اون که میاد _اگه بگم_
یه گل سرخ بهار میشی
یه قطره خون رو آینه
یه چشم انتظار میشی
یه قطره خون رو آینهست
یه چشمِ سرخ انتظار
یه روز دوباره سبز میشه
وقتی که برگرده بهار
*
هر کی با آینه روبهروست
رو هست و نیست پل میزنه
یه چشمِ سرخِ آتشین
توی چشاش زل میزنه
میگن فرشته روزهشو
با گریه افطار میکنه
فرشته میدونه که نور
ظلمتو بیدار میکنه
*
برق یه تیغ، اشک دریغ
رعد صدای مرتضی:
«رَستَم از این بند و بلا...»
علی رضا شد به قضا
آی غنچههای گل سرخ!
از نسیم وزون بگین
بوی خدا تو کوچههاست
سحر شده اذون بگین
*
ما گم شدیم، باید بیاد
اونی که چشمِ ما میشه
نماز حاجت بخونین
حاجتتون روا میشه
علی معلم دامغانی