logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
تربيت در عصر ظهور و آثار آن

 برخی راهکارها و برنامه‌های تربیتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای پرورش افراد در عصر ظهور از این قرار است:

 ـ تشکیل حکومت دینی و تلفیق آن با اخلاق و تربیت؛

 ـ بهره‌مندی از پرورش‌یافتگان دوران انتظار (منتظران حقیقی) جهت پیشبرد اهداف؛

 ـ برنامه‌ریزی خاص برای افرادی که در مکتب انتظار چنان‌که شایسته است، رشد و تربیت نیافته‌اند.

 در این [اینجا]، به بررسی این راهکارها و آثار تربیتی آن خواهیم پرداخت.

گفتار اول: آثار تربیتی حكومت دينى ـ سياسى حضرت مهدی

 پس از قيام حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تمام دولت‌های باطل در سراسر جهان نابود، و دولت جهانى حضرت تشكيل خواهد شد. هر قيام و اصلاحى که با هدف تشكيل حكومت صورت می‌گیرد، براى رسيدن به اهداف حكومتى خود، به برنامه‌اى جامع و قانونى كامل، رهبرى عالى و توانمند و يارانى شايسته نیاز دارد[1] به ویژه دولت حضرت كه هدفش، تشکیل حكومت سياسى و تلفيق آن با اخلاق و تربيت است.

 برنامه: هم‌چنان‌كه دوران پيش از ظهور، داراى برنامه‌اي جامع و سنجيده و برنامه‌ريزى‌شده بود، روزگار پس از ظهور هم داراى برنامه‌اى جامع و هماهنگ در عرصه تربيت انسان‌‌هاست و به گفته شهيد صدر، در حقيقت، برنامه تربيتى خداوند براى تكامل انسان، با به نتيجه رسيدن آن در پيش از ظهور پايان نمي‌پذيرد؛ بلكه اين برنامه همواره تا انتهاى عمر بشر ادامه دارد.[2]

 هر چند پس از قيام و پيروزى بر گروه باطل و نابودى آن‌‌ها، ظلم و ستم از بين می‌رود و امنيت برقرار مي‌شود؛ اما حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى تغيير در بينش، روش و منش ناسالم مردم (آنان كه به گمراهىِ اهل باطل نبوده‌ و در عين حال، با راهكارهاى تربيتى پیش از ظهور، نتوانسته‌اند به اصلاح خود بپردازند و جزء ياران و منتظران حقيقى باشند)، رشد و كمال‌يابى انسان‌‌ها را سرلوحه برنامه‌هاى حكومت خود قرار داده و بر تزكيه نفوس، مكارم اخلاقى، دعوت به خيرات عامه و فضايل (عدالت، راستى و...) اقدام خواهد کرد.[3]

 برنامه‌هاى دولت مهدوى، حتى برنامه‌هاى اقتصادى، سياسى، رفاهى و... حضرت داراى آثار است؛ چرا كه با اجراى عدالت در اقتصاد، صداقت در سياست و...، سياست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ را به سمت فضيلت‌هاى اخلاقى و تربيتى مي‌كشاند و با پيوند ميان سياست و اقتصاد با اخلاق و تربيت، در تعالى و تكامل مردم مي‌كوشد. در اين راستا، دانش و صنعت و تكنولوژى در مسير درست قرار مي‌گيرند؛ رابطه مردم با خدا، با خود، با ديگران و با طبيعت اصلاح مي‌شود و قدرت نيز در خدمت آنان قرار مي‌گيرد. در اين عصر، سرچشمه اخلاق و تربيت، وحى الهى و شريعت آسمانى است كه تكليف مردم را به شكل مطلوبى تبيين مي‌كند.

 در حقيقت دولت حضرت، دولت تربيتى ـ اخلاقى است؛ بدين معنا كه هم خود جامع تمام فضايل، نيكى‌ها، محاسن ايمانى و عقلانى است و هم در مقام عمل و اجرا، همه آن‌ها را در جامعه محقق مي‌سازد.[4]

 رهبر: رهبر اين دولت اخلاقى، رهبرى عالى و توانمند، عادل، آگاه، دلسوز، مدير و مدبر، قاطع و... است؛ ويژگي‌هايى كه از آنِ برترين مربى عالَم است. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دليل ارتباط با عالم غيب، بر همه هستى و روابط موجودات آگاهى دارد و داناترين انسان زمان خويش، و به فرموده رسول‌خدا(صلی الله علیه وآله)، وارث تمام علوم است و بر دانش‌ها احاطه دارد. چنین فردى كه خُلْق و خَلْق او چون رسول‌خدا(صلی الله علیه وآله) است، از همه قيدها و بندها آزاد است و دل تنها در گرو رضايت خدا دارد. حضرت به كامل‌ترين شكل، شئون امامت را در عرصه جهان جلوه‌گر خواهد كرد و زعامت دينى ـ سياسى و هدايت و تربيت انسان‌‌ها را عهده‌دار خواهد شد.[5] بدين ترتيب، حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با برقرارى حكومت دينى ـ سياسى؛ اما مبتنى بر اخلاق و فضيلت و تربيت، به متربيان عصر ظهور مي‌آموزد كه حتى از برنامه‌هاى اقتصادى، سياسى، رفاهى و...، مي‌توان در جهت تربيت مردم و احياى جامعه بهره برد. ملاك اصلى تشكيل چنين حكومتى، احيا و تربيت افراد جامعه است و از اين حكومت و برنامه‌هاى متنوع آن، برای رسيدن به اين مطلوب بهره‌بردارى مي‌شود.

گفتار دوم: آثار تربیتی بهره‌گيرى از پرورش‌يافتگان مكتب انتظار

 آن عده از منتظران كه در مكتب انتظار و دوران پیش از ظهور، با استفاده از راهكارها، آموزه‌ها و برنامه‌هاى تربيتى الهى و مهدوى، از نظر ايمانى و عقلانى پرورش يافته‌اند و با داشتن اميد، شور، شوق و محبت، با ايجاد آمادگى و زمينه‌سازى، به اصلاح خود پرداخته‌ و از هدايت باطنى حضرت نيز بهره‌مند شد‌ه‌اند، در مسلك منتظران حقيقى پیش از ظهور و ياران خاص و ياران عام بعد از ظهور جاى گرفته‌اند. آنان در سمت كارگزاران و همراهان حضرت، در برنامه‌هاى تربيتى پس از ظهور قرار مي‌گيرند، تا افزون بر رشد و تقويت پايه‌هاى تربيتى و تكاملى خود، در جهت رشد و توسعه فرهنگ مهدوى و برنامه‌هاى اصلاح‌طلبانه و عدالت‌خواهانه حضرت، به ايشان يارى رسانند و به فرمان حضرت، براى اصلاح و تربيت مابقى افراد بشر و پرورش‌نيافتگان در مكتب انتظار قدم بردارند.

 در مورد ويژگي‌هاى ياران حضرت، رواياتى بيان شده است كه نشان‌دهنده درجات ايمانى آن‌‌هاست: «همه وجودشان يقين به خداست»، «هرگز شك به خدا در دلشان راه ندارد»، «زاهدان شب‌اند و زمزمه قرآن و مناجات آنان، چون صداى زنبوران عسل مي‌ماند»، «گوش به فرمان امام خويش هستند»، «خدا به دست آنان، امام حق را يارى مي‌كند» و... [6]

 از اين كارگزاران و ياران در دولت اخلاقى حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، با عناوين مختلف نام برده شده است. البته احتمال دارد برخى از گروه‌هایى که نام خواهیم برد، جزء همان 313 تن (حاكمان و واليان جهان) باشند؛ از اين گروه‌ها با نام‌هاى نجبا،[7] رفقا، نقبا، ابدال[8] عصائب[9] اوتاد،[10] رجال الهى، اعوان و قُوّاد (فرماندهان)، فقها، خزّان (خزانه‌داران)، اهل قضاوت و... ياد شده است.[11]

 در این راهكار، شخص حضرت با استفاده از پرورش‌يافتگان مكتب انتظار، در جايگاه كارگزاران و ياران حكومتى خود در مناصب مختلف، شايسته‌سالارى و نخبه‌پرورى را سرلوحه كار خود قرار داده و نشان مي‌دهند كه بر اساس ملاك تقوا و پارسایى، از افراد برای انجام كارهاى مهم خويش، به ویژه در امر تربيت ديگران و احياى جامعه استفاده مي‌كنند.

گفتار سوم: آثار تربیتی برنامه‌هاى حضرت براى پرورش‌نيافتگان در مكتب انتظار

 همان‌طور كه اشاره شد، برنامه‌هاى تربيتى حضرت در پیش از ظهور، بر محور تربيت ايمانى و تربيت عقلانى استوار بود؛ هر چند با تفكيك اين دو محور در مورد آن بحث نشد؛ اما با دقت و تأمل در هر كدام از راهكارها و آموزه‌ها و برنامه‌ها، روشن مي‌گردد كه در رشد ايمانى يا عقلانى متربى مؤثر بوده‌اند.برنامه‌هاى تربيتى حضرت در عصر ظهور نيز با دو ركن تربيت عقلانى و تربيت ايمانى صورت مي‌پذيرد. با وجود آثار تربيتى دیگر برنامه‌هاى حضرت در عرصه سياست، اقتصاد و...، بحث را بر اساس برنامه‌هاى فرهنگى ـ تربيتى با محوريت تربيت ايمانى و تربيت عقلانى، ادامه خواهيم داد و اين‌ها آثارى است برگرفته از اعتقاد به مهدويت كه در زمان آينده، بروز و ظهور خواهد يافت.

 هدف ما بيان برنامه‌هاى حضرت در دوران ظهور نيست؛ ولى به جهت الگوگيرى و رسيدن به مقصود خود، به اختصار به آن مي‌پردازيم:

  1. برنامه‌هاى حضرت براى تربيت عقلانى، بر مبناى رشد انديشه و تفكر، ايجاد معرفت و بينش صحيح يا اصلاح آن[12] و...، با دو روش نهضت علمى[13] و نهضت فكرى[14] براى رسيدن به كمال علمى و كمال عقلى و در نتيجه «تعادل» سامان مي‌يابد؛
  2. برنامه‌هاى مصلح براى تربيت ايمانى، بر مبناى رشد روحيه خود‌نگه‌دارى و تزكيه نفس، پرورش فضيلت‌ها و نفرت از رذايل، پرورش اراده براى عملى كردن فضايل اخلاقى[15] و...، به روش‌هاى ذيل اجرا مي‌شود:

 ـ ريشه‌كنى رذايل اخلاقى (مبارزه با هواى نفس،[16] از بين بردن بدعت‌ها،[17] نهى از منكرها،[18] رفع كينه‌ها،[19] مداواى نافهمى[20] و جلوگيرى از معصيت الهى[21].

  ـ تربيت و گسترش مكارم اخلاقى (تزكيه و تقويت اخلاق،[22]2 دعوت به سنت رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) و امر به معروف) [23]

  1. دیگر برنامه‌هاى حضرت كه در زمينه‌هاى دينى ـ تبليغى و اجتماعى و... صورت مي‌گيرد و در رشد و تربيت عقلانى و ايمانى مؤثر است:

 الف) برنامه‌هاى دينى و تبليغى حضرت بر مبناى تجلى ايمان و باورها؛ و ايجاد انگيزه قوى ايمانى كه آدمى را به عمل وا دارد،[24] با روش‌هايى؛ چون اصلاح اعتقادات و باورها،[25]احياى اسلام و قرآن، تثبيت دين،[26] ترويج و گسترش دستورات دينى و اجراى احكام الهى[27] ، ساخت و اصلاح مسجد[28] سامان مي‌پذيرد.

 ب) برنامه‌هاى اجتماعى ايشان، بر مبناى توجه به مشكلات ديگران، پرورش روحيه همكارى جمعى، همدردى با ديگران و توجه به سرنوشت آنان[29] و...، با روش‌هايى چون عدالت‌گسترى در جامعه و احياى جامعه مرده،[30] ايجاد وحدت و تأليف قلوب[31]، عملى مي‌شود. پرورش‌نيافتگان و به عبارتى متربيان عام دوران ظهور نیز با ديدن رويّههای اصلاحی و اقدام‌هاى عدالت‌خواهانه حكومت، با اعتماد و يقين به رهبر و كارگزاران او، ضمن الگوگيرى از پرورش‌يافتگان مكتب انتظار و ياران خاص حضرت، برای رسيدن به مقام آنان تلاش مي‌كنند.

 برنامه‌هاى فرهنگى ـ تربيتى حضرت در این دوره در دو بعد فردى و اجتماعى تنظیم شده و داراى آثار تربيتى مطلوبى است؛ از جمله:

 ـ تقويت‌كننده روان انسان‌‌هاست كه در بعد روحى، تزكيه نفس و آراسته شدن به فضايل و دورى از رذايل، از آثار تربيت اخلاقى است؛ در بعد جسمانى نيز تمام امکانات مادى را در جهت رشد و تعالى روح به کار خواهد گرفت.

 ـ تعديل‌كننده خواسته‌هاست؛ به طورى كه اخلاق، ميان غريزه و نيروهاى باطنى انسان تعادل ایجاد می‌کند. تعديل اين غرایز، در اصلاح رفتار، گفتار و اعمال انسان، تأثير بسزایى دارد و از طريق رشد معرفت و عقل و بصيرت و تغيير در بينش به نظام هستى و زندگى، از بسيارى از تجاوزها، فتنه‌ها و فسادها، كوته‌بينى‌ها و تنگ‌نظرى‌ها جلوگیری خواهد کرد.

 ـ جامعه سالم به واسطه افراد داراى فضايل اخلاقى به وجود خواهد آمد. اگر در اجتماعی، تعاون، انفاق، عفت، تواضع، حسن‌ظن، محبت و به طور كلى عدالت، حكمفرما باشد، اين جامعه، مدينه فاضله و جامعه آرمانى اسلام خواهد بود.

 به این ترتیب، در پرتو برنامه‌هاى فرهنگى ـ تربيتى در دو بعد فردى و اجتماعى و با تأثير متقابل آن‌‌ها، افراد در كنار جامعه احيا خواهند شد؛ به طورى كه تربيت عقلانى، در دو محور كمال علمى و كمال عقلى، به «تعادل» مي‌انجامد و تربيت ايمانى در پرتو كمال اخلاقى و تزكيه، به «تعالى» و «تكامل» منجر خواهد شد. پس از تحقق آثار تربيت فردى از طريق كمال اجتماعى با نتیجه «پيشرفت و همدلى»، زمينه تعالى جامعه نيز فراهم خواهد شد.

 به فرموده آیت‌الله جوادى آملى:كار اصلى امام زمان اين نيست كه جهان را از عدل و داد پر کند؛ كار اصلى او، زنده كردن جامعه است. وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عامل حيات است. او جامعه مرده را زنده مي‌كند و سپس به عدل و داد فرا مي‌خواند. جامعه زنده، مشتاق عدل و داد است. برخى انسان‌‌ها به حسب ظاهر، انسان و در باطن، مرده‌اند؛ صورت آن‌‌ها مطابق سيرتشان نيست. امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت آن‌‌ها را مطابق سيرتشان مي‌كند. بعد از آن‌كه سيرت را انسانى و واقعى كرد، جامعه ظاهراً و باطناً انسانى مي‌شود. سپس به عدل و داد فرا مي‌خواند و جامعه زنده، تشنه عدل و داد مي‌شود. كار اصلى او احياگرى است. همان‌گونه كه رسول‌خدا(صلی الله علیه وآله) ، جامعه مرده را زنده كرد، حضرت ولى‌عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز جامعه مرده را زنده، و براى احيای آن، معارف و حقايق و طهارت حقيقى را اعطا مي‌كند. (يُزَكِّيهم وَ يُعَلّمهم)جامعه‌اى زنده است كه كتاب الهى، حكمت الهى و طهارت باطنى را بداند. پيامبر(صلی الله علیه و آله)  بعد از اين‌كه تزكيه و تعليم فردى را مطرح كرد، به تزكيه و تعليم جمعى پرداخت و به درمان كينه‌جویى، حسادت و... روى آورد. آن كه عداوت را تبديل به صلح مي‌كند، كيمياگرى است (ولايت تكوينى) و اين امر تنها با نصيحت ممكن نيست. كار امام عصر( تبديل عداوت به صداقت و... است. بيشتر كارهاى امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (تأمين عدالت، رفاه و...) فرعى است و مهم، كار اصلى است و اين كار اصلى با كارهاى فرعى براى تربيت افراد، كامل مي‌شود... .[32]

گفتار چهارم: آثار تربيتى حاصل از بيان ويژگى‌ها و برنامه‌هاى عصر ظهور براى عصر حاضر

 نکته در خور تأمل در این مباحث، آن است که ذکر و بررسی برنامه‌های تربیتی عصر ظهور که هنوز دوران آن فرا نرسیده است، چه ضرورت و فایده‌ای دارد؟ به نظر می‌رسد هم‌چنان‌که در برنامه‌ریزی الهی، مباحث انتظار و منتظران، قبل از شروع غیبت صغری و کبری مطرح گردید و حتی از ابتدای خلقت ساماندهی شد و این برنامه‌ریزی، حاصل تدابیر حکیمانه الهی برای تربیت بشر بوده است، بیان پیش از موعد اخبار و شرایط دوران ظهور نیز در راستای برنامه کلان تربیتی الهی و برای زمینه‌سازی و ارائه الگوست. بنابراین لازم است ما نیز پیش از فرا رسیدن ایام موعود، برای برنامه‌ریزی و ساماندهی امور تربیتی و الگوگیری از مربی آن دوران و برنامه‌های او برای متربیانش، به شناخت برنامه‌های ایشان اقدام کنیم.

الگوگيرى از سيره حكومتى ـ تربيتى حضرت، براى حاكمان، علما و مربيان امروز جامعه

 يكى از مباحث جالب توجه در تربيت اسلامى، نقش اسوه‌ها در تبليغ و تربيت است. يكى از روش‌هاى مؤثر در تربيت اسلامى، روش الگویى يا معرفی اسوه‌هاست كه اين روش، چه در نظام‌هاى تربيتى ـ تبليغى الحادى و چه در سيستم تربيتى ـ تبليغاتى اسلام، جايگاه ويژه‌اى دارد و بدان اهتمام خاصى شده است. در اين شيوه، درباره الگوگيرى از يك حركت موفق، یا يك فرد موفق و اسوه، و تلاش براى نزديك شدن به او از طريق شناخت آن اسوه و عملكرد و نتايج موفق كار او... سخن گفته شده است. هم‌چنین درباره نوع تربيت اسوه‌ها و الگوها و چگونگى معرفى آن‌‌ها به جامعه و راه‌هاى هدايت بيشتر جامعه به وسيله الگوها بحث مي‌شود.[33]

 اين روش مؤثر در تربيت اسلامى، در بحث تربيت مهدوى نيز مطرح، و در دو جایگاه براى ما شایستۀ بهره‌گيرى است. يكى از آن جایگاه‌ها، الگوگيرى از سيره حكومتى ـ تربيتى حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى حاكمان، علما و مربيان جامعه است.

 برنامه‌ها و آثار مطرح شده در زمان ظهور که برگرفته از اعتقاد به مهدويت است، هر چند براى زمان آينده است؛ ولى براى عصر حاضر نيز قابلیت الگوگيرى دارد. اين ويژگى جالب دين ماست كه افزون بر الگوگيرى از گذشته سنت نبوى(صلی الله علیه و آله) و آموزه‌هاى مهدوى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از روش حكومتى آینده حضرت، برخورد با كارگزاران، برنامه‌هاى تربيتى، رويكرد تربيتى به برنامه‌هاى اقتصادى، سياسى و رفاهي و اصلاح آن، و نحوه برخوردها و عملكردهای عصر ظهور و... نیز می‌توانیم الگوگيرى كنيم.

 با توجه به این‌که اسوه و الگوى ما در اين مرتبه، معصوم است؛ تطبیق دقیق ما با ايشان امكان‌پذير نیست و تحقق عينى اين موضوع فقط در زمان ظهور حضرت اتفاق مي‌افتد، ولى بر اساس اعتقاد به انتظار سازنده و تكليف منتظران بر كسب آمادگى و زمينه‌سازى براى ظهور ايشان، باید در حدّ توان براى اصلاح و مقدمه‌سازى و پاك‌سازى درون و برون خود تلاش كنيم.شايسته است بر اساس آموزه‌هاى مهدوى و آثار تربيتى حاصل ‌شده از زمان گذشته و حاضر، براى نزديك شدن به حكومت، حكمرانان، كارگزاران و شايستگان در حكومت مهدوى و نیز براى نزديك شدن عالمان و مربيان جامعه به عملكرد و روش‌هاى تربيتى حضرت، اقدامات اصلاحى انجام دهيم.

الگوگيرى از سيره ياران حضرت و تمايل و شوق براى شبيه شدن به ياران خاص

 مرتبه دوم از روش الگوگيرى در تربيت مهدوى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، الگوگيرى از سيره ياران حضرت در زمان ظهور است. با بيان ويژگى‌ها و اوصاف اين افراد كه رضايت خدا و امام زمان خود را به دست آورده‌اند، و ذكر مقامات آن‌‌ها در روايات، انگيزه و شوق براى شبيه شدن به آنان و كسب رضايت خدا و امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در منتظران حقيقى اوج مي‌گيرد و در افزايش همت آنان براى كسب آمادگى و خودسازى و هم‌سنخ شدن با ويژگى‌هاى ذكر شده در روايات نتیجه‌بخش خواهد بود؛ چرا كه بر اساس اين الگوگيرى، ملاك و معيار مشخص و صحيح براى خوب بودن، در اختيار منتظران قرار مي‌گيرد.

 در مراحل تقليد از الگو، ابتدا براى شناخت صحيح اسوه و الگو تلاش مي‌كنيم. سپس با استفاده از مراتب تفكر و انديشه و تحليل ذهنى، از آن نكته‌ها و عملكردها و اوصاف متناسب با اقتضائات و شرايط خود، الگوبردارى ذهنى نموده و با تقويت انگيزه و اراده خود، برای رسيدن به هدف مورد نظر وارد صحنه عمل مي‌شويم.[34]

ايجاد تصوير انسان‌‌هاى متعالى و مدينه فاضله و عصر ظهور، براى ايجاد شوق و انگيزه بيشتر در منتظران

براى پرداختن به اين اثر، دو پرسش را مطرح مي‌كنيم: در بحث الگوگيرى از سيره ياران حضرت، این نكته مطرح شد كه برای رسیدن به هدف خود باید با تقويت انگيزه وارد صحنه عمل شویم؛ اما اين انگيزه چگونه تقويت مي‌شود؟ چگونه تحرك و شوق براى عمل كردن، افزایش می‌یابد؟ سؤال دوم، منتظران در انتظار چه هستند؟ در اميد به چه كسى يا چه چيزى به سر مي‌برند؟

 در پاسخ به سؤال دوم، روشن است كه انتظار و اميد منتظران به ذات ظهور بر نمي‌گردد؛ بلكه انتظار آنان و اميد آن‌‌ها براى آمدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، منجى احيا‌كننده و عدل‌گستر آنان است. اميد و انتظار آنان براى رسيدن به وعده‌هاى الهى در زمان ظهور و ويژگى‌ها و شرايط متعالى آن دوران است. ریشه‌کن شدن فقر و بدبختى، جهل و نادانى و ظلم و ستم از سراسر جهان، حكم‌فرما شدن بينش و بصيرت، آرامش و همدلى، امنيت و رفاه بر جامعه، قرار گرفتن امام در رأس امور به عنوان زمامدار صالح و عادل، حضور كارگزاران شايسته‌ او در اجرای امور و لذت بردن انسان‌‌ها در آن دوران از كنار هم بودن، از جمله چیزهایی است که انتظار آن را می‌کشند؛ چرا که انسان عصر ظهور، در ارتباط خود با خدا، با خود، با طبيعت و با ديگران[35] تعالى يافته، و اين انتظار و اميد است كه او را براى تحقق هدف‌هاى اسلامى و انسانى و برنامه‌هاى عملى دين، به عمل و حركت وا ‌می‌دارد. ايجاد تصوير از رهبر، از انسان‌‌هاى عصر ظهور، از جامعه عصر ظهور و مدينه فاضله براى منتظر، رونق و شوق و نشاط و اميد او را به همراه دارد و با اين تصوير و براى رسيدن به اين دوران است كه انگيزه و تحرك او فزونى مي‌یابد.

 در اين‌جا پاسخ سؤال اول نيز روشن مي‌شود. قصد ائمه (علیه السلام)در روايات، از پرداختن به ويژگي‌هاى انسان و جامعه عصر ظهور مدينه عدل،[36] مدينه رفاه،[35] مدينه امن و امنيت،[38] مدينه علم[39] و مدينه تربيت[40])، ترسيم تصوير آن در ذهن منتظران و ايجاد شوق و انگيزه و تقويت آن در مخاطبان و منتظران دوران غيبت بوده است و اين، يكى ديگر از آثار تربيتى حاصل از بيان ويژگى‌ها و برنامه‌هاى عصر ظهور براى عصر حاضر بود كه به آن پرداختيم.

 بدين ترتيب، آنان كه به مهدويت اعتقاد دارند و آثار تربيتى اين اعتقاد را مي‌پذيرند، باور دارند كه پرورش‌يافتگان مكتب انتظار، به همراه رهبر و مربى فرزانه خود، در قالب يك حكومت دينى ـ سياسى مبتنى بر اخلاق و تربيت، انسان‌‌هاى پس از ظهور را اين چنين تربيت مي‌كنند و چنين جامعه آرمانى و مدينه فاضله‌اى را مي‌سازند و اين انسان‌‌ها و جامعه پس از ظهور كه براساس روايات، تصوير شد، تبلور آثار تربيتى اعتقاد به مهدويت خواهد بود.

يك نكته مهم در بحث الگوگيرى

 بررسى نگاه فلسفى جامعه در بحث الگوگيرى و رابطه آن در عرصه تربيتى مهدوى، نکته مهمی است که در این قسمت بدان میپردازیم. اصولاً بينش فلسفى، نظام‌دهنده به جهان‌بينى انسان‌‌هاست و اين بينش فلسفى، انگيزه اساسى انسان‌‌ها را برای اقدام کردن يا اقدام نکردن مي‌سازد. بينش فلسفى را در قسم ماهيت، به سه قسم می‌توان تقسیم کرد: اصالت گوهر، اصالت ذات و اصالت وجود دينى؛ يعنى اصالت گوهر و ضرورت ذات. در جهت‌گيرى اين ماهيت‌ها نیز به آرمان‌گرا بودن و خوش‌بين بودن، و واقع‌گرا و بدبين بودن تقسيم می‌شود.[41]هدف ما توضيح و تبيين اين بينش فلسفى نيست؛ بلكه درصدد بیان آثار تربيتى اين بينش در عرصه جامعه در مبحث الگوگيرى هستیم.

 برخى انديشمندان و كارگزاران تربيتى، بر فلسفه اصالت ذات تکیه دارند؛ نه اصالت گوهر (يعنى به ذات و شخص افراد اسوه و الگو اصالت می‌دهند، نه به گوهر و ارزش‌ها و برجستگي‌هاى رفتارى و به عبارتى شخصيت آنان)؛ اگر هم در مبنا به آن معتقد نباشند، در عمل، اصالت ذات را برترى مي‌دهند.

 در اين بينش تربيتى ـ فلسفى، انسان‌‌هايى متعالى فرض میشوند، و بقيه افراد با هر‌يك از مصاديق فرض‌شده، مورد سنجش قرار میگیرند و در صورت دورى از آنان ـ به جاى تلاش براى اصلاح این افراد ـ به عنوان انسانهایی نامطلوب مطرح مي‌گردند. حتى در برخى مواقع، خصوصيات اين افراد متعالى و اسوه را فقط عقلاى جامعه می‌توانند كشف و فهم کنند و آنان بدون ايجاد درك، فهم و معرفت درست درباره ويژگي‌ها و خصوصيات اسوه در ذهن جوانان، مطالب را چونان مادر پرنده، به جوجه‌اش مي‌خورانند.

 در اين حالت، حقيقت‌يابى اين افراد اسوه و متعالى، فقط در بحث تعاريف خلاصه، و به تعبیری صفات و خصوصيات در قالب توصیف‌های زیبا، به سوی مخاطبان پرتاب مي‌شود، بدون آن‌كه فهم درست و كاربردى از آن ويژگي‌ها ایجاد شود.[42] در‌ واقع به ارزش‌گذارى و احترام به ذات آن اسوه مي‌پردازند، ولی گوهر وجود و ويژگي‌هايى كه باعث اسوه شدن آن فرد شده است را براى متربى بيان نمي‌كنند. به عبارتى، فقط بازگو‌كننده و تعريف‌كننده هستند، نه تبيين‌كننده و سازنده.

 در نتيجه اين بينش و عمل، انسان‌‌هاى ديگر هيچ‌گاه حقيقت‌ساز نمي‌شوند تا افرادی متعالى و اسوه‌هاي جديد به وجود آيند. در اين صورت، ما بيشتر به دنبال كشف افراد متعالى و اسوه خواهيم بود تا خلق افراد جديد و متعالى و اسوه. در اين نظام تربيتى، ما فقط الگوها را مشخص و معرفى مي‌کنیم، ولى راه رسيدن به اين الگوها را براى متربيان و نسل منتظر خود تبيين نمي‌کنیم.

 گویی در عرصه ارائه نظام تربيتى و اجراى آن در جامعه در بحث تئورى آرمان‌گرا هستيم؛ اما در عرصه عملى و اجرا شايد ناخواسته آرمان‌گرا بوده‌ایم. به جای تلاش براى تغيير دادن شرايط، اميدوار بودن و خوش‌بين بودن به احيا و تربيت انسان‌‌هاى جديد، به واقع‌گرايى محافظه‌كارانه و تلاش براى حفظ شرايط موجود و اصرار بر حفظ همين الگوها و اسوه‌هاى موجود، روى آورده‌ايم و به جاى اصالت دادن به گوهر و معيارهاى الگو بودن اسوه‌ها و پرداختن به شخصيت آن‌‌ها، به اصالت دادن به ذات و شخص‌ها مشغول شده‌ايم. با ادامه دادن اين مسير، هم‌چنان در مقام عمل و در توسعه و ثبات در عرصه تربيتى دينى، ناموفق خواهيم ماند.

 هر چند ارزش گزاردن به ذات‌ها و انسان‌‌هاى وارسته، امری ارزشمند و ضرورى است؛ اما در كنار آن بايد با توجه به نظام تربيتى اسلام، ملاك و معيار را گوهرهاى کسب‌شده در اين شخصيت‌ها و اسوه‌ها دانست و براى تربيت و پرورش اين ارزش‌ها در نسل جديد سرمايه‌گذارى كرد. پس در قسم ماهيت، به ضرورت احترام به ذات و اصالت دادن به گوهر و ارزش‌هاى آن اسوه معتقديم و در جهت‌گيرى در اجراى نظام تربيتى، به آرمان‌گرایی و خوش‌بين بودن به احيا و تربيت انسان‌‌هاى جديد ارزش مي‌دهيم.

 نتيجه عملى و ملموس اين بحث در عصر حاضر، در اسوه‌ها و الگوهاى زمان ظهور (حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ياران و كارگزاران ايشان) و در ايام (انتظار ،در منتظران حقيقى و عالمان و مربيان برجسته جامعه) مطرح می‌شود.

 در اين نگرش فلسفى در عرصه تربيتى مهدويت، اگر فقط به ذكر مشخصات، ويژگي‌ها، برنامه‌ها و فعاليت‌هاى حضرت، ياران و كارگزاران ايشان، منتظران حقيقى و علمای مشهور بسنده كنيم و اصالت ذات را در پيش گيريم، به بيراهه رفته‌ايم. شايسته است با احترام به ذات و شخص حضرت، ياران، كارگزاران و منتظران حقيقى، به اصالت گوهر وجودِ ايشان بپردازیم و افزون بر كشف اين اسوه‌هاى متعالى، به منظور الگوگيرى عملى و نه فقط توصيفى، و خلق و پرورش ياران و منتظران حقيقى و علما و مربيان شایسته در ايام انتظار، و بهره‌گيرى از روش حكومتى و سيره تربيتى حضرت و بهره‌مند شدن از صفات و فعاليت‌هاى ياران و كارگزاران در ايام ظهور، چاره‌اى اندیشیده و در راه پژوهش و ایجاد تحول و پرورش اسوه‌هاى جديد در خانواده و جامعه گام‌هاى مثبتى برداريم.

 در قسمت ديگر با عنوان «آثار تربيتى حاصل از بيان ويژگى‌ها و برنامه‌هاى عصر ظهور»، حكمت بيان ویژگی‌ها و برنامه‌های عضر ظهور براى منتظران و متربيان عصر غيبت را ذكر کرديم و گفتیم كه ما معتقديم: با ايجاد تصوير مطلوب و توضيح روايات مربوط به عصر ظهور و موارد رشد و ترقى آن دوران (در ذهن انسان عدالت‌جو، صلح‌طلب، آزادى‌خواه، دوستدار حاكم عادل، دوستدار آرامش و امنيت اجتماعى و نيازمند هم‌زيستى مسالمت‌آميز با ديگران)، افزون بر احساس آرامش، احساس شوق و رغبت براى رسيدن به اين دوران، تمايل و شوق او را براى شبيه‌ شدن به ياران خاص، زياد مي‌كند و انگیزه او را در خودسازی و پاک‌سازی درونی تقویت می‌بخشد. ضمن آنكه بيان ويژگى‌ها و برنامه‌هاى حضرت و سيره حكومتى ـ تربيتى ايشان، و روش و منش ياران و كارگزاران ايشان، براى عبرت‌گيرى و الگوگيرى حاكمان، علما و مربيان امروز جامعه و نیز متربيان و منتظران بسيار مفيد است.

نتیجه:

 بدين ترتيب، روشن شد كه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از طريق راهكارها و برنامه‌هاى متناسب با هر عصر، چگونه اقدامات تربيتى خود را اعمال مي‌كند. برنامه تربیتی تدريجى و بلند مدت كه از دوران قبل از غيبت برنامه‌ريزى شده و زمينه‌سازى برای تحقق آن از طرف خداوند، انبيا و اوليای او صورت گرفته است؛ سپس شخص حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن را ادامه می‌دهد تا مقصود نهايى از آفرينش بشر حاصل شود. هم‌چنين با توجه به نوع راهكارها و آموزه‌هاى تربيتى حضرت، دریافتیم كه قابليت اجرا و عمل را داراست و وجود برخى شواهد تاريخى ـ تربيتى قابليت عمل و اجرایى بودن آن را اثبات مي‌كند.

پی نوشت ها:

[1].نگین آفرینش، ص .143

[2].تاریخ ما بعد الظهور، ص .89

[3].رحیم کارگر، آینده جهان (دولت و سیاست در اندیشه‌ مهدویت)، ص .231

[4].همان، ص .232

[5].نگین آفرینش، ص143.

[6].بحارالأنوار، ج52، ص 307، ح82؛ منتخب الأثر، ج3، ص .126

[7].الكافى، ج1، ص534، ح18؛ منتخب الأثر، همان.

[8].بحارالأنوار، ج52، ص304، ح 73؛ منتخب الأثر، همان.

[9].همان.

[10].بحارالأنوار، ج52، ص138، ح .43

[11].آینده جهان (دولت و سیاست در اندیشه مهدویت)، ص .277

[12].رضا فرهادیان، مبانى تربیت، ص .15

[13].بحارالأنوار، ج 36، ص253، ح 69و ج52، ص 336، ح23

 [14].بحارالأنوار، ج52، ص336، ح73

[15].مبانى تربیت، ص14؛ گامى به سوى نظریه‌پردازى در تعلیم و تربیت اسلامى، ص .81

[16].نهج البلاغه، خطبه138، ص195

[17].بحارالأنوار، ج51، ص47، ح9و ج52، ص339، ح84؛ نگین آفرینش، ص .184

[18].النعمانی، الغیبة، ص205، ح9؛ الكافى، ج 8، ص396، ح597

[19].بحارالأنوار، ج52، ص316، ح11

[20].بحارالأنوار، ج51، ص123

[21].كمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص647

[22].بحارالأنوار، ج52، ص336، ح 71؛ منتخب الأثر، ج3، ص128، ح7

[23].كمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص411، ح6

[24].گامى به سوى نظریه‌پردازى در تعلیم و تربیت اسلامى، ص .78

[25].المیزان فى تفسیر القرآن، ج9، ص247

[26].بحارالأنوار، ج53، ص4

[27].بحارالأنوار، ج52، ص343 و ج53، ص .17

[28].الطوسى، الغیبة، ص472

[29].مبانى تربیت، ص .14

[30]. الكافى، ج4، ص427، ح311

[31].كمال الدین و تمام النعمة، ج3، ص647

[32].عبدالله جوادی‌آملی، «مهدویت و عدل الهی»، سخنرانی ایشان در دیدار با مسئولان فصلنامه انتظار)، فصلنامه انتظار، ش13، 1383، ص42.

[33].مصطفى عباس‌ مقدم، نقش اسوه‌ها در تبلیغ و تربیت، ص .9

[34].همان، ص .106

[35].دكترین مهدویت، ص75، 76 و 88-82.

[36].از جمله: الاحتجاج، ج2، ص494

[38].نور(24): آیه55؛ النعمانى، الغیبة، ص240، ح .35

[39].النعمانی، الغیبة، ص .239

[40].بحارالأنوار، ج52، ص336، ح71.

[41].سیدحسین سیف‌زاده، اصول روابط بین الملل، ص 23 و .24

[42].علی صفائی حائری، رشد، ص .18

برگرفته از کتاب ؛ آثار تربیتی اعتقاد به مهدویت