مقدمه:
رسم روزگار چنين است که در همه زمانها و موقعيتها، انسانها امتحان و آزمايش شوند تا افراد خوب از بد، مشخص شوند و افراد راستين، باقي بمانند. حتي در زمان حکومت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، بسياري از افراد که دم از عشقِ به ولايت و امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ميزنند مانند زنبوران عسل که در اطراف کندو جمع ميشوند، گرد امام ميآيند؛ اما آيا همه آنها تا انتها باقي ميمانند؟! در موقع توزيع بيتالمال و تقسيم پستهاي حساس و عزل و نصبهايي که براساس عدل الهي است، افراد از يکديگر متمايز خواهند شد. پاي شهوات که به ميان ميآيد، افراد منافق با ايمان وداع کرده و به دنبال منافع خود خواهند رفت. در نوشتار حاضر به این موضوع پرداخته شدهاست.
ثبات قدم و استقامت در راه حق از ویژگیهای یاران امام زمان(علیه السلام)
هر جنبش و انقلابي که صورت ميگيرد، نياز به استوانههايي دارد که همانا، ياوران آن قيام هستند. استواري و ثبات قدم انصار و ياران يک انقلاب، در پابرجا ماندن آن، نقش به سزايي دارد؛ چنانچه در آيات نوراني قرآن، ادعيه و زيارات نيز، بر ثبات قدم و استقامت در راه حق، تأکيد بسياري شدهاست[1]. براي مثال، خداوند در آيه 16 سوره مبارکه جن، ميفرمايد: { وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً }« اگر پايداري کنند به آب فراوان سيرابشان ميکنيم».
همچنين در سوره مبارکه فصلت آمدهاست. { انَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ }؛ « بر آنان که گفتند پروردگار ما خداي يکتاست و بر آن پاي فشردند، فرشتگان نازل ميشوند که نترسيد و غمگين مباشيد. شما را به بهشتي که وعده شده است بشارت باد».
لذا انقلاب جهاني حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، علاوه بر آنکه از يک رهبريِ ويژه برخوردار است، داراي ياران ويژهاي هم هست که مهمترين امتياز آنها يکدلي و ثبات قدم ميباشد.
اين خصلت به قدري بااهميت ميباشد که عدم وجود آن، باعث لغزش بسياري از افراد شدهاست؛ از جمله، طلحه و زبير که سردسته و اولين نفرات بيعتکننده با امام زمانِ خود بودند؛ ولي وقتي اوضاع را بر وفق مراد خود نديدند، از صراط حق لغزيدند و به دنبال خطّ باطل رفتند تا جاييکه در مقابل حق، جبهه گرفتند و در امتحان الهي سرافکنده گشتند.
در زمان ظهور نيز، چه بسا افرادي که دچار تزلزل شده و از گرد امام پراکنده ميشوند. لذا حال که در زمان غيبت يوسف زهرا (عليها السلام) به سر ميبريم، جا دارد ذکر لبهايمان هميشه اين آيه مبارکه باشد که: « پروردگارا به ما تاب و توان ببخش و گامهاي ما را استوار گردان و بر کافران پيروزمان بدار».[2] و نيز از خدا بخواهيم ماداميکه زندهايم، ما را در ولايت و دوستي دين وآئين ائمه و امام زمانمان (عليهما السلام) ثابت بدارد.[3]
حضرت علي (عليه السلام) در چند جاي نهجالبلاغه- از جمله، خطبه شقشقيه - حضور افراد سست عنصر را که براي بيعت کردن با حضرت آمده بودند، چنين توصيف ميکند:
« روز بيعت، فراواني مردم، از هر طرف مرا احاطه کرد؛ تا آن که نزديک بود حسن و حسين (عليهما السلام) لگدمال شوند و رداي من از دو طرف پاره شود. مردم چون گلههاي انبوه گوسفند، مرا در ميان گرفتند؛ اما آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعي پيمان شکستند و گروهي از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند و برخي از اطاعت، حق سر بر تافتند. گويا نشنيده بودند سخن خدا را که ميفرمايد: « سراي آخرت را براي کساني برگزيديم که خواهان سرکشي و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزکاران است». آري! به خدا، آن را خوب شنيده و حفظ کرده بودند؛ اما دنيا در ديده آنها زيبا نمود و زيور آن، چشمهايشان را خيره کرد».[4]
آري! رسم روزگار چنين است که در همه زمانها و موقعيتها، انسانها امتحان و آزمايش شوند تا افراد خوب از بد، مشخص شوند و افراد راستين، باقي بمانند. حتي در زمان حکومت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، بسياري از افراد- که دم از عشقِ به ولايت و امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ميزنند- مانند زنبوران عسل که در اطراف کندو جمع ميشوند، گرد امام ميآيند[5]؛ اما آيا همه آنها تا انتها باقي ميمانند؟! در موقع توزيع بيتالمال و تقسيم پستهاي حساس و عزل و نصبهايي که براساس عدل الهي است، افراد از يکديگر متمايز خواهند شد. پاي شهوات که به ميان ميآيد، افراد منافق با ايمان وداع کرده و به دنبال منافع خود ميروند.
چنانچه امام صادق (عليه السلام) ميفرمايند: « هنگاميکه قائم خروج ميکند کسي که به نظر خويش از اهلِ اين کار (ولايت) بود، از اين کار بيرون ميرود و کسيکه همانند پرستندگان آفتاب و ماه است در اين کار داخل ميشود».[6]
لغزشها و به طور کلي، « ريزش بعد از رويش» به عواملي بستگي دارد؛
1. جاهطلبي و حرص رسيدن به پست و مقام
گروهي از افراد، نه بهخاطر رضايت خداوند و امام زمان خود، بلکه بهخاطر بدست آوردن پست و مقام، بسيار تلاش ميکنند؛ ولي وقتي اوضاع را باب ميل خود نمييابند، دست از ياري برداشته و دنبال روِ حزب و گروهي ديگر ميشوند. از جمله، طلحه و زبير، که به طمع فرمانراوييِ بصره و کوفه با امام بيعت کردند، اما زماني که امام، تقاضاي آنها را رد کرد، مخفيانه به مکه رفته و با استفاده از بيتالمالِ غارت شده توسط امويان، سپاهي تشکيل داده، رهسپار بصره شدند و آنجا را تصرف کردند و در نهايت، جنگ جمل را به راه انداختند.[7]
عمر سعد- لعنه الله عليه- نيز، مصداق ديگر اين خصلت است که به خاطر رسيدن به مُلک ري، شقاوت، بر قلب او چيره گشت و به شهادت رساندن فرزند پيامبر (صلی الله و عليه و آله و سلم) را با آغوش باز پذيرفت.
2. بدست آوردن ثروت
برخي ديگر از افراد، به طمع مال و منال دنيا، دست از ياري امام زمان خود بر ميدارند. زرق و برق دنيا، آن چنان چشمان آنها را کور ميکند که به چيزي جز ماديات، فکر نميکنند. مانند مردم پيمانشکن کوفه که به طمع بدست آوردن کيسههاي زر و زيور و دينار، ياري باطل را برحق ترجيح دادند.
3. ترس از جان:
يکي ديگر از آفتهايي که باعث لغزش و گذشتن از حق ميشود، ترس از کشته شدن است. چنين کساني نميدانند که کشته شدن در راه خدا، فوز عظيمي است که هر کس قابليت آن را نخواهد داشت. مردم کوفه، حدود هجده هزار نامه به سوي امام حسين (عليه السلام) فرستادند و از ايشان دعوت کردند که به سوي آنها بيايد؛ ولي پس از آنکه امام به سوي آنان حرکت کرد، عبيدالله (لعنه الله عليه) خبردار شد و مردم را به مرگ تهديد کرد. کوفيان نيز به جهت در امان ماندن از دست دشمن، نه تنها دست از ياري امام برداشتند، بلکه سفير امام را نيز يکّه و تنها، رها کردند.
4. عافيت طلبي:
راحتطلبي و سستعنصري، آفت ديگري است که دشمن، از آن، به نفع خود استفاده ميکند؛ چراکه ميداند برخي از مردم، تن به خواري و ذلت ميدهند ولي حاضر نيستند که قدمي در راه امام زمان خود بردارند.
چنانچه حضرت علي (عليه السلام) در نکوهش کوفيان در نافرماني و سستي آنها، ميفرمايند: « اگر در تابستان، فرمان حرکت به سوي دشمن بدهم، ميگوييد« هوا گرم است؛ مهلت ده تا سوز گرما بگذرد» و آنگاه که در زمستان، فرمان جنگ ميدهم، ميگوييد « هوا سرد است؛ بگذار، سرما برود». شما که از گرما و سرما فرار ميکنيد، بخدا سوگند، از شمشير بيشتر گريزانيد!» حتي سستعنصري کوفيان به جايي رسيده بود که امام، مظلومانه ميفرمودند: « چقدر دوست داشتم شما را هرگز نميديدم و هرگز نميشناختم که [بودن با شما] جز پشيماني، حاصلي نداشت».[8]
در غزوه تبوک نيز بسياري از افراد، به بهانههاي مختلف از رفتن به جنگ منصرف شدند و خداوند در سوره توبه، آياتي در مذّمت اين افراد نازل کرد.
5. جهل و ناداني:
بدترين دردي که ممکن است دامنگير انسانها شود، جهالت و ناداني است؛ چراکه خود اين عامل، ميتواند زمينهساز عوامل فوق هم باشد. چونان جهل و ناداني خوارج در جريان حکميت که فريب نيرنگ عمروعاص و سپاه شکست خورده معاويه را خوردند. در آن ماجرا، سپاه معاويه- به جبران شکست و ترس از جان خود در برابر پيروزي سپاه حق- قرآنها را بر سر نيزه کردند و خوارج که اين صحنه را ديدند با اين بهانه که ما با قرآن نميجنگيم، دست از جنگيدن و ياري کردن امام زمانِ خود برداشتند و کار را به جايي رساندند که حضرت را وادار به پذيرش حکميت کردند و بدين وسيله، فرمان امام خود، مبني بر ادامه جنگ با دشمنِ نيرنگباز را زير پا گذاشتند. آيا امام علي (عليه السلام)- که خود، قرآن ناطق است- به مسايل، آگاهتر است يا گروهي متعصب که از قرآن چيزي جز تلاوتش نميدانند؟!
در روايات آمدهاست که در حکومت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز عدهاي قرآن به دست، از مساجد، عليه امام زمانِ خود قيام ميکنند.[9]
جهل و ناداني تا چه حدّ که با قرآن صامت، به جنگ عليه قرآن ناطق ميروند![نظير وهابيون که براي سخنان واهي و بي منطق خود قرآن را بهانه ميکنند].
نتیجه:
از آنجا که رسيدن به هدف نهايي و درک حکومت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سعي و تلاش فراوان نياز دارد، ثبات قدم و استواري، مهمترين توشه اين راه است؛ چراکه اگر انسان، دچار لغزش و بياعتمادي باشد، نميتواند از آن امتحان الهي سربلند بيرون آيد و مرتکب انحرافاتي خواهد شد. لذا در سجده زيارت عاشورا، بعد از شکر و حمد خدا، از او ميخواهيم: « مرا نزد خود با امام حسين (عليه السلام) و اصحابش، ثابت قدم بدار».[10]
پینوشتها:
[1]. ر ک: توبه؛ 9 ـ احقاف؛ 13 ـ تکوير؛ 28 ـ هود؛ 112 ـ شوري؛ 15 ـ يونس؛ 10.
[2]. سوره بقره ،آيه250.
[3]. فرازي از زيارت جامعه کبيره.
[4]. خطبه شقشقيه (خطبه سوم) ، نهج البلاغه، ص 47.
[5]. آثار الصادقين، ج 29، ص 267 ؛ منتخب الاثر، ص474، و يوم الخلاص، ص 362.
[6]. الغيبه نعماني، باب 21، ج 1، ص 332.
[7]. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص 82.
[8]. خطبه 27، نهج البلاغه، ص 76.
[9]. الغيبه نعماني، باب 17، ج 3، ص 308.
[10]. زيارت عاشورا: «و ثبت لي قدم صدقٍ عندک مع الحسين و اصحاب الحسين...».
پدیدآونده: سمرالسادات جوشقاني