مقدمه :
در اين نوشتار به بررسی پنج راوي كه بيشترين روايت را در سه منبع اوليهي مهدويت (الغیبه نعمانی، کمال الدین شیخ صدوق، الغیبه شیخ طوسی) دارند، پرداخته شده است. نظير اينگونه مباحث ميتواند ما را در كتابشناسي منابع مهدوي و دست يافتن به نوع نگرش و مشي فكري مؤلفين كتب مهدوي و نيز ميزان تأثيرپذیری آنان از يك مكتب حديثي خاص كمك نمايد.
در بررسيهاي اوليه وقتی به سراغ كتاب غيبت نعماني ميرويم مشاهده ميشود ايشان بيشترين روايت را كه تعداد آن به 138 عدد ميرسد، بدون واسطه از ابنعقده نقل ميكند. مرحوم نعماني كه به عنوان كاتب مرحوم كليني شهرت يافته و بخش عمدهاي از دانش خويش را از اين استاد گرانقدر دريافت كرده است، در كتاب الغيبة خود 74 روايت از مرحوم كليني نقل ميكند. حجم دو برابري روايات ابنعقده نسبت به روايت از مرحوم كليني، انگيزهاي مضاعف براي بررسي شخصيت ابنعقده به ما ميدهد.
مرحوم نعماني از افرادي غير از ابنعقده و مرحوم كليني بدون واسطه روايت نقل ميكند كه به ترتيب زيادي روايت عبارتند از 1. محمد بن همام با 65 روايت 2. علي بن احمد با 57 روايت 3. عبد الواحد بن عبدالله با 42 روايت 4. علي بن الحسين بن بابويه (پدر شيخ صدوق) با نزديك به 30 روايت. و افراد ديگري كه به دليل كمي روايت از آنها، از ذكر آنان صرفنظر كرده و از این بین تنها به بررسي محمد بن همام خواهیم پرداخت.
- احمد بن محمد بن سعيد معروف به ابنعقده
رجاليون تولد وي را 249 ق و وفات ايشان را 333 ثبت نمودهاند كه ميتوان گفت ايشان به صورت كامل غيبت صغري را درك نموده است. شخصيت اين محدّث به قدري مطرح بوده است كه رجاليّون شيعه و سنّي به ايراد سخن در مورد وي پرداخته و وجههی علمي ايشان را مدح نمودهاند.
رجاليون اهلسنت با اذعان به چهرة علمي ابنعقده تنها مشكل او را مشكل اعتقادي دانسته اند؛ لذا ذهبي او را ضعيف ميشمارد و اين ضعف به جهت كذب و يا كم حافظگي نيست. بلكه به جهت آن است كه مثالب صحابه به خصوص شيخين را نقل نموده است.[1] ابنحجر نيز فضل ابنعقده در علم و مطرح بودن چهره علمي ايشان را نميپوشاند و به آن اذعان دارد.[2]
با وجود زيدي بودن و از جاروديه بودن ابن عقده؛ به جهت تلاش علمي او و اينكه همهی كتابهاي اصحاب ائمه را روايت كرده و حتي اسناد روايات را حفظ نموده است؛مورد اعتماد و وثوق علماء شيعه قرار گرفته است.[3] قابل توجه است كه نصف روايات ابنعقده كه نعماني در كتاب خود آورده ؛ يعني تعداد 69 روايت، از كلام گهربار امام صادق (علیه السلام) است كه با توجه به زيدي مذهب بودن او، نقش روايتگري وي ، بيش از پيش به چشم ميآيد.
در نظر گرفتن فضاي زمان نگارش و املاء كتاب الغيبه كه در شهر حلب عراق بوده است و مطرح بودن شخصيت علمي ابنعقده در منطقه ميتواند ما را در فهم عنايت ويژه مرحوم نعماني به ابنعقده كمك نمايد و خرده گرفتن بر مذهب ابنعقده را دفع نمايد.
عنايت ديگر مؤلفين كتب مهدوي به ابنعقده
مرحوم صدوق در كمال الدين تنها به يك روايت از ابنعقده بسنده كرده است. شيخ طوسي نيز در كتاب الغیبه، دو روايت از ابنعقده و به واسطة او نقل ميكند. و طريق شيخ اگر چه در آن احمد بن محمد بن موسي الأهوازي معروف به ابنصلت وجود دارد امّا طريق صحيحي است به جهت آنكه ابنصلت از مشايخ نجاشي محسوب ميشود.
دليل اين كمي روايت همانطور كه ميتواند به خاطر مذهب ابنعقده باشد ميتواند به جهت برخورداري از اساتيد فرهيختة ديگري و يا مكتب حديثي ديگري غير از عراق باشد به طور مثال شيخ صدوق متأثر از مكتب حديثي قم و ري بوده است و بيشترين رواياتش را به واسطة پدر بزرگوارش روايت كرده است و اگر ايشان از ابنعقده روايات زيادي نقل ميكرد، جاي سؤال و ترديد وجود داشت. بنابراين با وجود اين احتمال، كمي روايت نميتواند دليلي بر بياعتقادي يا بياعتنايي به اين راوي باشد.
- محمد بن همام
كنية وي ابوعلي است و همانطور كه گذشت 65 روايت در الغيبه نعماني دارد. اسامي وي به همراه پسوندهاي مختلف در روايات عبارتند از: محمد بن أبي بكر همام ـ محمد بن همام الاسكافي ـ محمد بن همام البغدادي ـ محمد بن همام بن سهيل و...[4] «در مورد تاريخ وفات اين رواي بين مرحوم نجاشي و شيخ طوسي اختلاف است. مرحوم نجاشي تاريخ ولادت ابوعلي را 285هـ.ق و تاريخ وفات ايشان را 336 نگاشته است امّا شيخ طوسي در رجالش تاريخ وفات وي را 332 ميداند.»[5]
تعداد روايات شيخ صدوق در كمال الدين به واسطة محمد بن همام 12 روايت و تعداد روايات اين راوي در غيبت شيخ طوسي 13 روايت ميباشد كه البته بنا به گفتة آيت الله خوئي طريق شيخ به واسطة ابيالمفضل ضعيف است. مرحوم نجاشي جرياني را به واسطة خود محمد بن همام نقل ميكند كه هر چند ناقل خود ابوعلي است امّا به جهت وثاقت وي، حكايت از عنايت ويژه امام عسكري (علیه السلام) به اين راوي و پدرش دارد.[6]
محمد بن يحيي العطار ـ سعد بن عبدالله ـ احمد بن محمد بن عيسي
در برخي از اسناد كتاب شريف كافي اين سه راوي با همين ترتيب وجود دارد كه مرحوم كليني از آنان روايت نقل ميكند كه بيشترين تعداد؛ یعنی 3872 روايت بدون واسطه از محمد بن يحيي نقل شده است و تعداد روايات سعد بن عبدالله 19 روايت است كه بيشترين آن بدون واسطه و برخي با واسطة محمد بن يحيي نقل شده است و همچنين روايات احمد بن عيسي 861 روايت ميباشد كه 693 مورد از آن به واسطة محمد بن يحيي العطار نقل شده است. رابطهاي كه بين اين سه راوي وجود دارد ما را بر آن داشت تا با رعايت ترتيب زماني به شرح حال اين سه بزرگوار در فصل جداگانهاي بپردازيم علاوه بر آنكه اين سه راوي قبلتر و متقدمتر از دو راوي در فصل اوّل نسبت به سه كتاب مورد بحث ميباشند.
- محمد بن يحيي العطار
با توجه به اينكه وفات مرحوم كليني 329 و يا 328[7]هـ.ق ثبت شده و اين راوي(محمد بن يحيي العطار) از مشايخ كليني بوده است و نيز با توجه به اينكه شيخ طوسي در كتاب رجال خود اين راوي را در زمرة كساني كه مستقيم از امام روايت نقل نميكنند [مِمَّن لم يروعنهم] آورده است، ميتوان دوران زندگي وي را تخمين زد كه دوران غيبت صغري را شامل ميشود.در وثاقت و جلالت شأن ایشان هیچ شبهه ای نیست به طوری که هر رجالی و فقیهی [8]که از ایشان نام برده است، ازایشان به بزرگی یاد نموده است.
ميزان روايات در كتب مهدوي
مرحوم نعماني در الغيبه 50 روايت با يك واسطه از ايشان نقل ميكند كه اين واسطه گاهي محمد بن يعقوب يعني مرحوم كليني است و گاهي علي بن الحسين است كه در برخي نسخهها با قيد المسعودي آورده شده است اما به نظر ميرسد منظور علي بن الحسين بن بابويه قمّي يعني پدر شيخ صدوق باشد كه با توجه به طبقه راوي صحيحتر به نظر ميآيد.
مرحوم شيخ صدوق در كمال الدين نيز 51 روايت با يك واسطه از اين راوي سند ميآرود كه اين واسطه گاهي پدرش و گاهي پسر راوي يعني احمد بن محمد بن يحيي العطار ميباشد افراد ديگري چون مرحوم كليني و محمد بن علي ماجيلويه و محمد بن موسي بن المتوكل و محمد بن الحسن بن الوليد نقش اين واسطه را ايفا ميكنند.شيخ طوسي در كتاب غيبت خود تنها 8 روايت از اين راوي با طريق خود آورده است كه اين طريق در مشيخه التهذيب آورده شده است و غالب اين 8 روايت از طريق كليني بيان شده است.
در ميان پنج راوي مورد بحث تنها راوي كه تناسب ميان نقل روايت از آن ميان دو كتاب الغيبة نعماني و كمال الدين رعايت شده و هر دو كتاب به يك ميزان روايت نقل كردهاند، محمد بن يحيي العطار است. در مورد چهار راوي ديگر هميشه بين اين كتاب نتيجه معكوس ميباشد يعني هر كجا نعماني روايت فراوان نقل ميكند، شيخ صدوق آمارش پائين آمده و بر عكس هر كجا شيخ صدوق آماري بالا از روايات يك راوي برخوردار است، آمار نعماني پائين است و روايت كمي از راوي دارد.
- سعد بن عبدالله بن ابيخلف الأشعري القمّي
در مورد تاريخ وفات اين راوي دو نظر وجود دارد برخي آن را سال301هـ.ق ميدانند و برخي آن را سال 299 هـ.ق ثبت كردهاند. مرحوم نعماني تنها 4 روايت از اين راوي نقل نموده است كه دو روايت آن به واسطه مرحوم كليني است اما مرحوم كليني كه ميتواند بدون واسطه از سعد بن عبدالله روايت كند تعبير [عن عدة مِن اصحابنا][9] وعن عدة مِن رجاله[10] دارد و گويا خودش مستقيماً اين دو روايت را از اين رواي نشنيده است دو روايت ديگر يكي توسط يك واسطه يعني موسي بن محمد القمّي ابوالقاسم نقل شده كه در سال 313 اين روايت[11] را بر نعماني خوانده است و ديگري روايتي[12] است كه مرحوم نعماني با سه واسطه از سعد بن عبدالله ميآورد كه يكي از آن واسطهها علي بن الحسين بابويه است.
مرحوم شيخ صدوق در كمال الدين بالاترين حجم روايت را از اين راوي دارد یعنی 73 روايت در جلد اوّل و 74 روايت در جلد دوّم كه مجموعاً به 147 روايت ميرسد. شيخ طوسي نيز مجموعاً 37 روايت از اين راوي در كتاب غيبت خود ميآورد. جمعي از معاصران اين راوي محمد بن يحيي العطار و عبدالله بن جعفر الحميري و احمد بن ادريس هستند كه درخشش در ميان اين چنين فحولاني نشان از قدرت علمي اين راوي دارد.
داستان ملاقات سعد بن عبدالله با امام عسكري (علیه السلام) را مرحوم صدوق در جلد دوّم كمال الدين[13] آورده است. افرادي كه منكر ملاقات سعد با امام عسكري (به استناد اين روايت ميباشند، علاوه بر اشكال سندي بر محتواي اين روايت ايراد گرفته و آن را جعلي دانستهاند.[14]
- احمد بن محمد بن عيسي الأشعري القمّي
از راويان بزرگ و جليل القدر شيعه ميباشد كه شيخ طوسي وي را در اصحاب امام رضا ( توثيق كرده است و نام او را در زمرهي ياران امام جواد (علیه السلام) و امام هادي (علیه السلام) ذكر ميكند [15] و همچنين ابننوح كه استاد نجاشي ميباشد ملاقات او با اين سه امام بزرگوار را تأييد ميكند. نجاشي و شيخ طوسي در توصيف وي مينويسند:«ابوجعفر احمد بن محمد بن عيسي، شيخ و بزرگ مردم قم و از شخصيتهاي بزرگ اين شهر و فقيهي بلا مدافع بود» [16]
ابطحي در توضيح فقيه غير مدافع مينويسد: «اين مدح بزرگي براي ايشان است ؛ زيرا غالباً شخصيتها مورد حمله و تهاجم و انكار معاصرين و همكارانشان واقع ميشوند و كم هستند افرادي كه بر آنان هيچ خردهاي گرفته نشود. نامبرده، يكي از افراد نادر بود كه شخصيت علمي و فقهي و روايي و بقيه امورش مورد اتفاق و رضايت همگان بود. بنابراين او در رتبهاي عالي و منزلتي والا از جهت ورع و پرهيزگاري قرار داشت و داراي روش نيكوي معاشرت و بصيرت و دانايي بوده است.»[17]
غيبت نعماني 5 روايت و كمال الدين 58 روايت از وي نقل نموده است كه 13 روايت آن از طريق محمد بن يحيي العطار و 35 روايت از طريق سعد بن عبدالله آورده شده است. شيخ طوسي نيز 14 روايت در كتاب غيبت خود از وي بيان داشته است كه يك روايت از طريق محمد بن يحيي و دو روايت از طريق سعدبن عبدالله ميباشد. «طريق مرحوم صدوق به اين راوي صحيح ميباشد امّا شيخ طوسي در الفهرست دو طريق به احمد بن محمد بن عيسي دارد كه هر دو ضعيف ميباشند ولي در المشيخه طريقي دارد كه آن طريق صحيح ميباشد.»[18]
پی نوشت ها:
[1].ذهبي، تاريخ اسلام، ج25، ص68.
[2].ابنحجر عسقلاني، لسان الميزان، ج1، ص263.
[3].نجاشي، الرجال، ص94 ، شيخ طوسي، الفهرست، ص69 ، خوئي ـ معجم رجال الحديث، ج3، ص22
[4].خوئي ـ معجم رجال الحديث،ج15 و ج18، ص244 و ص342.
[5].همان، ج15، ص244.
[6].نجاشي، الرجال، ص380
[7].محسن امين، اعيان الشيعه.
[8].مامقاني، تنقيح المقال، ج3، ص198
[9].نعماني، الغيبة، باب10فعل، ح9.
[10].همان، باب10، ح7.
[11].همان، باب4، ح5.
[12].همان، باب7، ح18.
[13].باب 43، ح22، ص190.
[14].مرحوم خوئي (ره)، معجم رجال الحديث، ج9، ص80.
[15].رجال طوسي، ص351 و 373 و 383.
[16].رجال نجاشي، ص82، رقم198؛ فهرست شيخ طوسي، ص68، رقم75.
[17].تهذيب المقال في تنقيح كتاب رجال نجاشي، ج3، ص300.
[18].خوئي، معجم رجال الحديث، ج3، ص85.
نگارنده : علي رباني، برگرفته از مجله سپیده سحر