دربارۀ تصویرپردازی فیلم های هالیوود از ملیت ها، قومیت ها و پیروان ادیان گوناگون، به قاطعیت می توان گفت، بخش مهمی از این تصویرپردازی، متأثر از رویکردهای سیاسی حاکم بر هالیوود است. اکنون این موضوع که ماهیت هالیوود کاملاً سیاسی است، به تدریج بدیهی تلقی می شود.
«گلوبر روشا»، سینماگر برزیلی، دربارۀ ماهیت سیاسی هالیوود می گوید:
هالیوود، سیاسی ترین سینمای جهان است، زیرا مؤثرترین سینمای فراگیر و گسترده ای است که توان آن را دارد تا بتواند به راحتی، ایدئولوژی و آرمان گرایی آمریکایی را در میان اقشار گوناگون مردم کشورهای مختلف جهان، نشر دهد؛ حال آن که سینمای چپ گرا، به هیچ رو نتوانسته است توفیقی هم سنگ دست آوردهای سینمای آمریکا در این زمینه کسب کند. اساس تفکر و شیوۀ بازنمایی رسانه های غربی، به ویژه هالیوود از اسلام و ایران، مطالعات شرق شناسی است که با واقعیت موجود در خاورمیانه، بسیار متفاوت و گاه متعارض است. در نظر گرفتن خاورمیانه به عنوان زمینه ای که فیلم های فوق حادثه ای در آن جا رخ می دهد، به سنّت خاصی در هالیوود تبدیل شده که خود بخشی از چارچوب ایدئولوژیکی وسیع تری است. تصویری که از ایرانیان در غرب ارائه می شود، شکلی از شرق شناسی است. فعالیت سینمایی هالیوود که عمیقاً در همان سنت شرق شناسی ریشه دارد به لحاظ تاریخی، خاورمیانه و سرزمین های اسلامی را پرتنش و منشأ حوادث و خیزش ها نشان می دهد که برای داستان های مختلف، از ملودرام گرفته تا فیلم های حادثه ای و ماجراجویانه مناسب است.
می توان گفت نگاه هالیوود، عصارۀ همان نگاه سیاسی حاکم بر دستگاه دیپلماسی و نظامی آمریکاست؛ در واقع، هالیوود، سیاست تصویری شدۀ سردمداران کاخ سفید و لابیان صهیونیست است. تولید انبوه فیلم های ایدئولوژیک در هالیوود، این موضوع را ثابت کرده است.
با شکل گیری پدیده ای به نام سینما و مرکزیت آن در سینمای تبلیغاتی و ارزشی، در برهه ای از تاریخ سیاسی معاصر، همواره شاهد جهت گیری سیاسی تبلیغاتی و عملیات روانی علیه دشمنانی همچون آلمان نازی، شوروی کمونیستی و به تازگی، مسلمانان تروریست بوده ایم. سینمای هالیوود و سیستم سیاسی نظامی آمریکا برای بقای خود، همواره به وجود قدرتی مخالف وابسته است. جمهوری اسلامی ایران که تنها دولت ملتی است که توانسته این قدرت غالب غرب را به چالش افکند، قطب دوم تقابل فرهنگی در نظام دو قطبی جهان را تشکیل می دهد. نقطۀ تمرکز این عملیات تصویری، مؤلفه های تمدنی و مذهبی است. جعبۀ جادویی هالیوود در صدد است، ایران را به بازیگری متجاوز به ارزش ها و اصول غربی و جهانی معرفی کند.
هالیوود از همان روزهای ابتدایی پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران، هم سو با دولت مردان کاخ سفید در آثار تولیدی دربارۀ ایران، سیاست ضدایرانی را دنبال کرد. ساخت ده ها فیلم سینمایی که به طور مستقیم و غیرمستقیم به طرح مسائل ایران می پردازد، از جمله روش های اصلی جنگ تبلیغاتی غرب علیه ایران طی چند دهۀ اخیر بوده است. فیلم هایی چون: مردی که فردا را دید، بدون دخترم هرگز، خانه ای از مه و شن، شبی با پادشاه، سیصد، الکساندر (اسکندر)، سنگسار ثریا، آرگو، جاودانه ها، کشتی گیر، ایرانیوم، شرایط، پرسپولیس، ارباب آرزوها، عمر خیام، شاهزادۀ ایرانی و دگرگون کننده ها، تنها بخشی از آثار هالیوود در راستای پروژۀ ایران هراسی است. نقطۀ مشترک تمامی این آثار، حمله به تمدن و فرهنگ غنی ایرانی است.
رادیوها و تلویزیون های غربی با برنامه ها و دروغ پردازی های یک سویه و چاپ مقالات در نشریات و فضای مجازی، سینمای غرب را در این هجوم تبلیغاتی علیه انقلاب اسلامی ایران تنها نگذاشتند؛ حتی صنعت بازی های رایانه ای، هم سو با دیگر رسانه های غربی، گام در مسیر مسموم حمله به ایران و انقلاب اسلامی نهاد. خشونت نهفته در بازی های رایانه ای علیه ایران و اسلام، پرده از شیطنت سیاسی در طراحی و برنامه ریزی های آنان برداشت؛ علاوه بر این، حمله به ادیان توحیدی و موج موهن کاریکاتورهای پیامبران الهی و فیلم های مستهجن، دربارۀ ادیان و اعتقادات میلیون ها انسان در سراسر جهان، سر و صدای مدافعان حریم آزادی بیان در غرب را نیز به صدا درآورد.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق و برخاستن قطب جدیدی در قدرت های عالم و تغییر در موازنۀ قدرت جهانی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تغییر روی کرد هالیوود از شوروی به ایران محسوس بود. ایدئولوژیک ترین انقلاب قرن بیستم به بستری برای آماج اغراض سیاسی هالیوود، دستگاه تبلیغاتی کاخ سفید، تبدیل شد. تحریف تاریخ، بزرگ نمایی مشکلات، خشن جلوه دادن ایرانیان و جعل اسناد و شواهد در لایه ای از جذابیت های بصری، از جمله روش های هالیوود در القای تفکر ایران هراسی و جریان ضد ایرانی است.
روی کردهای سیاسی هالیوود، همیشه یکی از مسائل مورد توجه کارشناسان رسانه بوده است؛ به گونه ای که بسیاری از صاحب نظران این حوزه تأکید دارند اشاره به اِلِمان های دیگرهراسی و نگاه توطئه آمیز به روابط جهانی، همیشه یکی از مسائل مهم در صنعت سینمای آمریکا بوده است. در این میان، ایران هراسی در قالب دیگرهراسی، یکی از روی کردهای محسوس در سینمای غرب و از محتواهای ویژه در هالیوود است.
این سینما به مثابۀ پیشانی هویت ملی و سیاسی آمریکا به عنوان خودی، ترسیم کنندۀ مفهوم «ما» در مقابل «آن ها» از جهان است. محور هنجاری این بحث، دربردارندۀ هراس از دیگران و نگرانی این است که «آن ها»، «ما» آمریکایی ها را دوست ندارند. اگر حرکت اصلی تاریخ به سمت نقطۀ فرجامینِ آن را آوردگاه و تقابل دو نگاه عمدۀ آخرالزمانی (یهودی مسیحی و اسلامی) بدانیم، روشن می شود که هالیوود تلاش عمده ای در تحریف چهرۀ موعود اسلامی و تخریب انقلاب اسلامی ایران به عنوان سمبل برجسته سازی این نگاه، کرده است.
یکی از فعالیت های گستردۀ هالیوود، تخریب چهرۀ انقلاب اسلامی و مؤلفه های ایدئولوژیک و مرتبط با آن است. در رمزگشایی فرهنگی از انقلاب اسلامی ایران، آینده نگری الهی در پرتو تفکر مهدوی، یکی از دارایی های معنوی انقلاب است که همواره در تحولات گوناگون سیاسی و اجتماعی نقش آفرین بوده است. هالیوود با هدف قرار دادن مبانی عقیدتی انقلاب اسلامی ایران و آموزۀ مهدویت، به تصویرسازی از آیندۀ جهان مبتنی بر گزاره های غربی می پردازد. اگر به فهرست بلند فیلم های آخرالزمانی هالیوود نظر کنیم، این نکته کاملاً محسوس خواهد بود. در فیلم های: روز استقلال، زندانی، پایان روزها، ماتریکس، جنگ دنیاها، پسر جهنمی و... به صورت مستقیم و غیرمستقیم به تبلیغ آخرالزمان و موعود غربی پرداخته اند.
آمریکا اگرچه در آخرین منزل از تمدن تکنولوژیک غربی نشسته، کشور و ملتی فاقد تاریخ و اسطوره است. این کشور خود را به لحاظ تمدنی، امتداد تمدن یونان و رم باستان می داند که این اسطوره ها و شوالیه های باستانی، در نیرویی گریز از مرکز، از شرقی ترین نقطۀ جغرافیایی غرب به غربی ترین ضلع آن، یعنی ایالات متحدۀ آمریکا مصادره شده اند. تاریخ سازی و تطبیق دهی این اسطوره های کهن با تمدن امروز آمریکایی، یکی از رسالت های سینمای آمریکاست؛ برای نمونه، در فیلم هایی نظیر 300 و اسکندر، کشور یونان به مثابۀ بنیان گذار تمدن غرب، در برابر بربریت شرق ایرانی معرفی شده است.
فیلم سازان صهیونیست هالیوود با بزرگ نمایی و برجسته سازیِ خطر هسته ای ایران علیه صلح و امنیت بشری، به دنبال آماده سازی افکار عمومی برای حملۀ احتمالی به ایران برآمدند؛ بر همین مبنا، کارگردانان یهودی و صهیونیست، سعی در ساختن فیلم هایی کردند که به نوعی ایران هراسی را در افکار عمومی نهادینه کنند. نمونۀ بارز این مسئله در ساخت فیلم «300» به کارگردانی ژاک اسنایدر ظهور یافت. در این فیلم، ایران نمایندۀ قبیلۀ ترور، با دیپلماسی وحشت است. کارشناسان سیاسی، ساخت و نمایش فیلم 300 را مرتبط با اهداف عملیات روانی آمریکا در جهت تحریک افکار عمومی غرب بر ضد ایران و تمدن ایرانی ارزیابی می کنند. این فیلم نشان داد که عطش انسان غربی برای سیطره بر ممالک پارسی، فروکش نکرده است. در فیلم اسکندر (2004) نیز، آرزوی تسخیر سرزمین پارس، روایت اصلی داستان است.
فیلم مستند «مردی که فردا را دید»، به مدت سه ماه متوالی در شبکه های مختلف تلویزیونی آمریکا پخش می شد. این فیلم دقیقاً دو سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در حالی که هنوز عَرَق انقلاب بر تن مردم ایران خشک نشده بود، در سال 1981میلادی ساخته شد. در این فیلم، منجی و موعود مسلمانان را، پادشاه ترور و سلطان وحشت (King of terror) خطاب کردند. در سال 2001 میلادی نیز با حرکت جدیدی به کارگردانی اورسن ولز یهودی، نسخۀ جدید و باکیفیت تری از آن را در جهان منتشر کردند. این مستند، درست در زمانی که موضوع هسته ای ایران در محافل بین المللی مطرح بود، از شبکه های متعدد آمریکا پخش می شد.
در فیلم «بدون دخترم هرگز» که مستقیماً فرهنگ اصیل ایرانی را هدف گرفته، مردی ایرانی را که نماد خشونت و تعصب است، نشان می دهد که این خشونت را علیه زنی آمریکایی، که مظهر مهر مادری است و بدون دخترش هرگز نمی تواند زندگی کند، به کار می بندد.
مایکل مان نیز در آغاز فیلم «افشاگر» که در سال 1999 میلادی به نمایش درآمد، با پخش تصاویری از امام خمینی رحمه الله در یکی از شهرهای لبنان، استفادۀ متفاوتی از عناصر مرتبط با ایران را به نمایش گذاشت.
حملات یازده سپتامبر و توجه فزاینده به کشورهای مسلمان خاورمیانه، ایران را هم در کنار عراق و افغانستان در کانون تهاجمات قرار داد؛ تا جایی که در فواصل سال های 2001 تا 2008 میلادی، قریب به ده فیلم سینمایی با محوریت ایران هراسی تولید و اکران شد: خانه ای از مه و شن (2003)، آمریکای خیلی زیبا (2001)، اسکندر (2004)، سیصد (2006)، سیریانا (2005)، پرسپولیس (2007)، سنگسار ثریا، ماسه های زمان (2010)، فرار از تهران (2009)، کشتی گیر (2008)، جاودانه ها و... .
فیلم «کشتی گیر» در تداوم فیلم هایی چون سری فیلم های «راکی» است که تقابل دو قدرت شرق و غرب را در رینگ مشت زنی تصویر می کرد. فیلم کشتی گیر، نسخۀ ایرانیِ برجسته ای از نمایش تقابل دو تمدن و ایدئولوژی آخرالزمانی است؛ نبردی که در رینگ ورزشی (کشتی کج) کوچک سازی شده است و مثل همیشه با پیروزی آمریکا تمام می شود. در فیلم کشتی گیر، مذهب، چالش اصلی تمدن غرب با ایران، معرفی شده است؛ بنابراین، استراتژی ایران هراسی به منظور تعدیل و ضربه زدن به آموزۀ مهدویت، از اصلی ترین مایه های فیلم های هالیوود است.
پینوشت:
برگرفته از کتاب «غرب و مهدویت (روایت تیپ شناسی و تحلیل تکنیک سازی های غرب علیه آموزه مهدویت و موعودگرایی اسلامی)»، رضا شجاعی مهر، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود.