مقدمه:
فان فلوتن[1] (1903 ـ 1866) از خاورشناسان هلندي و از شاگردان يكي از اسلامشناسان هم وطن خويش، دخويه (1909 ـ 1836) ميباشد. وي در زمينه آثار تاريخي و ادبي از فرهنگ اسلامي به تصحيح و ترجمه چند اثر و به نگارش چند كتاب پرداخته است كه مهمترين آثار او در زمينه تصحيح و ترجمه عبارتند از:
1.كتاب مفاتيح العلوم خوارزمي (1895).
2.كتاب البخلاء جاحظ (1900).
3.رساله هاي كوتاهي از جاحظ (1903).
تاليفات وي عبارتند از:
1.عزيمت عباسيان به خراسان (در سال1890 به زبان هلندي نوشته است.
2.پژوهشهايي درباره عرب سالاري، تشيع و عقايد مهدويت در دوره أموي (در سال 1894 در آمستردام به زبان فرانسوي نوشته است).[2]
از مهمترين آثار فان فلوتن درباره اسلام، كتاب دوم اوست. اين كتاب با عنوان «السياده العربيه و الشيعه و الاسرائيليات في عهد بني اميه»[3] در سال 1965 به وسيله دكتر حسن ابراهيم حسن و محمد زكي ابراهيم به زبان عربي و به وسيله سيد مرتضي هاشمي حائري با عنوان «تاريخ شيعه و علل سقوط بني اميه» به زبان فارسي ترجمه شده است.[4]
دكتر حسن ابراهيم حسن، مترجم كتاب فلوتن به زبان عربي، در مقدمه اين كتاب ميگويد، آنگاه من در دانشگاه لندن دانشجوي رشته تاريخ اسلام بودم، استاد توماس ارنولد در سخنرانيهاي خود به كتاب فان فلوتن اشاره مينمود و از آن تعريف ميكرد و اين امر موجب شد تا من پس از اتمام تحصيل تصميم گرفتم با كمك دوستم محمد زكي ابراهيم اين كتاب را به عربي ترجمه كنم. وي ميافزايد كه اين كتاب را از مهمترين منابع تاريخي در باره شيعه و در باره عصر بني اميه يافتم و به همين جهت در صدد شدم تا آن را به زبان عربي ترجمه كنم.
روش تحقيق فان فلوتن در شناخت اسلام و مهدويت
از مطالعه مجموعه ترجمهها و تاليفهاي فان فلوتن استنباط ميگردد كه وي در تاريخ اسلام و قرون اوليه صدر اسلام به ويژه عصر بني اميه، تخصص داشته است. روش وي در تاريخ اسلام مشخصاً تاريخي است و مانند بسياري از خاورشناسان ديگر به جاي آنكه به بررسي و ارزيابي اعتقاد به مهدويت در مذهب شيعه و پيروان آن بپردازد و كاركرد آن را در فرهنگ شيعه و در نزد شيعيان و جوامع شيعي مورد ارزيابي قرار دهد، ميكوشد تا دلايل پيدايش اين فكر را با استناد به رخدادهاي تاريخي و حوادث قرون اوليه جامعه اسلامي مورد نقد و بررسي قرار دهد.
وي در كتاب عرب سالاري و تاريخ شيعه به بررسي تاريخي مسئله مهدويت و عوامل پيدايش اين فكر در انديشه هاي شيعه ميپردازد. او تحت تاثير افكار دارمستتر كه صريحاً در كتاب خود از او نام ميبرد، با شيوه توصيفي به موضوع نمينگرد، بلكه به مانند وي با تكيه به آثار ابن خلدون و پذيرش اين مسأله كه اعتقاد به مهدويت انديشهاي ساختگي است، به بررسي اين پرسش ميپردازد كه چرا مسلمانان به طرح مهدويت پرداختهاند و چگونه اين فكر در انديشه مسلمانان به ويژه شيعه شكل گرفته است؟
همانطور كه قبلاً اشاره شد، اين دسته از خاورشناسان بر خلاف روش تحقيق پديدارشناسانه شرقشناساني همچون هانري كربن، به اين مسأله توجه ندارند كه در بررسي آئينها و انديشهها نخست بايد مسئله را از زاويه ديد معتقدان به آن تفكر بنگرند و اينكه معتقدان به يك فكر يا اعتقاد چگونه در طول تاريخ به مسئله نگريستهاند..
