اقبال هالیوود به فیلم های آخرالزمانی، نه صرفاً به جهت جذب تماشاگر، بلکه این سوژه، بر پایۀ الگوی مشترک بشری است که در فطرت بشر نهادینه شده است. از آن جا که دنیای غرب، فرهنگ مهدویت و آخرالزمان اسلامی را به دلیل فضاسازی و پیش گویی از آیندۀ مبتنی بر روایات اسلامی، در تعارض با اهداف و مطامع خود می بیند، به هر شیوۀ ممکن سعی در تخریب و تحریف آن دارد. به یقین، روح صهیونیستی اومانیستی حاکم بر سینمای هالیوود، در جهت تخریب و حذف ادیان توحیدی و موعودگرایی اسلامی، موجب خلق ترفندها و تکنیک هایی علیه این آموزه گردیده است. در این مقوله، به بازشکافی و مصداق شناسی کاربست راهبردهای هالیوود، در قبال حذف و براندازی روایت اسلامی از آخرالزمان خواهیم پرداخت.
1. استراتژی مخدوش کردن چهرۀ انبیای الهی
یکی از استراتژی های تصویری سینمایی هالیوود که به سست شدن و تعدیل آموزۀ مهدویت می انجامد، مخدوش کردن چهرۀ انبیای الهی است. با نگاه خطی به تاریخ، سیر حرکتی انبیای عظام را در طول هم و در راستای احقاق حقیقت توحید مشاهده می کنیم. ظهور مهدی(عج) به منزلۀ متمم و مکمل رسالت انبیای سلف در پایان تاریخ، یکی از وعده های قرآنی خداوند سبحان است. سینمای هالیوود با قداست زدایی از چهرۀ انبیای الهی، به تخریب عقبۀ آموزۀ مهدویت و خشکاندن ریشه های تاریخی و اعتقادی آن می پردازد. این تصویرسازی هالیوود که بخشی از آن، مرهون تلاش های تحریف کنندگان عهدین است، از همان سنین ابتدایی شکل گیری هالیوود، خصومت خود را با دین و مفاهیم غیبی نشان داد.
در فیلم های ساخت آمریکا، آلمان و ایتالیا، تاریخ زندگی انبیا، بیشتر از آن که جنبه ای واقعی داشته باشند، بر محور تحریفات (تورات و انجیل) و یا توجیهات سیاست مداران، ساخته شده و ویژگی های شخصیتی و تاریخی پیامبران، به وضوح دگرگون می گردد. این فیلم ها معمولاً مبتلا به تحریفاتی چون: عدم برنامۀ تبلیغی پیامبران، تأکید بر جنبۀ زمینی آن ها، ساده لوحی، عرفی بودن آنان و شبهه افکنی در نظام دینی آنان است. شخصیت پیامبرانی چون: حضرت نوح علیه السلام، ابراهیم علیه السلام، موسی علیه السلام، ارمیای نبی علیه السلام، عیسی علیه السلام و... در این فیلم ها، مبتلا به شکاکیت دکارتی و تردید دینی است.
اگرچه زن بارگی و ماجرای عشق های زمینی انبیا در این آثار نیز خود بحث جداگانه و مفصلی را می طلبد، اما آنچه در زنجیرۀ فیلم های هالیوودی انیبای الهی، بیشتر جلوه می کند، سکولاریزه کردن، تقدس زدایی و غیرالهی معرفی کردن این رسولان الهی است. در اومانیسم رسانه ای غرب، قدّ انبیای الهی از اندازه و استاندارد انسان متعارف و معمولی فراتر نمی رود. در فرهنگ یهودیت، شأن انبیا را در حدّ پیش گویی فقیر یا پادشاهی صاحب شوکت و دنیازده تنزل داده اند و در مسیحیت نیز عیسی بن مریم علیه السلام را به خدای مجسم فروکاهیده اند. مجموعاً، در سینمای ضد منجی گرای (توحیدی) هالیوود، با مجموعه ای از انبیای گناه کار، ترسو، ساده اندیش، دنیاطلب و حتی شهوت ران مواجه هستیم که برای شناخت و آگاهی بیشتر و تبیین این استراتژی، به مصداق شناسی چند گونه از این فیلم ها می پردازیم:
فیلم ده فرمان (The Ten command Ments 1956 و 1923م.)
این فیلم با دو نسخۀ متفاوت، به کارگردانی سیسیل بی دمیل ساخته شده است. در این فیلم، موسای کلیم، انسانی با کنش ها و آرزوهای انسان غربی است. موسای هالیوود، در برابر فرعون تعظیم می کند و بر دست او بوسه می زند. در این فیلم به گونه ای تقدس زدایی شده که عشق به زنی را بر فرمان خدا ترجیح می دهد. او اسیر زیبایی خواهرزادۀ فرعون شده و بعدها دل باختۀ دختر بزرگ حضرت شعیب علیه السلام می شود. موسی، برخلاف روایت قرآنی اش، فاقد حیای دینی است. قلب و جسم او به خوش گذرانی و عیش و نوش متمایل تر است و در حوزۀ مدرکات و احساسات، با دیگران تفاوتی ندارد.
فیلم کتاب آفرینش (The bible: in the beginning… 1966م.)
این فیلم نیز اثری مطرح در باب پیامبران است که زندگی آدم علیه السلام، حوا، نوح، لوط، ابراهیم، اسماعیل و اسحاق(علیهم السلام) را با قرائت توراتی هالیوودی نشان می دهد. این فیلم که ساختۀ کمپانی یهودی فوکس قرن بیستم است، در سال 1966 میلادی به کارگردانی جان هیوستون روانۀ بازار شد. در این فیلم، آدم علیه السلام و نوح نبی، پیامبرانی در حد دیگر انسان های معمولی نشان داده می شوند؛ انسان هایی ساده لوح که دین در جریان زندگی آن ها نقش چندانی ندارد و به سان دیگران، سرگرم چوپانی و کشاورزی هستند. در «کتاب آفرینش»، در پیامبربودن حضرت آدم علیه السلام تردید است. او مردی ساده و منفعل است که با اولین وسوسۀ ابلیس، از شجرۀ ممنوعه تناول کرده و بعد از هبوط به زمین، به کشاورزی ساده تبدیل می گردد.
در چهره پردازی حضرت نوح علیه السلام نیز با پیرمرد کشتی سازی مواجه می شویم که هیچ مؤمنی به گرد آیین خویش ندارد؛ حتی همسر و فرزندانش نیز با دیدۀ تردید به او می نگرند. در این فیلم نه آدم علیه السلام مظهر علم ربوبی است و نه نوح علیه السلام پیامبری اولوالعزم و صاحب شریعت.
در ادامه، با تحقیر تعمدی حضرت اسماعیل علیه السلام، جدّ اعلای نبیّ بزرگوار اسلام، مواجه می شویم که پس از تولد برادرش اسحاق، به همراه مادرش هاجر به دلیل نفاق انگیزی، به صحرای بی آب و علف حجاز تبعید می شوند. اسماعیل علیه السلام در این فیلم، شخصیتی ضعیف الایمان به رسالت و آیین پدرش، تصویر شده است.
حتی در فیلم سلیمان و ملکۀ سبا (Soloman and sheba)، حضرت داود علیه السلام و فرزندش سلیمان بن داود علیه السلام نه چون پیامبران الهی، بلکه به سان پادشاهان قوم یهود هستند. این دو پیامبر آسمانی، به ویژه سلیمان علیه السلام، کاملاً این جهانی تصویر می شوند و بیش از بعد معنوی و مذهبی شان، چهرۀ اشرافی و شاهانۀ آنان برجسته می شود.
فیلم آخرین وسوسه های مسیح (The Last temptation of Christ 1988م.)
فیلم آخرین وسوسه های مسیح به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، نگاهی دوآلیزم و دوشخصیتیِ انسانی معلّق میان دنیا و آخرت را از مسیح به تصویر می کشد. در این فیلم، شخصیت عیسی مسیح علیه السلام را کاملاً زمینی و دنیازده تعریف می کند. قدسی زدایی هالیوود، حتی به مسیح مقدس هم رحم نمی کند. عیسای مجعول اسکورسیزی، گرفتار وسوسه های شهوانی شیطان درون، عاقبت فریب شیطان را خورده و با زن بدکاره ای هم بستر می شود؛ سکانس های زننده ای که بدون اعمال هیچ گونه سانسور و ملاحظه ای برای مخاطبان تهیه شده است. او عاقبت با معشوقۀ مورد علاقۀ خود مریم مجدلیه (فاحشۀ توبه کرده) ازدواج می کند و بچه دار می شود تا برخلاف اناجیل موجود، روایت جدیدی از عروسی عیسی علیه السلام در هالیوود را شاهد باشیم.
در این فیلم، شخصیت عیسی علیه السلام بین انسان بودگی و خدابودگی متلاطم است و مکاشفات رحمانی او، از پس وسوسه های شیطانی اش برنمی آید. مسیحِ ساختۀ اسکورسیزی، نه به عنوان موجودی مقدس یا پیامبری معصوم، بلکه انسانی عادی با غرایز طبیعی و گرفتار نفس اماره تصویر شده است. او مبتلا به دوگانگی شخصیتی است؛ او در عین دل بستگی به رسوایی جنسی، برای ایجاد عدالت و رستگاری زندگی می کند. مسیح در این فیلم، ملقمه ای از غریزه و تصلیب است که احساس دوگانه ای از مسیح را در بیننده برمی آفریند.
سکولاریزه سازی و زمینی جلوه دادن شخصیت مسیح، از برجستگی های بصری این فیلم است. این فیلم به سبب ارائۀ تصویری متفاوت از حضرت عیسی علیه السلام، خشم ارباب کلیسا را برانگیخت. انجمنی مسیحی در آمریکا، به کمپانی یونیورسال، شرکت سازندۀ فیلم، پیشنهاد کرد آمادگی دارد تمام نسخه های فیلم را خریده و نابود کند. در اکتبر 1988 میلادی، طیفی از مسیحیان متعصب، به داخل سینمایی در پاریس که در حال اکران این فیلم بود، کوکتل مولوتوف انداختند که بر اثر آتش سوزی در سینما، سیزده نفر زخمی شدند.
هالیوود در به سخره گرفتن انبیا آن قدر پیش رفت که با ساخت فیلم های متعدد به قداست زدایی از آن ها پرداخت. در فیلم مسیح مونترال، حضرت عیسی علیه السلام در چهرۀ رقاص و خواننده، بازنمایی می شود.
فیلم ارمیای نبی (Jeremiah 1988م.)
این فیلم، ساختۀ هری وینو است. فیلم با سؤالی ساده شروع می شود: آیا ارمیا انسانی برتر است؟ در پاسخ به این پرسش، روایت فیلم، تمثال انسانی ساده و معمولی و بیابان گردی ساحر را از ارمیای نبی ارائه می دهد. او بیشتر از این که شبیه پیامبران باشد، شیفتۀ پیامبری است؛ شیفته و شیدایی که نه قهرمان توحید است و نه قابلیت درک کلام الهی را داراست. فیلم این گونه به مخاطب خود القا می کند که ارمیا نه تنها انسانی برتر و الگو نیست، بلکه بشری ترسو و ساده لوح است که وقتی وحی بر او نازل می شود، با شنیدن نوای الهی، پا به فرار می گذارد و از پذیرش کلام وحی سر باز می زند.
فیلم مصائب مسیح (Passion of the Christ 2004م.)
فیلم مصائب مسیح، به کارگردانی مل گیبسون، شام آخر عیسی علیه السلام را به تصویر کشیده است. گیبسون در این فیلم با مسیح آزاری، در صدد تحریک حداکثری عاطفۀ مخاطب خویش است تا روح مخاطب فیلم را مالامال از شدت مصائب و آلام مسیح کند. او چهره ای ظلم پذیر و صلح جو از عیسی مسیح علیه السلام، که به گفتۀ خودش شبیه گاندی است، معرفی می کند تا با فراموشی مبارزات حضرت مسیح علیه السلام با فریسیان و مجاهدت های ایشان با رومیان ستمگر (که در انجیل تحریف شدۀ کنونی هم آمده)، جامه ای رهبانی و بودایی بر قامت مسیح بپوشاند و از عیسی علیه السلام، پیامبری ظلم پذیر، تمکین گر، ستم کش و غیرمجاهد ساخته باشد. استفاده از بازیگران موطلایی و چشم آبی به جای شخصیت های شرقی و خاورمیانه ای، سیاست مصادرۀ انبیا بر اساس حس نژادپرستانۀ هالیوود است. ترویج اندیشه های بودیستی و هندویی در سینمای چند دهۀ اخیر هالیوود، پرده از هم یاری بودیسم تبتی و صهیونیسم بین الملل برداشت. مل گیبسون در فیلم مصائب مسیح، ماجرای دست گیری، محاکمه و مصلوب شدن عیسی مسیح علیه السلام را به تفصیل بیان نموده و با آرامش و طمأنینه، شکنجه های طاقت فرسای او را تصویر می کند.
فیلم رمز داوینچی (The Davinci code 2006م.)
این فیلم به کارگردانی ران هاوارد، داستان دختری است که بنا بر روایت فیلم، از نوادگان و نسل عیسی مسیح علیه السلام و محصول ارتباط مسیح با مریم مجدلیه است که محافظان معبد صهیون تا آن زمان، او را پنهان نگه داشته اند؛ دختری که افشاکنندۀ دین زمینی و زندگی آلوده به هوس پیامبری الهی است. این فیلم در فضایی خیالی و افسانه ای ادعا می کند، «جام مقدس» در آیین مسیحیت، بر پیوند زناشویی حضرت مسیح با مریم مجدلیه دلالت دارد؛ زن روسپی که طبق روایت انجیل، مسیح باعث رهایی و رستگاری او شد. فیلم با تکرار مضمونی که پیش تر در «آخرین وسوسۀ مسیح» مطرح شده بود، مدعی است که از زناشویی عیسی و مریم جدلیه فرزندانی پدید آمدند که اعقاب آن ها تا امروز به زندگی ادامه می دهند، اما کلیسای کاتولیک بنا به منافعی، تا امروز از برملا شدن این راز جلوگیری کرده است. این فیلم با اعتراضات گسترده ای روبه رو شد. واتیکان، فیلم را اثری کفرآمیز دانست و خواهان توقف آن شد.
در سال 2007 میلادی نیز فیلمی به نام «مقبرۀ گم شدۀ عیسی» به کارگردانی «سمیخا جاکو بوویچ» و به تهیه کنندگی جیمز کارون ساخته شد که عقاید دیرین مسیحیان کاتولیک را خدشه دار کرد. در این فیلم نشان داده می شود که مقبرۀ «تالیپوت» که در سال 1980 میلادی در پنج کیلومتری جنوب اورشلیم کشف شد، در حقیقت مقبرۀ حضرت عیسی علیه السلام و خانوادۀ وی، از جمله پدرش یوسف نجار، مادرش حضرت مریم علیها السلام، همسرش مریم مجدلیه و فرزندش یهوداست. در فیلم مذکور، حتی جعبه ای از استخوان های منسوب به حضرت مسیح روایت می شود که روی آن جملۀ: «عیسی فرزند یوسف» حک شده است.
در امتداد جریان شناسی اهانت هالیوود به پیامبران و انبیای الهی، سینمای غرب علاوه بر عیسی و موسی کمترین تبعیضی بین آنان و پیامبر عظیم الشأن اسلام قائل نشد و با عرفی نشان دادن شخصیت این وجود آسمانی، به تقدس زدایی از این پیامبر الهی همت گمارد. هالیوود در اقدامی سراسر توهین آمیز و با ساخت فیلم آماتور و غیرحرفه ای به نام «برائت از مسلمین» به کارگردانی سام باسیل، یهودی صهیونیسم، پروژۀ حیازدایی و ابتلا به آلودگی های اخلاقی در پیامبران را به پیامبر اسلام نیز تعمیم داد. این فیلم، به حدی از جلوه های زشت تصویری در جهت تخریب چهرۀ پیامبر رحمت و اخلاق، بهره برد که قلم از نگارش آن معذور و چشم از دیدن آن شرمگین است. این فیلم، با صحنه هایی از حملات گروه های تندروی مسلمانان به داروخانۀ پزشکی قبطی و تخریب آن در مصر آغاز می شود و در ادامه، به روایت حیات پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم در صدر اسلام منتقل می شود. فیلم با پخش صحنه های مبتذل، علاوه بر توهین به مقام شامخ ایشان، اسلام را سرطان و مسلمانان را افرادی متحجر، خشونت طلب و خون ریز معرفی می کند. این فیلم پیش از آن که چهرۀ انبیای الهی را مخدوش کند، باطنِ اومانیستی و ضددینی سینمای هالیوود را بیش از پیش عریان نمود.
پینوشت:
برگرفته از کتاب «غرب و مهدویت (روایت تیپ شناسی و تحلیل تکنیک سازی های غرب علیه آموزه مهدویت و موعودگرایی اسلامی)»، رضا شجاعی مهر، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود.