«آخرالزمان» واژهای است که در همه ی اقوام و ملل، جهت بیان احساس مشترک بشری از پایان تاریخ، به کار می رود. باورمندی به مقوله ی آخرالزمان و شرایط آن در همه ی ادیان و اقوام به حدی گسترده و عمیق است که جز پذیرش فطری بودن این باور، راه دیگری باقی نمی گذارد. بر اساس الگوی آخرالزمانی مشترک در تمام ادیان الهی و بسیاری از اساطیر کهن، اقوام و ملل، ضد منجی آنتاگونیست، مهمترین مانع رشد منجی و یارانش است که تمام نیروهای اهریمنی، پشت سر او قرار گرفته اند؛ بر این اساس، نبرد نهایی خیر و شر، نبردی سهمگین خواهد بود که منجی و یارانش به امداد الهی، و لشکر اهریمن پیروز خواهد شد.بنابراین،به دلیل فطری بودن این موضوع، جدال خیر و شر دستمایه ی بسیاری از فیلم های سینمایی قرار گرفته است.
نظام تصویری هالیوود به دلایل متعددی، سوژه ی جذاب و جهانی آخرالزمان را محور بسیاری از محصولات خویش قرار داده است؛ به طوری که طبق آمار، از 22 فیلم برتری که از سال 1995 تا 2004 میلادی انتخاب شده اند، 19 فیلم به نحوی به آخرالزمان ارتباط دارد.
هم اکنون در سینمای هالیوود، گونه های مختلف آخرالزمان را در فیلم ها می توان مشاهده کرد و به همان میزان، تعدد و تکثر منجیان آخرالزمان را نیز شاهد هستیم؛ بنابراین، سیاست گذاران نظام تصویری آمریکا و اعضای اتاق فکر هالیوود، با کشف جاذبه های سوژه ی آخرالزمان، با اهداف مشخص، تولید آثار آخرالزمانی را در دستور کار خویش قرار داده اند. هدف اول تولید این گونه فیلم ها، سواستفاده از احساس نیاز فطری و کنجکاوی انسان امروز درباره ی آخرالزمان در مسیر جلب سرمایه و کسب درآمد بیشتر است. هدف دوم، ترویج نگاه آخرالزمانی مورد نظر هالیوود و تعریف مفاهیمی نظیر منجی، دجال و نشانه های پایان دنیا بر اساس نگاه توراتی و انجیلی است. هدف سوم نیز ترسیم تصویر مغرضانه ی مختصات پیروان شیطان و نسبت دادن شر و پلیدی به کشورهای شرق اسلامی است.
هالیوود در این قبیل آثار، خطوط اصلی نبرد آینده تمدن غرب را با دنیای اسلام ترسیم می کند. با مرور فیلم های آخرالزمانی اخیر هالیوود، روشن می شود که این آثار از سقف چند محصول سینمایی فراتر رفته و به پروتکل نبرد آینده ی دنیای مدرن غرب با جهان رمزآلود شرق و جهان اسلام تبدیل شده اند. مخاطبان میلیونی این آثار، حتی اگر شرقی یا مسلمان باشند، با مشاهده ی این تصاویر، مبتلا به گسست فرهنگی، و دلزدگی از هویت خود گردیده و اقتضائات دنیای مدرن را یگانه راه مقابله با مشکلات و فتنه های آخرالزمانی خواهند شناخت.
هالیوود با تزریق بی رویه ی فیلم های آخرالزمانی به حافظه ی بصری تاریخ، سعی در القای جایگاه آمریکا به عنوان رهبر جدید جامعه ی جهانی و سرسلسله ی نیروهای خیر دارد. فیلم های آخرالزمانی سینمای غرب با استفاده از جلوه های ویژه، قالب های مناسب بصری و عنصر زیبایی شناختی، حداکثر بهره را برای انتقال مفاهیم به مخاطب خود می برد.
در ادبیات غرب، معمولا از آخرالزمان با اصطلاح آپوکالیپس و نبرد نهایی آخرالزمان که بین منجی جهانی و دشمنان او درمی گیرد، با اصطلاح «آرماگدون» یاد می شود. اثر پذیری سینمایی غرب از این مفاهیم به گونه ای است که حتی برخی تولیدات هالیوود، صریحا با عنوان آپوکالیپس یا آرماگدون نام گذاری شده اند. نکته ی شگرف دیگر این است که اغلب آثاری که در محتوا و درون مایه به این مضمون پرداخته اند، دارای خطی داستانی یکسان و ساختار قفسه ای همانندی هستند؛ به تعبیر دیگر، نحوه ی شروع و پایان و طرح کلی داستان و ساختار اصلی فیلمنامه در نگاه اولیه، یکسان سازی و مشابه سازی گردیده است.
تقریبا از ابتدای به وجود آمدن تصاویر سینمایی، دغدغه ی به تصویر کشیدن فرجام جهان و پایان کار انسان وجود داشته است. تولید انبوه فیلم هایی با موضوع آخرالزمان در تاریخ سینما، گواه بر این مطلب است. طبیعتا نظام سینمایی هالیوود، این سوژه ی جذاب و جهانی را محور بسیاری از محصولات تصویری خویش قرار داده است، تا جایی که هم اکنون در سینمای آمریکا، و انواع گوناگونی از این ژانر «آخرالزمان» را می توان مشاهده کرد.
پینوشت:
برگرفته از کتاب غرب و مهدویت (روایت تیپ شناسی و تحلیل تکنیک سازی های غرب علیه آموزه مهدویت و موعودگرایی اسلامی)، رضا شجاعی مهر، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود.