مقدمه
شک و ترديدي نيست که تمامي هويت آدمي به اعتقادات اوست و نشانة وجودي يک انسان را معتقدات او تعيين ميکند و اصلاً وجه تمايز آدمي با ديگر مخلوقات رب العالمين به همين است و آدمي چون از مبدأ توحيد و فطرت و وحي سرچشمه گرفته است لذا بايد معتقدات خويش را بر همان مبنا قرار بدهد و هرچه آدمي در تطبيق اعتقادات خويش بر اساس آن مبادي و مباني کوشاتر و محکمتر باشد به يقين در هويت بخشي به اعتقادات خويش نيز موفقتر جلوه خواهد کرد و هرچه آدمي از آن مبادي و مباني دورتر باشد به يقين در اعتقادات نيز سطحيتر و ضعيفتر خواهد بود.
شک و ترديدي نيست که فطرت و وحي روي ديگر عقل هستند. يعني هيچگاه عقل سليم در برابر فطرت پاک قرار نخواهند گرفت و هيچ گاه هر دوي اين در برابر وحي الهي نخواهند بود. تمامي معارفي که از اين 3 مبدأ سرچشمه بگيرند يقيناً از توحيد مبدأ و مبدأ توحيدي سرچشمه گرفتهاند. و اين مطلب البته بديهي است و نياز به استدلال نميطلبد هر چند در بدو نظر دور از ذهن جلوه بنمايد.
شک و ترديدي نيست که مهدويت و اعتقاد به منجي و اميد و آرزوي آن را در پهناي دل داشتن يک امر فطري است و البته توضيح آن در جاي ديگر است. امروزه، اين اعتقاد چه در عالم تشيع و چه در عالم اسلام و البته در عالم يهوديت و مسيحيت و ايضاً در تمامي اديان و مذاهب و فرق از اين بالاتر در تمامي تک تک نهاد آدمي بعينه ملموس است. هر کسي به طريقي سر بر ديوار دوست مينهد و البته اين اعتقاد نه به امروز و ديروز است بلکه در فطرت آدمي است و با مدد عقل و وحي نيز قابل تأييد است.
نکته اي که به عنوان ماية افتراق مطرح است آن است که پيروان مذهب اهل بيت که «شيعه» نام دارند قائل بر آن هستند که اين موعود بشري و مهدي آخرالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تولد يافته است و اکنون بيش از 1100 سال از آن ميگذرد (و البته اين اعتقاد شيعه آن انتظار فطري را دلرباتر ميکند و شب انتظار را آمدني تر) شيعه معتقد است که زمين و زمان خالي از حجت نميتواند باشد و حجت يازدهم که در سال 260 ه ق به شهادت رسيده سال قبل از آن يعني در سال 255 ه ق نيمه شعبان آن سال زمين و زمان شاهد تولد حجت دوزادهمي بودند که همان موعود الام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف منتظر است.
الف. تبيين بحث
نکته اي که اين مقاله در پي اثبات آن است اين است که بر اساس اعتقادات شيعه، مهدي موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف بيش از 1100 سال پيش تولد يافته و اکنون زنده است و البته در پردة غيبت است و جهان هستي انتظار ظهورش را ميکشد و اين که يک انساني بيش از 1000 سال از عمر او بگذرد و در حالي که نوع بشر از چنين عمري برخوردار نيستند چطور قابل توجيه است؟حقانيت و عظمت يک مذهب در آن است که شبهات و اشکالات را چگونه پاسخ ميگويد. هرچه پاسخ ما متينتر و مبتني بر عقل و براهين فلسفي باشد به يقين حقانيت آن مدعا براحتي قابل رؤيت است. خصوصاً در دنياي پيشرفتة امروزي که هر سخني را سعي ميکنند مطابقت با براهين عقلي و فلسفي بدهند اين مطلب اهميت بيشتري مييابد.
البته اين نکته را متذکر بشويم که اثبات طول عمر از راه علوم تجربي و زيست شناسي و شناخت فيزيولوژي بدني نيز قابل بحث است که البته دانشمندان زيادي مقالات و کتب گوناگوني در اين باب قلم زدهاند و مسئله از لحاظ علم تجربي اثبات شده است و از نظر عقلي در آيات و روايات نيز بر اين مطلب مهم تأييد نهادهاند و البته در طول تاريخ در اين باره تحقيقها و تأليفها صورت گرفته است و از نظر عملي و وقوعي نيز چه در تورات و انجيل و چه در قرآن کريم و چه در کتب تاريخي و چه در روايات موارد عديده اي از انسانها و موجودات ديگر را به مصداق معرفي کردهاند که داراي عمر طولاني و خارق العاده بودهاند و البته بعضي از دوستان متکفل تحقيق در اين 3 منظر شدهاند (منظر علم تجربي، منظر نقلي، منظر عملي و وقوعي) لذا اين مقاله در پي اثبات طول عمر از منظر عقلي و فلسفي است و نگارنده معتقد است که سه منظر فوق الذكر متفرّع بر اين منظر چهارم است يعني طول عمر از منظر عقلي و فلسفي. تا مطلب از حيث عقلي و فلسفي امکان نداشته باشد يقيناً در 3 منظر ديگر امکان بر آن نيست.
ب. پيشينة بحث
عالمان و دانشمندان شيعه آثار و تأليفات فراواني را در طول تاريخ، خصوصاً بعد از غيبت کبري در مورد طول عمر نگاشتهاند و البته بيشتر دانشمندان و عالمان چون مسئله طول عمر را از لحاظ عقلي و فلسفي دچار اشکال ندانستهاند لذا به سراغ مناظر ديگر آن رفتهاند چون منظر نقلي و بحث روايات در طول عمر يا منظر عملي و وقوعي آن. مثلاً از اولين کتبي که در شيعه در اين مورد مطالب ارزشمندي دارد ميشود به کتب «بصائر الدرجات، نوشته محمد بن حسن صفار قمي (متوفي 290 ق) يا کافي، اثر کليني رازي (وفات 329 ق) و يا کتاب الغيبه، از محمد بن ابراهيم نعماني، و يا کتاب کمال الدين، و تمام النعمه، اثر شيخ صدوق (وفات 381 ق) و يا کتاب الغيبه شيخ طوسي (متوفي460 ق) در ابتداي غيبت اشاره کرد تا به علماي بزرگوار ديگر که صاحب تأليفات گوناگوني در اين زمينه هستند. و البته در اين نيم قرن اخير مباحث در طول عمر از نظر علم تجربي و فيزيولوژيکي نيز بيشتر مورد دقت قرار گرفته است. نکته اي را که بايد در اينجا متذکر بشويم آن است که بيشتر عالمان و محققان گرانقدر شيعه مباحث در طول عمر را از منظر نقلي (آيات و روايت) و يا عملي و وقوعي مطرح کردهاند و در اين ساليان اخير به منظر علوم تجربي نيز پرداخته اند، و کمتر مبحث طول عمر را از ديدگاه عقلي و فلسفي مد نظر قرار دادهاند. گويا امکان آن را از حيث براهين عقلي و فلسفي مسلم گرفتهاند. لذا به طور خلاصه و گذرا و در چند جمله برهان عقلي و فلسفي را در امکان طول عمر مطرح کردهاند و رد شدهاند لذا ديده نشده است که مستقلاً آن را مورد بحث و مداقه قرار داده باشند و زواياي آن را تحليل کرده باشند.
نکتة ديگر آن است که بسياري از اين مباحث امکان طول عمر از حيث روايات و آيات و از حيث عملي و وقوعي، مورد قبول اهل سنت نيز هست. و اين مطلب را نيز متعرض ميشويم که براي بررسي امکان طول عمر از حيث عقلي و فلسفي به بيش از 25 کتاب مراجعه شده و جمع بندي تمامي آن اقوال در قالب تقريرات به صورت خلاصه مطرح ميشود تا در فرصتي فراختر و با حوصله اي بيشتر به آن به صورت تفصيلي پرداخته شود. در پايان مقاله نيز نام اين منابع فهرست ميشود.
الف. کليد واژه
دو کلمه در اين کليد واژه بايد مورد توجه قرارگيرد. يکي بحث «امکان» است بايد معلوم شود که مراد از امکان در اينجا چه امکاني است. کلمة دوم «برهان» است وقتي کلمه برهان تعريف ميشود آن گاه برهان عقلي و فلسفي نيز قابل فهم است.
امکان: براي امکان چند تعريف شده است ولي قدر مشترک همة آنها اين است که امکان نسبه الوجود والعدم الي ماهيه الشي سوايه.
يعني نسبت وجود و عدم چيزي مساوي باشد و البته شکي نيست اين تعريف امکان ذاتي است و امکان در مباحث گوناگوني مورد دقت قرار گرفته است هم در مباحث اصولي و هم در مباحث فقهي و هم فلسفي. لذا داراي اقسام گوناگوني است و ما چون در تبيين و تقرير بحث بدان نياز داريم به اقسام آن اشاره ميکنيم:
امکان ذاتي: همان تعريف قبلي است و آن اين که در ماهيت چيزي نسبت وجود و عدم يکي باشد. اگر وجود اولويت داشته باشد به وجوب ميرسد و اگر عدم مطرح باشد ميشود ممتنع الوجود. و اين امکان در برابر امتناع ذاتي است.
امکان وقوعي: يعني چيزي که از حيث ذات امکان دارد ولي شک در وقوع آن است اين امکان وقوعي در برابر امتناع وقوعي است.
امکان احتمالي: «و هو عدم الجزم بامتناع الشي بمجرد سماعه» يعني تا چيزي را شنيدي در قالب امکان قرار بدهد و فوراً ردّش نکند و ممتنع نداند که مرحوم ابن سينا در بعضي ازتعبيراتش به آن اشاره دارد.
امکان تشريعي: اين امکان را بعضي از اصوليين و فلاسفه مثل مرحوم نائيني مطرح کردند که اين امکان بر ميگردد به همان امکان وقوعي.[1]
کلمة دوم «برهان» برهان نيز داراي تعريفات گوناگوني است ولي قدر مشترک اين تعاريف آن است که برهان «قياس مولف من يقينيات ينتج يقيناً بالذات اضطراراً»[2]
که اين تعريف بسيار مختصر و واضح ميباشد. برهان قياسي است که برگرفته از مقدمات يقيني است که نتيجة آن بالضروره معلوم ميشود. يعني برهان از چنان مقدمات يقيني برخوردار است که ذاتاً آدمي به نتيجة آن ميرسد و نتيجة آن مقبول ميافتد.
ب. نکات مورد توجه
1.نکته اول اين است که در مقدار متوسط طول عمر آدمي اختلاف است. بعضي 70 سال گفتهاند و بعضي بيشتر مطرح کردهاند تا حتي بعضي 100 سال نيز گفتهاند و اجماعي در اينجا بين دانشمندان مطرح نيست. حتي بعضي از عالمان شيعه مثل شيخ صدوق که کتاب کمال الدين و تمام النعمه را با ارزشمندي تمام آن را به نگارش درآوردند. در فصل جداگانه که آن را تحت عنوان معمّرين مطرح کردهاند از سن 120 سال تا بيش از هزار سال را از منظر عملي و وقوعي و از نظر نقلي مطرح کردهاند. و چون بحث در اين مقاله از منظر عقلي است. لذا حد متوسط عمر آدمي چندان مورد توجه اين منظر نيست.
2.بعضي از علماي بزرگوار امکان طول عمر را امکان ذاتي گرفتهاند و بعضي ديگر امکان وقوعي که هردوي اين مطلب در فصل بعدي به آن توجه داده ميشود.
3.نکتة ديگر آن است که فرقي بين برهان فلسفي و برهان عقلي نيست. هرچند بعضي از بزرگان برهان عقلي را بي حجاب دانسته اند و قائل شدهاند برهان عقلي آن است که براي هر عاقل منصف و آگاهي مقبول افتد و گفتهاند برهان فلسفي در حجاب استدلالات فلسفي است ولي در اين مقاله فرقي بين برهان عقلي و برهان فلسفي نميبيند و براهين فلسفي که بر امکان طول عمر مطرح شده است را برگرفته و روي ديگر برهان عقلي ميداند لذا اين نکته اينجا مورد تذکر واقع شد تا بعداً دچار شبهه نشويم که چرا برهان عقلي با برهان فلسفي متمايز نشدهاند.
4.البته ممکن است بعضي از تقريرات و بيانهاي فلسفي و عقلي که در فصل بعد به آن اشاره ميشود با هم تداخل داشته باشند يعني يک مطلب در دو بيان آمده باشد و لکن ما به خاطر آن که بزرگان در بيانهاي مختلف آن را مطرح کردهاند در تقريرات متعدد مطرح کرده ايم تا هم آشنايي با بيان بزرگان شده باشد و هم قواعد و براهين ديگر مد نظر قرار گيرد.
فصل سوم: بيانها و براهين فلسفي
عالمان و بزرگان گرانقدري که در امکان طول عمر حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مطالب ارزشمندي ارائه فرمودند ما آن مطالب را در تقريرات و بيانهاي متعدد مطرح ميکنيم.
تقرير اول
مرحوم شهيد صدر يکي از عالمان بزرگوار و محققي است که در اين باب زحمت کشيده است و مطالب را از منظر امکان طول عمر مورد مداقه قرار داده است.ايشان در کتاب «بحث حول المهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف» ميفرمايد: «امور در عالم بر 3 قسم است. يک سري امور طبيعي است که اين امور طبيعي فراوان هستند و کل عالم را پر کردهاند و يک سري امور محال هستند و امتناع ذاتي دارند که اين امور سلب وجود دارند. مثل وجود شريک الباري يا . . . ولي در اين عالم ما يک سري امور داريم که فراطبيعي هستند و به تعبير ديگر خارق العاده هستند. و البته اين خارق العاده گاهي اوقات در قالب معجزه انجام ميگيرد مثل اينکه آتش بر ابراهيم(علیه السلام) سرد ميشود و امور خارق العاده در عالم فراوان است و البته بسيار از آنها نام معجزه به خود نگرفته است و امکان طول عمر حضرت مهدي(علیه السلام) از امور فراطبيعي است که امکان آن را عقل و علم ثابت کرده است لذا چون دانش تجربي امروز اين مسئله را قبول دارد در پي آن است که کشف کند راز طول عمر را و در پي آن كه بکوشد به دنبال اين که چطور پيري را عقب بياندازد.
شهيد صدر ميفرمايد: « هرگاه پاسداري از حيات و زندگي يکي از حجتهاي الهي ضروري باشد. الطاف خداوند دخالت ميکند و براي نگهداري اش يکي از قوانين طبيعي را به حالت تعطيل درمي آورد.[3]
تقرير دوم
تقرير دوم در بيان چند تن از عالمان و بزرگان شيعه آمده است، که اين تقرير در بيان بزرگاني چون ملاصدراي شيرازي و نيز در بيان فخر رازي از عالمان اهل سنت نيز آمده است.
تقرير دوم به اين صورت است که: مؤثر در وجود آدمي و تمامي مخلوقات واجب الوجود است. و واجب الوجود دائمي است و دوام دارد و اين تأثير واجب الوجود دائمي است تا وقتي که خود مؤثر اراده کند. لذا هرگاه اراده رب العالمين دخالت کند وجودي دوامش بيشتر خواهد بود و يا کمتر و حتي ميشود دائمي هم باشد. پس امکان طول عمر آدمي به ارادة الهي بستگي دارد که مؤثر وجود آدمي است و اين مطلب استبعادي ندارد که کسي عمري داشته باشد بيشتر از ديگران.[4]
تقرير سوم
تقرير سوم نيز در بيان بعضي از بزرگان معاصر آمده است استاد جوادي آملي و بعضي از بزرگان بياني ديگر دارند. انسان داراي جسم و نفس است و جسم آدمي در تدبير و سلطة نفس او هست. اگر نفس آدمي جسم او را تدبير کند و تسلط بر جسم او دارد. اگر شخص به حدي قوي باشد که نه تنها تسلط کامل بر جسم داشته باشد بلکه حتي ولايت و تدبير امور و نفوس و اجسام ديگر را داشته باشد اين نفس نميتواند در جسم خودش تدبير کند و با اذن الهي تا آنجا که ميشود اين جسم را همراه خودش حرکت بدهد و ببرد تا زمان طولانيتر ادامه و بقاء حيات خود را با آن هماهنگ کند.[5]
تقرير چهارم
تقرير ديگري که مطرح است، از بيان بعضي از بزرگان استفاده ميشود اين است که باز از جملات مرحوم ملاصدرا نيز قابل استفاده است.اين است که بقاء در وجود آدمي ذاتاً امکان دارد و عدم بقاء به جهت امر عارضي است عارضي هم ممکن العدم است. يعني اگر عارض نيايد اين آدمي عمرش دوام دارد. و به عبارت سادهتر اين که قريب به اتفاق مرگ آدميان اخترامي است يعني به واسطة بليات و آفات و امراض است تا آدمي دچار اين بليات و آفات نگردد عمر آدمي به درازاست و چون وجود مبارک آن امام معصوم که مصون به حفظ الهي و پرده نشين غيبت محفوظ از بليات و آفات است پس عمر آن حضرت به طولاني بودن استبعادي ندارد. و براي تبرک در بحث عبارت ملاصدرا نيز آورده ميشود:«فالنفس الانسانيه اذا اخرجت من القوه الي الفعل اما في السعاده العقليه الملکيه او في الشقاوه الشيطانيه او السبعيه او البهيميه إنتقلت عن هذه النشأه الي نشأه اخري بالطبع و اذا ارتحلت عن البدن عرض الموت و هذا هوالاجل الطبيعي المشار اليه في الکتاب الالهي (کل نفس ذائقه الموت) و هو غير الاجال الاختراميه التي تحصل بعروض الاسباب الاتفاقيه »[6]
تقرير پنجم
تقرير پنجم را از مرحوم شيخ مجتبي قزويني که از صاحبنظران مکتب تفکيک بود مطرح ميکنيم.
ايشان ميفرمايد: «طبق قواعد فلسفي و حکمي و عقلي، هر طبيعتي که قابل زياده و نقصان در عالم وجود باشد بايد فرد اکمل و همچنين فرد کامل آن طبيعت در خارج موجود گردد. زيرا هر طبيعتي طالب کمال نهايي خود است. و اين قاعده اي است که بسياري از قواعد فلسفي روي آن بنا شده است که از جمله آنها وجود فرد کامل در بين بشر به نام نبي يا حکيم با امام است. و مطابق اين قانون که با برهان به اثبات رسيده قابليت زندگي و عمر بيشتر داراي مراتب متعددي در خارج است. لذا عمر هزار سال يا 2000 سال را نميتوان نهايت مرتبة زندگي به يقين مطرح کرد.[7]
تقرير ششم
برخي از عالمان به نوعي از برهان اولويت استدلال کردهاند. اين بزرگان بعضاً از آيه 259 سوره بقره در جريان عزير(علیه السلام) که خداوند ميفرمايد: «فانظر الي طعامک و شرابک لم يتسنّه و انظر الي حمارک و لنجعلک آيه للناس وانظر الي العظام کيف ننشزها ثم نکسوها لحماً . . . » حضرت عزير( به اراده و امر الهي 100 سال خواب رفت و 100 سال از خواب بيدار شد. ابتدا گمان کرد که يک روز يا نصف روز خوابيده است لکن خداوند متعال به او فرمود: «100 سال در خواب بودي و نشانه ي آن اين است که نگاه کن به چهارپايي که همراه تو بود و به طعام و شرابت. طبق نص اين آية الهي طعام و شراب بعد از 100 سال باقي مانده بود (البته براي توضيح بيشتر بايد به کتب تفسيري مراجعه کرد که در بيان مفسرين آمده است، طعام عزير عبارت بود از طين تازج يعني انجير و يا انگور و شراب عبارت بود از آب انگور يا شير)به اين آيه استدلال کردند چطور ميشود طعام و شراب بعد از 100 سال باقي بمانند در حالي که روح در آن نيست پس به يقين و با قياس اولويت، انسان که داراي روح است عمر بيش از مدت طبيعي و عادي را ميتواند دارا باشد.[8]
البته آيت الله حسن زاده آملي نيز يک مثال جالبي در همين راستا مطرح ميکند و ميفرمايد: «وقتي مقبرة فرعون را شکافتند و خاک برداري کردند در آنجا دانههاي گندم پيدا کردند و شک کردند که آيا قدرت نمو در آن هست يا نه؟ وقتي آنها را کاشتند ديدند سبز شد و شکفت و بارور شد.[9] پس يک انسان نيز ميتواند عمر فراطبيعي به خود بگيرد.
تقرير هفتم
بسياري از علماي بزرگوار شيعه که امکان طول عمر را يک امر مسلّم گرفتهاند از اين قاعده فلسفي بهره بردهاند که «اولّ دليل علي امکان شي وقوعه»
و بزرگاني چون ملاصدرا[10] نيز ابتدا به اين دليل اشاره ميکند و حتي علماي بزرگوار و محدثيني چون شيخ صدوق، شيخ طوسي و علامه مجلسي نيز آن را مطرح کردهاند. البته از قاعدة فلسفي نام نبردهاند ولي آن را تحت عنوان «تجربة تاريخي يا اخبار دال بر وقوع در زمان گذشته» نيز مطرح کردهاند. و بر همين مبناست که امکان طول عمر را يک امر مسلّم به حساب آوردهاند.و البته مرحوم شيخ صدوق با توجه به اين که در گذشته نيز چنين عمرهاي طولاني واقع شده است، به حديثي از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) استناد ميکند که: «آن چه در ميان امتهاي پيشين روي داده همانند آن، در ميان اين امت نيز وجود خواهد داشت. » مرحوم شيخ صدوق فصلي جداگانه در مورد معمّرين در کتاب کمال الدين و تمام النعمه دارد و بيش از دهها نفر را برمي شمرد که داراي عمرهاي بيش از 120 سال تا 3 هزار سال داشتهاند.[11] مرحوم شيخ مفيد نيز به اين مطلب اشاره کرده است.[12] مرحوم کراجکي که در باب طول عمر کتاب مستقلي به نام البرهان علي صحه طول عمر الامام صاحب الزمان(علیه السلام) دارد در اين کتاب نيز به اين مطلب اشاره دارد و معمّريني را که در طول تاريخ مطرح بودهاند را بعضاً بر ميشمرد.
مرحوم خواجه نصير طوسي که اين مطلب را مطرح ميکند و از تجربه تاريخي ياد ميکند ميفرمايد که هم در جانب پيامبران خدا چون خضر و الياس طول عمر و حيات باقي مطرح است و هم در جانب دشمنان مثل ابليس و دجّال و سامري و چه در شريعت اسلامي و چه در شرايع ديگري پس چرا در جانب وسط که اولياي خدا باشند طول عمر جايز نباشد.[13]براي اتمام در اين تقرير عرض ميشود که در تورات و انجيل نيز از کساني نام برده شده است که داراي عمر طولاني هستند مثلاً جايي از تورات آمده است: پس تمام ايام «آدم» که زيست 930 سال بود که مرد. . . پس جملة ايام «انوش» 905 سال بود که مرد. . . و تمامي ايام «قينان» 910 سال بود که مرد. . . پس جملة ايام «متوشالح» 969 سال بود که مرد. . . پس تمام ايام «لمك» 777 سال بود که مرد.[14]
نتيجه:
از اين همه مباحث اين مطلب قابل اثبات است و شايد بديهي بنمايد که امکان طول عمر يک مطلب کاملاً مطابق با براهين عقلي و فلسفي است و بر همين مبناست که محدثين و علماي بزرگوار شيعه در وقوع آن و يا از حيث نقلي و روايات و بعضاً از حيث عملي و تجربي مد نظر قراردادهاند.
ولي نکته اي را که نبايد در اين آخر از آن غافل ماند و بسياري از بزرگان و علماي شيه متذکر ان شدهاند اين است که طول عمر امام مهدي(علیه السلام) بر اساس اراده و قدرت الهي است و چيزي جز معجزه نيست. مرحوم علامه طباطبايي در جايي از مباحث خودشان به اين مطلب اشاره دارد و ميفرمايد: «هيچ قاعده و برهان عقلي وجود ندارد که بر محال بودن طول عمر دلالت کند به همين جهت نميتوانيم طول عمر را انکار کنيم. »[15] و در جايي ديگر ميفرمايد: اگر کسي روايات وارد شده از رسول اکرم(ص) و امامان اهل بيت(علیه السلام) در خصوص امام غايب را مطالعه کرده باشد به اين نتيجه ميرسد که نوع حيات آن حضرت با معجزه و خرق عادت است و خرق عادتها امري محال نيست و نميتوان خرق عادت را از طريق علم به طور مطلق نفي کرد. عواملي در عالم تأثير گذارند که هرگز در ديد و شناخت ظاهري ما نيست و ما نميتوانيم عوامل ديگر را از ماوراء طبيعت نفي کنيم[16] و اين عوامل بيانگر آن است که طول عمر حضرت از نوع خاصي است.
و البته کسي در امکان عقلي طول عمر ترديدي نميکند و هرچند اين مقاله کوشيده است که تا بيانها و براهين متعدد عقلي و فلسفي بر آن از کتب بزرگان و علماي گرانقدر شيعه استخراج کند ولي امکان طول عمر يک امر مبرهن و مطابق با براهين فلسفي است لکن طول عمر حضرت مهدي(علیه السلام) هرچند با امکان عقلي و فلسفي سازگار است ولي به نوعي خاص است که فراطبيعي مينمايد و حالت معجزه به خود ميگيرد. و بر همين اساس است که بعضي از بزرگان قائل شدهاند حضرت مهدي(علیه السلام) وقتي ظهور کند عمر حضرت به سير طبيعي خواهد بود.
پی نوشت ها:
[1].المحصول فی علم الفصول، ج 3، ص 108، شیخ جعفر سبحانی.
[2].المنطق بحث صناعات خمس، ص 311، مرحوم محمد رضا مظهر.
[3].بحث حول المهدی (عج)، شهید صدر، ص 33.
[4].اشعار، ج 8، ص 97. ، ج 3 ص، تفسیر فخر رازی ج 2، ذیل آیه 259 سوره بقره.
[5].عصاره خلقت امام زمان (عج)، جوادی آملی، ص 24. نهج الولایه حسن زاده آملی، ص 7.
[6].اسفار، ج 8، ص 190.
[7].بیان القرآن، شیخ مجتبی قزوینی، ج 5، ص 11.
[8].الفرقان فی تفسیر القرآن، ج 4، ذیل آیه ی 259 سوره ی بقره، صادق تهرانی.
[9].هزار و یک نکته ی حسن زاده ی آملی ، ص 138.
[10].تفسیر القرآن الکریم ملاصدرا، ج6، ص 301.
[11].کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص 553.
[12].مصنفات، شیخ مفدی، ج 3، ص 93.
[13].تلخیص المحصل، خواجه نصیرالدین طوسی، ص 433.
[14].تورات، سفر پیدایش باب 5، آیات 5-33.
[15].المیزان، ج 13، ص 352.
[16].شیعه در اسلام، ص 198
نویسنده: سید رضی قادری، برگرفته از مجله سپیده سحر