. زيرا هضم و گردن سپردن به يك امام در سن پنج و يا هفت سالگي، براي شيعيان بسيار مشكل بود. ولي مشاهده اين مناظرات و توانايي امام در پاسخگويي به سؤالات، الگويي شد براي امتحان و تشخيص امامان بعدي. لذا مامون براي امام جواد (علیه السلام) نظير همين جلسات علمي را تشكيل مي داد و در ضمن همين جلسات بود كه جايگاه امام جواد(علیه السلام) و پس از آن امام هادي(علیه السلام) و امام عسكري(علیه السلام) براي همگان معلوم شد. و زماني كه نوبت به حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسيد ديگر امامت در سن كودكي، قابل پذيرش بود. امام رضا(علیه السلام) فقط در صدد بيان اصل امامت براي منكران اين عقيده نبودند؛ بلكه براي برخي از شيعيان، مراتب عالي تر اين اصل را مطرح مي كردند و در اين باب سخن مي راندند كه امام تصرف در عالم داشته حاضر و ناظر بر اعمال شماست. هر پنج شنبه اعمال مردم به محضر ايشان ارائه مي شود. عبدالله بن ابان گويد به حضرت رضا(علیه السلام) عرضه داشتم، براي من و خانواده ام دعا كنيد. فرمود: مگر من دعا نميكنم؟ به خدا كه اعمال شما هر صبح و شام بر من عرضه مي شود. عبدالله گويد اين امر برايم بزرگ آمد. امام ادامه داد: مگر تو كتاب خدا را نمي خواني كه مي فرمايد: «و قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المؤمنون»[15]؟ به خدا كه آن مؤمن علي بن ابيطالب است.[16] امام رضا(علیه السلام) در اين روايت حضرت علي (علیه السلام) را به عنوان يك مصداق از مؤمنان معرفي مي كند و گرنه تمام ائمه مصداق آن مي باشند. اين گونه بيانات علاوه بر اينكه، بالا رفتن دانش و آگاهي شيعيان را در پي داشته و باعث ايجاد انگیزه برای تزكيه نفس و خودسازي در بين شيعيان مي شود، سبب شد تا بحث ولايت و امامت در جامعه اسلامي جايگاه مناسب و بهينه خود را باز يابد.
ب)معرفي حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف): سؤالات متعدد از يك طرف و ادعاي مدعیان مهدويت از سوي ديگر و مهدي پنداشتن حضرت رضا(علیه السلام) از سوي سوم، سبب شد تا ايشان به معرفي واضح و روشن حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپردازند تا علاوه بر پاسخگويي به سؤالات، هم مدعيان دروغين را رسوا نمايند و هم شك و شبهه برخي افراد را برطرف سازند. ايشان به گونه اي ويژگي هاي موعود شيعه را بيان كردند كه جز حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق ديگري براي آن نمي توان يافت. ويژگي ها و صفاتي همچون؛ مخفي بودن ولادت و رشد و نمو آن موعود. چنانكه امام رضا(علیه السلام) فرمود: هيچ يك از ما خاندان نيست كه مكاتبات داشته باشد و با انگشت به او اشاره شود و از او مسئله پرسيده شود و اموال برايش آورده شود جز اينكه يا كشته شود و يا در بستر خود بميرد تا زمانيكه خدا براي اين امر(امامت) كودكي را از ما خاندان مبعوث كند كه ولادت و وطن او نهانست ولي دودمانش نهان نيست.[17]مهدي چهارمين فرزند من است،[18] جسمش ديده نمي شود،[19] داراي چنان قوت بدني است كه اگر دست برده ريشه عظيم ترين درخت روي زمين را بگيرد، از جا مي كند و اگر بين كوهها فرياد بركشد، كوهها به لرزه در خواهند آمد،[20]داراي غيبت است،[21] عيسي مسيح(علیه السلام)، پشت سرش نماز مي گزارد،[22] سفياني پيش از او قيام مي كند.[23] در بياني ديگر حتي نام پدر آن بزرگوار را«حسن بن علي[24]» ذكر مي كند كه هيچ جاي شك و شبهه باقي نماند. داستان اشعار دعبل[25]نيز از شاه بيت هاي اقدامات آن حضرت در این زمینه است. و موارد ديگر، كه مجموعا نشانه هايي را به دست مي دهد مبنی بر این كه موعود، جز بر مهدي موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بر هيچ شخص ديگري قابل تطبيق نيست. امام هشتم با بيان اين نشانه ها ضمن معرفي حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به جامعه آن روز و پاسخ به پرسش هاي مردم، هم پندار مهدي بودن خود را از اذهان زدود و هم باب ادعاهاي دروغين مهدويت را مسدود كرد. لذا در زمان حضرات معصومين و امامان بعدي، ديگر شاهد قيامهاي قابل توجهی با عنوان «مهدويت» نيستيم و اگر هم كسي ادعاي مهدويت نموده، به دليل روشنگريهاي امام علي بن موسي الرضا(علیه السلام)، طرفداران چنداني پيدا نكرده است و همين امر سبب شد كه شعله هاي آتش فرقه گرايي و فرقه سازي هم فروكش كرده، رونق سابق خود را از دست بدهد و از تشعب شيعه تا سالياني دراز جلوگيري كند؛ زيرا يكي از مؤلفه هاي مهم براي ايجاد فرقه جديد، فاكتور مهم و اساسي مهدويت بود.
ج)بيان فلسفه غيبت: با توصيف ويژگي ها و برجسته كردن صفات امام، همگان مشتاق ديدار آن حضرت خواهند شد اما با اظهار اينكه يكي از آن ويژگي ها غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، اين سؤال در ذهن خلجان مي كند كه چرا بايد امام غايب باشد؟ چه حكمتي در غيبت نهفته است كه در قبال حضور امام در جامعه، ارجحيت دارد؟ و اگر غيبتي هست چطور ممكن است كسي بتواند اين مدت طولاني عمر كند؟ اين جاست كه حضرت رضا(علیه السلام) در برابر پرسش هاي جديدي قرار گرفته و به عنوان مرجع ديني بايد پاسخگو باشد. امام دو حكمت و فلسفه براي غيبت امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيان مي دارند.يكي، حفظ جان امام[26]از دسيسه هاي دشمنان و دوم، نبودن بيعت احدي بر گردن امام[27]كه كمابيش خود حضرت رضا(علیه السلام) هم با آن درگير بود.
ايشان براي رفع استبعاد عمر طولاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به جناب خضر كه داراي عمر طولاني است اشاره نموده و مي فرمايد: خضر آب حيات نوشيده، زنده است و تا نفخ صور، نمي ميرد. آمد وشد مي كند، در موسم حج در عرفات به دعاي حجاج آمين مي گويد و مونس تنهايي حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.[28]يعني از اين تعجب نكنيد كه حجت حق عمر طولاني داشته باشد، در مجالس شما رفت و آمد كند، در موسم حج حضور يابد، با شيعيانش ارتباط داشته باشد و مشكلاتشان را حل و فصل كند.
د)تشريح اوضاع آخرالزمان: امام هشتم از اوضاع دردناك آخرالزمان و فتنه هاي كور و مهلك آن خبر[29]داده است كه دل مؤمن از شدت اين آلام و فتنه ها آب مي شود و راهي به جايي نمي برد. تشريح اين اوضاع مخوف، ابرهاي تيره و تار يأس و نااميدي را بر دلها مي گستراند كه چه كسي قادر است با اين فتنه ها در افتد و جان سالم بدر برد؟ و به فرض ممكن بودن اين امر، چقدر بايد زمان سپري شود تا زمينه ظهور فراهم گردد؟ علي بن موسي الرضا(علیه السلام) در برابر اين دسته از پرسش ها مي فرمودند كه اولا امام، مستجاب الدعوة است[30]و ثانيا انتظار فرج خودش فرج است.[31] یعنی این امور به ظاهر ناممکن می نماید ولی اگر خدا بخواهد امری شدنی است.
ه)بيان وظايف منتظران: امام رضا(علیه السلام) سكوت در عصر غيبت را ابدا تأييد نمي كردند و دست روي دست گذاشتن را تجويز نمي نمودند. لذا براي شيعيان وظايفي را تعيين كردند كه عبارتند از:
اول: معرفت و شناخت امام: هدایت و معرفت دینی كامل، تنها از رهگذر شناخت امامان میسر میباشد و مراد از این معرفت، شناختي فراتر از دانستن نام والقاب و تاریخ ولادت و... است. باید از ظاهر بشري اينان عبور كرده، به باطن و حقيقت انساني آنان توجه نمود، جایگاه و مقام آنها را در هستی ،شناخته و حقایق را از فرمایشات و رفتار و سيره ایشان بدست آورد، به اهداف والای ایشان پي برده و خط مشي آنها را الگو و سرمشق زندگي خويش قرار دهیم. برای بیان اهمیت همین موضوع است که حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: «مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُهُمْ وَ لَا يَتَوَلَّاهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»[32]يعني كسي كه شيعه مي باشد وظيفه دارد امامان و پيشوايان ديني خود را بشناسد و الا مرگي بسان مرگ جاهليت خواهد داشت.
دوم: تولي و تبري: دین جز همان حب و بغض نیست. نمی شود دل انسان ،هم حب کسی را در خود جای دهد و هم حب دشمنان آن شخص را و در ضمن ادعا دوستی و مودت بنماید. این مفهوم در لسان دین، «تولی و تبری» نامیده می شود؛ یعنی دوستی با دوستان خدا و اهل بیت و دشمنی با دشمنان خدا و دشمنان اهل بیت. حضرت ثامن الحجج(علیه السلام) این موضوع را از ویژگی های شیعیان واقعی قلمداد میکند:«شِيعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ يَكُنْ كَذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَّا[33]»شيعيان ما تسليم و مطيع امر ما و مخالف با دشمنان ما هستند وكسي كه چنين نباشد از ما نيست. يك منتظر واقعي مي بايست چنين خصلتي را داشته باشد و الا كسي كه دوستي دشمنان اهل بيت را در دل داشته باشد كجا توان مقابله با اعداء انها را دارد و کجا انگيزه درافتادن با آنها را در سر مي پروراند؟
سوم: ايمان و عمل صالح:ايمان و عمل صالح پيوندي بس وثيق با هم دارند كه آيات شريف قرآني و روايات نوراني، بسيار روي آن تاكيد دارند. اين موضوع از مواردي است كه ممكن است بسياري از انسان هاي مومن در آن گرفتار آيند. لذا تذکر این نکته بجاست که هم ايمان و حب اهل بیت بايد باشد وهم عمل صالح تا رستگاري را در پي داشته باشد : « قال الرضا(علیه السلام): لَا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ الِاجْتِهَادَ فِي الْعِبَادَةِ اتِّكَالًا عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ولَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِهِمْ اتِّكَالًا عَلَى الْعِبَادَةِ فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَرِ[34]» نه عمل صالح و اجتهاد در عبادت را به اميد حب اهل بيت ترك كنید، و نه به اميد عبادت، محبت به ما خاندان اهل بيت را كنار بگذارید. زيرا اين دو هيچيك بدون ديگري قبول نمي شود.
چهارم: محبت و احترام نسبت به امام: سيره و حالات اهل بيت پیش از ولادت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت مي كند بر اينكه اينان حتي علني ابراز محبت و ارادت به ساحت اين آخرين ذخيره الهي داشته اند و اصحاب و ياران خود را سفارش مي كردند كه آنها نيز از ياد ايشان غافل نباشند. سيره امام رضا(علیه السلام) نيز بر همين منوال بود از هر فرصتي ولو محدود و مختصر، براي معرفي و ذكر خير حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهره مي بردند و آن امام غايب را به نيكي ياد مي كردند. نقل شده است كه در يكي از مجالس خراسان، امام رضا(علیه السلام) حضور داشت، كلمه «قائم» ذکر شد. پس آن جناب با احترام ايستادند و دست مباركشان را بر سر نهادند و فرمودند: اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه.[35]البته اين عمل در عصر امام صادق(علیه السلام) نيز معمول بوده است . خدمت آن جناب عرض شد علت چيست كه در موقع ذكر «قائم» بايد قيام كرد؟ فرمود: صاحب الامر غيبتي دارد طولاني، هر كس وي را به اين لقب كه مشعر به دولت اوست، صدا زده، ياد كند آن حضرت هم نظر لطفي به او مي كند و چون در این لحظه مورد توجه آن جناب قرار مي گيرد سزاوار است از باب احترام برخيزد و تعجيل فرجش را بخواهد.[36]
پنچم: پذيرش ولايت اهل بيت: سفارش فراوانی نسبت به ولایت اهل بیت و پذیرش آن گردیده است تا جایی که ولایت یکی از ارکان اسلام معرفی شده[37]و به هیچ چیزی مثل ولایت سفارش نشده است.[38] راوی گوید ازحضرت ثامن الحجج(علیه السلام) درباره این آیه شریف از قرآن پرسیدم که می فرماید: « قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[39]» خداوند مي فرمايد: اي پيامبر بگو بفضل و كرم خدا و رحمت او پس بهمان بايد شاد شوند كه آن بهتر است از آنچه گرد مىآورند. قَالَ الرضا (علیه السلام): «بِوَلَايَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُ هَؤُلَاءِ مِنْ دُنْيَاهُمْ»[40]امام پاسخ دادند: ولايت اهل بيت از آنچه كه آنها جمع مي كنند(از درهم ودینار ومطامع دنیا) بهتر است. لذا ولایت پذیری، اولویت نخست در ویژگی های یک منتظر راستین می باشد.
ششم:تقيه و صبر: دوران حضرت رضا(علیه السلام)، علویان دست به قیامهایی زدند و با حاکم عباسی وقت؛ یعنی مأمون درگیر شدند. این قیامها اگر چه دردسری برای مأمون به حساب می آمد، اما از سویی علویان ،هم خود و اطرافیانشان را به کشتن می دادند و هم کانون شیعه را دچار تفرقه و تشتت می کردند و مشکل بزرگتر این بود که امام هشتم نیز از آفات و تبعات قیام های آنان، بی نصیب نبود. مأمون که در سرکوب و اسکات علویان مستأصل و درمانده شده بود، راه چاره را در احضار و به خدمت گرفتن امام در ارکان حکومت خویش می دید، تا بدین وسیله هم به پایه های پوسیده حکومت خویش، مشروعیت ببخشد و هم قیام علویان را خاموش کند. در این برهه از زمان سعی امام بر این بود که جامعه آن روز شیعه به وحدت کلمه برسد و بهانه را از دست حکومت بگیرد. برای رسیدن به این اهداف راه تقیه و صبر در برابرحکومت جور، بهترین گزینه پیش روی آن حضرت بود. براین اساس، امام در این دوره، وظیفه شیعیان را در پیش گرفتن راه تقیه و صبر معرفی کردند. ایشان تا جایی در تبیین این مهم پیش رفتند که حفظ تقیه را همردیف با ایمان اشخاص دانستند. «لا دين لمن لا ورع له ، ولا إيمان لمن لا تقية له[41]» یعنی کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد. و در فرازی دیگر میزان احترام و اکرام اشخاص نزد خداوند را بسته به مقدار رعایت «تقیه» دانستند و کسی که به تقیه بی توجه است را از سلک شیعیان بیرون دانستند و فرمودند:«إن أكرمكم عند الله أعملكم بالتقية ، فقيل له : يا ابن رسول الله إلى متى ؟ قال : إلى يوم الوقت المعلوم وهو يوم خروج قائمنا أهل البيت ، فمن ترك التقية قبل خروج قائمنا فليس منا[42]» امر به تقیه و صبر در ابتداء بر اطرافیان آن حضرت سنگین آمد، از ایشان پرسیدند یابن رسول الله تا کی باید تقیه کنیم؟ و امام جواب دادند: تا زمان ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف). اگر چه تقیه در زمان امامان قبلی هم تاکید شده بود ولی در این زمان اهمیت فوق العاده بالاتری پیدا کرده بود. گویا اساس شیعه بسته به همین امر بود؛ لذا در ادامه فرمودند: کسی که تا قبل از ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ترک تقیه کند از ما اهل بیت نیست. و هنگامی که یاران و اصحاب آن حضرت از وضع زمانه گله و شکایت می کردند، باز هم امام، آنها را امر به صبر می فرمودند و گوشزد می کردند که صبر هم امر خدا بوده و لازم الاجراست. حسن بن شاذان واسطی می گوید نامه ای نوشتم خدمت حضرت رضا(علیه السلام) و از اذیت و جفای عثمانی ها به حضرتش شکایت کردم؛ برایم جواب نوشت: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخَذَ مِيثَاقَ أَوْلِيَائِنَا عَلَى الصَّبْرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ فَاصْبِرْ لِحُكْم»[43]که خداوند از دوستان ما پیمان گرفته است که در دولت باطل صبر و شکیبایی پیشه کنند. پس تو نیز صبر کن. و برای تشویق و ترغیب شیعیان به رعایت تقیه فرمودند: «ما أحسن الصبر و انتظار الفرج أما سمعت قول العبد الصالح: «و ارتقبوا إنّی معکم رقیب[44]»، «وانتظروا إنّی معکم من المنتظرین[45]» فعلیکم بالصبر إنّما یجیء الفرج علی الیأس و قدکان الذین من قبلکم أصبر منکم...[46] » چه نیکوست صبر و انتظار فرج، آیا سخن بنده صالح خدا [ شعیب ] را نشنیدی که فرمود: «و انتظار برید که من [ هم ] با شما منتظرم» و «پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم»، بر شما باد به صبر و بردباری؛ چرا که گشایش بعد از ناامیدی فرا میرسد و به تحقیق کسانی که پیش از شما بودند از شما بردبارتر بودند. و بالاخره در روایت بسیار زیبایی فضیلت انتظار را اینگونه بیان میکنند: «... أما یرضی أحدکم أن یکون فی بیته ینفق علی عیاله ینتظر أمرنا فإن أدرکه.. کان کمن شهد مع رسول اللّه، (صلیاللّه علیه و آله و سلم)، بدرا، و إن لم یدرکه کان کمن کان مع قائمنا فی فسطاطه هکذا، هکذا و جمع بین سبابتیه.»[47]آیا هیچیک از شما خوش ندارد که در خانه خود بماند، نفقه خانوادهاش را بپردازد و چشم به راه امر ما باشد؟ پس اگر در چنین حالی از دنیا برود مانند کسی است که به همراه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در [نبرد] بدر به شهادت رسیده است. و اگر هم مرگ به سراغ او نیاید مانند کسی است که به همراه قائم ما و در خیمه او باشد. در نهایت با سعه صدر و مدیریت صحیح امام، تلاشهای طاقت فرسای ایشان در این باب نیز نتیجه داد و دو اثر عمده را به دنبال داشت؛ حفظ جان شيعيان و ايجاد وحدت كلمه در بین علویان و جلوگیری از فرقه گرایی و تشتت و چنددستگی بین آنها.
هفتم: محزون بودن از فراق آن حضرت: یکی دیگر از وظایف منتظران فرج، اندوهگین و محزون بودن از غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که به فرمایش عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بسیاری از مومنان از این غم خالی نیستند. « كَمْ مِنْ حَرَّى مُؤْمِنَةٍ وَ كَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ مُتَأَسِّفٍ حَيْرَانُ حَزِينٌ عِنْدَ فِقْدَانِ الْمَاءِ الْمَعِينِ[48]» ایشان وصف حال منتظران را اینگونه به تصویر می کشند که چه بسیارند زنان و مردان مومنی که در گم کردن ماء معین(امام غایب) دل سوخته و اندوهناک و سرگردان و ناراحتند. حزن و اندوه اینان به خاطر محروم شدن از آب حیات بخش و گوارای وجود امام است. چون نمی توانند از آن آب گوارا بهره گرفته و عطش نیاز به حجت و امام را فرو نشانند، غمین اند و زندگانی را به تلخی به سر می برند. نه تنها مومنان چنینند که اهل زمین و آسمان بر حال او گریانند. «يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ كُلُّ حَرَّى وَ حَرَّانَ وَ كُلُّ حَزِينٍ لَهْفَانَ[49]»
- آموزش معارف الهی در قالب دعا براي حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف): در لابلای ادعیه صادره از لسان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) بخش مهمی از تعالیم و معارف آنها، نهفته و مضبوط است. به زبان ادعیه بیان شده است، ولی این نوع بیان، خود یک روش برای انتقال اسرار و علوم الهی می باشد؛ یعنی به دلیل وجود جو خفقان حاکم در دوران امامان معصوم(علیهم السلام)، امکان ارائه صریح بسیاری از مطالب نبوده، لذا در قالب دعا مطرح نموده اند. بنابراین شایسته و بایسته است که به ادعیه معصومین(علیهم السلام)، به عنوان یک منبع غنی و سرشار از معارف الهی نگریسته شود و با غواصی در این دریای ژرف و عمیق، به دنبال کسب علم و صید اسرار بود. هرچند صرف نگاه دعایی، به این فرمایشات عرشی هم خالی از فائده نبوده؛ بلکه خودش فیض عظیمی است. بدین جهت است که پیشوایان دینی ما اصرار و تاکید فراوانی بر خواندن دعا، خصوصا ادعیه ماثوره داشته اند و در برخی مواقع از جابجا کردن و تغییر دادن مضامین ادعیه ولو بصورت جزیی، جلوگیری می کردند. تعبیراتی همچون، «دعا سلاح مؤمن است»[50]و یا «عليكم بسلاح الانبياء»[51]از این قبیل تاکیداتی است که شیعیان را به خواندن دعا ترغیب کنند تا در کنار آن، علاوه بر درک ثواب، به این درهای گرانبها نیز دست یابند. از جمله این ادعیه، دعا برای فرج، سلامتی و نصرت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ائمه، شیعیان را بدان امر کرده اند. امام رضا(علیه السلام) نیز، به جهت آن مودت و پیوند قلبی که با فرزند چهارم خویش، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته اند، حدود نیم قرن، پیش از تولد ایشان، با بیانهای متعدد و مختلف، او را دعا کرده و نصرت و یاریش را از خداوند طلب کرده اند. در یکی از این دعاها چنین میخوانیم: «أللّهمّ أصلح عبدک و خلیفتک بما أصلحت به أنبیائک و رسلک و حفّه بملائکتک و أیّده بروح القدس من عندک و اسلکه من بین یدیه و من خلفه رصدا یحفظونه من کلّ سوء و أبدله من بعد خوفه أمنا یعبدک لایشرک بک شیئا ولاتجعل لأحد من خلقک علی ولیّک سلطانا وائذن له فی جهاد عدوّک و عدوّه واجعلنی من أنصاره إنّک علی کلّ شیء قدیر[52]» خداوندا! [امور] بنده و جانشینات را اصلاح کن، آنچنانکه [امور] پیامبران و رسولانت را اصلاح کردی؛ او را با فرشتگانت دربر گیر و با روحالقدس از جانب خودت یاری کن؛ در پشت سر و پیش رویش نگهبانانی قرار ده که او را از بدی درامان دارند؛ بیم و نگرانی او را تبدیل به امنیت و آرامش کن تا تنها تو را بپرستد و کسی را برای تو شریک نگیرد؛ هیچیک از آفریدگانت را بر ولیّات مسلط مساز؛ اجازه جهاد با دشمان تو و دشمنان خودش را به او عطا کن و مرا از یاران او قرار ده؛ چرا که تو بر همه چیز توانایی. این دعا حاوی نکاتی است که به برخی از آن ها اشاره می شود: الف)حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موید به روح القدس است. ب)حضرت مهدی در محافظت ملائکه الهی است. پس کسی نمی تواند بدو آسیبی برساند. ج)مهدی مغلوب واقع نخواهد شد. با تاییدات و نصرت الهی سیره و منش این امام با سایر ائمه متفاوت خواهد بود. او نمی آید «تقیه» کند او مامور به صبر بر دولتهای باطل نیست. ماموریت او اعتلای پرچم حق و اجرای فرامین الهی است. پس طبق وعده تخلف ناپذیرالهی، احدی یارای مقابله با او را نخواهد داشت و هیچ قدرتی توان غلبه بر او را ندارد. د)در عصر ظهور، زمینه شرک و بت پرستی برداشته می شود. پایه های آن متزلزل شده فرو می ریزد. بانگ «لااله الاالله و محمد رسول الله» در همه جای کره خاکی، طنین انداز خواهد شد. ه)فرج مهدی قطعی و حتمی است. زیرا امام، مستجاب الدعوه می باشد و چون برای فرج دعا می کند قطعا خداوند نیز دعای حضرتش را مستجاب خواهد کرد. البته این ویژگی امام در همه موارد فوق الذکر صدق می کند؛ یعنی چون امام دعا می کند، پس همه آن موارد، حتما محقق می شود.
حضرت امام رضا(علیه السلام) در دعای دیگری که کتاب شریف مکیال المکارم،[53]آن را از یونس بن عبد الرحمن، با دو روایت مختلف، نقل می کند به آموزش نکاتی چند در باب مهدویت می پردازند. حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) دستور می دهند برای صاحب الامر چنین دعا شود. در ذیل به برخی از فرازهای این دعای شریف که حاوی معارف بلندی است، اشاره می کنیم:
الف) حضرت مهدی، امین خداوند، معصوم از خطا و معصیت و برگزیده خدای متعال است.«اللهم و انه ..... و اصطفیته علی عبادک و ائتمنته علی غیبک و عصمته من الذنوب و برأته من العیوب». با این توضیح، حضرت برای شیعیان روشن می کند که تمام کارها و اقدامات آن حضرت فرمان الهی بوده و خطا و اشتباهی در کار نیست. چرا که در آخرالزمان برخی ناآگاهان قلع و قمع کافران و معاندان بقیة الله الاعظم را حمل بر قساوت قلب امام میکنند ولی با این فراز از دعا، این پندار باطل رد می شود.
- ب) حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چشم بینای خداوند و شاهد و ناظر اعمال ما است.«و عینک الناظرة فی بریتک و شاهدا علی عبادک». او از اعمال شیعیان غافل و بی خبر نیست و همین می تواند زمینه ای مساعد برای پیروان آن حضرت باشد تا به خودسازی پرداخته و شفیع خود را خصم خود نگردانند.
- پ) امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در پناه حضرت حق است. «و احفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه وعن شماله و من فوقه و من تحته بحفظک». کسی که در پناه خدا باشد آسیبی متوجه او نخواهد شد. خصوصا که حفظ ارکان دین با حفظ و سلامت او گره خورده باشد. پس منتظران ظهورش، نگرانی از این بابت نداشته باشند و ظهور حضرتش را قطعی بدانند و به انجام وظایف خود مشغول باشند.
- ت) یاری و نصرت خداوند شامل حال اوست.«و ایده وانصره بنصرک العزیز» پروردگار عالم با لشکری قوی و ملائکه الهی و افکندن رعب و وحشت در دل دشمنانش، او را تایید می فرماید.
- ث) مرگ نظام جور و گشترش عدالت به دست توانای او در زمین محقق خواهد شد.«و امت به الجور و اظهر به العدل» این مهم از کس دیگری ساخته نیست. پس اگر خواهان برقراری عدالت و ریشه کنی ظلم هستید، برای تعجیل در فرج او دست به کار شوید.
- ج) اوست که سلطنت بر کل زمین در اختیارش قرار می گیرد و احکام دین و سنت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به دستور وی به اجرا در می آید. «و ورثه فی مشارق الارض و مغاربها التی بارکت فیها و احی به سنة نبیک صلواتک علیه و آله». این فراز، این پیام را به همگان می رساند که در ایام ظهور، دیگر از این ظلمه و فساق و حکام جور خبری نخواهد بود. به آینده ای روشن و باشکوه امیدوار باشید.
- چ) در بخشهایی از این بیان شریف به مراتب ظهور و بروز ولایت امام و قلع و قمع آثار ظلم و ستم اشاره می فرماید: «و اقتل به جبابرة الكفر و عمده و دعائمه» يا «و اقصم به رئوس الضلالة» «و اذلل به الجبارین ..» حضرت، ابتدا ستون های کفر و سردمداران آن را، نابودخواهد کرد و در مرحله دوم نوبت فراعنه تاريخ است كه اين فراعنه منحصر به فراعنه موجود در كره زمين نيست. چون در ماجراي رجعت، عُمَد نار زنده ميشوند و حضرت آنها را گردن ميزنند. البته اين اقدام يك كار صوري نيست، بلكه يك تصرف حقيقي است؛ يعني حضرت با اين كار، شعاع وجودي اينها را از بين ميبرد. اين قتل به معني اينكه آنها را زنده ميكنند و گردن ميزنند نيست؛ حضرت آنها را ميميراند. چون آنها هنوز زنده اند. چه كسي ميتواند بگويد سقيفه مرده است! جرياني كه طرفداران به اين گستردگي در عالم دارد هرگز نمرده است. پس از ستونها و دعائم:«و ابر به الكافرين و جميع الملحدين» مسأله «كفر و الحاد» است و سپس «و املأ به الارض عدلا». اگر آن ظلمتها از بين رفت، عالم مالا مال از عدل ميشود.[54]
- ح) از آثار این قیام و حرکت انقلابی عزت مومنین است.«و اعز به المومنین». در پرتو ذلت کافرین و ملحدین و فاسقین، مومنین عزیز خواهند شد، اقتدار پیدا خو اهند کرد و زمین یک پارچه در اختیار اهل حق و عدالت قرار خواهد گرفت.
نتیجه:
در این مقاله دریافتیم که حضرت امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در دوران هارون الرشید دو اقدام مهم در راستای تثبیت امر امامت و مهدویت انجام دادند؛ یکی تبیین اصل و جایگاه امامت و دوم بازسازی و پویایی نهاد وکالت. در دوران امین، علاوه بر این دو برنامه، دو برنامه جدید، در دستور کار حضرت قرار گرفت: یکی، جذب قلوب علویان برای ایجاد وحدت در ستون شیعیان و دیگری، رو کردن دست مدعیان دروغین مهدویت با روشنگری. در دوران ولایت عهدی در عصر مامون، امام (علیه السلام) علاوه بر راهبردهای پیش گفته، با معرفی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فلسفه غیبت، اوضاع و شرایط آخرالزمان، تبیین وظایف منتظران و بیان معارف مهدوی در قالب دعا و نیایش، از مرزهای عقیدتی مهدویت، به خوبی پاسداری و حراست نمودند.
پی نوشت ها:
[1] .سوره احزاب، آيه21.
[2] . ارشاد، ج2، صص228-236.
[3] . خورشيد در نهان، صص110-116 ، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ص136 .
[4] . تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، صص72-74.
[5] . اصول كافي، كليني، ج2، ص404، ح2.
[6] . تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ص136 .
[7] . كافي، ج1، ص253، ح11.
[8] كافي، ج1، ص275، ح1.
[9] .تاريخ سياسي عصر غيبت، ص72.
[10] . همان، ص74
[11] . اعلام الوري باعلام الهدي، طبرسي،ج2، ص73.
[12] كمال الدين، شیخ صدوق، ج2،ص376، ح7.
[13] . كافي، ج2، ص142، ح25.
[14] . معجم احاديث الامام المهدي4، ج1، ص433.
[15] . سوره توبه، آيه105.
[16] . كافي، ج1، ص319، ح4.
[17] . كافي، ج2، ص142، ح25.
[18] . معجم احاديث الامام المهدي، ج5، ص443.
[19] . همان ص453.
[20] . كمال الدين، ج2، ص376، ح7.
[21] . كمال الدين، ج2، ص480، ح4.
[22] . معجم احاديث الامام المهدي، ج5، ص471.
[23] . همان، ص486.
[24] .بحا الانوار، علامه مجلسی، ج51، ص43، ح32.
[25] . كمال الدين، ج2، ص62، ح6.
[26] . كافي، ج2، ص142، ح25.
[27] . كمال الدين، ج2، ص480، ح4.
[28] .كمال الدين، ج2، ص390، ح4.
[29] الغيبه، نعماني، ص381، ب14، ح44.
[30] . بحار الانوار، ج25، ص117.
[31] . خورشيد در نهان، شيخ طوسي، ص630.
[32] . تحف العقول، حرانی، ص756.
[33] .بحار الانوار، ج65، ص167.
[34] . بحار الأنوار، ج75، ص 348.
[35] . الزام الناصب، علی یزدی، ص81.
[36] . همان، به نقل از دادگستر جهان، اميني، ص125.
[37] . َعنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ دَعَائِمَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ حِجِّ الْبَيْتِ وَ الْوَلَايَةِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْت. بحارالانوار، ج27، ص73.
[38] . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة. بحارالانوار، ج65، ص329.
[39] .سوره يونس، آيه 58.
[40]. كافي، ج1، ص423.
[41] . بحار الانوار، ج72، ص395.
[42] . اعلام الوری باعلام الهدی، ج2، ص241.
[43] کافی، ج8، ص231.
[44] . سوره هود، آیه93.
[45] . سوره اعراف، آیه71.
[46] . بحارالانوار، ج52، ص101.
[47] . کافی، ج4، ص261.
[48] . بحار الانوار، ج51، ص152.
[49] . بحار الانوار، ج51، ص152.
[50] . بحار الانوار، ج90، ص288.
[51] . بحار الانوار، ج90، ص295.
[52] . بحار الانوار، ج86، ص251.
[53] . مکیال المکارم، محمد تقی موسوی اصفهانی، ج2، صص102-111.
[54]. جزوه مباحثی پیرامون امام شناسی، محمد مهدی میر باقری، صص98-99.
منبع: مجله مقالات مهدوی؛ http://mahdimag.ir/
نگارنده : موسي جوانشير