يكي از شيوههاي معهود و متداول در روش تحقيق قرن بيستم اين است كه به ارزيابي يك مسئله از ديدگاه پيروان آن نگريسته ميشود و سپس بعد از توصيف نظرات وفاداران به آن تفكر اگر تناقض و نقصي ديده شود، گوشزد ميگردد، در حالي كه افرادي همچون فلوتن، از ابتدا فرهنگ مهدويت را تحت تاثير انديشه مدعيان مهدويت دانسته و اين را به عنوان يك اصل موضوع و پارادايم در ذهنشان تثبيت نمودهاند، حال پس از اين مسأله مينگرند كه اين اعتقاد چه كاركردها و اهدافي را در تحولات تاريخي و سياسي در پي داشته است. طبيعي است در اين شيوه تحقيق بخش زيادي از حقانيت موضوع براي محقق قابل تشخيص نخواهد بود، زيرا بر اين اساس هيچگاه نميتوان به منزلت و ارزش بحث در آن مذهب و يا نزد پيروان و وفاداران به آن آگاهي يافت.
نگرش فان فلوتن درباره مهدويت
بزرگترين ادعاي فلوتن در باره مهدويت اين است كه اين انديشه به وسيله شيعيان كوفه ترويج شده است، تا بتوانند از پتانسيل و توانائيش در مقابله با خلافت خلفاء بني اميه كه حكومتشان در شام بوده، استفاده كنند. وي كه به بررسي تفصيلي مسئله مهدويت از زمان قيام توابين ميپردازد، تلاش ميكند تا اين سخن را اثبات كند كه اعتقاد به مهدويت عاملي اعتقادي در دست شيعياني بوده كه ميخواستند با طرح آن از افزايش قدرت بني اميه جلوگيري كنند و اين امر موجب شده تا به سوء استفاده از بحث مهدويت بپردازند. البته وي پذيرفته است كه مسئله مهدويت از ابتدا مورد توجه تمامي فرقههاي اسلامي بوده و از جانب آنها طرح گشته است و در بدو امر اختصاص به آل بيت و شيعه نداشته است:
«مسلماً اعتقاد به ظهور مهدي و انتظار او در بدو امر مختص به آل بيت نبوده،بلكه فكر مهدي منتظر، به واسطه گسترش نفوذ شيعه و فكر مهدويت در ميان مسلمانان توسعه يافت، چنان كه در بين أهالي سنت نيز شيوع يافت، به طوري كه يادبود مهديهاي ديگر مانند سفياني و قحطاني و ديگران را به كلي از لوح خاطر آنها زدود. بدون شك پيشگويي راجع به اينها و انتظار ظهور ايشان از نفوس مسلمانان بيرون نرفته است»[5]
حسن ابراهيم حسن در مقدمه كتاب ميگويد، فان فلوتن معتقد بود كه عامل شكست و سقوط بني اميه و به خلافت رسيدن بنيعباس سه چيز بوده است كه از جمله آن عوامل، تفكر شيعه و آموزه مهدويت بوده است.[6] بنا به اعتقاد فلوتن، اعتقادات غير اسلامياي كه مسلمانان آنها را از مسيحيان، يهوديان و عقايد ايرانيان اقتباس نموده بودند، موجب شكست بني اميه گرديده است و در آن راستا حسن ابراهيم حسن در مقدمه كتاب اشاره ميكند كه منظور از اسرائيليات، داستانهاي نادرستي است كه از اديان كهن و پيشين نقل شده است، داستانهايي همچون پيشگويي در باره سرنوشت و سرانجام جهان، بازگشت عيسي، ظهور دجال و مسئله مهدويت كه مسلمانان آنها را از داستانهاي بني اسرائيلي اقتباس نمودهاند. در واقع حسن ابراهيم حسن از مسئله مهدويت به اسرائيليات تعبير نموده و اعتقاد به مسئله مهدويت را از داستانهاي دروغ بنياسرائيلي ميداند.
با توجه به نگاه تاريخي فلوتن، دليل اعتقاد به مهدويت كه از نظر او تحت تاثير داستانهاي دروغين بنياسرائيلي است، براي استفاده جهت سركوبي و نابودي حكومت بنياميه بوده است. به همين جهت نگاه فلوتن نه تنها به مهدويت، بلكه به تاريخ اسلام بسيار منفي است. وي در باره اسلام نظرش اين است كه انتشار اسلام از راه ايجاد رعب و ترس بوده، نه از راه استدلال، احتجاج و موعظه حسنه.
وي آغاز تاسيس شيعه را از كوفه و قيامهاي كوفي ميداند و ميگويد كه از زمان مختار ثقفي ـ كه پس از واقعه عاشورا به خونخواهي امام حسين (علیه السلام) قيام كرده و كوفه را فتح نموده بود ـ تفكر شيعه به وجود آمد و از اين دوره تفكرات جديدي كه آنها را از بقاياي انديشههاي پادشاهان و بعضي از اعتقادات اشراقي ايران باستان ميخواند، شكل گرفت.[7] وي ميافزايد، از تفكرات مسلم شيعيان كوفه اين است كه معتقدند همان حكمت و معرفتي كه در نزد پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) بوده و علم لدني و آسماني خوانده ميشد، پس از وفاتشان به فرزندان و خاندانشان به ارث رسيده است و به اين جهت، اطاعت از آنها را وظيفه خود ميدانستند[8] و امامان را تنها مفسران اعتقادات ديني خود تلقي نموده و براي آنها عصمت قائل ميشدند. وي حتي لفظ «مهدي» را كه به معناي هدايت شده در راه مستقيم است، پشتوانه اعتقاد شيعه تصور نموده است.9
او پس از اينكه تفكر شيعه را محصول ماجراي كوفه ميداند، ميگويد تفكر شيعه در كوفه باقي نماند و به بلاد ديگر نيز سرايت نمود و در بخشهاي زيادي از سرزمينهاي اسلامي منتشر گرديد.[10] از نظر او امامان شيعه در ابتدا با غلو مسلمانان نسبت به خودشان، مخالفت ميكردند و آنها را ـ با تبعيد يا انداختن در آتش ـ توبيخ مينمودند، اما بعدها آنگاه كه ديدند، از اين مسئله ميتوانند براي براندازي حكومت بنياميه و نابودي حاكمان استفاده كنند، سياست سلبي خود را تغيير دادند[11]
از جمله ضعفهاي فان فلوتن در تحليل مهدويت و ديگر اعتقادات اسلامي، رجوع نكردن به منابع دسته اول مسلمانان و شيعه است و اين امر علاوه بر نگرش تاريخيگريش به موضوع، موجب گرديد تا تحليل او از مسأله، دقيق نباشد. به عنوان مثال فلوتن به مانند خاورشناسان قبلي همچون گلدتسيهر و دارمستتر، نادرستي مسئله مهدويت را براي خود مسلم گرفته و در اين مبحث به دو فصل نخست كتاب ابن خلدون و همچنين كتاب دارمستتر[12] رجوع ميكند كه هر دو از كتابهاي غير مستند در شناخت مهدويت تلقي ميگردند.
از ديگر موضوعاتي كه فلوتن در بخش سوم كتاب خود به آن پرداخته است، پيشگوييهاي آخرالزمان است كه در كتابهاي فريقين ذكر گرديده است. وي در تكذيب اين پيشگوييها به كتاب استاد خود «دخويه» كه در باره آثار اين پيشگوييها در حادثههاي قرن دهم است[13] و به بعضي از سخنان ديگر خاورشناسان استناد ميكند، سپس به سخن مختار اشاره ميكند كه معتقد بود، او همان مردي است كه گفته شده از قبيله ثقيف قيام ميكند و به پيروزي بزرگي ميرسد، همانطور كه اين پيشگويي در باره حجاج بن يوسف هم، مصداق داده شده است.[14]
بنا بر اعتقاد او، اين پيشگوئيها ريشه در يهوديت و مسيحيت دارد[15]كه از طريق كتابهاي اين اديان يا توسط يهوديان و مسيحياني كه مسلمان شده بودند، وارد فرهنگ اسلامي گرديده و در قرن نخست، آب و رنگ عربي به خود گرفته است. از جمله اين پيشگوييها، پيشگويي درباره سرنوشت جهان است كه از آشكارترين مصاديق آن در قرآن، مسئله نزديك بودن روز قيامت (يومالحساب) است كه پيش از اسلام در نزد مسيحيان نيز مطرح بوده است. وي ميگويد در باره ظهور حضرت مهدي (علیه السلام)، آمدن مسيح (علیه السلام)، دجال و ديگر حوادث آخرالزمان در قرآن، پيشگويي نشده است و اين پيشگوييها صرفاً در سنت و روايات آمده است، به طوري كه اين احاديث در عصر بنياميه جزئي از اعتقادات گرديد و ذهن مسلمانان را به خود مشغول نمود.
از جمله پيشگوييهايي كه به نظر فلوتن داراي ريشه يهودي و عبري است و مسلمانان از يهوديان گرفتهاند، «الهرج» به معناي قتل و كشتار در آخرالزمان است كه به نظر او از ريشه عبري «hereg» گرفته شده و در هر دو زبان عربي و عبري به معناي كشتن و قتل است.[16] همچنين معتقد است كلمه دجال كه در پيشگوييهاي آخرالزمان مسلمانان آمده است، از ريشه آرامي است و همان فرد ضد مسيح است (Antichrist) كه مورد اعتقاد مسيحيان است. فلوتن معتقد است كلمه دجال در قرآن نيامده است، بلكه در روايات ذكر شده كه آن اسم مردي يهودي از اهل مدينه به نام صاف بن صائد يا ابن صياد است كه پيامبر تصريح نموده او دجال است و مسلمانان بر اين اساس به آن معتقد شدهاند.[17] همچنين فلوتن اعتقاد مسلمانان را در رجعت عيسي مسيح، تحت تاثير افكار مسيحيان ميداند.[18]
فلوتن بعد از اينكه به مسئله آخرالزمان و پيشگوييهاي اين دوران ميپردازد، سپس به تاثير مهدويت در سرنگوني حكومت و دولت بنياميه اشاره نموده[19] و آن را عامل به قدرت رسيدن بنيعباس ميداند. وي پس از آن، در صفحات پاياني، به تاثير مهدويت در ايران اشارهاي اجمالي كرده و در باره آن دسته از مدعيان مهدويت كه از خاندان اهل بيت و شيعيان نبودهاند، توضيح ميدهد.[20]
نقد و بررسي آراء فان فلوتن
اشكال نخست بر فلوتن اين است كه روش تحقيق او منحصراً تاريخي است و به جاي آنكه به مهدويت از ديدگاه شيعه و معتقدان به آن بپردازد، صرفاً به تاريخيگري نظر دارد.
دومين اشكال اين است كه شناخت او از شيعه و مهدويت از منابع دسته دوم است و از جمله آثار اسلامي كه مورد توجه او گرفته، مقدمه ابن خلدون است، تاليفي كه در مسئله مهدويت جايگاه مهمي ندارد و ابن خلدون از نادر انديشمندان مسلمان است كه به مخالفت با مهدويت پرداخته است. همچنين از منابع غربي فلوتن، آثار خاورشناساني همچون دارمستتر، دخويه و امثال آنها ميباشد كه نظر اين افراد مقرون به واقع نيست و آثار آنان خود قابل نقد و بررسي است.
سومين اشكال بر فلوتن اين است كه وي مهدويت را عقيدهاي تاسيس شده به وسيله مختار ثقفي و شيعيان كوفه ميداند كه داراي ريشههاي فكري ايراني و تحت تاثير اديان ايران باستان بودهاند، در حالي كه شيعه قبل از مختار نيز وجود داشته است و منسوب نمودن شيعه به كوفه و مختار سخني ضعيف و آسيبپذير است. يك بار ممكن است گفته شود، ايرانيها به جهت قرابت و شباهت ميان اديان باستاني خود همچون مذهب زرتشت، مزدك و ماني با مذهب شيعه به سوي افكار شيعه گرايش پيدا نمودهاند و يك بار ادعا ميشود كه شيعه را ايرانيها به وجود آوردهاند كه بر فرض اگر هم سخن نخست پذيرفته شود، اما لزوماً به معناي پذيرفتن سخن دوم نيست، زيرا شيعه قبل از اينكه به ايران بيايد و يا قبل از قيام مختار وجود داشته و تأسيس آن ربطي به ماجراهاي كوفه نداشته است. با وجود آنكه مدعيان مهدويت نوعاً براي كسب قدرت و مشروعيت به آموزههاي اعتقادي و ديني كه ريشه در باور توده مردم دارد، تمسك ميكردند كه ميتوان به نقد اين مسأله پرداخت، اما نميتوان سوء استفاده آنها را دليل نادرستي اعتقادات اسلامي نيز، تلقي نمود و اعتقاد ديني را بدون بنياد و اصالت دانست. متاسفانه فلوتن ميان اين اين دو مسأله ميآميزد و انتقاد از مختار ثقفي و يا ديگر مدعيان را دليل بر نادرستي اين باور و اعتقاد ديني ميداند.
