مقدمه:
اكنون اين پرسش مطرح است: آمادگى و زمينه سازى در كجا و به چه صورتى؟ براى توضيح اين مطلب بايد گفت: انسان منتظر بايد از آمادگى همه جانبه برخوردار باشد؛ فكرى و روحى، برنامه ريزى، عملى.آن كس كه در انتظار است، آماده مىشود تا ضعفهاى خودش را برطرف كند و مانعها را بشناسد و در نقطه ضعفهاى دشمن خانه بگيرد و از آن سنگر بسازد. اكنون اين پرسش مطرح است: آمادگى و زمينه سازى در كجا و به چه صورتى؟ براى توضيح اين مطلب بايد گفت: انسان منتظر بايد از آمادگى همه جانبه برخوردار باشد؛ فكرى و روحى، برنامه ريزى، عملى.
اشاره: در نوشتار پيشين، دو مورد از محورهاي مبحث انتظار (حقيقت، ضرورت) مورد باز كاوي قرار گرفت. در اين نوشتار، ابعاد انتظار را مورد بررسي قرار ميدهيم.
الف) توانمندىهاى فكرى
سقفهاى سنگين و رسالتهاى بزرگ، پايههاى محكم مىخواهند، پايه هايى كه در شعور و احساس قرار گرفته باشند. بدين جهت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
« لكلّ شى دعامة و دعامة هذا الدّين الفقه و الفقيه الواحد أَشدُّ على الشّيطان من أَلف عابد».[1]
براى هر چيز، پايه اى است؛ اساس دين اسلام، فهم عميق است و يك فقيه در برابر شيطان، از هزار مسلمان عبادت گزار[بدون شناخت] محكم تر و اثرگذارتر است.
بنابراين، در دورهى انتظار، بايد بنيانهاى فكرى عميقى پيدا كنيم تا در مقابل افكار و مكاتب مختلف از پا نيفتيم؛ اما چگونه؟ بعضى خيال مىكنند كه براى انتخاب صحيح بايد تمام مكاتب را شناخت، آن گاه انتخاب كرد، ولى اين بررسى براى انتخاب كافى نيست. زيرا درست است كه گفتند بايد گفتههاى نيكو را گوش داد و بهترين را انتخاب كرد،[2] ولى بهتر را بايد با اصلى سنجيد، اين اصل كدام است؟
على(عليه السلام) مىگويد: « كفى بالمرء جهلاً أن لايعرف قدره».[3] در نادانى انسان همين بس كه با تمامى اطلاعات و مطالعات بزرگ، معيارى نداشته باشى و اندازهى خودت را نشناسى.
آن چه يك منتظر بايد در زمينهى فكرى به آن مسلح باشد، درك و شناخت قدر خويش است كه معيار انتخاب مكتب هاست و انسان را در برابر افكار گوناگون راهنمايى مىنمايد و انتخاب بهترين را ممكن مىسازد. چون بهترينها در شعارى كه ارائه مىدهند، همراه مقايسه اى كه در ميان اين شعار و قدر وجود من برقرار مىشود، انتخاب مىگردد.
با توجه به همين معيار است كه مىتوانى كار گروهها و مكتبهاى گوناگون را نقد بزنى. لازم نيست همهى مكاتب را مطالعه كرد، بلكه همين قدر از مكاتب را بايد دانست كه طرح آنها براى سرانجام انسان چيست؟ مثلا وقتى شما مىخواهيد يك جفت كفش بخريد، تمام كفشهاى يك فروشگاه را آزمايش نمى كنيد. اندازه و شمارهى پا، شما را در انتخاب بهترين كمك مىكند.
در بارهى مكتبها و گزينش آنها نيز چنين است؛ وقتى من اندازهى واقعى انسانى خودم را كشف كردم و آن را شناختم، در پى اين هستم كه مكاتب مختلف، چه لباسى را براى اين انسان مىدوزند. آن وقت در مىيابم لباس هايى را كه آنها براى من مىسازند، حتى انگشت پاى مرا نمى تواند بپوشاند، جز مكتب تشيع كه آرمانها و اهدافش با اندازه ى وجودى و ارزش واقعى انسان، هماهنگ است.
اين راه، راه گشاى بن بستهاى حيرت زاست. اين شروع در ما جريانى پديد مىآورد كه از مطالعات و تفكرات ديگران هم مىتوانيم بهره ببريم و اين جريان فكرى است كه در برابر فكرهاى گوناگون مىتواند مقاوم باشد. آرى انسان بى نهايت استعداد دارد. اگر اين را باور كرده باشيم، هيچگاه آن جايگاهى را كه داريم، پايان خط نمى دانيم و هماره مجبوريم حركت كنيم.
ب) توانمندىهاى روحى
منتظر بايد در زمينه ى روحى نيز آمادگى بالايى داشته باشد تا در برابر حوادث و مصيبتها از كوره در نرود و بار سنگين رسالت و آگاهىهاى عظيم را بر عهده گيرد. در واقع، ظرفيت وجودى مرا در كنار گرفتارىها مقاوم مىسازد، از اين رو وقتى منتظر دعا مىكند، از خداوند شناخت مىطلبد؛
« اللهم عرفنى نفسك....». خدايا؛ خودت را به من بشناسان.
همچنين ثبات قدم را مىخواهد؛ « ثبتنى على دينك». نيز پايدارى صبر را درخواست مىكند؛« صبّر نى على ذلك».[4] منتظر بايد از چنان روحيه اى برخودار شود كه همراه رنجها و سختىها، راحتىها را داشته باشد. زيرا در زمان غيبت، مردم مورد سخت ترين امتحانات قرار مىگيرند و زير و رو مىشوند. چنان چه امام باقر(عليه السلام)در پاسخ يكى از ياران كه پرسيد: فرج شما چه وقت است؟ فرمودند:
« هيهات، هيهات لا تكون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا ـ يقولها ثلاثاً ـ حتّى يذهب الكدر و يبقى الصفو».[5]
هرگز هرگز، به اين زودى فرج ما نرسد تا غربال شويد،باز هم غربال شويد و باز هم غربال شويد تا كدورتها برود و صفا بماند.
ايجاد روحيه، امر مهمى است كه در دورهى انتظار بايد حاصل شود، ولى مهم تر از آن، راههاى ايجاد اين روحيه است كه چگونه و با چه روشى اين روحيه در منتظر پديد مىآيد. اكنون به مواردى اشاره مىكنيم:
1. درك قدر
آدمى كه اندازهى خودش را شناخته، به سبب كمترها توفان نمى گيرد و از جا نمىكند. ظرفيت و وسعت روحى ما در آن چه بر ما اثر مىگذارد، و آن را خوب مىشماريم و به آن اهميت مىدهيم، مشخص مىشود. زيرا امام على(عليه السلام)مى گويد:
« قيمة كلّ امرء ما يحسنه؛ قدر الرّجل على قدر همّته»[6]؛ ارزش آدم به اندازهى همان چيزى است كه بر او اثر مىگذارد و براى او اهميت دارد.
پس بايد به اين مرحله برسيم كه ارزش وجودى خودمان از چيزهايى كه براى ما اهميت دارند و بر ما اثر مىگذارند، بالاتر است. پس همت هايمان فراتر مىرود تا آن جا كه حركت مىكنيم و در اين حركت با مسايلى رو به رو مىشويم كه پيشاپيش، آماده شده بوديم.
اين نكتهى رمز گر بدانى، دانى هرچيز كه در جستن آنى، آنى
تا در طلب گوهر كانى، كانى تا در هوس لقمهى نانى، نانى
2. رفعت ذكر
رفعت ذكر هم سبب وسعت صدر مىتواند باشد و قرآن چه زيبا به اين موضوع اشاره دارد؛ { ألم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك و رفعنا لك ذكرك}.[7] آن جا كه ذكر و ياد تو را، نه اسم و نام تو را (نفرمود: و رفعنا لك اسمك) بالا برديم، در تو وسعتى پديد آورديم و بارهاى سنگين و كمرشكن را از تو برداشتيم، تا آن جا كه تو همراه هر رنج، دو راحتى مىديدى؛ { فانّ مع العسر يسراً انّ مع العسر يسراً}.[8] تكرار نكره صفحهى بعد، يُسر بدون الف و لام، است. پس همراه هر رنج، دو راحتى هست كه تو ورزيده شدهاى و با رفعت ياد و ذكر به وسعت سينه، راه يافتهاى .
3. ديدن تمام راه
كسى كه تمامى راه را ديده، مانعها را شناخته است، اين وجود آگاه مطلع منتظر است و از ديدن حوادث و گرفتارىها نمى لرزد. زيرا از پيش آماده شده، به انتظار نشسته است. كسانى مىلرزند كه با رؤياها و توقعهاى بى حساب، راه افتادهاند و به گمانشان تا راه افتادى، تمام دشمنها برايت نقل و نبات مىآورند. ولى آنان كه مانعها را ديدهاند و براى مبارزه با آنها آماده شدهاند به وسعت روحى رسيدهاند و با استقامت و مجاهدت به پيمودن راهشان ادامه مىدهند.
4. اطاعت و تقوا
كسى كه حدود را مىشناسد و تكليفش را مىداند و به اين تكليف مىخواهد عمل كند، ديگر فشارى ندارد، بلكه در جايگاه امن نشسته است؛ { انّ المتقين فى مقام أمين}.[9] وجودى كه تكليفش را شناخته، وحى را مىفهمد، از آن چه پيش مىآيد، وحشت ندارد، حتى با آن چه مىشود، كارى ندارد.
آن رسول عزيز(صلى الله عليه وآله و سلم) مىفرمود: « ما كنت بدعاً من الرّسل»؛ من از ميان رسولان بدعت و چيز تازهاى نياوردهام. « و ما أدرى مايفعل بى و لا بكم»؛ حتى نمى دانم كه براى من و شما، چه پيش مىآيد. « ان اتبع الا ما يوحى الىّ».[10] من فقط بر روى مرز و به دنبال وحى حركت مىكنم. زيرا همين اطاعت و تقوا و عمل به وظيفه است كه امن مىآورد و از بن بست بيرون مىكشد؛ { و من يتق الله يجعل له مخرجاً}.[11]
5. پيوند با خدا
رزق انسان فقط در خواندن كتاب نيست. مطالعهى آفاق و انفس هم آيهها و نشانه هايى را در پى دارد و مايههاى فكرى و روحى انسان را استحكام مىبخشد. افزون بر اين، كسانى كه روز را با خلق خدا به سر مىبرند، بايد در شب به ياد خدا باشند و از قرب او رزق بگيرند، تا بار برخوردهاى سنگين و درگيرىهاى مستمر روزانه را بتوانند به دوش بگيرند.
به همين دليل، رسول بايد پيش از قيامش در روز، شبانه برخيزد و قرآن را آرام آرام بخواند و با ترتيل در وجودش بنشاند؛ چون مىخواهد قول ثقيل و رسالت سنگينى را بر دوش بگيرد.[12] اين پيوند شبانه و دعا، قرائت يا قيام فراهم كنندهى رزق روزانهى مؤمن منتظر است كه سوخت و ساز و درگيرى و برخوردهاى شكننده دارد.
6. تمرين و ممارست
اگر انسان با آن شناختى كه يافته، زندگى كند؛ يعنى؛ آن چه فهميد، حركت و تمرين كند، بارهاى سنگين را مىتواند بردارد.
چنين كسانى به ثبات مىرسند؛ { مثل كلمة طيبة كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السماء}، يك انسان پاك مثل درخت پاك است، ريشههاى ثابتى دارد و شاخ و برگ گسترده. { يثبت اللّه الذين امنوا بالقول الثابت} كسانى كه ايمان آوردهاند، با گفتههاى ثابت تثبيت مىشوند. آن يافتههاى انسان، اگر در او شكل گيرد و با آن زندگى كند، با همانها به ثبات مىرسد و قدرت پيدا مىكند.
ج) برنامه ريزى
منتظر بايد طرح داشته باشد و با توجه به نقشه ى سازندگى، دنبال مصالح و لوازمى باشد كه قبلا برنامه ريزى كرده است. نكاتى كه در اين زمينه بايد مد نظر داشت، عبارت است از:
1. هدف مندى
طرح بر اساس هدف و هدف بر اساس درك از قدر و ارزش، شكل مىگيرد. با در دست داشتن هدف، كليد طرح به دست مىآيد.
2. ارزش مندى هدف
انسانى كه خودش را ميوهى هستى مىبيند و آدمى كه در او همتهاى بلند شكل مىگيرد و مسئوليتهاى بزرگ پذيرفته مىشود، فقر و جهل و فسق و شرك و كفر را نمى تواند تحمل كند. او در خود و در اجتماع، در پى اين ارزشهاى بالاتر مىگردد و براى اين ارزشهاى مقدس مجبور است كه طراحى كند.
3. تجزيه ى هدف
بهترين كار براى رسيدن به هدف و برداشتن موانع، تقسيم آن هاست؛ يعنى بايد نيازها، مسايل، مراحل و موانع را شناسايى كرد. هم چنين بايد به جاى نشستن و حسرت خوردن، حركت كرد تا راه رسيدن به هريك از مقدمات و مراحل را شناخت و براى درگيرى با مانعها آماده شد.
هنگامى كه هدفهاى بزرگ تجزيه مىشوند، راحت و آسان خواهند شد و هدفهاى كوچك هنگامى كه خرد نشوند، ناممكن و محال جلوه مىكنند.
4. ابتناء بر فقه و آگاهى
اكنون اين طرح و تقدير، انسان منتظر را از پراكنده كارى و دوباره كارى و خراب كارى، نگه مىدارد؛ چون كارهاى پراكنده در طرح، جان گرفته، به سوى هدف، هماهنگ گرديده، از فقه و آگاهى، بركت مىگيرد.
قرآن مجيد به عواملى اشاره مىكند كه با همراهى آنها، انسان منتظر در برابر دشمن ـ هرچند ده برابر باشد ـ نه تنها مقاوم، كه پيروز مىگردد. قرآن به ما مىآموزد كه همراه عناصرى بر دشمن غلبه خواهيد يافت. آن گاه در بيان علتش مىفرمايد: { بأنهم قوم لايفقهون}؛[13] چون آنها بينشى ندارند.
پس عنصر فقه همراه عناصر صبر، تجمع و ايمان مؤمن منتظر را در برابر دشمن كه ده برابر اوست، مىتواند به پيروزى رساند.
د) توانمندى در عمل
در مرحلهى عمل، به دو عامل ديگر نياز است. كه در روش تربيتى انبيا از آن سخن به ميان رفته است؛ { لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان}.[14]همهى انبيا افزون بر بينات، همراه با كتاب و ميزان بودهاند. در بينش دينى، افراد نه با عمل كه با بينش شان از يك عمل، به ارزش مىرسند. در بينش اسلامى، همه مسئول هستند؛ « كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيّته».[15]
انجام دادن چنين مهمى، به دو عامل ديگر نيازمند است، كتاب و ميزان؛ يعنى با كتاب، به ضابطهها برسد و دستورها را بشناسد و هنگام تزاحم دو دستور، با ميزانها و معيارها، از بن بست بيرون بيايد.
1. كتاب
منظور از كتاب، همين قرآن، تورات و انجيل نيست و اين پيداست كه همهى انبيا، صاحب كتابهايى مثل تورات و انجيل و زبور و قرآن نبودهاند.اين كتاب همان ضابطهها و دستورهاى مكتوب است؛ { كتب عليكم الصيام}.[16] و { كتب عليكم القتال}.[17]
منتظر مؤمن كه خودش را در دنياى رابطهها مىبيند و در ميان نظام، عليتى و علمى مىشناسد، اين گونه نمى تواند اقدام كند، بلكه براى هر رابطه، به ضابطه و دستور نياز دارد؛ چون انسان، نه تنها از عبادالله و بلادالله، از بيابانها و چهارپايان هم بازخواست مىشود.[18]
2. ميزان
به اندازهى تمامى پديدهها، تكليف و حكم هست. اين تكاليف خود با هم تعارضى ندارند، ولى مسأله آن جا سبز مىشود كه اينها در يك زمان به سراغ تو بيايند. اگر در يك زمان محدود با تمامى اين دستورها، روبه رو شوى، چه مىكنى؟ آيا به كارى مىپردازى و بقيه را مىگذارى يا غصهى كارهاى مانده را بر دلت بار مىكنى يا در هنگام تزاحم، دنبال معيار و ميزان مىگردى؟ اين ميزانها عبارت است از:
الف ـ توجه به عامل، جهت و اثر عمل
براى فهم حكم و حقيقت آن، توجه به امور پيش گفته لازم است. بدين سبب، مؤمن منتظر در حكمى كه مىشنود و عملى كه مىخواهد بياورد، بايد به اين ميزانها توجه كند كه چه عاملى او را وادار مىكند و چه جهتى او را مىخواند و اين عمل سازنده تر است يا عمل ديگر.
ب ـ اهميت، صعوبت و مخالفت هوس
هنگامى كه به دو كار برخورد مىكنى، نگاه كن كه خدا كدام يك را بهتر مىپسندد و كدام يك اهميت بيش ترى دارد. اگر در نظر خدا برابر بودند، ببين كدام بر تو سخت تر است. آن چه سخت تر است، سازنده تر خواهد بود؛« أفضل الأعمال أحمزها».[19]
آن جا كه در صعوبت با هم يكسانند، معيار مخالفت با هوس در ميان است. امام على(عليه السلام) در شمارش خصلتهاى برادرش مىفرمايد:
« و كان اذا بدهه أمران ينظر أيُّهما أقرب الى الهوى فيخالفه».[20]
آن جا كه با دو كار ناگهانى روبه رو مىشد، او مسلط بود. به هوا نزديك تر بود، با آن مخالفت مىكرد و آن را كنار مىزد.
آن چه گفتنى است: اين ميزان حساب شده است؛ چون كارى كه بر تو فشار بيش ترى مىآورد، به تو قدرت بيش ترى خواهد داد و تو را به معراج بالاترى خواهد رساند.
ج ـ اصول عمليه (برائت، استصحاب، احتياط، تخيير)
مؤمن هيچ گاه بن بستى ندارد؛ چون اگر در مقام عمل دچار شك شود، اصول عمليه در اين گونه موارد راه گشاست و اين از بزرگ ترين نعمتهاى اصول اسلامى است و ما از آن غافليم. چون جايگاهش را نمى دانيم و فقط در احكام از آن استفاده مىكنيم.
ه) آسيبهاى عمل
از كتاب و ميزان كه بگذريم، در مرحله ى عمل به آفات عمل نيز بايد توجه شود؛ چون مؤمن منتظر، ممكن است در مرحله ى عمل با آفت هايى روبه رو شود و تمام آن چه را به دست آورده، چون شيطان يك جا از دست دهد. براى اين كه منتظر در مرحله ى آمادگى عملى، از آفات مصون بماند، به نكات زير نيز بايد توجه داشته باشد:
1. مبناى عملش جوّ و روح جمعى و چشم و هم چشمى نباشد، بلكه شهادت و ديدار آتش و بهشت باشد؛ « مؤمن شغل من الجنة و النار أمامه».[21] هر كلمه و هر حركت او يا به آتش يا به بهشت راه دارد؛ با اين شناخت مشغول مىشود و از آفت توقع مزد و سپاس از ديگران رها مىشود و تا حد ايثار حركت مىكند و تازه خود را بدهكار هم مىداند.
2. منتظر عمل را جدا از حجم و مقدارش با توانايى خود بايد بسنجد، نه با دارايى ها. زيرا: { ليس للانسان الا ما سعى}.[22] با شناخت خصلتهاى عمل؛ يعنى سعى در زياد شمردن كارهاى خوب و كم ديدن كارهاى شر، رهايى مىيابيم. چون خيرى كه زيادش مىبينى، عقيم مىماند و شرّى كه اندكش مىشمارى، فزونى مىيابد. بايد به عكس رفتار كرد تا خيرها زياد شوند و شرها عقيم بمانند.
3. عمل منتظر در زمان و مكان مناسب بايد انجام گيرد، چون درست است كه توّابين خونهاى خود را در راه امام حسين(عليه السلام) دادند، اما اگر اين خونها در روز تاسوعا به حسين مىرسيد، شايد عاشورايى پيش نمى آمد؛ { سارعوا الى مغفرة من ربّكم}.[23]
4. منتظر از افراط و تفريط بايد بپرهيزد و از سنت جدا نشود؛ «