مقدمه:
همان گونه كه اميرمؤمنان(علیه السلام) در دوران حکومتش با دو گونه دشمن مواجه بود؛ يکي علني؛ يعني جبهه معاويه و ديگري جبهه به ظاهر خودي، نظير گروه متحجر خوارج و ناکثين؛ حضرت مهدي(علیه السلام) نيز بعد از ظهور و در راه تشکيل حکومت عدل مهدوي، با دو مانع جدي از ناحيه دو گروه مخالف و معاند مواجه خواهد بود که هر دو، متظاهر به اسلام اند؛ يکي جبهه سفياني که علناً با حضرت اعلام جنگ کرده و رو در روي حضرت قرار مي گيرد؛ گروه ديگر، منافقان و کساني که اهل ريا و تظاهر و مدعي ديانت و حفظ قرآن اند، امّا حضرت را تکفير کرده و در مقابل امام(علیه السلام) مي ايستند و مانع پيشروي و تثبيت نهضت الاهي حضرت در مناطق مختلف، مخصوصاً عراق مي شوند.
امام مهدي(علیه السلام) در مواجهه با هرکدام از اين دو گروه، همانند جدش اميرمؤمنان (علیه السلام) برخورد قاطعانه خواهد داشت و همان گونه که با سفيانيان از موضع قدرت و شمشير برخورد مي کند، با گروه دوم نيز جنگ خواهد کرد؛ زيرا با وجود اتمام حجّت از ناحيه ايشان، اين گروه فتنه انگيز و خودخواه نيز جز زبان شمشير، هيچ زبان ديگري را نمي فهمند. لذا امام براي زدودن موانع و تثبيت پايه هاي حکومت الاهي خويش، ناگزير با آنان برخورد انقلابي و عبرتانگيزي خواهند داشت.
مقابله امام مهدي (علیه السلام) با اين دو جبهه، بيشتر معطوف به مناطق تحت نفوذ دشمن مانند حجاز و عراق است. از اين رو، پاكسازي مركزيت جهان اسلام؛ يعني مكّه و مدينه و شهرهاي عراق از لوث حاكمان فاسد، در اولويت اقدامات آغازين قيام رهايي بخش آن حضرت خواهند بود.
آزادسازي شهر مكّه
شهر مقدّس مکّه، بر خلاف مدينه منوّره و شهرهاي عراق، بدون جنگ و خونريزي تسليم حضرت مي شود؛ زيرا اهالي مكّه اگرچه در ابتدا با امام مهدي(علیه السلام) مخالفت و کارشکني مي کنند و پيامرسان حضرت؛ يعني نفس زکيّه را به قتل ميرسانند، امّا اندکي بعد، با مشاهده آثار حقانيت و غلبه حضرت، با ايشان بيعت مي کنند. پس از بيعت مردم مكّه و فروپاشي نظام حاکم بر آن، حضرت مهدي(علیه السلام) کنترل كامل اين شهر را در دست مي گيرد و به اصلاح امور مي پردازد.
مجازات مجرمان خانه خدا
از جمله اقدامات اصلاحي حضرت مهدي(علیه السلام) بعد از آزادي شهر مکّه، دستگيري و تنبيه مجرماني است که در زمان سلطه بر مکّه، مرتکب انواع جرايم و جنايات شدهاند. آن حضرت، افراد خيانتکاري که با نقاب تقدس، اموال فقرا و مساکين و ساير مردم را چپاول کرده اند، معرفي و رسوا نموده و بر آن ها حد جاري مي سازد.
در روايتي که ابوبصير از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده، آمده است: إِنَّهُ يَخْرُجُ مَوْتُوراً غَضْبَانَ أَسِفاً لِغَضَبِ اللَّهِ عَلَى هَذَا الْخَلْقِ يَكُونُ عَلَيْهِ قَمِيصُ رَسُولِ اللَّهِ الَّذِي عَلَيْهِ يَوْمَ أُحُدٍ وَ عِمَامَتُهُ السَّحَابُ وَ دِرْعُهُ دِرْعُ رَسُولِ اللَّهِ السَّابِغَةُ وَ سَيْفُهُ سَيْفُ رَسُولِ اللَّهِ ذُو الْفَقَارِ يُجَرِّدُ السَّيْفَ عَلَى عَاتِقِهِ ثَمَانِيَةَ أَشْهُرٍ يَقْتُلُ هَرْجاً فَأَوَّلُ مَا يَبْدَأُ بِبَنِي شَيْبَةَ فَيَقْطَعُ أَيْدِيَهُمْ وَ يُعَلِّقُهَا فِي الْكَعْبَةِ وَ يُنَادِي مُنَادِيهِ هَؤُلَاءِ سُرَّاقُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَنَاوَلُ قُرَيْشاً فَلَا يَأْخُذُ مِنْهَا إِلَّا السَّيْفَ وَ لَا يُعْطِيهَا إِلَّا السَّيْفَ؛[1]حضرت قائم(علیه السلام) در حالي قيام مي کند که خونخواه و خشمگين و به خاطر غضب خداوند، غضبناک است. او پيراهن رسول الله را كه در روز احد به تن داشت پوشيده و عمامه آن حضرت به نام سحاب و زره آن حضرت به نام سابغه و شمشير آن حضرت به نام ذوالفقار را به همراه دارد. شمشير خود را آماده کرده و هجده ماه آن را بر دوش دارد. پس اولين كساني که به حساب آن ها ميرسد، بنيشيبه خواهند بود. حضرت دستان آن ها را قطع و در كعبه آويزان مي كند و منادي حضرت فرياد مي زند: اينها دزدان حرم خداوندي هستند. سپس سراغ قريش مي رود و با شمشير با آن ها معامله مي كند
اين حرکت عبرت آموز حضرت، صرفاً براي اجراي حدشرعي بر يک دزد نيست؛ بلکه انگيزه ديگري نيز در آن به چشم مي خورد و آن معرفي افرادي است که در طول تاريخ اسلام به عنوان کليد دار و خادم خانه خدا، هدايا و نذورات و موقوفات کعبه و بلکه اموال زائران خانه خدا را جمع و صرف خواسته هاي شهواني خود کردهاند؛ به همين جهت امام(علیه السلام) آنان را كه فريبكارانه در پوشش خدمت به حرم خانه خدا، دين خدا را پايمال مي كنند به عنوان «سُرَّاقُ اللَّه» يعني دزدان خدا معرفي مي كند.
عبدالله بن مغِيره نقل مي كند كه امام صادق(علیه السلام) فرمود: إذَا قَامَ الْقَائِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ أَقَامَ خَمْسَمِائَةٍ مِنْ قُرَيْشٍ فَضَرَبَ أَعْنَاقَهُمْ ثُمَّ أَقَامَ خَمْسَمِائَةٍ فَضَرَبَ أَعْنَاقَهُمْ ثُمَّ خَمْسَمِائَةٍ أُخْرَى حَتَّى يَفْعَلَ ذَلِكَ سِتَّ مَرَّاتٍ قُلْتُ وَ يَبْلُغُ عَدَدُ هَؤُلَاءِ هَذَا قَالَ نَعَمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ مَوَالِيهِمْ؛[2] آنگاه كه قائم آل محمد ظهور كرد پانصد نفر از قريش را مىآورد و گردن مي زند، سپس پانصد نفر ديگر را، تا شش بار اين كار را تكرار مي كند. من عرض كردم: آيا دستههاى بعدى هم پانصد نفرند؟ فرمود: آرى و همه آن ها از قريش و دوستان آن ها مي باشند
اصلاح بناي مسجد الحرام
از اقدامات ديگر آن حضرت، بازگرداندن مسجدالحرام به حدود اصلي آن است. ابا بصير از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده است كه فرمود: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ هَدَمَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ حَتَّى يَرُدَّهُ إِلَى أَسَاسِهِ وَ حَوَّلَ الْمَقَامَ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي كَانَ فِيهِ وَ قَطَعَ أَيْدِيَ بَنِي شَيْبَةَ وَ عَلَّقَهَا عَلَى بَابِ الْكَعْبَةِ وَ كَتَبَ عَلَيْهَا هَؤُلَاءِ سُرَّاقُ الْكَعْبَةِ؛[3]هنگامي که حضرت قائم (علیه السلام) به پا مي خيزد، مسجدالحرام را به حدود اصلي آن و مقام (ابراهيم عليه السّلام) را بجاى اولى خود كه در آن بوده بازگرداند و دست هاى قبيله بنى شيبه (نماد كليد داري كعبه) را ببرد و بر در كعبه بياويزد با اين نوشته كه اين هايند دزدان كعبه.
تسهيل در مراسم حج
از جمله اقدامات اصلاحي حضرت در مکّه، ممانعت از طوافهاي مستحبي است که مزاحم طواف واجب ديگران مي شود. روشن است که در عصر ظهور امام مهدي (علیه السلام) تمامي موانع و مقررات دست و پا گير مربوط به مقدمات حج الغا مي شود و سفر به بيت الله براي همگان، بدون هيچ قيد و شرطي ميسر خواهد شد. طبيعي است که در آن وقت، شمار زائران، بهطور بيسابقه اي رو به افزايش مي گذارد و آن گاه است که طواف بر گِرد کعبه و حجرالاسود سخت مي شود؛ به ويژه آنکه برخي از زائران به اعمال واجب بسنده نمي کنند و براي ثواب و پاداش بيشتر مي خواهند طواف و نماز مستحبي نيز انجام دهند.
به همين جهت است که امام مهدي(علیه السلام) با وضع مقررات خاص، به زائران خانه خدا دستور مي دهد که به طواف واجب بسنده کنند و ميدان را براي ديگران جهت انجام واجبات حج باز بگذارند. امام صادق(علیه السلام) در اين زمينه مي فرمايد: أَوَّلُ مَا يُظْهِرُ الْقَائِمُ مِنَ الْعَدْلِ أَنْ يُنَادِيَ مُنَادِيهِ أَنْ يُسَلِّمَ صَاحِبُ النَّافِلَةِ لِصَاحِبِ الْفَرِيضَةِ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ وَ الطَّوَاف؛[4] اولين آثار و نشانه هاي عدالت مهدي(علیه السلام) در مکّه اين است که از طرف او اعلان مي شود: اي مردم! هر کس طواف واجب خويش را انجام داده است، جاي خود را در طواف و کنار حجرالاسود به کساني که مي خواهند طواف واجب انجام دهند، واگذار کند
تعيين فرماندار مكّه
يكي از اقدامات مهم حضرت در مکّه، تعيين فرماندار جديد براي اداره اين شهر و کنترل امورات سرزمين وحي است. حضرت بعد از اخذ بيعت از اهالي مکّه، شخصي را به عنوان حاکم و فرماندار، تعيين و خود همراه با ياران خويش به سوي مدينه حرکت مي کند تا مردم مدينه را از چنگال ستمکاران سفياني رهايي بخشد؛ امّا پس از خروج حضرت از اين شهر، دشمنان به ظاهرخاموش دست به شورش زده و فرماندار حضرت را به شهادت مي رساند، در حالي كه امام(علیه السلام) در ميان راه مدينه است از مکّه گزارش مي رسد که برخي از دشمنان حضرت، عليه حاكم منصوب وي شورش نموده و در يك اقدام جنايتکارانه کارگزار ايشان را به قتل رسانده اند. امام(علیه السلام) با شنيدن اين خبر ناگوار، مجبور به بازگشت به مکّه مي شود تا شورشيان را سرکوب کرده، ريشه فتنه را از بن بر کند.
ابو خالد كابلي نقل مي كند كه امام باقر(علیه السلام) فرمود: يُبَايَعُ الْقَائِمُ بِمَكَّةَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِهِ وَ يَسْتَعْمِلُ عَلَى مَكَّةَ ثُمَّ يَسِيرُ نَحْوَ الْمَدِينَة فَيَبْلُغُهُ أَنَّ عَامِلَهُ قُتِلَ فَيَرْجِعُ إِلَيْهِمْ فَيَقْتُلُ الْمُقَاتِلَةَ وَ لَا يَزِيدُ عَلَى ذَلِكَ ثُمَّ يَنْطَلِقُ فَيَدْعُو النَّاسَ بَيْنَ الْمَسْجِدَيْنِ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِهِ وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّه؛[5] قائم(علیه السلام) پس از اخذ بيعت از اهالي مكّه در پيروي از كتاب و سنّت، براي اهل مکّه كارگزار تعيين مي نمايد و خود همراه با ياران خويش به سوي مدينه حرکت مي کند. بعد از خروج حضرت از مکّه، به ايشان گزارش مي رسد كه والي و نماينده ايشان، توسط مخالفان حضرت كشته شده است. امام به سوي آن ها برميگردد و فقط جنگاوران آنان را به قتل مي رساند و به ديگران کاري ندارد. سپس مردم را در ميان دو مسجد به كتاب خدا و سنّت پيامبر و ولايت علي(علیه السلام) و تبرّي از دشمنان او، دعوت ميکند.
مفضل مي گويد محضر امام صادق(علیه السلام) عرض كردم مولاي من آيا قائم(علیه السلام) در مكه اقامت مي كند؟ فرمود: لَا يَا مُفَضَّلُ بَلْ يَسْتَخْلِفُ مِنْهَا رَجُلًا مِنْ أَهْلِهِ فَإِذَا سَارَ مِنْهَا وَثَبُوا عَلَيْهِ فَيَقْتُلُونَهُ فَيَرْجِعُ إِلَيْهِمْ فَيَأْتُونَهُ مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ يَبْكُونَ وَ يَتَضَرَّعُونَ وَ يَقُولُونَ يَا مَهْدِيَّ آلِ مُحَمَّدٍ التَّوْبَةَ التَّوْبَةَ فَيَعِظُهُمْ وَ يُنْذِرُهُمْ وَ يَحْذَرُهُمْ وَ يَسْتَخْلِفُ عَلَيْهِمْ مِنْهُمْ خَلِيفَةً وَ يَسِيرُ فَيَثِبُونَ عَلَيْهِ بَعْدَه؛[6] نه! بلكه نائب خود را در آنجا مي گذارد، ولى چون اهل مكه ديدند قائم از ميان آنها رفته است، هجوم مىآورند و نائب او را مي كشند. قائم به سوى آنها برمي گردد و آنها به طور سرشكسته و ذليل و گريه كنان نزد وى مىآيند و التماس مي كنند و مي گويند: اى مهدى آل محمد! توبه كرديم، توبه كرديم، قائم آنها را موعظه مي كند و از غضب خدا مي ترساند و شخصى از اهل مكه را به نيابت خود انتخاب مي كند و از مكه خارج مىشود
آزادسازي مدينه منوره
امام مهدي(علیه السلام) براي زدودن موانع دعوت خويش، ابتدا به آزادسازي شهرهاي اسلامي از دست طاغوتيان جور مي پردازد تا زمينه براي اقدامات اصلاحي ديگر فراهم شود.بدين منظور، پس از شنيدن خبر شکست و رسوايي لشكر سفياني در قضيه خسف بيدا و پس از نصب جانشيني در مکّه، همراه با خيل عظيم ياراني که به او پيوسته اند، به سوي مدينه حرکت مي کند تا شهر رسول الله و مردم تحت ستم آن جا را از چنگ جباران ستمگر سفياني رهايي بخشد.
چنانکه امام باقر(علیه السلام) مي فرمايد: إذَا سَمِعَ العَائِدُ بِمَكّةَ بِالْخَسْف، خَرَجَ فِي اِثْنَي عَشَرَ أَلْفًا فِيْهِم اَلْأَبدَال حَتَّى يَأتِيَ إِيْلِيَا؛[7] زماني كه پناهنده مكّه [حضرت مهدي] خبر فرورفتن سپاه [سفياني] را مي شنود با دوازده هزار تن كه ميان آن ها ابدال و بزرگان هستند، از مكّه خارج شده تا در زمين ايليا فرود آيد.
عبور از منطقه بيداء
امام مهدي(علیه السلام) در مسير بازگشت به مدينه، از منطقه بيداء (محل فرورفتن لشکر سفياني) عبور مي کند. جابر جعفي از امام باقر(علیه السلام) روايت مي کند که فرمود: ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْ مَكَّةَ… مَعَهُ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا وَ مَعَهُ رَايَةُ رَسُولِ اللَّهِ عَامِداً إِلَى الْمَدِينَةِ حَتَّى يَمُرَّ بِالْبَيْدَاءِ حَتَّى يَقُولَ هَذَا مَكَانُ الْقَوْمِ الَّذِينَ يُخْسَفُ بِهِمْ وَ هِيَ الْآيَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ: ﴿أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ﴾[8]؛[9] پس قائم(علیه السلام) از مكّه خارج و در حالي که سيصد و چند مرد همراه وي است و درفش رسول خدا را با خود دارد، رهسپار مدينه مي شود تا آنكه از منطقه بيداء عبور مي كند و مي گويد: اينجا مكان گروهي است كه در زمين فرو رفته اند و اين معناي سخن خداوند است که در قرآن فرمود: آيا کساني که در صدد مکر و حيله با خدا برآمدند، در امان اند از اينکه زمين آنان را يکباره در کام خود فرو برد يا غذاب و مجازات الاهي، از جايي که اصلاً فکرش را نمي کنند و انتظارش را ندارند، به سراغشان آيد؟ يا به هنگامي که در رفت وآمدند و با حرص و ولع شديد به گردآوري مال و ثروت بيشتر مشغول اند دامان شان را بگيرد، در حاليکه قادر به فرار و نجات خود نمي باشند؟.
آزاد سازي مدينه
با ورود امام مهدي(علیه السلام) و يارانش به شهر مدينه، اين شهر به عنوان دومين مكان مقدّس اسلامي، از دست دشمنان و مخالفان آزاد مي شود و افراد دربند، مانند بني هاشم که اغلب در زندان عمال ستمگر سفياني به سر مي برند، همگي رهايي مييابند. با تسلط حضرت بر شهرهاي مکّه و مدينه، سرزمين حجاز از چنگال دشمنان و مخالفان، پاكسازي مي شود.
آزادسازي مدينه و حضور امام مهدي(علیه السلام) در شهر جدش پيامبر اکرم سبب شادي و سرور دوستان اهلبيت(علیه السلام) مي شود. هنگامي كه مفضل از امام صادق(علیه السلام) درباره مسير قيام حضرت قائم(علیه السلام) پس از مكّه سؤال كرد: يَا سَيِّدِي ثُمَّ يَسِيرُ الْمَهْدِيُّ إِلَى أَيْنَ؟ حضرت در پاسخ فرمود: إِلَى مَدِينَةِ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ فَإِذَا وَرَدَهَا كَانَ لَهُ فِيهَا مَقَامٌ عَجِيبٌ يَظْهَرُ فِيهِ سُرُورُ الْمُؤْمِنِينَ وَ خِزْيُ الْكَافِرِين؛[10] مهدي(علیه السلام) پس از حركت از مكّه، وارد مدينه جدم رسول خدا مي شود و هنگامي كه وارد شهر مدينه مي شود، عظمت و شكوه مقام او، سبب شادي فوق العاده مؤمنان عالم شده و ذلّت و خواري کافران آشكار مي گردد
تعيين فرماندار مدينه
امام مهدي( بعد از تأمين امنيت مدينه، مدتي کوتاه در اين شهر اقامت مي گزيند؛ سپس شخصي را به عنوان حاکم و کارگزار در آن شهر منصوب مي کند و خود با سپاهيان خويش براي آزادي شهرهاي عراق به سوي کوفه حرکت مي کند. ابوخالد كابلي از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده است: يَخْرُجُ إِلَى الْمَدِينَةِ فَيُقِيمُ بِهَا مَا شَاءَ ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى الْكُوفَةِ وَ يَسْتَعْمِلُ عَلَيْهَا رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِه؛[11] حضرت مهدي(علیه السلام) پس از ورود به مدينه، مدتي که صلاح بداند در آن جا اقامت مي گزيند، سپس به طرف کوفه حرکت مي کند و يکي از ياران خود را حاكم مدينه قرار مي دهد.
آزادسازي شهرهاي عراق
در آستانه ظهور، عراق و مخصوصاً کوفه و شهرهاي اطراف آن، مرکز تحولات منطقه، محسوب مي شود. از اين رو، امام مهدي(علیه السلام) بعد از آزادسازي شهر هاي مکّه و مدينه، رهسپار عراق مي گردد تا آن جا را نيز از فتنه سفيانيان رهايي بخشد. در واقع مهم ترين درگيري هاي حضرت و تقابل او با سفياني، در شهرهاي عراق رخ خواهند داد .
يعقوب بن سراج از امام صادق(علیه السلام) نقل مي کند که فرمود: يُقْبِلُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ نَحْوَ الْعِرَاقِ وَ يَبْعَثُ جَيْشاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَأْمَنُ أَهْلُهَا وَ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا؛[12] صاحب الامر( به سوي عراق روي مي آورد و سپاهي را به مدينه مي گمارد تا امنيت را براي اهالي مدينه برقرار کند و آناني را که از مدينه مهاجرت كرده اند به خانه هايشان باز گردند».
مردم مدينه نيز همانند اهالي مكّه دست به شورش مي زنند و پس از حرکت سپاه حضرت از مدينه به سوي عراق، عده اي از عوامل سفياني و افراد فرصتطلب در اثر تطميع و تهديد سفياني، عليه فرماندار منصوب حضرت، اقدام به اغتشاش و شورش مي کنند و حاكم مدينه را به شهادت مي رسانند.
پيکار با مقدّس نمايان معاند
پس از ورود حضرت به کوفه، شانزده هزار نفر از مقدّس نمايان در حاليکه سلاح در دست دارند، در برابر حضرت ميايستند. در اين صفآرايي، آناني که به حسب ظاهر، قاريان قرآن و دانشمندان ديناند، يک صدا فرياد مي زنند: اي فرزند فاطمه! ما به تو نيازي نداريم، از همان راهي که آمده اي بازگرد! امام مهدي(علیه السلام) ناگزير با آنان از راه شمشير وارد مي شود و در اين برخورد قاطعانه، همه آنان از دم تيغ مي گذرند، بدون اينکه کسي از ياران امام حتي يک زخم بردارد
ورود حضرت به کوفه، نجف و کربلا
براساس روايات، سپاهيان حضرت مهدي (علیه السلام) در ابتدا وارد نجف شده، سپس وارد کوفه مي شوند. ابي حمزه از امام باقر(علیه السلام) نقل كرده است كه فرمود: كَأَنِّي بِقَائِمِ اَهْل بَيْتِي قَدْ عَلَا نَجَفَكُم، فَإِذَا عَلَا فَوْقَ نَجَفِكُمْ نَشَر رَايَةَ رَسُولِ الله فَإِذَا نَشَرَهَا اِنْحَطَتْ عَلَيْهِ مَلَائِكَةُ بَدْر؛[13] گويا ميبينم که قائم اهلبيت من بر بالاي نجف رفته و پرچم رسول الله را باز ميکند. در آن هنگام، ملائكه بدر براي ياري آن حضرت فرود مي آيند.
بازسازي مسجد کوفه
مسجد اعظم كوفه،يكي از اماكن منتسب به امام عصر(علیه السلام) مركز قضاوت و محل نصب منبر، مکان تأسيس كلاس هاي آموزش قرآن و محل اقامه نماز جمعه و جماعت آن حضرت در عصر ظهور خواهد بود. در آن زمان، حضرت همان گونه كه مسجد الحرام و مسجد النبي را اصلاح و تغيير مي دهد، در مسجد كوفه نيز تغييراتي را ايجاد خواهد كرد. اميرمؤمنان(علیه السلام) در اين رابطه مي فرمايد: أَمَا إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ كَسَرَهُ وَ سَوَّى قِبْلَتَه؛[14] آگاه باشيد، چون قائم ما ظهور كند، مسجد كوفه را در هم كوبيده قبله آن را اصلاح مي کند.
تأسيس مصلاي بزرگ در حومه کوفه
يکي از دستاوردها و برکات مهم حضور امام مهدي(علیه السلام) در شهر کوفه، علاوه بر بازسازي مسجد قديم كوفه، ساخت مصلاي جديد و بزرگي است که حضرت(علیه السلام) نماز جمعه را در آن اقامه مي فرمايد. تأسيس اين مصلاي بزرگ، ضمن اينكه زمينه را برخورداري اهالي کوفه و اطرافيان آن از موهبت شرکت در نماز جمعه به امامت آن وجود مقدّس فراهم مي كند، موجب مرکزيت فرهنگي اين شهر و توجّه ويژه جهانيان بدانجا خواهد شد.
امام مهدي (علیه السلام) پس از آنكه کوفه را قرارگاه و مركز حكومت برگزيد، به دليل ازدحام جمعيت، اقدام به ساخت چندين مسجد بزرگ در حوالي كوفه خواهند كرد و در روايات پيشين نيز مقصود از مسجد بزرگ که داراي هزار باب است، توسعه مسجد قديم کوفه نيست، بلکه تأسيس مسجد جديدي است كه حضرت آن را متناسب با نياز آن روز مردم بنيانگذاري مي كند؛ زيرا وقتي مردم مي گويند:«وَ الْمَسْجِدُ لَا يَسَعُنَا» يعني اين مسجد كنوني جواب گو نيست، حضرت مي فرمايد: در اين باره فكرى براى شما خواهم كرد، آنگاه به سرزمين نجف مي رود و نقشه مسجد بزرگ را مي ريزد كه داراى هزار درب است و گنجايش همه مردم را داشته باشد.
ورود حضرت به مسجد سهله
مسجد سهله، در دو كيلومتري شمال غربي مسجد اعظم كوفه، كهنترين مكان منتسب به حضرت بقيه اللّه قرار دارد. در روايات، مسجد سهله به عنوان اقامت گاه خانواده حضرت ولي عصردر عصر ظهور معرفي شده است. صالح بن ابياسود نقل کرده است: هنگامي كه امام صادق(علیه السلام) در مورد مسجد سهله صحبت مي كرد، فرمود: اَمَا إِنَّهُ مَنْزِلُ صَاحِبِنَا إِذَا قَامَ بِأَهْلِهِ؛[15] آن جا مكان زندگي صاحب ما (حضرت مهدي) با خانوادهاش خواهد بود
بيعت ياران مصر
در آغاز ظهور، عدهاي از پاکان و نجيب زادگان مصر، افتخار حضور در ميان سيصد و سيزده يار خاص آن حضرت را خواهند داشت.
دستگيري و اعدام سفياني
در روايتي که از اميرمؤمنان(علیه السلام) نقل شده، سرنوشت سفياني و پايان کار او چنين بيان شده است: فَيَخْرُج بِخَيْلِهِ وَ قَومِه وَ رَحْلِه وَ جَيشهِ وِ مَعَهُ مِائةُ أَلْفَ وَ سَبْعُونَ أَلَفَاَ فَينَزلُ بَحِيرةً طَبَرِيّة وَ يَسِيرُ إِلَيه اَلمَهدِي عَن َيَمْينِه جَبْرئِيل وَ عَنْ شِمالِه ميكائيل وَ عِزْرائِيلُ أَمَامَهُ، فيسَير بهم في الليلَ و يكمن بالنهار و الناس يتبعونه من الآفاق حتى يواقع السفياني على بَحيرَةَ الطّبرِيّة، فَيَغْضِبُ اللّه عَلَى السُّفَيانِي وَ يَغْضِبُ خَلْقَ اللّه لِغضَبَ اللّه تَعالى، فَتَرشقُهم اِلْطَير بِأَجْنَحِتِها وَ الجِبال بِصُخُورِها وَ المَلائكةُ بِأصواتِها وَ لَا تَكون سِاعةٌ حَتّى يهلِكَ اللّه أَصْحَابَ السُّفَيانِي كُلّهم وَ لَا يَبقىَ عَلَى الأَرضِ غَيَرهُ وَحْدَه، فَيَأْخُذَهُ المْهَدِي فَيَذْبَحُه تَحْتَ الشَّجَرة الّتِي أَغْصَانُها مدلّاة عَلَى بَحِيرَة الطَّبرِيّة وَ يَمْلِكُ مَدِيْنَةَ دَمِشْق؛[16] سفياني با اسبها (تجهيزات و امکانات) و بستگان و اقوام و زاد و توشه و لشکريانش، از آن جا (عراق) خارج مي شود، در حاليکه صد و هفتاد هزار نفر، او را همراهي مي کنند. پس در کنار درياچه طبريه فرود ميآيند. حضرت مهدي(علیه السلام) نيز در حاليکه جبرئيل در طرف راست، ميکائيل در سمت چپ و عزرائيل در پيشاپيش او قرار دارد، به تعقيب سفياني و لشکريانش حرکت مي کنند. شبها به پيمودن راه و روزها به استراحت ميپردازند تا اينکه در کنار درياچه طبريه به سفياني دست مي يابند. پس خداوند بر سفياني غضب نموده و خلق خدا نيز بدين خاطر بر او خشم مي گيرند؛ پس ناگهان پرندگان با بالهاي خود، کوهها با صخره هاي خود و فرشتگان با نداي مهيب خود، آنان را در هم مي کوبند، به گونهاي که تمامي ياران و اطرافيان سفياني، در اندک زماني، نابود مي گردند و خداوند همگي آنان را هلاک ميسازد و سفياني تنها ميماند. پس مهدي( او را دستگير ميکند و در زير درختي که شاخه هايش بر درياچه طبريه آويخته است، گردن مي زند. سپس شهر دمشق (مرکز اقتدار سفياني) را تصرّف و از چنگال سفيانيان آزاد مي کند.
جنگ با يهوديان
بعد از شکست سفياني و تصرف شام، يكي از موانع ديگري که بر سر راه حضرت وجود دارد، يهود و اقمار يهود است؛ زيرا يهوديان و روميان، سفياني را پشتيباني مي كنند، لذا حضرت به مقابله با يهود ميپردازد. اين نبرد كه از مهم ترين جنگهاي حضرت مهدي با دشمنان مشترك (سفياني و يهود) براي فتح فلسطين است، پس از غائله شكست و كشته شدن سفياني و پيروزي سپاه امام مهدي با آزادي فلسطين، پايان ميپذيرد و حضرت پيروزمندانه وارد بيت المقدّس مي شود.
در باره برخورد امام مهدي با يهوديان و چگونگي تعامل آنان با حضرت، روايات مختلفي وارد شده است که برخي از وقوع درگيري و سرکوب شديد يهوديان توسط لشکريان اسلام خبر دادهاند و برخي ديگر، از تسليم شدن بخش اعظم آنان، حکايت دارد.
براساس برخي روايات، غربيها به جهت پيروزيهاي شگفتآور امام(علیه السلام) و ياران او در حجاز و منطقه خليج و به خاطر همسويي مسلمانان با ايشان، از رويارويي با او دوري مي کنند؛ امّا يهوديان كه هستي و موجوديت آن ها به سرنوشت جنگ وابسته است، ضمن دوري از مبارزه مستقيم، به وسيله خط دفاعي عَربي به فرماندهي سفياني به جنگ حضرت مي آيند.
فتح بيت المقدّس و روم (کشورهاي غربي)
قبلاً اشاره شد که امام مهدي(علیه السلام) براي در هم کوبيدن بساط ظلم و جنايت و بيداد سفياني، پس از استقرار حکومت عادلانهاش در جزيرهالعرب و عراق، از کوفه به سوي شام حرکت مي کند. در آن زمان، سفياني با سپاهيان شکستخوردهاش عقب نشيني ميکند و در منطقه رمله (شمال شرقي قدس) مستقر خواهد شد.
امام مهدي(علیه السلام) در تعقيب سفياني، همراه با سپاهي نيرومند، وارد فلسطين مي شود و در آن جا جنگ و پيکار ميان دو نيروي حق و باطل رخ مي دهد که به پيروزي نيروهاي اسلام و شکست و نابودي کامل جنبش سفياني مي انجامد. با پايان يافتن کار سفياني، آتش جنگ در اين منطقه خاموش مي گردد.
نزول عيسي و اقتداي او به حضرت مهدي
با ظهور امام مهدي(علیه السلام) حضرت عيسي(علیه السلام) از آسمان فرود مي آيد و به آن حضرت ملحق مي شود. وي از سوي امام مهدي فرماندهي عمليات تهاجمي عليه لشكريان دجال را به عهده ميگيرد.
حضرت عيسي(علیه السلام) نقش مهمي در فتح جهان غرب و چرخش دنياي مسيحيت به سوي اسلام خواهد داشت؛ به همين جهت در روايات، از حضرت عيسي مسيح(علیه السلام) به دليل نقش كليدي و منحصر به فردي که در تحکيم و گسترش حکومت جهاني امام مهدي(علیه السلام) ايفا خواهد کرد، با عنوان «وزير» ياد کرده است. گو اينکه آن حضرت، نقش معاون اولي امام مهدي(علیه السلام) را در ميان دستياران و کارگزاران حکومتي ايشان به عهده دارد.
حضرت عيسي بن مريم(علیه السلام) نزد مسيحيان، مقدّسترين موجود است و طبيعي است که ديگر مکتبها و اديان نيز در برابر شخصيت آن حضرت، سر تعظيم فرو ميآورند و مسلمانان نيز به پيروي از قرآن کريم او را بنده وارسته و شايسته خدا و پيامبر بزرگ او مي شمارند و همانگونه که قرآن، بارها او را به پاکي و طهارت و قداست و احترام ياد کرده است، از او تجليل مي کنند. به خاطر اهميّت اين موضوع و شکوه و شخصيت والاي حضرت عيسي(علیه السلام) است که خداوند آن حضرت را براي تقويت حرکت جهاني و نجاتبخش امام مهدي در عصر ظهور از آسمان فرود مي آورد.
در روايات رسيده از پيامبر و امامان معصوم(علیه السلام) به فرود آمدن عيسي(علیه السلام) و تبعيت او از امام مهدي(علیه السلام) تصريح شده است. چگونگي نزول عيسي مسيح(علیه السلام) و تبعيت و اقتداي او به امام مهدي( به گونه هاي مختلفي نقل شده است که به برخي از آن اشاره مي گردد:ابن عباس گويد: رسول خدا فرمود: يَخْرُجَ فِيهِ وَلَدِي الْمَهْدِيُّ فَيَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(علیه السلام) فَيُصَلِّيَ خَلْفَهُ وَ تُشْرِقَ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ يَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرقَ وَ الْمَغْرِبَ؛[ 17]هنگامي كه فرزندم مهدي(علیه السلام) خروج مي كند پس عيسي روح الله فرزند مريم فرودآيد و پشت سر او (مهدي) نماز گذارد و زمين از نور خدا روشن و حكومت مهدي شرق و غرب را فراگيرد
فتح چين، ديلم و قسطنطنيه
امام مهدي (علیه السلام) پس از پاک سازي مناطق اسلامي از چنگال ستمکاران و جباراني همچون سفياني، اقدام به آزادسازي ديگر مناطق دنيا مانند كشورهاي شرق آسيا، از شر ظلم و بي ديني مي کند. امام باقر مي فرمايد: ثُمَّ يَعْقِدُ بِهَا الْقَائِمُ ثَلَاثَ رَايَاتٍ لِوَاءً إِلَى الْقُسْطَنْطِينِيَّةِ يَفْتَحُ اللَّهُ لَهُ وَ لِوَاءً إِلَى الصِّينِ فَيَفْتَحُ لَهُ وَ لِوَاءً إِلَى جِبَالِ الدَّيْلَمِ فَيَفْتَحُ لَهُ؛[18] سپس حضرت قائم(علیه السلام) سه پرچم را آماده ميکند. پرچمي را به قسطنطنيه گسيل مي دارد و خداوند آن جا را براي او مي گشايد؛ پرچم ديگري را به سوي چين مي فرستد و آن جا را نيز فتح ميکند و پرچم سومي را به سوي اطراف کوه هاي ديلم ميفرستد و آن جا را نيز آزاد مي گرداند
فتح شرق و غرب
از آن جايي كه امام مهدي(علیه السلام) منجي همه بشريت است و رسالت خويش را تحقق عدالت جهاني مي داند، لذا پس از آزاد سازي كشورهاي اسلامي، اقدام به پاك سازي مناطق شرق و غرب جهان مي كند و اصحاب و ياران خويش را به سراسر دنيا اعزام مي كند تا جهان را تسخيرکنند و به آنان دستور مي دهد تا پيام الاهي را به گوش جهانيان برسانند و با برخورد نيک، عدالت را در ميان مردم به اجرا گذارند.
نتیجه:
مقابله امام مهدي (علیه السلام) با اين دو جبهه، بيشتر معطوف به مناطق تحت نفوذ دشمن مانند حجاز و عراق است. از اين رو، پاكسازي مركزيت جهان اسلام؛ يعني مكّه و مدينه و شهرهاي عراق از لوث حاكمان فاسد، در اولويت اقدامات آغازين قيام رهايي بخش آن حضرت خواهند بود.
پی نوشت ها:
[1].الغيبة، نعماني، ص308؛ بحار الانوار، ج52، ص361.
[2].بحار الانوار، ج52، ص338.
[3].الارشاد، ج2، ص383؛ بحار الانوار، ج52، ص338.
[4].بحار الانوار، ج52، ص374.
[5].همان، ج52، ص308.
[6].همان، ج53، ص11.
[7].همان.
[8].بحار الانوار، ج52، ص308 [9].سوره نحل، آيه46.
[10].تفسير عياشي، ج1، ص66
[11].دلائل الأمامة، ص455
[12].الزام الناصب، ج 2، ص215؛ بحار الانوار، ج53، ص12.
[13].بحار الانوار، ج52، ص308؛
[14].الكافي، ج8، ص225؛ الغيبة، نعماني، ص279.
[15].الغيبة، نعماني، ص279.
[16].دلائل الأمامة، ص 455
[17].الارشاد، ج2، ص384؛ روضة الواعظين، ص265؛ بحار الانوار، ج52، ص338.
[18]بحار الانوار، ج52، ص361؛ يوم الخلاص، ص325.
برگرفته از کتاب آخرین منجی