چهارمين اشكال اين است كه وي بخشهاي زيادي از افكار شيعيان را تحت تاثير اديان ابراهيمي، اديان باستاني و داستانهاي بنياسرائيل ميداند و براي اثبات اين امور به مباحث زبانشناسي و ريشهشناسي كلمات ميپردازد. در حالي كه از جنبه ريشهشناسي اگر هم ميان پارهاي از مفاهيم در زبان عربي با زبان عبري و فارسي رابطه باشد و از يكديگر تأثير پذيرفته باشند، اما اين امر دليل نميشود كه روايات و احاديثي را كه اين كلمات در آنها استفاده شده است، اقتباس شده از دين يهود يا اديان باستاني ايران بدانيم. به عنوان مثال كلمه شيطان در زبان عربي داراي ريشه عبري است، اما اين دليل نميشود كه مفهوم شيطان را در فرهنگ اسلامي برآمده از آئين يهود بدانيم، بلكه مفاهيم ميتوانند در چند فرهنگ به صورت مستقل و جدا از يكديگر طرح شده باشند، هر چند كه از جهت اصطلاحشناسي و ريشهشناسي ممكن است با يكديگر تعامل و داد و ستد هم داشته و وامدار يكديگر باشند. از اينرو نميتوان مشابهت زباني ميان «الهرج» در روايات اسلامي با كلمه «hereg» در فرهنگ يهودي را كه هر دو به معناي قتل و كشتن است و يا دجال در فرهنگ اسلامي با كلمه «antichrist» در مسيحيت را كه هر دو از علائم آخرالزمان است، دليل بر اين دانست كه روايات مذكور در فرهنگ اسلامي از آئين يهوديت و مسيحيت تاثير پذيرفته است و مشابهت زبانشناختي و وجود ريشههاي مشترك لفظي، دليلي بر اين امر تلقي نميشود.
پی نوشت ها:
[1).Gerole Van Vloten
[2].دائرهالمعارف مستشرقان، عبدالرحمن بدوي، 420.
[3].آدرس كتاب شناسي اثر مذكور عبارت است از: فان فلوتن، السياده العربيه و الشيعه و الاسرائيليات في عهد بني اميه، الدكتور حسن ابراهيم حسن و محمد زكي ابراهيم، الطبعه الثانيه، مكتبه النهضه المصريه، قاهره، س 1965.
[4].آدرس كتابشناسي اثر مذكور عبارت است از: فان فلوتن، تاريخ شيعه و علل سقوط بني اميه، سيد مرتضي هاشمي حائري، چاپ تهران، بي جا، بي تا.
[5].فان فلوتن، السياده العربيه و الشيعه و الاسرائيليات في عهد بني اميه، حسن ابراهيم حسن و محمد زكي ابراهيم، الطبعه الثانيه، مكتبه النهضه المصريه، مصر، س 1965، ص 122
[6].همان، صفحه الياء
[7].همان، ص 76
[8].همان، صص 78 – 77
[9].همان، ص 79
[10].همان، ص 79
[11].همان، صص 92 – 91
[12].جيمز دارمستتر، مهدي از صدر اسلام تا قرن سيزدهم، محسن جهانسوز، كتابفروشي ادب، تهران، 1317.
[13].همان، ص 110.
[14].همان، ص 111
[15].همان، ص 115
[16].همان، صص 117 – 116
[17].همان، صص 119 – 118.
[18].همان، ص 120.
[19].همان، ص 122.
[20].همان، ص 145.
برگرفته از کتاب؛ مهدویت از دیدگاه دین پژوهان غربی