مقدمه:
در این نوشتار، بر آن هستیم که درباره یکی از مهم ترین مسائل مربوط به مهدویّت؛ یعنی مسأله « انتظار»، سخن گوییم. این مسأله، از جهات متعدد حائز اهمیت است که به سه جهت آن اشاره میشود.
نخست: شناخت وظیفه
از وظایف اصلی انسان، در دوران غیبت، « انتظار» ظهور منجی عدالت گستر است. هنگامی این وظیفه به خوبی انجام می گیرد که حقیقت انتظار و وظایف انسان منتظر به خوبی شناخته شود. در روایات متعددی به این مطلب اشاره شده است، از جمله روایت امام صادق(علیه السلام) که به یاران خود فرمود:
« آیا شما را از چیزی آگاه نکنم که خداوند بدون آن هیچ عملی را از بندگان نمی پذیرد؟» گفتند: « بفرمایید». فرمود: « گواهی به یگانگی خدا و نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اقرار به آنچه خدا امر فرموده و ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما و تسلیم شدن در برابر ایشان [امامان] و پرهیزکاری و کوشش و خویشتن داری و انتظار قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)».[1]
در این روایت، انتظار حضرت مهدی(علیه السلام) از جمله عواملی است که موجب پذیرش اعمال دیگر می شود.
دوم: دست یابی به آثار فراوان انتظار
از آن جهت که « انتظار» مبحثی کاربردی است، اگر چه در شمار مباحث اعتقادی نیز از آن بحث میشود؛ اما نقشی اجتماعی نیز دارد. میدانیم که دین، امری پویا است و نقش دهنده به زندگیِ اجتماعی، ازین رو حرکت زا و تکامل آفرین میباشد؛ اما انتظار علاوه بر اینکه سازندگی فردی دارد در شمار اجتماعی ترین مباحث دینی نیز قرار دارد و ازین رو در چگونگیِ زندگیِ اجتماعی انسان، نقش ویژهای بر عهده دارد. شخص « منتظر» که تصویری صحیح از مسأله « انتظار» دارد، به گونه ای زندگی فردی و اجتماعی خود را تنظیم می کند که با این اندیشه مطابق و با اصول آن مخالفتی نداشته باشد.
سوم: تحریف زدایی
این مفهوم، از مفاهیمی است که همواره در تفکّر مکتب شیعی، نقشی اساسی داشتهاست. ازین رو، مخالفان این مکتب نیز همواره در پی مخدوش کردن معنای صحیح آن بودهاند. میتوان گفت در برخی از برههها، در این راه موفقیتهایی نیز به دست آوردهاند.
اینان، گاه انتظار را به معنی رکود، خمودی و سستی در مسائل مربوط به اجتماع انسانی قلمداد کردهاند و « منتظر» را فردی گوشه گیر معرفی میکنند که هیچ ارتباطی با زندگیِ جمعی برقرار نمیکند، و تنها سر خود را در پیش گرفته و به زندگی فردی، عبادات فردی، و سلوک فردی میپردازد.
این مفهوم در این معنا، مفهومی گمراه کننده و بسیار خطرناک است که فایده آن تنها نصیب قدرتمندان حاکم بر جوامع میشود. اگر کسی به چنین تفکر فرد انگارانهای درباره مسائل اجتماعی، اعتقاد پیدا کرد، هیچ دخالتی در این گونه مسائل نخواهد داشت و از این رو به راحتی میتوان تمامیِ بهرههای او از جامعه را، سلب و به نفع خود به کار گرفت. از این رو مفهوم حرکت آفرین و مکتب ساز «انتظار» که میتواند به بزرگ ترین حرکتهای اجتماعی و برترین تغییرات جمعی منجر شود، گاه وسیلهای برای تخدیر و سکون معتقدان به این موضوع قرار گرفتهاست.
مفهوم انتظار
ابتدا میبایست مفهوم صحیح انتظار شناخته شود؛ چرا که تا رنج دست یابی نقشه گنج بر انسان تحمیل نشود، به راحتی به گنج دست نمییابد.
در توضیح مفهوم انتظار، به چند نکته اشاره میکنیم:
الف: انتظار، حالتی روحی است که از ضمیر فرد منتظر بر میآید؛ اما با چشم به در دوختن و حسرت خوردن تمام نمی شود؛ بلکه به عمل منجر میشود و در تمامیِ اجزای زندگی مادی و معنوی تأثیری شگرف برجای مینهد. در روایات متعدد، انتظار به عنوان عمل، بلکه برترین اعمال معرفی شدهاست. از جمله روایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمودند:
« افضل اعمال أمتی انتظار الفرج؛[2] برترین اعمال امت من، انتظار فرج است».
این دسته روایات، دلالت دارد که انتظار، حالت روانی [درونی] صرف نیست؛ بلکه حالت عملی [بیرونی] نیز دارد.
ب: همانگونه که از معنای لغوی این واژه استفاده میشود، اصطلاح انتظار، به معنای عدم رضایت از وضعیت موجود و انتظار عملی برای تغییر آن و حاصل شدن وضعیّتی مناسب میباشد.
ج: بر این اساس، میتوان فهمید که انتظار مفهومی است مرکّب از دو جزء نفیی و اثباتی. نفی آنچه در جریان است و اثبات آنچه انتظار و توقّع آن میرود.
اینک برای وضوح مطلب، مثالی بیان میکنیم. اگر کسی به سفر رود و این سفر، بیش از حدّ معمول به طول انجامد و خبری نیز از او به دست نیاید؛ پدر و مادر این فرد مسافر که از وضعیت موجود ناراضی و طالب تغییر این وضعیت هستند. لحظه ای نسبت به وضعیت موجود حالت بی تفاوتی ندارند؛ بلکه در تمامیِ لحظات در پی آنند که از این وضعیت خارج شوند و از سویی دیگر، وضعیت مطلوب را فراهم آورند. این حالت را « انتظار» میخوانند، و این پدر و مادر را، « منتظِر».
مریضی که به بیماری صعب العلاجی مبتلا شدهاست، تاجری که از بی ثباتی وضعیت اقتصادیِ پیشه اش رنج میبرد، زندانیای که مدتها بدون روشن شدن سرانجامش، در زندان به سر میبرد و... همه از نمونههای وقوع در حالت انتظار میباشند. اینان لحظهای از مشکل خود غافل نمیشوند و در تمامی حالات، مصرّانه آرزوی وضعیت بهتر را در سر دارند، و در راستای تحقق آن کوشش میکنند. بنابراین میتوان دریافت حالت انتظار، حالتی نظیر حالت آماده باش است که فرد منتظر را به حرکت وا داشته و زمینه فراهم شدن مطلوب را محقق میسازد.
منتظِر کیست؟
درباره واژه « انتظار» و معنای اصطلاحی آن، سخن گفتیم. اینک میگوییم: «انتظار ظهور» نیز، مفهومیاست با معنایی همانند آنچه بیان شد. انتظار ظهور، یعنی اینکه فرد منتظِر، نخست از وضعیّت موجود ناراضی باشد، و در گام دوم، طالب و خواهان تغییر این وضعیت به وضعیت مطلوب باشد. این حالت، حالت آمادگی و حرکت برای تغییر این وضعیت را پدید میآورد؛ از این رو فرد منتظر، نه تنها در حالت انزوا به سر نمیبرد؛ بلکه همواره بیشترین نقش را در مسائل اجتماعی بر عهده میگیرد.
در طول تاریخ، میلیونها شیعه خود را در صف منتظران ظهور قلمداد میکردهاند و بسیاری از انقلابهای اجتماعی نیز با همین انگیزه به وقوع پیوسته است؛ اما در این میان، تنها کسانی منتظر واقعی هستند که گذشته از دارا بودن آن دو حالت، در حالت آماده باش به سر برده و در هر لحظه، آماده تغییر وضعیت موجود باشند. به عنوان نمونه، بنیان گذار عظیم الشأن انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) را میتوان به عنوان الگوی انتظار و منتظران ذکر کرد. ایشان نه تنها از وضعیت حاکم بر کشور در زمان حکومت خودکامگان پیشین راضی نبودند و در انتظار تغییر این وضعیت به سر میبردند؛ بلکه خود نیز آماده تغییر این وضعیت بودند از این رو انقلاب شکوهمند اسلامی را برای زمینه سازی ظهور ولی عصر(علیه السلام)، رهبری کردند.
ما نیز که خود را از منتظران ظهور آن حضرت میدانیم، باید نخست از وضعیت ظلم و فساد حاکم بر جوامع اسلامی ناراضی باشیم و در مرحله دوم، طالب تغییر این وضعیت شویم، آن گاه در نتیجه این دو حالت، آن چنان حالت آمادگیای پیدا کنیم که در هر لحظه بتوانیم در رکاب آن حضرت قرار بگیریم و در اجرای فرامین ایشان بکوشیم.
بدین ترتیب آشکار میشود که انتظار، نه حالتی تخدیری که وضعیتی حرکت زاست و همواره فرد منتظر را در حالت تلاش و حضور در عرصههای اجتماعی نگاه می دارد.
در جرگه منتظران
اکنون جای این پرسش است که چگونه میتوان در سلک منتظران قرار گرفت؟
گفتیم که انتظار، حالتی درونی است که منجر به حرکت به سوی مطلوب میشود. برای پیدایش این حالت، نخست باید به ایجاد سنخیّت با مطلوب فرد منتظَر، پرداخت. سلامتی، وضعیّتی است که روح انسان بیمار با آن سنخیّت دارد؛ لذا ناخودآگاه هر لحظه در طلب آن است. همراهی با فرزند، بهبود وضعیّت اقتصادی و... نیز همین گونه است که پدر و مادری که از فرزند مسافر خود اطلاعی ندارند و بازرگانی که به رکود و ناامنیِ پیشه اش دچار شده، در هر لحظه به آن توجه دارد.
منتظران حقیقی ظهور نیز، نخست باید با وضعیت نامطلوبی که بر جامعة آنان حاکم است، سنخیتی نداشته باشند، آن گاه سنخیّت کامل با وضعیت ممکن بعدی پیدا کنند تا در سلک منتظران قرار گیرند. از این رو مشابهت با یاران حضرت ولی عصر(علیه السلام) که پدید آورندگان وضعیّت نوین هستند– تنها راه ورود در این مسیر میباشد.
زدودن رذایل از نفس و آرایش آن به فضایل و در یک سخن، تهذیب نفس، تنها راه ورود به جرگه منتظران است. کسی که نفس مهذّب داشته باشد، نه به آلودگیهای دنیایِ مادی دل می بندد، تا از وضعیت پریشان فساد و ظلم موجود جهانی شادمان باشد و نه دچار رکود میشود، تا برای پیدایش وضعیت مناسب اقدامی نکند.
بدین ترتیب معلوم میشود که منتظران واقعی در بالاترین سطح ممکن از تهذیب نفس قرار دارند.
والاترین منتظران
اینک حالت انتظار را در قالب ذکر یک نمونه بیان میکنیم. این نمونه، برخاسته از حدیثی است که یکی از یاران خاص حضرت صادق(علیه السلام) به نقل آن پرداخته است. بر اساس این حدیث، میتوان دید حضرت صادق(علیه السلام) که در شمار منتظران ظهور قرار داشته اند، چگونه بی تابانه اشک میریخته و انتظار ظهور را در دل داشته اند.
بنابراین روایت، روزی مفضّل بن عمر، ابوبصیر، ابان بن تغلب و سدیر - که هر چهار تن از یاران ویژه حضرت صادق(علیه السلام) و در شمار فداییان ولایت بوده اند– به محضر آن حضرت بار مییابند و آن حضرت را در لباسی با آستینهایی تقریباً کوتاه و بدون یقه و سینهای باز مییابند که بر روی خاک نشسته و به شدّت گریه می کنند و این سخنان را بر زبان میرانند:
« ای سرور من! غیبت تو بر گرفتاریها و ناراحتیهای من افزودهاست، گمان نکنم اشک چشمم خشک شود و ناله سینه ام فرو نشیند».
سدیر با دیدن این حالت، ناراحت میشود و از آن حضرت میپرسد: یابن رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)! چه مطلبی برای شما پیش آمده که این گونه منقلب و ناراحت هستید؟ آن حضرت، آهی کشیده و پاسخ میدهند:
« امروز صبح در کتاب جفر اکبر نظر میکردم که به مسائل مربوط به خاتم الأوصیا رسیدم. دیدم این بزرگوار چه مقامی نزد حضرت حق دارند و چه اندازه غیبتشان طولانی میشود و چقدر باید ناراحتی اجتماعات را تحمّل کنند، چقدر بندگان خدا از دین حق دست شسته و از آن خارج میشوند. من از حالات آن حضرت در روزگار غیبت منقلب شده بی اختیار اشک چشمم جاری شدهاست».[3]
تحلیل کوتاه این حدیث شریف، نشان میدهد اولاً از آنجا که آن حضرت با فرزند زاده بزرگوارشان سنخیت کامل دارند، در طلب رفع مشکلات ایشان هستند و ثانیاً از آنجا که در بالاترین حدّ ممکن، پیراسته از آلودگیها میباشند، نمیتوانند به وضعیت موجود راضی باشند؛ لذا بی اختیار در سلک منتظران آن حضرت قرار میگیرند و اشک از دیدگانشان جاری میشود.
نتیجه:
این حالتِ « بی اختیاری» و « ناخود آگاهی» خبر از ملکه شدن و استقرار این صفت میدهد و همان حالت انتظار است که میتواند فرد منتظر را در شمار یاران حضرت ولی عصر(علیه السلام) قرار دهد.
پینوشتها:
[1]. الغیبة نعمانی، باب 11، ح 16، ص 207.
[2]. بحارالانوار، ج 2 ، ص 122.
[3]. بنگرید: الغیبة، طوسی، ص 167، کمال الدین، ج 2، ص 352؛ بحارالانوار، ج 51، ص 219.
منبع:(برگرفته از سخنرانی های آیت الله ناصری)